eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
334 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ضربه روحانی به ارزش پول ملی ✍️ 🔹 ضربه‌ای که دولت روحانی به ارزش پول ملی زده، در طی سی سال گذشته بی‌سابقه بوده است. 🔸 در دولت هاشمی نرخ دلار چهار برابر افزایش یافت. نرخ دلار در بازار آزاد از ۱۲۱ تومان به ۴۷۸ تومان در سال ۱۳۷۶ رسید. ✅ نرخ آزاد دلار در دولت اصلاحات نیز دو برابر شد و ارزش دلار در پایان دولت خاتمی (سال ۱۳۸۴) به قیمت ۹۰۴ تومان رسید. 🔹 نرخ دلار در پایان دولت احمدی‌نژاد، با احتساب شدیدترین تحریم‌ها، سه برابر شد و در سال ۱۳۹۲ به ۳۱۰۰ تومان رسید. 🔸 در دولت روحانی، علیرغم پیاده سازی نظریه تعامل با آمریکا و امضاء برجام، تاکنون شاهد جهش ده برابری نرخ دلار بوده‌ایم. 💢 با این شرایط به نظر می‌رسد علاوه بر لعن و نفرین به آدرس‌ کاخ سفید در واشنگتن دی‌ سی، می‌بایست نفوذ پذیران، غربگرایان و ساده‌اندیشان در سعدآباد و پاستور را نیز مورد لعن و نفرین قرار داد. ➖➖➖➖➖➖➖ 📡 رصد بهترین تحلیل‌های روز 👇 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰اردوغان تا کجا از قره‌باغ حمایت می‌کند؟! 🔹 حضور یکی از خصوصیات مهم درگیری‌های اخیر قره‌باغ در مقایسه با دو جنگ محدود قبلی است. مواضع صریح و بی‌پرده اردوغان در حمایت از آذربایجان، یکی از حواشی مهم بحران اخیر به وجود آمده در قره‌باغ است. این بار برخلاف سابق، گویا از و بیشتری برخوردار است. اما در خصوص حمایت‌های صریح اردوغان به نظر می‌رسد، مواضع او بیشتر و است، اگرچه ورود جدی به بحران قره باغ داشته اما بعید به نظر می‌رسد اردوغان بخواهد در صورت تشدید بحران و گسترش احتمالی آن، به صورت عملیاتی به آن ورود پیدا بکند. چرا که اولاً روسیه اجازه چنین تحرکات سنگینی را به آنکارا نمی‌دهد و ثانیاً اردوغان آدم محاسبه‌گری است و به نظر نمی‌رسد تمایل چندانی برای جنگ و درگیری جدی با ارمنستان بر سر قره‌باغ داشته باشد. ضمن این‌که دولت ترکیه مناسبات سیاسی، اقتصادی، تجاری و غیره متعددی با روسیه دارد و بسیار بعید است به خاطر قره‌باغ با روسیه شود. نقش‌آفرینی ترکیه در مناقشه قره‌باغ فقط تا یک سطح مشخصی است. روابط مسکو - آنکار سقف این نقش‌آفرینی است. ماجرای روسی توسط ترکیه در سال ۱۳۹۴ و مسکو در آنکارا در سال ۱۳۹۵ که در هر دو مورد، موضوع طوری مدیریت شد که به تنش حاد نینجامید، دو مصداق بارز است که نشان می‌دهد تنش در روابط دو طرف بر سر هر موضوعی که می‌خواهد باشد، از خطوط قرمز تعریف شده عبور نمی‌کند. 📌تحلیل‌های مهم روز👇👇 @shahidmostafamousavi
✨ بر سنگ قبرم حک کنید "شهید راه کربلا مدافع حرم" 🕊 شهید مدافع حرم رضا ملایی: دین مقدس اسلام حد و مرزی ندارد و از این بابت این مسیر را انتخاب نمودم و حال بایستی بصیرت داشته باشیم. شمر زمانه آمریکا و اسرائیل و خائنین به اسلام یعنی عربستان ماهیتشان را مشخص نموده‌اند👇 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎓 بورسیه در روسیه را رهاکرد و به سوریه رفت! 🕊 شهید مدافع حرم «رضابخشی» در طی تحصیل خود در جامعة المصطفی العالمیه به‌عنوان دانشجوی برتر نخبه در زمینه‌های پژوهشی دعوت به همکاری می‌شود. هوش سرشار و استعداد بالای شهید، همراه با توکل و تلاش ویژه‌اش، موجب شد تا بورسیه تحصیلی او برای تحصیل در مسکو قطعی شود اما در همین اثنا بود که خبر تهدید حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) را شنید و وظیفه خود را چیز دیگری یافت👇 🔗 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماهنگ محشر و بسیار زیبای انتخاب با صدای علی اکبر قلیچ 👌 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
*سلام:)🙋🏻‍♀ تو هم دعوتی* 💌 ✅ *یک چالش بسیار متفاوت همراه با جوایز ویژه،* برای همه دخترایی که میخوان یک جاذبه اما قوی‌تر از جاذبه کره زمین رو تجربه کنن...🚗 📍پ.ن: دست‌یابی و کشف فرمول این جاذبه صعودی، با خودته..😎 *شاید در آینده این فرمول رو به اسم خودت ثبت کردی..* https://eitaa.com/joinchat/1637482564Cc6704b9f68
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️روایت بسیار زیبای استاد عالی از خادم مدرسه‌ای که از یاران نزدیک امام زمان(عج) شد. 🔻سهم شما پنج صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج). ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال جوانترین شهید مدافع حرم شهید مصطفی موسوی پدرشهید موسوی: که از بدو تولد مصطفی آرزوی شهادت او را داشته است می‌گوید:‌ «وقتی مصطفی به دنیا آمد، از خدا برای وی شهادت خواستم. می‌خواستم خودم را جبران کنم، خودم از قافله عشق جا مانده‌ام، در دوران دفاع مقدس به جبهه رفتم و شهید نشدم و لیاقت شهادت نداشتم، اما پسرم این لیاقت را داشت. 🌺🍃 همه دعودت هستیددر کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی (ایتا) ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!» و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!» 💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشی‌اش با همان زبان دست و پا شکسته به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...» اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه می‌خوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!» 💠 نفهمیدم چه می‌گوید و دلم خیالبافی کرد می‌خواهد دهد که میان گریه خندیدم و او می‌دانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر می‌بُره تا به تو برسه!» احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینه‌ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر داریا نقشه‌ای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه می‌خوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!» 💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمی‌دونم تو چه هستی که هیچی از نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به و رسولش ایمان داری که نمی‌خوای رافضی‌ها داریا رو هم مثل و و به کفر بکشونن، امشب با من بیا!» از گیجی نگاهم می‌فهمید حرف‌هایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا می‌کنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده مهاجرت کردن اینجا!» 💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ می‌کرد که فاتحه جانم را خواندم و او بی‌خبر از حضور این رافضی همچنان می‌گفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضی‌ها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ، رافضی‌ها این شهر رو اشغال می‌کنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی می‌برن!» نمی‌فهمیدم از من چه می‌خواهد و در عوض ابوجعده مرا می‌خواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟» 💠 از نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا می‌کنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!» تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد می‌کرد و او نمی‌فهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!» 💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی‌ها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضی‌ها تو حرم مراسم دارن!» سال‌ها بود نامی از ائمه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام (علیه‌السلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت. 💠 انگار هنوز مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر می‌زد که پایم برای بی‌حرمت کردن لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار می‌کردم که ناچار از اتاق خارج شدم. چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و می‌ترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبال‌مان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را می‌سوزاند. 💠 با چشمانم دور خودم می‌چرخیدم بلکه فرصت پیدا کنم و هر قدمی که کج می‌کردم می‌دیدم ابوجعده کنارم خرناس می‌کشد. وحشت این نامرد که دورم می‌چرخید و مثل سگ لَه‌لَه می‌زد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد. 💠 بسمه خیال می‌کرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد می‌گفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«می‌خوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»... ✍نویسنده: ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c54
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 پند نوشته ای از مادر بزرگوار شهید محمدرضا دهقان امیری 🔶 شبها که از نیمه می گذرند، داغ نبودنت جگرم را پاره پاره میکند،میدانم علی الظاهر نیستی!!!!!!! که در حقیقت از همیشه بیشتر هستی!!!! وقتی اراده ی دیدنت را می کنم بناگاه به عناوین مختلف بودنت و دستگیری کردنت را به رخم میکشی... محمدرضا جان! بیا و بنگر..... چه کسانی دم از تو، ای شهید! می زنند. اینان دو دسته اند: 🔹دسته اول: کسانی که تمام دغدغه ی زندگی و عمرشان شهید و شهادت است، کسانی که در ، در ، در ، در ، همواره را در نظر دارند ....... هم اینان در واقع امر ادامه دهنده ی راه شهید هستند و دامان و قلب و روح خود را با گل آراسته اند و خود را آماده پرورش سربازان آخر الزمانی سید الشهدا میکنند..... 🔸و اما دسته دوم: کسانی که چند صباحی جذب ظاهر یک شهید می شوند، هر روز هر شهیدی که زیباتر بود، برایش عاشقانه ها می سرایند، نه چیزی از مرام و معرفت شهید می فهمند، و نه از غیرت شهید بویی برده اند، اینان نااهلان و نامحرمانی هستند که به قول امام راحل و عظیم الشان مان نباید بگذاریم انقلاب و دستاوردهایش به دست اینان بیفتد...... آری برادر و خواهر معنوی شهید! شهدا عاشق و معشوق نمی خواهند، بلکه شهدا می خواهند..... شهدا رفتند ...... تا به ما بفهمانند دنیا محل گذر ومزرعه آخرت است. آنچه از این دنیا با خود می بریم مهم است ..... «من جاء الحسنه» «فله عشر امثالها» نه، آنچه انجام میدهید....... خداوند نفرموده :« من فعل الحسنه»...... این یعنی: بسیاری از کار هایی که فکر میکنیم حسنه است و مرضی خداوند منان، در حقیقت ظلماتی است که در همین دنیا می ماند و ما را با دست خالی به سوی آخرت روانه می سازد..... پس بیایید با تعمق بیشتر به راه شهدا نظری بیفکنیم..... ان شاءالله پاینده باشید. 🔸| @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 گنبد روشن در تاریکی چشمانم می‌درخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت می‌بارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاه‌مان می‌کردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد همراه‌مان آمده است. بسمه روبنده‌اش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بی‌اختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل داریا همین چند تا خونواده‌ایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!» 💠 باورم نمی‌شد برای آدم‌کشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این قند آب می‌شد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو به‌هم بریزیم، دیگه بقیه‌اش با ایناس!» نگاهم در حدقه چشمانم از می‌لرزید و می‌دیدم وحشیانه به سمت حرم قُشون‌کشی کرده‌اند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقب‌تر آماده ایستاده و با نگاهش همه را می‌پایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز می‌خواند :«امشب انتقام فرحان رو می‌گیرم!» 💠 دلم در سینه دست و پا می‌زد و او می‌خواست شیرم کند که برایم اراجیف می‌بافت :«سه سال پیش شوهرم تو تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو می‌گیرم! تو هم امشب می‌تونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!» از حرف‌هایش می‌فهمیدم شوهرش در عملیات کشته شده و می‌ترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدم‌هایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟» 💠 دلی که سال‌ها کافر شده بود حالا برای حرم می‌تپید، تنم از ترس تصمیم بسمه می‌لرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا پاره بشه تا تحریک‌شون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همه‌شون رو میفرستن به درک!» چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه کرد :«می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه رو میده و عقدت می‌کنه!» 💠 نغمه از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر (علیه‌السلام) شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. 💠 عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای (علیه‌السلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط و شرک رو!» صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه!» 💠 می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید!» 💠 دیگر صدای ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمت‌مان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای ، خلوت صحن و حرم را شکست... ✍️نویسنده: ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafam