eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
336 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃خاطـــــرات طنز🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🔹جناب سرهنگ🔹 اسمش یوسف بود. اما بخاطر انضباط و لفظ قلم حرف زدنش ما بهش می گفتیم جناب سرهنگ. دو سالی می شد که اسیر شده بود و با ما تو یک اردوگاه بود. بنده ی خدا چند بار افتاده بود به التماس که جان مادرتان این قدر به من نگویید جناب سرهنگ. کار دستم می دهید ها. اما تا می آمدیم تمرین کنیم که دیگر به او جناب سرهنگ نگوییم، باز از دهان یکی در می رفت و او دوباره می شد جناب سرهنگ. تا اینکه یک روز در آسایشگاه باز شد و یک گله عراقی مسلح ریختند تو آسایشگاه و فرماندشان نعره زد: « سرهنگ یوسف، بیا بیرون!» یوسف انگار برق سه فاز ازش پریده باشد، پا شد و جلو رفت. فرمانده که درجه اش سرگرد بود گفت: «چشمم روشن. تو سرهنگ بودی و ما نمی دانستیم.» یوسف با خنده ای که نوعی گریه بود گفت: «اشتباه شده. من...» ـــ حرف زیادی نباشه! ببرید این قشمار(مسخره) را! تا آمدیم به خود بجنبیم یوسف را کت بسته بردند و دست ما بجایی نرسید. چند مدتی گذشت و ما از یوسف خبری نداشتیم و دل نگران او بودیم و به خودمان بد می گفتیم که شوخی شوخی کار دست آن بنده خدا دادیم. چند ماه بعد یکی از بچه ها که به سختی بیمار شده بود و پس از هزار التماس و زاری کردن به عراقیها به بیمارستان برده بودند، پس از بهبودی برگشت اردوگاه. تا دیدیمش و خواستیم حالش را بپرسیم زد زیر خنده. چهار شاخ ماندیم که خدایا مریض رفت و دیوانه برگشت! که خنده خنده گفت: «بچه ها یوسف را دیدم!» همه از جا پریدیم: یوسف! ــ دست و پایش را شکسته بودند؟ ــ فکش را هم پایین آورده بودند؟ _ جای سالم در بدنش بود؟ ــ اصلاً زنده بود؟! خندید و گفت:😄 «صبر کنید. به همه سلام رساند و گفت که از همه تشکر کنم.»☺️🙏 فکر کنم چشمان همه اندازه ی یک نعلبکی گرد شد! ـــ آره. چون نانش تو روغنه. بردنش اردوگاه افسران ارشد. جاش خوب و راحته. می خوره و می خوابه و زبان انگلیسی و آلمانی و فرانسه کار می کنه. می گفت بالاخره به ضرب و کتک عراقیها قبول کرده که سرهنگ است. و بعد از آن، کلی تحویلش گرفته اند و بهش می رسند. یکی از بچه ها گفت: «بچه ها راستش من تیمسارم!»😂😂😂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
7⃣قسمت هفتم 🕊خداحافظ سالار 💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسویhttps://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
سہ #شهید . . . سہ #رفیق . . . سہ #عاشق . . . شهیدان مدافع حرم حضرت زینب (س): #علی_امرایی #حسن_غفاری #محمد_حمیدی تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۴/۱ بہ مناسبت سالگرد شهادت
📢خاطراتی از زبان همسر شهید مدافع حرم دادالله شیبانی 🕊انتشار به مناسبت سالروز شهادت 💠یکی از دلایل اینکه هیچ‌گاه به ایشان به دلیل مأموریت‌های زیاد خرده نگرفتم، حدیثی بود به این مضمون که «اگر کسی از جهاد و شهادت فرار کند، خداوند مرگی نصیب او می‌کند به‌‌ همان زودی ولی با خفت و خواری‌» و پس از خواندن این مطلب جرأت نمی‌کردم به ایشان بگویم به مأموریت نرود.  💐‌آنقدر عاشق شهادت بود که هنگام نماز از ما می‌خواست ‌دعا کنیم ‌مرگی غیر از شهادت نداشته باشد و همیشه و به ویژه در یک سال اخیر ما را برای شهادتشان کاملاً آماده کرده بودند، به گونه‌ای که شهادتشان برای ما قطعی انگار می‌شد. همچنین از دیگر خصوصیات آن شهید خواندن قرآن پس از ورود به اتاق محل کار خود در آغاز صبح بود.  🔶پس از شهادت ایشان بود که فهمیدم برای نیرو‌هایش مثل یک پدر دلسوز ‌و حتی در ریز‌ترین مسائل زندگی نیز کمک حالشان بود. ماشین سواری‌اش پیکانی بود که با هیچ چیزی عوضش نمی‌کرد و همیشه می‌گفت، ما به ملت و رهبرمون بدهکاریم و هیچ طلبی نداریم و واقعا خلوصشان در این زمینه عالی بود؛ حتی پاداش‌هایی که به ایشان می‌دادند بین نیرو‌هایش تقسیم می‌کرد و از آوردن آن به منزل خودداری می‌کرد.  🕊شادی روح پرفتوح شهید صلوات
کبوترها ، کبوترها به دلجويی از آن بالا نگاهی زير پا گاهی اسيران قفس‌ ها را خوشا پروازتان با هم بلنـد آوازتـان با هم به ياد آريد ما را هم در آن پـرواز کردن‌ها 🔹شهادت : ۱۳۹۳/۰۴/۰۲ تله انفجاری ، حماه سوریه #شهید_سردار_دادالله_شیبانی #شهید_حشمت_سهرابی #سالـروز_شهـادت 🌷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
8⃣قسمت هشتم 🕊خداحافظ سالار 💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم همدانی گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
#سالروز_تخریب_قبور_ائمه_بقیع (علیه السلام) 🍃سلام من به بقیع و به کبوتران بقیع سلام من به تربت پاک چهار امام بقیع سلام من غربت بقیع سلام من به شبهای بی چراغ بقیع🍃  😭آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه... ان شاالله با ظهور آقا صاحب الزمان 👈دعا+عمل=کلید ظهور❤️ #بدم_المظلوم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍خاطره ای از امر به معروف و نهی از منکر کردن نوجوان خطاکار توسط شهید سیدمیلاد مصطفوی.. سید میلاد همیشه بهم می گفت ببین باید روی اون کسایی کار کنیم که زیاد اهل هیات و مسجد نیستند می گفت اونی که تو این راه هست یقین داشته باش که دیگه در خونه دیگه نمی ره ما باید بگردیم اون بچه هایی که به درد بخورند رو جذب کنیم.. ✍الان که فکر می کنم می بینم سیدمیلاد کجا رو دید می زده هنوز هم با رفتنش جوانهای زیادی رو به طرف خودش جذب میکنه و راه درست رو نشانشون میده یادم هست یکی از این بچه ها که به خطا و از روی نادانی به یه دختر خانم مزاحم می شد رو به سیدمیلاد گفته بودند به طریقی پیدا کردیم سید میلاد گفت تو کارت نباشه وایسا کنار من گفتم الانه که بزنه توی گوش اون پسر ولی با صحنه عجیبی مواجه شدم میلاد طوری با این نوجوان صحبت کرد که من جا خوردم اومد گفتم سید میلاد چی شد پس من گفتم الان طرف رو چنان میزنی که دیگه نتونه بلند شه خندید و گفت زدمش راست میگفت چنان زده بود که من از فردا اون نوجوان رو تو مسجد دیدم بله سیدمیلاد شیطان درون اون نوجوان رو زده بود نه اینکه بخواد با تهدید یا زدن اون رو به اشتباه خود آگاه کنه اون پسر رو عرض یک ماه چنان تغییر داد که من کم آوردم خداییش اون سال با خودش همون پسر رو برد و خادم الشهداش کردکاش همه ما صبر و اندیشه سید میلاد عزیز رو داشتیم. ✍دوستان گرامی باید ببینیم انگشت سید میلاد کدوم سمت هست همون سمتی بریم که تمام عاقبت بخیری در همون سمت هستش اون راه امام حسین علیه السلام هست یعنی حسین گونه زندگی کردن به امید محقق شدن آرزوی سید میلاد عزیز صلواتی نثار روح بزرگش کنیم. 🌷
🌼★┅┄┅✶🌼✶┄┅★🌼 ای ماه ترین ماه ترین ماه ترین ماه ای از دلم آگاه و ای حضرت دلخواه تحقیق نمودیم که اکسیر بقا چیست از عرش یکی گفت علیًّ ولی الله #جانم_علی 🌼★┅┄┅✶🌼✶┄┅★🌼
🍃🌸▂▂🍃🌸🍃▂▂🌸🍃 : اگر کسی این دو جمله ی «إیاک نعبد و إیاک نستعین» را با جانش بگوید، اگر روی آب یا هوا راه برود ، نباید تعجّب کرد! 🍃🌸▂▂🍃🌸🍃▂▂🌸🍃
🚨 #خبرفوری 🕊از شام بلا شهید آوردند 💠 #دعوتید 💐مراسم وداع با پیکر مطهر شهید مدافع حرم #شاهرخ_دایی_پور ✅امروز(یکشنبه) همزمان با نماز ظهر در معراج شهدا آدرس: تهران ضلع جنوب پارک شهر، انتهای خیابان بهشت ، کوچه معراج 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
💠اولین تصویر از شهید مدافع حرم در 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
ماداغـدارِقبـورخراب مدینـه ‌ایـم چشـم انتظارمنتقـم آل حیـــدریـم روزی رسدزسینه غم آزادمی‌کنیم همـراه منتقـم,حـرم آبـادمی‌ڪنیم @shahid_javad_allahkaram
تولد :۵ مرداد ۱۳۳۸_تبریز شهادت:۲۵ اسفند ۱۳۶۳ 🍀🌹🍀🌹🍀 🍃کـــــرامات شهـــــدا🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🔹زمزمه عـــــاشقانه🔹 قبل از شروع مراسم عقد، علي آقا رو به من كرد و گفت: شنيده ام كه عروس در مراسم عقد هرچه از خداوند بزرگ بخواهد، اجابتش حتمي است. نگاهش كردم و گفتم: چه آرزويي داري؟ در حالي كه چشمان مهربانش را به زمين دوخته بود، گفت: اگر علاقه اي به من داريد و اگر به خوشبختي من مي انديشيد، لطف كنيد و از خدا برايم شهادت🕊 را بخواهيد. از اين جمله ي علي تنم لرزيد. چنين آرزويي براي يك عروس، در استثنايي ترين روز زندگي، بي نهايت سخت بود. سعي كردم طفره بروم، اما علي قسم داد در اين روز اين دعا را در حقش كرده باشم. به ناچار قبول كردم... هنگام جاري شدن خطبه ي عقد از خداوند بزرگ، هم براي خودم و هم براي علي طلب شهادت كردم و بلافاصله با چشماني پر از اشك نگاهم را به صورت علي دوختم. آثار خوشحالي در چهره اش آشكار بود. از نگاهم فهميده بود كه خواسته اش را بجاي آوردم. مراسم ازدواج ما، در محضر شهيد آيت الله مدني با حضور تعدادي از برادران پاسدار برگزار شد و نمي دانم اين چه رازيست كه همه ي پاسداران اين مراسم، داماد مجلس و آيت الله مدني، همگي به فيض شهادت🕊 نايل آمدند! راوي : همسر شهيد 🕊علي تجلائي❤️ 🍂🍃🍂🍃🍂🍃
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
9⃣قسمت نهم 🕊خداحافظ سالار 💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃خاطـــــرات طنز🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🔹حاجے مهیاری🔹 حاجی مهیاری از آن پیرمردهای با صفا و سر زنده گردان حبیب بن مظاهر لشکر حضرت رسول بود. لهجه اصفهانی اش چاشنی حرفهای بامزه اش بود و لازم نبود بدانی اهل کجاست. کافی بود به پست ناواردی بخورد و طرف از او بپرسد: «حاجی بچه کجایی؟» آن وقت با حاظر جوابی و تندی بگوید: «بچه خودتی فسقلی، با پنجاه شصت سال سنم موگویی بچه؟» از عملیات برگشته بودیم و جای سالم در لباس هایمان نبود. یا ترکش آستینمان را جر داده بود یا موج انفجار لباسمان را پوکانده بود و یا بر اثر گیر کردن به سیم خاردار و موانع ایذایی دشمن جرواجر شده بود. سلیمانی فرمانده گردانمان از آن ناخن خشک های اسکاتلندی بود! هر چی بهش التماس کردیم تا به مسئول تدارکات بگوید تا لباس درست و حسابی بهمان بدهد، زیر بار نرفت. - لباس هاتون که چیزی نیست. با یک کوک و سه بار سوزن زدن راست و ریس می شود! آخر سر دست به دامان حاجی مهیاری شدیم که خودش هم وضعیتی مثل ما داشت. به سرکردگی او رفتیم سراغ فرمانده گردانمان. حاجی اول با شوخی و خنده حرفش را زد. اما وقتی به دل سلیمانی اثر نکرد عصبانی شد و گفت: «ببین، اگه تا پنج دقیقه دیگه به کل بچه ها شلوار، پیراهن ندی آبرو واسه ات نمی گذارم!» سلیمانی همچنان می خندید.🙂 حاجی سریع خودکار دست من داد و گفت: یالله پسر، آنی پشت پیراهن من بنویس: حاجی مهیاری از نیروهای گردان حبیب بن مظاهر به فرماندهی مختار سلیمانی.» من هم نوشتم. یک هو حاجی شلوار زانو جر خورده اش را از پا کند و با یک شورت مامان دوز که تا زانویش بود، ایستاد. همه جا خوردند و بعد زدیم زیر خنده.😳😟😂😂😂 حاجی گفت: «الان میرم تو لشکر می چرخم و به همه می گویم که من نیروی تو هستم و با همین وضعیت می خواهی مرا بفرستی مرخصی تا پیش سر و همسر آبروم برود و سکه یه پول بشم!»😅😅 بعد محکم و با اراده راه افتاد. سلیمانی که رنگش پریده بود،😰 افتاد به دست و پا و دوید دست حاجی را گرفت و گفت: «نرو! باشد. می گویم تا به شما لباس بدهند!» حاجی گفت: «نشد. باید به کل گردان لباس نو بدهی. والله می روم. بروم؟» سلیمانی تسلیم شد و ساعتی بعد همه ما نو و نوار شدیم، از تصدق سر حاجی مهیاری! حاج علی اکبر ژاله مهیاری در زمستان سال ۸۰ به رحمت خدا رفت و در نزدیکی پسر شهیدش علیرضا در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. او هفت سال در جبهه بود! 🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃خاطـــــرات ناب شهـــــدا🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🔹فرق شکافته🔹 شهيد🕊 حمزه خسروى، فرمانده يكى از گروهانهاى لشكر المهدى(عجّ) بود. روزى پس از نماز صبح رو به يكى از برادران روحانى كرد و پرسيد: ـ حاج آقا! اگر كسى خواب امام على عليهالسلام را ببيند، چه تعبيرى دارد؟ روحانى در پاسخ گفت: ـ بايد ديد چه خوابى ديده و ماجرا چگونه بوده. شهيد خسروى ديگر چيزى نگفت. اما دو ساعت بعد وقتى در يكى از محورهاى عملياتى با فرق شكافته به ديدار مولايش شتافت؛ خوابش تعبير شد. همرزم شهيد🕊 حمزه خسروى 🍂🍃🍂🍃🍂🍃
✍وصیت نامه شهید _ عـــــــلی هاشــــــمی 🌷🌷 وای امت مسلمان شما نگذارید منافقان وضد انقلاب ها بر تشییع جنازه ام بیایندوبدانید که این منافقان هرگاه قدرت به دستشان بیفتد آن چنان با شمارفتارمی کنندکه مغولان با ایرانی ها کردندبقول امام عزیزمان که می فرمایند:منافقین از کفار بدترندبراستی چه سخن درستی است چون این منافقان هستندکه خون شهیدان ما را پایمال می کنند. ای امت شهید پرور ایران،مارفتیم ولی مسئولیتش را بردوش یک بیک شما گذاشتیم وآن رسوای منافقین است .وحفاظت از خون شهدا.شما همیشه خون مارا زنده نگه داریدتااسلام زنده بماند. یک عکس حضرت امام خمینی برسر قبرم بگذاریدکه از عکس خودم بزرگتر باشدامید است که مرا از سربازان خود بداند. وشما ای جوانان برومندحزب الله ایرانی گر چه من درسن جوانی بسوی معشوق شتافتم ولی شما بدانیدکه من بی هدف نبوده ام. آیا علی اکبر امام حسین {ع}بی هدف بود.یا {حضرت}ابوالفضل بی هدف بودمگر می شودسرباز روح الله بی هدف باشد واین را بدانید در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است.ای جوانان عزیز هر چند که خون ما به ناحق وبرای حق ریخته شدولی باعث شدکه درخت اسلام شاداب بماندتا میوه آن که آزادی است به دست دشمن نرسد.ای امت شهید پرورهر کس به دست این منافقان شهید بشودبدانید خار چشم آنان بوده وچون مانعی بوده باشهید کردن این مانع را از سرراه برداشته اندولی نمی دانندخون شهیدان مانعی دیگری شود سرراه آنها ، خداوند امکان شهید شدنم در بیابانی بی آب قرار ده که هم چون مولایم امام حسین(ع)تشنه شهید بشوم.خداوند می خواهم موقع شهید شدن سر از بدنم جدا شودتا در محضر سیدالشهدا سلام الله علیه سر افکنده نباشم.خداوندامی خواهم هنگام شهادت هردودستم از بدن جدا شود تا درمحضرپرچم دارالاسلام {حضرت}ابوالفضل شرمنده نباشم.هرچند که من لیاقت پرچمدارحسین (ع)را نداشتم ولی امیدوارم که در پرچمداری مولایم خمینی پیش قدم باشم.چه خوش است با ندای توحید وبابانگ ا...اکبر به استقبال شهادت رفتن. ای مسلمین جهان ما از شهادت نمی ترسیم چون در قاموس شهادت واژه وحشت معنی ندارد ولی می ترسیم بعد از ماایمان را سر ببرند.ای شیعیان جهان سرنوشت مارا اباعبدا...در صحرای کربلا مشخص کرده است. ووصیتی دیگرای امت شهیدپرور:فقط توجه داشته باشیدکه شما مانند اهل کوفه نشویدمردم کوفه امام حسین (ع)را دعوت کردندولی اورا با سراز بدن جداشده به مهمانی پذیرفتند وشما که مولایمان ونور چشممان خمینی عزیز رادعوت کردید.همه با هم ندا سر دادید،حزب فقط حزب ا...رهبر فقط روح الله مبادا از این عقیده بر گردید که اهل کوفه هستید.مبادا شیطانکها شما را بفریبند همین طوری که ابن زیادلعنت الله به وسیله زر وزور مردم کوفه را به پیمان شکنی در تاریخ ثبت کرد. وشما ای منافقان:ای کسانی که فریب زرق وبرق دنیا راخورده ایدآیا هیچ گاه فکر کرده اید که برای چه این کارهارا که مورد خشم خداوند است انجام می دهید؟ آیا هیچ گاه فکر کرده ایدکه سرانجام این کارها به کجا می کشد؟شما که طاقت ایستادگی در مقابل تیغ حزب الله را ندارید پس بیایید به سوی نور وتوبه کنید. وشماای دوستان وآشنایان حزب اللهی هر چند که من نتوانستم بیشتر ازاین در سنگر مقدس بمانم ولی از شما می خواهم که اسلحه به زمین افتاده مرا برداریدوبرای خدا علیه دشمن حزب ا...بجنگید. ای برادران عزیز،پشتیبان ولایت فقیه باشید وولایت فقیه را از دولت واسلام جدا ندانیدوشما رفتارتان طوری باشد که دیگران رفتار شما راسرمشق خودقرار بدهند. در آخر از همه شماطلب حلال بودی می کنم ای امت قهرمان هرچه فریاد داریدبرسر امریکا بکشید وشعار مرگ بر امریکا یادتان نرود. وشما ای خانواده گرامی هر چند که نتوانستم فرزندی خدمتگزار برای شما باشم از شما می خواهم که مرا حلال کنیدمگر خون من رنگین تر ازخون صدها هزار مسلمان در خون خفته است؟مگر خون من رنگینتر از خون علی اکبر وقاسم است؟ این را بدانید که شهادت آرزوی من بوده در شهادت من هرچه دلتان می خواهدگریه کنید تا شاید با گریه شما خداوند فرج امام زمان {ع}را نزدیکتر کند وموقعی ریشه کفار کنده می شود که مولا صاحب الزمان{عج} قیام کند. .................مادرم . مرگ می آید، ولی چه بهتر که خودمان به سراغ مرگ برویم ودر خون بغلتیم،نه اینکه مرگ بسراغ ما بیاید ودررختخواب ذلت بمیریم.درآخر از همه کسانی که با آنها برخورد داشته ام از تمام اقوام ودوستان حزب اللهی طلب حلال بودن می کنم..... 🌿جفای چرخ کین بنگر علی ام غرق در خون شد 🌿دلم از ماتم مرگش فکاردین ومحسون شد 🌿ای مصیبت نگر گشته یک سر عزا 🌿اگر کشته شدم مادر زتیغ بعثی کافر 🌿بکن یاری برادر جان تو دین ورهبر والسلام خداحافظ 😔 دیدار در صحرای محشر سید علی هاشمی 9/3/64مصادف با نهم ماه مبارک رمضان •┈┈••✾•🔹🔷🔹•✾•┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا