eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
326 دنبال‌کننده
21هزار عکس
14.8هزار ویدیو
203 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞چندسکانس ازفیلم «چ» 💐به مناسبت سالگرد شهادت دکتر چمران لحظه دیدار شهید اصغر وصالی و شهید دکتر مصطفی چمران ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
✍🏻امام خمینی در وصف شهید چمران : چمران در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد 💐شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد ؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید. مثل این سربازهایی که در مرزها کشته می‌شوند بمیرید. این وصیتنامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید. 🤲پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. این جوانهای ما که علیل شدند الآن هم وقتی می‌آیند از من می‌خواهند که دعا کنم که اینها شهید بشوند؛ پایش را از دست داده، عصا زیر بغلش هست، لکن گریه می‌کند و می‌خواهد که دعا کنیم که شهید بشود. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید. ۱ تیرماه ۶۰ ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۳۱ خرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم" موسی رجبی " گرامی باد ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گوشه هایی از وصیت نامه شهید چمران "...به خاطر عشق است كه فداكاری می كنم. به خاطر عشق است كه به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است كه دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس می كنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می كنم. عشق هدف حیات و محرك زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام. عشق است كه روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می كند، مرا از خودخواهی و خودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می كنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می كنم. لرزش یك برگ، نور یك ستاره دور، موریانه كوچك، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است. برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی، كه مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می كنم. خوشحالم كه در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترك گفته ام. علائق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره كرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم..." ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ *درسی برای همه*☝️ 🇮🇷کسانی که از تاریخ عبرت نگیرند مجبورند فاجعه های ان را مجددا تحمل کنند🇮🇱 🚀 در دفاع مقدس جنگیدیم و 220 هزار شهید دادیم و دست تجاوز گر به وطن و ناموس ملت قطع کردیم ولی مردم بوسنی که سلاح را زمین گذاشتند 300 هزار کشته دادند و سرزمین شان لگدمال و ناموس شان هتک حیثیت شد🔥 ✔اینکه ❤️رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه فرمودند: *👨🏼‍💼جنتلمن های پشت میز مذاکره همان تروریست های کراوات زده پشت میز مذاکره☠️ هستند* یک سخن صرفا زیبا یا احساسی نبود بلکه عین واقعیت👇👇👇👇 است: ⚫ *این اتفاقات تلخ نباید فراموش فقط به جرم مسلمان بودن ● یادی از جنگ صربهای اروپایی براى *فريفتگان فرهنگ غرب وحشی خونخوار* ⛔ 20 سال از *جنگ و نسل کشی* صربها علیه مسلمانان بوسنی *درقلب اروپا گذشت*. جنگی که در آن *300 هزار مسلمان شهید و 60 هزار زن و دختربچه را به زور ربودند، و یک و نیم میلیون نفر ناچار به مهاجرت شدند*! *آیا بیاد میاوریم؟* یا *فراموش کرده‌ایم؟!* یا *چیزی درباره آن نمیدانیم؟!* ⭕ گزارشگر شبکه CNN یادی میکند از کشتار مسلمانان بوسنی و از خبرنگار مشهور (کریستینا امانپور که مسیحی شده) میپرسد: *آیا تاریخ بار دیگر تکرار میشود؟* امانپور تحلیلی بر واقعه بوسنی ارائه می‌کند: *جنگی قرون وسطایی بود*. *قتل* ، *محاصره* ، و *گرسنگی مسلمانان*؛ و *اروپا دخالت برای پایان جنگ را رد کرد* و گفت: *این یک جنگ داخلی است!!*. و *این بهانه مسخره‌ای بود!* 📌 هولوکاست مسلمانان نزدیک به 4 سال در این سرزمین ادامه یافت. *صربها بیش از 800 مسجد را منهدم* کردند که بنای بعضی به قرن 16ميلادى می‌رسید. *کتابخانه تاریخی سارایوو را به آتش کشیدند*. 🤔 *سازمان ملل بعد از مدتی دخالت کرد و نیروهای خود را در دروازه‌های شهرهای مسلمان نشین مستقر کرد*. اما این شهرها در محاصره و آتش می‌سوخت و نیروهای سازمان ملل کاری نمی‌کردند‼️ *صربها هزاران مسلمان را در اردوگاه‌ها زندانی کردند که به علت گرسنگی و شکنجه مانند اسکلت شده بودند*! وقتی از فرمانده صربها پرسیده شد: چرا؟ جواب داد: چون آنها حاضر نبودند گوشت خوک بخورند!!‼️‼️فقط همین☠️ در آن زمان روزنامه گاردین نقشه اسارتگاه زنان که 17 اردوگاه بود را منتشر کرد. گاردین عکس دختر بچه‌ اسیری را که خون از پاهایش سرازیر بود چاپ کرد و نوشت *جرم این دختر این است که مسلمان است؟*. 😭 رهبر صربها از رهبر مسلمانان منطقه زیبا *جهت 👈👈مذاکره دعوت کرد*، و به او سیگار تعارف کرد و خندید و سپس *دستور قتلش را داد!*، و سپس شنیع ترین کارها را با مردم این منطقه کردند. ✴ اما بدترین جنایتها در منطقه سربره نتیسا انجام شد *درحالیکه این شهر در محاصره نیروهای سازمان ملل بود، این نیروها همراه صربها به عیش و نوش می‌پرداختند و بعضی از آنها از زنان مسلمان میخواستند در برابر لقمه‌ای نان شرفش را بدهد!!!*. صربها منطقه سربره نیتسا را *دو سال محاصره کردند و یک لحظه بمباران متوقف نمی‌شد*. صربها حتی کمکهای خیرخواهانه غذا و دارو را هم می‌دزدیدند. سپس غربیها تصمیم گرفتند که منطقه را به گرگهای هلندی که قرار بود حمایت کننده مردم باشند، تحویل دهند، ولی هلندی ها بجای حمایت از مردم، با صربها دست به یکی کردند. به مسلمانان فشار آوردند که 🚀اسلحه🚀 خود را زمین بگذارند و امان نامه بگیرند. *نتیجه‌ی تسلیم آنها، تصرف شهر سربره نیتسا به دست صربها بود و صربها هم ۱۲۰۰۰ مرد جوان آنها را جدا کرده و سر بریدند و سپس اجساد آنها را تکه تکه کردند*. صربها بر روی جسد مردان مسلمان میایستادند و بر چهره آنها با خنجر صلیب میکشیدند. اما زنها، *به شرف آنها تجاوز شد و برخی را کشتند و سوزاندند!*. کشتار مسلمانان روزها ادامه یافت تا اینکه سقوط این شهر درتابستان ۱۹۹۵ اتفاق افتاد، *و این کشتار و نسل کشی بیرحمانه فقط بجرم مسلمانی اتفاق افتاد!* ▪ *مادر* مسلمان دست سرباز صرب را گرفت *تا کودک خود را نجات دهد*، ولی سرباز صرب *دست مادر را قطع می‌کرد* و سپس *کودک را پیش چشمان مادرش سر می‌برید*. بعد از کشتار شهر سربره نیتسا "رادوان کارادویچ"ی آدمکش، فاتحانه وارد شهر شد و اعلام کرد که این شهر متعلق به صربستان بوده و خواهد بود. *صربها زنان مسلمان را پس از تجاوز ۹ ماه زندانی میکردند و می‌گفتند می‌خواهیم بچه صرب برایمان بزایند* . 😡 *ما این جنایتها را به یاد می‌آوریم و می‌گوییم*: ● ما فاجعه بالکان را فراموش نمی‌کنیم! ● ما غرناطه‌ اسپانیا و کشتار مسلمانان را فراموش نمی‌کنیم! ● ما فلسطین و جنایات غرب و یهود را فراموش نمی‌کنیم! و ● در برابر *جنایات اروپاییان در بوسنی* میگوییم: هرگز فراموش نمی‌کنیم! هرگز نمی‌بخشیم! و *هرگز شعارهای فریبنده "حقوق بشری" آنها را باور نداریم*. ☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 *اما ما پس از 20 سال هنوز درس نگرفته
‌ایم!* صربها علما را می‌کشتند و مساجد را ویران میکردند. 😭 در آن زمان یک *روزنامه‌ی انگلیسی در مورد نسل کشی* در بوسنی نوشت: *جنگی در قرن بیستم با شیوه‌ای قرون وسطایی!*. ❌ای مسلمان که این متن را میخوانی تقاضا میکنم ان را برای دوستان خود بفرستی تا این واقعه ها فراموش نشود و نسلهای آینده بدانند. ✔ *این پیامی است برای فریفتگان فرهنگ غرب که دلبسته و مشتاق رابطه بیشتر باغرب و اروپاهستند است.....!* بله عزیزان *نبایدیادمان بر‌ودهمین چند وقت پیش بود که داعشیهابا فرماندهی آمریکا وانگلیس وحرام زاده های کودک کش رژیم صهیونستی و پولهای کثیف وهابیون حجازی و سکوت اروپائیان چه رفتاری بامردم سوریه و عراق ومنطقه داشتن* ۰😭 یادمان هست با *زنهای شیعه و ایزدی* چکارکردند!؟😡 *به زور* واردخانه های آنها می شدند مردها را کشته و زنها را موردتجاوز قراردادند و *به عنوان برده* بردند و با قیمت یک حیوان به کشورهای پَست عربی برای بهره برداری جنسی *فروختند*🤔 *جلوی چشم مردها به زنهایشان تجاوز و بچه ها را سر بریدند وحتی شکم زنان حامله را پاره کردند و با جسم نوزادهای آنها فوتبال بازی کردند* 😡 دقیقا همان کاری که منافقین در تهران کردند و صربها در بوسنی یادمان هست که *نوزادهارا کباب کردند وگوشت آنها را به خورد مادرشان دادند*😳 و *چگونه همه خانه ها و مساجد و مراکز تاریخی و فرهنگی را تخریب ونابودکردند!* و *هزاران جنایت که شرم مانع بیان آنهاست* 🔥🔥🔥 ایا فکر میکنید این اتفاق یکبار در اروپا اتفاق افتاد و تمام⁉️... مگر سردار سلیمانی نفرمود که مادری را دیدم که داعشی ها کودکش را کباب کردند و در ظرف پلو برایش فرستادند‼️🔥🔥🔥🔥 🇮🇷 *《 همه این جنایت مقدمه ورود به خاک پاک و مقدس جمهوری اسلامی و فتح ایران بود که چهل سال است درمقابل آنها ایستاده وبه آنها باج نمیدهد》*🇮🇱 *سئوال* 👇🏿 *اگر وارد کشور ما می شدند چه اتفاقی می افتاد!؟؟؟*🤔 همه می دانیم که این *همه جنایت برای رسیدن به کشور ما بود* که از همه ملت ما به جرم مسلمان بودن انتقام گرفتند ، یک لحظه تصورکنید این نقشه شوم انجام می شد چه اتفاقی می افتاد بله... *تکرار جنایات اسپانیا و صربستان و سوریه و عراق به شدید ترین صورت ممکن* و *دنیای وحشی غرب* نه تنها سکوت ، بلکه همراهی میکرد!!؟؟ پس همه ما 👎 🇮🇷 *مدیون شهدا و مجاهدین جبهه مقاومت به خصوص شهید سرافراز قاسم سلیمانی هستیم*، اینکه مردم عزیز ما اینطور قدردان حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش بودند و هستند بیانگر این واقعیات است، پس یادمان باشدکه *همه ما بدهکار شهدا هستیم* و حداقل کاری که باید انجام بدیم این است که هرکس درحد توانش تلاش کند و این متن را به دیگران ارسال کند و در زندگی راه پرافتخار شهدا را ادامه دهد ✅ *اللهم عجل لولیک الفرج*🙏 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏 *اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای* *اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا* *شادی ارواح پاک و مطهر* *🌷شهدا🌷 صلوات* *اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم*🌸 ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ تحقق پیش‌بینی دو سال قبل رهبر معظم انقلاب 🔺شورای حکام آژانس اتمی قطعنامه انگلیس، فرانسه و آلمان علیه ایران درباره عدم همکاری با تحقیقات آژانس را تصویب کرد. این اولین قطعنامه آژانس اتمی علیه ایران از سال ۲۰۱۲ است. فقط چین و روسیه با این قطعنامه مخالفت کردند. امام خامنه‌ای دو سال قبل، وقتی آمریکا از برجام خارج شده بود و حسن روحانی بلافاصله به سه کشور اروپایی دخیل بست و از حمایت آنها اظهار امیدواری کرد، رهبر معظم انقلاب این هشدارها را بیان کردند. اما حامیان داخلی برجام، بدون توجه به این هشدارها تمام تخم مرغ‌های خود را در سبد اروپا قرار دادند. 🔺روحانی، لاریجانی، ظریف و دیگر کاسبان برجام چه پاسخی دارند؟ ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ ✍رمان  ۷۱ ❤️”به قلم زهرااسعدبلنددوست می خوانیم: مدتی از هم صحبتی مان میگذشت و جز چشمان غم زده ی دانیال، زبانش به رویم نمیآورد سرِ بی مو و صورتِ اسکلتی ام را و چقدر خود خوری میکرد این برادرِ از سفر رسیده. از جایش بلند شد ( یه قهوه ی خوشمزه واسه داداشِ گلت درست میکنی؟؟ یا فقط بلدی با حسرت به این کوه خوش تیپی و عضله زل بزنی؟؟ ) از جایم بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم ( نداریم.. چایی میارم..) چشمانش درشت شد از فرط تعجب (چایی؟؟ تا جاییکه یادمه وقتی بابا چایی درست میکرد از خوونه میزدی بیرون که بوش به دماغت نخوره.. حالا میخوای چایی بریزی؟؟) و او نمیدانستم چای نوستالژیِ روزهایِ پر حسامم بود.. چای شیرین شده با دستانِ آن مبارزه محجوب که طعم خدا میداد.. و این روزها عطرش مستم میکرد.. بی تفاوت چای ریختم. در همان استکانهایِ کمر باریکِ قدیمی که جهاز مادر محسوب میشد (اما حالا همه چیز برعکس شده.. عاشق عطر چای هستم و متنفر از بویِ قهوه..) و من چقدر ساده نفرت در دلم میکاشتم. متجعب دلیلش را پرسید و من سر بسته پاسخ دادم ( از چای متنفر بودم چون انگار هر چی مسلمون تو دنیا بود این نوشیدنی رو دوست داشتم.. و اون وقتها هر چیزی که اسم اسلام رو تو ذهنم زنده میکردم، تهوع آور بود..) ابرو بالا داد ( و الان چطور؟؟) نفسی عمیق کشید و سینی چای را درمقابلش رویِ میز گذاشتم ( اما اشتباه بود.. اسلام خلاصه میشه تو علی.. و علی حل میشه تو خدا.. خب من هم اون وقتها نمیدیدم.. دچار نوعی کوری فکری بودم.. اما حالا نه.. چای رو دوست دارم.. عطرش آرومم میکنه.. چون..) چه باید میگفتم؟؟ اینکه چون حسام را در ذهنم مرور میکند؟؟ زیر لب زمزمه کرد( علی.. اسمی که لرز به بدن بابا مینداخت..) نگاهم کرد ( این یعنی اینکه مثله یه شیعه علی رو دوست داری؟؟) شانه ایی بالا انداختم ( شیعه و سنی شو نمیدونم.. اما علی رو به سبک خودم دوست دارم..) سری تکان داد، اگر پدر بود حکمی جز اعلام برایم صادر نمیکرد. و دانیال فقط نگاهِ پر محبتش را به سمتم هل داد.. بدون هیچ اعتراضی.. انگار او هم مثل مادر حب امیر شیعیان را در دل داشت. از چای نوشید و لبخند زد (آفرین.. کدبانو شدیااا.. عجب چایی دم کردی.. خب نظرت در مورد قهوه چیه؟؟ یعنی دیگه نمیخوریش؟؟) استکان را زیر بینی ام گرفتم.. چطور این معجون مسلمان پسند را هیچ وقت دوست نداشتم؟؟ ( اولا که کار من نیست و پروین دم کرده دوما از حالا دیگه قهوه متنفرم، چون عطرش تمام بدبختیامو جلو چشمام ردیف میکنه و میرقصونه.. سوما نوچ.. خیلی وقته دیگه نمیخورد..) خندید ( دیوونه ایی به خداا.. خلاص..) ناگهان صدای در بلند شد. به سمت پنجره رفتم. پروین بود و مادری که زیر بغلش را گرفته بود و با خود به سمت خانه میآورد. نگران به دانیال نگاه کردم. یعنی از شرایط مادر چیزی میدانست؟؟ در کلنجار بودم تا چطور آگاهش کنم که با دو به طرف حیاط رفت.. از پشت پنجره ی باران خورده به تماشا نشستم. هنوز هم لوس و مامانی بود. بدون لحظه ایی درنگ از گردن مادر آویزان شد و غرق بوسه اش کرد. پروین با تعجب سر جایش خشک شده بود و جُم نمیخورد. و اما مادر.. مکث کرد.. مکثش در آغوش دانیال کمی طولانی شد. انتظارِعکس العملی از این زنِ اعتصاب کرده نداشتم. اما نگرانِ برادر بودم که حال مادرِ دردانه اش، دیوانه اش کند.. ولی ورق برگشت.. مادر دستانش به دورِ دانیال زنجیر شد.. بلند گریست و بوسه بارانش کرد. هم خوشحال بودم، هم ناراحت.. خوشحال از زبانِ باز شده اش.. ناراحت از زبان بسته بودنش در تمامِ مدتی که به وجودش احتیاج داشتم. شاید هم دندانِ طمع از دخترانه هایم کنده بود. چند ساعتی از ملاقات مادر و پسر میگذشت.. و جز تکرار گه گاهِ اسم دانیال و بوسیدنش تغییری در این زنِ افسرده رخ نداد.. باز هم خیره میشد و حرف نمیزد.. زبان میبست و روزه ی سکوت میگرفت.. اما وقتی خیالم راحت شد که دانیال برایم توضیح داد از همه چیز به واسطه ی حسام باخبر بوده. مدتی از آن روز میگشذت و دانیال مردانه هایش را خرج خانه میکرد . صبح به محل کار نظامی اش میرفت، و نخبه گی اش در کامپیوتر را صرفِ حفظ خاکِ مملکتش میکرد. و عصرها در خانه با شیطنتها و شوخی هایش علاوه بر من و پروین، حتی مادر را هم به وجد میآورد. با همان جوکهای بی مزه و آواز خواندنهایِ گوش خراشش.. حالا در کنار من، پروینی مهربان و بامزه قرار داشت که دانیال حتی یک ثانیه از سر به سر گذاشتنش غافل نمیشد. چه کسی میگوید نظامی گری، یعنی خشونتِ رضا خانی..؟؟ حسام همیشه میخندید.. و دانیال خوش خنده تر از سابق شده بود .. اما هنوز هم چیزی از نگرانی ام برایِ حسامِ امیر مهدی نام کم نمیشد. و به لطف تماسهایِ دانیال علاه بر خبرهایِ فاطمه خانم از پسرش، بیشتر از حالِ حسام مطلع میشدم. زمان میدووید ادامه دارد.... ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ ✍رمان  ۷۱ ❤️”به قلم زهرااسعدبلنددوست می خوانیم: مدتی از هم صحبتی مان میگذشت و جز چشمان غم زده ی دانیال، زبانش به رویم نمیآورد سرِ بی مو و صورتِ اسکلتی ام را و چقدر خود خوری میکرد این برادرِ از سفر رسیده. از جایش بلند شد ( یه قهوه ی خوشمزه واسه داداشِ گلت درست میکنی؟؟ یا فقط بلدی با حسرت به این کوه خوش تیپی و عضله زل بزنی؟؟ ) از جایم بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم ( نداریم.. چایی میارم..) چشمانش درشت شد از فرط تعجب (چایی؟؟ تا جاییکه یادمه وقتی بابا چایی درست میکرد از خوونه میزدی بیرون که بوش به دماغت نخوره.. حالا میخوای چایی بریزی؟؟) و او نمیدانستم چای نوستالژیِ روزهایِ پر حسامم بود.. چای شیرین شده با دستانِ آن مبارزه محجوب که طعم خدا میداد.. و این روزها عطرش مستم میکرد.. بی تفاوت چای ریختم. در همان استکانهایِ کمر باریکِ قدیمی که جهاز مادر محسوب میشد (اما حالا همه چیز برعکس شده.. عاشق عطر چای هستم و متنفر از بویِ قهوه..) و من چقدر ساده نفرت در دلم میکاشتم. متجعب دلیلش را پرسید و من سر بسته پاسخ دادم ( از چای متنفر بودم چون انگار هر چی مسلمون تو دنیا بود این نوشیدنی رو دوست داشتم.. و اون وقتها هر چیزی که اسم اسلام رو تو ذهنم زنده میکردم، تهوع آور بود..) ابرو بالا داد ( و الان چطور؟؟) نفسی عمیق کشید و سینی چای را درمقابلش رویِ میز گذاشتم ( اما اشتباه بود.. اسلام خلاصه میشه تو علی.. و علی حل میشه تو خدا.. خب من هم اون وقتها نمیدیدم.. دچار نوعی کوری فکری بودم.. اما حالا نه.. چای رو دوست دارم.. عطرش آرومم میکنه.. چون..) چه باید میگفتم؟؟ اینکه چون حسام را در ذهنم مرور میکند؟؟ زیر لب زمزمه کرد( علی.. اسمی که لرز به بدن بابا مینداخت..) نگاهم کرد ( این یعنی اینکه مثله یه شیعه علی رو دوست داری؟؟) شانه ایی بالا انداختم ( شیعه و سنی شو نمیدونم.. اما علی رو به سبک خودم دوست دارم..) سری تکان داد، اگر پدر بود حکمی جز اعلام برایم صادر نمیکرد. و دانیال فقط نگاهِ پر محبتش را به سمتم هل داد.. بدون هیچ اعتراضی.. انگار او هم مثل مادر حب امیر شیعیان را در دل داشت. از چای نوشید و لبخند زد (آفرین.. کدبانو شدیااا.. عجب چایی دم کردی.. خب نظرت در مورد قهوه چیه؟؟ یعنی دیگه نمیخوریش؟؟) استکان را زیر بینی ام گرفتم.. چطور این معجون مسلمان پسند را هیچ وقت دوست نداشتم؟؟ ( اولا که کار من نیست و پروین دم کرده دوما از حالا دیگه قهوه متنفرم، چون عطرش تمام بدبختیامو جلو چشمام ردیف میکنه و میرقصونه.. سوما نوچ.. خیلی وقته دیگه نمیخورد..) خندید ( دیوونه ایی به خداا.. خلاص..) ناگهان صدای در بلند شد. به سمت پنجره رفتم. پروین بود و مادری که زیر بغلش را گرفته بود و با خود به سمت خانه میآورد. نگران به دانیال نگاه کردم. یعنی از شرایط مادر چیزی میدانست؟؟ در کلنجار بودم تا چطور آگاهش کنم که با دو به طرف حیاط رفت.. از پشت پنجره ی باران خورده به تماشا نشستم. هنوز هم لوس و مامانی بود. بدون لحظه ایی درنگ از گردن مادر آویزان شد و غرق بوسه اش کرد. پروین با تعجب سر جایش خشک شده بود و جُم نمیخورد. و اما مادر.. مکث کرد.. مکثش در آغوش دانیال کمی طولانی شد. انتظارِعکس العملی از این زنِ اعتصاب کرده نداشتم. اما نگرانِ برادر بودم که حال مادرِ دردانه اش، دیوانه اش کند.. ولی ورق برگشت.. مادر دستانش به دورِ دانیال زنجیر شد.. بلند گریست و بوسه بارانش کرد. هم خوشحال بودم، هم ناراحت.. خوشحال از زبانِ باز شده اش.. ناراحت از زبان بسته بودنش در تمامِ مدتی که به وجودش احتیاج داشتم. شاید هم دندانِ طمع از دخترانه هایم کنده بود. چند ساعتی از ملاقات مادر و پسر میگذشت.. و جز تکرار گه گاهِ اسم دانیال و بوسیدنش تغییری در این زنِ افسرده رخ نداد.. باز هم خیره میشد و حرف نمیزد.. زبان میبست و روزه ی سکوت میگرفت.. اما وقتی خیالم راحت شد که دانیال برایم توضیح داد از همه چیز به واسطه ی حسام باخبر بوده. مدتی از آن روز میگشذت و دانیال مردانه هایش را خرج خانه میکرد . صبح به محل کار نظامی اش میرفت، و نخبه گی اش در کامپیوتر را صرفِ حفظ خاکِ مملکتش میکرد. و عصرها در خانه با شیطنتها و شوخی هایش علاوه بر من و پروین، حتی مادر را هم به وجد میآورد. با همان جوکهای بی مزه و آواز خواندنهایِ گوش خراشش.. حالا در کنار من، پروینی مهربان و بامزه قرار داشت که دانیال حتی یک ثانیه از سر به سر گذاشتنش غافل نمیشد. چه کسی میگوید نظامی گری، یعنی خشونتِ رضا خانی..؟؟ حسام همیشه میخندید.. و دانیال خوش خنده تر از سابق شده بود .. اما هنوز هم چیزی از نگرانی ام برایِ حسامِ امیر مهدی نام کم نمیشد. و به لطف تماسهایِ دانیال علاه بر خبرهایِ فاطمه خانم از پسرش، بیشتر از حالِ حسام مطلع میشدم. زمان میدووید ادامه دارد... ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  ۷۲ ❤️به میان حرفش پریدم. کمی عصبی بودم ( لابد به این شرط که به درخواست شما وارد داعش بشه و اون اطلاعاتی رو که رابطتون جمع آوری کرده به دستتون برسونه.. درسته؟؟ پس شما معامله کردین.. جونِ خوونوادش در قباله اون اطلاعات..) در سکوت به جملات تندم گوش داد ( نه.. اینطور نیست.. امنیت دانیال یکی از دغدغه های ما بود و هست.. ما فقط کل جریانو از جمله دسترسی به اون چیت، که حاوی اطلاعات بود رو، براش توضیح دادیم و اون به دلیلِ تنفر عجیبی که ازپدرتون، سازمان و وابستگانش داشت، پیشنهادمونو رو هوا زد.. بعد از اون، من بارها و بارها باهاش حرف زدمو خواستم که منصرفش کنم، چندین و چندبار بهش گفتم که حتی اگر اینکارو انجام نده، باز هم امنیت خوونوادش تامینه .. اما اون میگفت که میخواد انتقام بگیره.. انتقام تمام بدبختی ها وسختی هایی که مادر و خواهرش از جانب افکارِ سازمانیِ پدرش متحمل شدن.. افکاری که حالا پایِ داعش رو به زندگیش باز کرده بود. پس عملیات شروع شد. دانیال نقشِ یه نابغه ی ساده رو به خودش گرفت و صوفی با عنوانِ دختری زیبا و مهربون که از قضا مبلغِ داعش برایِ جذبِ نیرو تو آلمانه، وارد بازی شد. بی خبر از اینکه خودشون دارن رو دست میخورن.. بعد از یه مدت دانیال ژستِ یه مردِ عاشقو به خودش گرفت که تحت تاثیر صوفی، داره روز به روز به تفکراتِ داعشی نزدیک میشه.. از شکل و ظاهر گرفته تا افکارو اعتقادات.. طوری که حتی شما هم این تغییر رو به عینه احساس کرده بودن..) ریشهایِ بلند و سرِ تراشیده برادرم در ذهنم تداعی شد با اخلاقی که دیگر قابل تحمل نبود و کتکی که برایِ اولین بار از دستش خورد. حرفهای حسام درست ودقیق بود ( ما مدام شما رو زیر نظر داشتیم، تعقیبهایِ هروزتون میتونست دردسر ساز بشه هم واسه امنیت خودتونو دانیال، هم واسه ماموریتی که ما داشتیم.. یادمه اون شبی که از دانیال کتک خوردین، برادرتون اونقدر گریه کرد که فکر کردم، دیگه حاضر نمیشه به ماموریتش ادامه بده.. اما اینطور نشد و اون برخلاف تصورم، سختتر از این حرفا بود. و بالاخر بعد از یه مدت و فریبِ صوفی، با اون به سوریه رفت. حالا دیگه زمانِ اجرایِ عملیات اصلی..) سوالی ذهنم را … سوالی ذهنم را درگیر کرد ( صبر کن.. حرفهایی که صوفی در مورد نحوه ی خروجش از آلمان میزد.. اون حرفا از کجا میومد؟؟ منظورم اینکه..) انگار کلامم را خواند ( تمام حرفهاش درست بود.. خط به خط.. جمله به جمله.. اما نه در مورد خودشو دانیال.. اون در واقع خاطراتی واقعی از ماهیت اصلیِ گروهشون رو براتون تعریف کرد.. اتفاقاتی که هر روز داره واسه اعضایِ اون گروه رخ میده.. هروز زنانی هستند که بدون آگاهی وبه امید ماه عسل، با همسرانِ داعشی شون به ترکیه میرن، اما سر از حریم سوریه و پایگاه این حرومزاده ها برایِ جهاد نکاح، در میارن. هروز هستند دخترا و پسرهیی که به طمعِ وعده هایِ دروغینِ این گروه تو کشورایی مثه فرانسه و آلمان و الی آخر، خودشونو گرفتارِ خونِ یه عده زن و بچه ی مظلوم میکنن.. طمعی که یا مجبورین تا ته پاش وایستن و یکی بشی عین همون حیوونا.. یا باید فاتحه ی نفس کشیدنشونو بخوونن و برن استقبال مرگ به بدترین شکل ممکن..) به صورتش خیره شدم ( یه سوال.. چجوری به دانیال اعتماد کردین.. ترسیدین که رابطتونو لو بده؟؟) سری تکان داد.. ادامه دارد.. ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از قاسم
محفلی برای انس با ... حدودای ساعت ده تا یازده شب با: 🔹 سخنرانی تنها مسیر استاد پناهیان ب مدت ده دقیقه 🔹 قرائت زیارت عاشورا 🔹روضه ی کوتاه | ما و جدایی ز تو ، هرگز! | https://eitaa.com/joinchat/4172677140C9ea366cc85
💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 ‌‌امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا