eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
321 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
14.1هزار ویدیو
199 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ 📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی) ✍️خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی گروه https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg کانال ایتا https://eitaa.com/shahidmostafamousavi شروش کانال sapp.ir/900404shahidmostafamousavi گروه سروش https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk کانال تلگرام https://t.me/shahidmostafamousavi گروه https://t.me/joinchat/DDcazkSGmuJbBNaSDr2DMw
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 💐نمی دونستم چی بگم … بدحور گیرافتاده بودم … زندگیم رفته بود روی هوا … تمام پس انداز و سرمایه یک سالم … – من یه کم پول پس انداز کردم … می خواستم برای خودم یه تعمیرگاه بزنم … از بیمارستان که بیام بیرون پس میدم … . 💐– چقدر از پول تعمیرگاه رو جمع کرده بودی؟ … – ۱۲۵۶ دلار .. مثل فنر از روی مبل پرید … با این پول می خواستی تعمیرگاه بزنی؟ … تو حداقل ۳۰۰ هزار دلار پول لازم داری … اعصابم خورد شد … تو چه کار به کار من داری … اومدم بیرون، پولت رو بگیر … . 💐خندید … من نگفتم کی پول رو پس میدی … پرسیدم چطور پسش میدی؟ … . – منظورت چیه؟ … . – می تونی عوض پول برای من یه کاری انجام بدی … یا اینکه پول رو پس بدی … انتخابت چیه؟ … . 💐خوشحال شدم … چه کاری؟ … . کار سختی نیست … دوباره لم داد روی مبل و چشم هاش رو بست … اون کتاب رو برام بخون … . 💐خم شدم به زحمت برش دارم که … قرآن بود … دوباره اعصابم بهم ریخت … . – من مجبور نیستم این کار رو بکنم … تا حالا هیچ کس نتونسته به انجام کاری مجبورم کنه … . – پس مواد فروش شدن هم انتخاب خودت بود؛ نه اجبار خدا؟… 💐جا خوردم … دلم نمی خواست از گذشته ام چیزی بفهمه… نمی دونم چرا؟ ولی می خواستم حداقل اون همیشه به چشم یه آدم درست بهم نگاه کنه … خم شدم از روی میز قرآن رو برداشتم … خیلی آدم مزخرفی هستی … خندید … پسرم هم همین رو بهم میگه ✍ادامه دارد. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 :✍ نوجوان آمریکایی 💐فردا صبح، مرخص شدم … نمی تونستم بی خیال از کنار ماجرای پسرش بگذرم … حس عجیبی به حاجی داشتم … 💐پسرش رو پیدا کردم و چند روز زیر نظر گرفتم … دبیرستانی بود … و حدسم در موردش کاملا درست … شرایطش طوری نبود که از دست پدرش کاری بربیاد … توی یه باند دبیرستانی وارد شده بود … تنها نقطه مثبت این بود … خلافکار و گنگ نبودن … 💐از دید خیلی از خانواده های امریکایی تقریبا می شد رفتارشون رو با کلمه بچه ان یا یه نوجوونه و اصطلاح دارن جوانی می کنن، توجیح کرد … تفننی مواد مصرف می کردن … سیگار می کشیدن … به جای درس خوندن، دنبال پارتی می گشتن تا مواد و الکل مجانی گیرشون بیاد … و … 💐این رفتارها برای یه نوجوون ۱۶ ساله امریکایی از خانواده های متوسط به بالای شهری، عادیه … اما برای یه مسلمان؛ نه… . من مسلمان نبودم … من از دید دیگه ای بهش نگاه می کردم … یه نوجوون که درس نمی خونه، پس قطعا توی سیستم سرمایه داری جایی براش نیست … و آینده ای نداره … . 💐حاجی مرد خوبی بود و داشتن چنین پسری انصاف نبود … حتی اگر می خواست یه آمریکایی باشه؛ باید یه آدم موفق می شد نه یه احمق … . چند روز در موردش فکر کردم و یه نقشه خوب کشیدم … من یکی به حاجی بدهکار بودم … . 💐رفتم سراغ یکی از بچه های قدیم … ازش ماشین و اسلحه اش رو امانت گرفتم … مطمئن شدم که شماره سریال اسلحه و پلاک، تحت پیگرد نباشه … و … جمعه رفتم سراغ احد … @shahidmostafamousavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 الان که خیلی روشن است؛ خیلی بدیهی است؛ بنده بارها عرض می کنم ناراحت نشوید؛ می بینید که تمام دشمنها دست به دست هم دارند؛ دعوایی که دارند با حق و اهل حق دارند. آخر حق و اهل حق، نمی بینید دشمنان دست هم گرفته اند؛ دعوایی دارند با شما دارند عزیزان من؟ خداوند شما را عاقبت بخیر بفرماید. کشور ولایت است. پشتوانه اش ولایت است. کشور ولایت است؛ کشور قرآن است. از این قار و قور ها خیلی شده. از این حرفها خیلی شده؛ حالا چهار صباحی یک قار و قور می کنند؛ شاید از انوری باشد، داستانی است؛ داستان کشمکش درخت چنار دویست ساله با آن بوته کدو؛ که بینشان گفت و شنودی است؛ پیش آورده که: نشنیدی که زیر چناری ( چنار دویست ساله) کدو بُنی ( بوته کدو ) نشنیده ای که زیر چناری کدو بنی بر رُست و بر درید بر او بر، به روز بیست کدو به بیست روز بوته اش رفته بالای درخت چنار و برگشت به او گفت: پرسید از چنار که تو چند روزه ای؟ خودش بیست روزه است خیال کرده که همه بعله. که تو چند روزه ای؟ چنار به او گفت: این ژاژخایی چیست؟ گفتا چنار: سال فزون دارم از دویست چند روزه ای چیست؟ حالا این قار و قور این چند بچه گول خورده به کجا می رسد؟ گفتا چنار سال فزون دارم از دویست گفتا که من گذشته ام از تو به بیست روز برگو به من تو را سبب کاهلی که چیست؟ چرا انقدر تنبلی تو؟ من بیست روز آمدم از تو گذشتم، تو دویست ساله ای و ... با او چنار باز چنین گفت کای کدو، امروز با توأم سر پیکار و حرف نیست. فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ( باد پاییز آمده ) فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان آنگه شود پدید که نامرد و مرد چیست. این حرف چنار بود فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست ما خیر و سعادت مردم را می خواهیم. إن شاء الله در زیر سایه ی مقام ولایت، روحانیون بحق تان، مقام شامخ معظم رهبر والا رتبه مان، و همه ی بزرگواران، همه ی روحانیون، همه ی خانواده های ایمان و اهل ولایت که در راه اعلای معارف حقه ی الهیه هستند، الحمدلله رب العالمین بنا بر این است که در سایه ی همت این بزرگان خدا به ما وعده داد: « إنّا نحن نزّلنا الذّکر و إنّا له لحافظون» چه بخواهند چه نخواهند این بوته کدوها بدانند که : اسلام است که قاعده ی مدینه ی فاضله است؛ جهانگیر شده است و همه تسلیم شده اند و می گویند کتاب این است، انسان سازی دستورش این است؛ ما در غفلت بودیم؛ روحانیون بزرگ و استاد روحانیون بزرگ؛ و حضرت خاتم الأنبیا ما عذرخواهیم ، حق با شماست و در آینده ی خیلی نزدیک به شما بشارت بدهم که حق این است. إن شاء الله که عاقبت بخیر باشید. ____________________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🆔 کانال اختصاصی نشر صوت و متن آثار حضرت علامه حسن زاده آملی @shahidmostafamousavi
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ 📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی) ✍️خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی گروه https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg کانال ایتا https://eitaa.com/shahidmostafamousavi شروش کانال sapp.ir/900404shahidmostafamousavi گروه سروش https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk کانال تلگرام https://t.me/shahidmostafamousavi گروه https://t.me/joinchat/DDcazkSGmuJbBNaSDr2DMw
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 :✍ امتحانش مجانیه 💐دم در دبیرستان منتظرش بودم … به موبایل حاجی زنگ زدم… گوشی رو برداشت … زنگ زدم بهت خبر بدم می خوام دو روز پسرت رو قرض بگیرم… من به تو اعتماد کردم؛ می خوام تو هم بهم اعتماد کنی… هیچی نپرس … قسم می خورم سالم برش می گردونم… سکوت عمیقی کرد … به کی قسم می خوری؟ … به یه خدای مرده؟ … . 💐چشم هام رو بستم و سرم رو به پشتی ماشین تکیه دادم… من تو رو باور دارم … به تو و خدای تو قسم می خورم … به خدای زنده تو … . منتظر جواب نشدم … گوشی رو قطع کردم … گریه ام گرفته بود … صدای زنگ مدرسه بلند شد … خودم رو کنترل کردم … نباید توی این شرایط کنترلم رو از دست می دادم … 💐بین جمعیت پیداش کردم … رفتم سمتمش … – هی احد … برگشت سمت من … – من دوست پدرتم … اومدم دنبالت با هم بریم جایی … اگر بخوای می تونی به پدرت زنگ بزنی و ازش بپرسی … 💐چند لحظه براندازم کرد … صورتش جدی شد … من بچه نیستم که از کسی اجازه بگیرم … تو هم اصلا شبیه دوست های پدرم نیستی … دلیلی هم نمی بینم باهات بیام … 💐نگهبان های مدرسه از دور حواسشون به ما جمع شد … دو تاشون آماده به حمله میومدن سمت من … احد هم زیرچشمی اونها رو نگاه می کرد و آماده بود با اومدن اونها فرار کنه … 💐آروم بارونیم رو دادم کنار و اسلحه رو نشونش دادم … ببین بچه، من هیچ مشکلی با استفاده از این ندارم … یا با پای خودت با من میای … یا دو تا گلوله خالی می کنم توی سر اون دو تا … اون وقت … بعدش با من میای … انتخاب با خودته… 💐– شایدم اونها اول با یه گلوله بزنن وسط مغز تو … خندیدم … سرم رو بردم جلوتر … شاید … هر چند بعید می دونم اما امتحانش مجانیه … فقط شک نکن وسط خط آتشی … . و دستم رو محکم دور گردنش حلقه کردم .. ✍ادامه دارد.‌. ○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 :✍ ازش فاصله بگیر 💐چشم هاش دو دو می زد … نگهبان اولی به ما رسید … اون یکی با زاویه ۶۰ درجه نسبت به این توی ساعت دهش ایستاده بود و از دور مواظب اوضاع بود … 💐اومد جلو … در حالی که زیرچشمی به من نگاه می کرد و مراقب حرکاتم بود … رو به احد کرد و گفت … مشکلی پیش اومده؟ … . رنگ احد مثل گچ سفید شده بود … اونقدر قلبش تند می زد که می تونستم با وجود بارونی خودم و کوله اون، حسش کنم … تمام بدنش می لرزید … 💐– نه … مشکلی نیست … . – مطمئنید؟ … این آقا رو می شناسید؟ … – بله … از دوست های قدیمی پدرمه … با خنده گفتم … اگر بخواید می تونید به پدرش زنگ بزنید … . باور نکرد … دوباره یه نگاهی به احد انداخت … محکم توی چشم هام زل زد … قربان، ترجیح میدم شما از این بچه فاصله بگیرید و الا مجبور میشم به زور متوسل بشم … . 💐یه نیم نگاهی بهش و اون یکی نگهبان کردم … اگر بیشتر از این طول می کشید پای پلیس میومد وسط … آروم زدم روی شونه احد … – نیازی نیست آقای هالورسون … من این آقا رو می شناسم و مشکلی نیست … قرار بود پدرم بیاد دنبالم … ایشون که اومد فقط جا خوردم … 💐سوار ماشین شدیم. گفت … با من چی کار داری؟ … من رو کجا می بری؟ … زیر چشمی حواسم بهش بود … به زحمت صداش در می اومد … تمام بدنش می لرزید … اونقدر ترسیده بود که فقط امیدوار بودم ماشین رو به گند نکشه … . 💐با پوزخند گفتم … می خوام در حقت لطفی رو بکنم که پدرت از پسش برنمیاد … چون، ذاتا آدم مزخرفیه … چشم هاش از وحشت می پرید … . چند بار دلم براش سوخت … اما بعد به خودم گفتم ولش کن… بهتره از این خواب خرگوشی بیدار شه و دنیای واقعی رو ببینه … @shahidmostafamousavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
پیامبر اسلام(ص) فرمود: "اولین کسی که داخل بهشت می‌شود، فاطمه است."[1]  آری فاطمه! همان تافته جدابافته از حریر عشق الهی که بر تارک دنیای هزار رنگ هستی، با بودنش نقشی برجسته به تصویر کشید...  همان بزرگ بانویی که کوثر بهشت عزت و نام از میلاد او وام گرفت و جوشش و خروش از مهرانگی‌اش...  فاطمه فرشته‌ای الهی بود که با زمینی شدنش اعتبار جهانی گشت که روز «مادر» داشتنش، مرهون میلاد اوست.  زیارت حضرت فاطمه زهرا (س)  آری زهرا با بودنش تبرک دنیا شد؛ بودنی که تنها هجده بهار میزبان شکفتنش بود و هجده تابستان شاهد به بار نشستنش؛ هجده پاییز ناظر خزان‌های بی رحم روزگار بر پیکرش و تنها هجده زمستان کفن پوش بی نام و نشان شدن یاس قامتش!   فاطمه یک زن نه یک جماعت بود که فدک به نامش شد و فلک قافیه ای در خور شأن او...  عشق بانویی که آب هم با مهریه شدن او بود که حرمت یافت...  حتی نام‌های جهان هم برای توصیفش عقیم و ناتوانند و اوست که به این اسما اعتبار و جرأت بودن داده و مادران را کرامت بخشیده...  و حال امروز روز توست مادر!  تویی که به اعتبار فاطمه مادری کردن را سرمه چشمان همیشه نگرانت کرده‌ای و عشق دادن را به تاسی از او فرا گرفته‌ای...  و چه زیباست روزت که آغشته به گلاب وجود نازدانه محمد مصطفی (ص) است .  مادران سرزمینم...  روزتان پر از شمیم گل‌های ناب بهاری باد @shahidmostafamousavi
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ 📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی) ✍️خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی گروه https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg کانال ایتا https://eitaa.com/shahidmostafamousavi شروش کانال sapp.ir/900404shahidmostafamousavi گروه سروش https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk کانال تلگرام https://t.me/shahidmostafamousavi گروه https://t.me/joinchat/DDcazkSGmuJbBNaSDr2DMw
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 : ✍جوجه مواد فروش . 💐هنوز از مدرسه زیاد دور نشده بودیم که چشمم به چند تا جوون هجده، نوزده ساله خورد … با همون نگاه اول فهمیدم واسطه مواد دبیرستانی هستن … 💐زدم بغل و بهش گفتم پیاده شو … رفتیم جلو … . – هی، شما جوجه مواد فروش ها … . با ژست خاصی اومدن جلو … جوجه مواد فروش؟ … با ما بودی خوشگله؟ … – از بچه های جیسون هستید یا وانر ؟ … . 💐یه تکانی به خودش داد … با حالت خاصی سرش رو آورد جلو و گفت … به تو چه؟ … . جمله اش تمام نشده بود، لگدم رو بلند کردم و کوبیدم وسط سینه اش … نقش زمین شد … 💐دومی چاقو کشید … منم اسلحه رو از سر کمرم کشیدم … . – هی مرد … هی … آروم باش … خودت رو کنترل کن … ما از بچه های وانر هستیم … . همین طور که از پشت، یقه احد محکم توی دستم بود … 💐 کشیدمش جلو … تازه متوجهش شدن … به وانر بگید استنلی بوگان سلام رسوند … گفت اگر ببینم یا بفهمم هر جای این شهر، هر کسی، حتی از یه گروه دیگه … به این احمق مواد فروخته باشه … من همون شب، اول از همه دخل تو رو میارم … . ○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 📝 : ✍نمی کشمت . 💐سوار ماشین که شدیم، زل زده بود به من … . – به چی زل زدی؟ … – جمله ای که چند لحظه قبل گفتی … یعنی قصد کشتن من رو نداری؟ … . 💐محکم و با عصبانیت بهش چشم غره رفتم … من هرچی باشم و هر کار کرده باشم تا حالا کسی رو نکشتم … تا مجبور هم نشم نمی کشم … تو هم اگر می خوای صحیح و سالم برگردی و آدم دیگه ای هم آسیب نبینه بهتره هر چی میگم گوش کنی … و الا هیچی رو تضمین نمی کنم… حتی زنده برگشتن تو رو … . 💐بردمش کافه … . – من لیموناد می خورم … تو چی می خوری؟ … یه نگاه بهش انداختم و گفتم … فکر الکل رو از سرت بیرون کن … هم زیر سن قانونی هستی؛ هم باید تا آخر، کل هوش و حواست پیش من باشه … . 💐منتظر بودم و به ساعتم نگاه می کردم که سر و کله شون پیدا شد … ای ول استنلی، زمان بندیت عین همیشه عالیه…. پاشون رو که گذاشتن داخل، نفسش برید … رنگش شد عین گچ … سرم رو بردم نزدکیش … به نفعته کنارم بمونی و جم نخوری بچه … یکی مردونه روی شونه اش زدم و بلند شدم … 💐یکی یکی از در کافه میومدن تو … . – هی بچه ها ببینید کی اینجاست؟ … چطوری مرد؟ … . یکی از گنگ های موتور سواری بود که با هم ارتباط داشتیم … @shahidmostafamousavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ بحار الأنوار: فاطمه زهرا سلام الله علیها: «خداوند نماز را به‌منظور دور كردن [انسان] از كِبر واجب فرمود.» فاطمه زهرا سلام الله علیها: «خداوند روزه را براى استوارى اخلاص، واجب فرمود.» خشنودی خانم صدیقه طاهره (س) و مادران شهدا صلوات 💫 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فرجهمَ💫 هیئت حضرت قمر منیر بنی هاشم (عباس ابن علی) علیهالسلام @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷تشرف مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی ،محضر مبارک امام زمان ارواحنافداه 🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸💚 @shahidmostafamousavi
🔴فشار آمریکا بر بغداد برای فاش نکردن همه نتایج تحقیقات ترور شهید سلیمانی یک عضو ائتلاف الفتح در عراق: ▪️آمریکا فشارهای زیادی به دولت عراق وارد می‌کند تا جلوی آشکار شدن نتایج تحقیقات درباره ترور سلیمانی و المهندس را بگیرد. ▪️روشن شدن نتایج تحقیقات به براندازی مزدوران آمریکا و عمالی منجر می‌شود که به ترور المهندس و سلیمانی کمک کردند. ▪️احتمالا تحقیقات جاری دخالت شرکت‌های هواپیمایی خارجی و کارکنان خارجی در فرودگاه بغداد در این عملیات را ثابت کند. @shahidmostafamousavi
🔴چرا در جریان انقلابی وحدت نشد؟ ▪️خط قرمز یک جریان سیاسی برای وحدت عدم حضور قالیباف در لیست بود..... ▪️همان قالیبافی که رهبر انقلاب او را مدیر جهادی لقب داد و خط قرمز غربگرایان و ضدانقلاب است و این روزها بشدت مورد هجمه و تخریب آنها قرار گرفته است . اینکه چرا یک جریان درون جبهه انقلابی در تخریب قالیباف با ضدانقلاب و جریان غربزده حاکم همپوشانی دارد جای تعجب و سوالات فراوان دارد.... @shahidmostafamousavi
لیست نهایی جبهه مردمی در تهران بزرگ با نام همت بلند ایران مقتدر‌ منتشر شد. فهرست ۳۰نفره جبهه مردمی نیروهای انقلاب جهت حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر، پردیس به شرح زیر می‌باشد: ۱-محمدباقرقالیباف ۲-سیدرضا تقوی ۳-رسول جلیلی ۴-رضا ریاحی ۵-سید مصطفی میرسلیم ۶-دلاور صیامی ۷-محمد بنائیان سفید ۸-وحید یامین پور ۹-رضا رضایی ۱۰-سیدمحمد حسینی ۱۱-محمدعلی کریمی دردشتی ۱۲- سید علی ادیانی ۱۳-اکبر نظیفی ۱۴-محسن پیرهادی ۱۵-فرید شهاب ۱۶-سیدنظام الدین موسوی ۱۷-الیاس نادران ۱۸-حسین سالار وند ۱۹-غلامرضا مصباحی مقدم ۲۰- محمد جواد نیک فر ۲۱-محمد حسن قدیری ابیانه ۲۲- اقبال شاکری ۲۳- فریده فرزین ۲۴-علی عباسپور فرد تهرانی ۲۵-فاطمه رهبر ۲۶-لاله افتخاری ۲۷- افسانه داننده ۲۸- فهیمه خان محمد زاده ۲۹- سوده نجفی ۳۰-زهره الهیان 🔸من به تمام ۳۰ نفرِ این لیست بی کم و کاست رای می‌دهم؛ شما نیز به همه آنها رای دهید. کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی @shahidmostafamousavi
سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان. طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش شما بسیجیان هستم.» یکی از برادران نفهمیدم. خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد. از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تایید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت. جمعیت هم با تمام توان الله اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند! شادی ارواح طیبه شهدا صلوات @shahidmostafamousavi
همسر شهید مدافع حرم شهید حمید سیاهکلی مرادی تعریف میکرد : همسرم پسر عمه ام بود . آبان ۹۱ عقد کردیم و ۱ ماه بعد‌ همزمان با عید غدیر خم عروسی برگزار شد . عشق واقعی اونه که چیزی رو بپسندی که محبوبت رو راضی میکنه . از علاقه و شوقش برای رفتن به سوریه و شهادت آگاه بودم و بهمین دلیل برای رفتنش رضایت داشتم . شب آخربه همسرم گفتم : نمیدونم زمان عملیات چه شبیِ،امابشین برات حنا ببندم . رومبل کناربوفه نشست وموها، محاسن و پاهاش رو حنابستم . مسواکش رو که دیگه لازم نداشت، بیرون انداخت و مسواک دیگه ای برداشت . اما من مسواک قبلیش رو برداشتم و گفتم میخوام یادگاری بمونه . گاهی انگار برخی احساسات خبر از وقوع اتفاقات مهمی میدن . اونشب تاصبح خوابم نمیبرد و به همسرم که خوابیده بود، نگاه میکردم تا ببینم نفس میکشه . ساعت ۴ صبحانه آماده کردم . وقت رفتن ۳ بار تو کوچه به پشت سرش نگاه کرد . چهره خندانش رو هیچو‌قت فراموش نمیکنم . موقع خداحافظی گفت : «دلم رو لرزوندی اما ایمانم رو نمیتونی بلرزونی» بعد از شهادتش شبی که در معراج بود، ازش خواستم برای لرزوندن دلش منو ببخشه و حلالم کنه صبحی که میرفتن، گفتم کاش شکمش درد بگیره، پاش درد بگیره نره . دوباره ته دلم میگفتم نه، بخدا راضی نیستم درد بکشه . دوست دارم و عاشقتم رو راحت بیان میکردن . قبل رفتن گفتن : فرزانه من پشت تلفن نمیتونم جلوی دوستام بگم دوستت دارم چیکار کنم ؟ گفتم : تو بگو یادت باشه، من یادم می افته. موقع پایین رفتن از پله ها میگفت : یادت باشه، یادت باشه. منم میگفتم : یادم هست، یادم هست محفل انس ورفاقت باشهدا @shahidmostafamousavi 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔴 تکلیف گرایی یا نتیجه گرایی ؟! یک سؤال دیگر این است - که اینجا هم باز بعضی از دوستان گفتند - که رابطه‌ی «تکلیف‌مداری» با «دنبال نتیجه بودن» چیست؟! امام فرمودند: ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبود؟ چطور میشود چنین چیزی را گفت؟ امام بزرگوار که با آن شدت، با آن حدّت، در سنین کهولت، این همه سختی‌ها را دنبال کرد، برای اینکه نظام اسلامی را بر سر کار بیاورد و موفق هم شد، میشود گفت که ایشان دنبال نتیجه نبود؟!  تکلیف‌گرائی معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب، بر طبق  عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضدتکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد.... مگر میشود گفت که ما دنبال نیستیم؟ یعنی نتیجه هر چه شد، شد؟ نه! این که تصور کنیم تکلیف‌گرائی معنایش این است که ما اصلاً به نتیجه نظر نداشته باشیم، نگاه درستی نیست!!  در دفاع مقدس و در همه‌ی جنگهائی که در صدر اسلام، زمان پیغمبر یا بعضی از ائمه (علیهم‌السّلام) بوده است، کسانی که وارد میدان میشدند، برای تکلیف هم حرکت میکردند.... جهاد فی‌سبیل‌الله یک تکلیف بود، در دفاع مقدس هم همین جور بود؛ ورود در این میدان، با احساس تکلیف بود؛ آن کسانی که وارد میشدند، اغلب احساس تکلیف میکردند.... اما آیا این احساس تکلیف، معنایش این بود که به نتیجه نیندیشند؟ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نکنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامه‌ریزی و و اتاق فرمان و لشکر و تشکیلات نظامی نداشته باشند؟ اینجور نیست. بنابراین تکلیف‌گرائی هیچ منافاتی ندارد با دنبال نتیجه بودن، و انسان نگاه کند ببیند این نتیجه چگونه به دست می‌آید، چگونه قابل تحقق است؛ برای رسیدن به آن نتیجه، بر طبق راههای مشروع و میسّر، کند... 🎙مقام معظم رهبری (۹۲/۵/۶) عزیزانی که داعیه انقلابی گری و ولایت مداری دارن خواهشا صحبت های حضرت آقا را بخونند☝️☝️☝️☝️☝️ @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا