همین الان اپلیکیشن زائر رو نصب کن! کلی امکانات داره و هر روز داره جایزه میده به همه
http://zaerapp.ir/invitation/?t=U2xSFF0=
گمشده هور 18
.... سردار حاج علی هاشمی ....
در همان حین که شناسایی های هور ادامه داشت، نیروهای بومی راهی را پیدا کرده بودند که از سعیدیه به پاسگاه معلق و از آنجا به هورالعظیم و بعد به جاده چزابه - مشرح می رسید و از آنجا می شد به جاده اصلی ترانزیتی بين العماره - بصره رسید، اما امکان استفاده از هور به دلیل وضعیت جغرافیایی خاص، در آن مقطع امکان پذیر نبود. چند روز بعد از عملیات والفجر مقدماتی جلساتی با حضور برادر محسن، صفوی و فرماندهی جنوب در محل عملیات سپاه سوسنگرد برگزار شد.
در این جلسات زمانی که اطلاعات نیروهای شناسایی را مطرح کردم، آنها بر شناسایی هور و انجام عملیات نظامی در آن منطقه تأکید کردند. قرار شد عده ای از نیروهای اطلاعاتی که سرپرست آنان "حميد رمضانی" بود و تا آن زمان در لشکر قدس بودند، کار اطلاعات و شناسایی را مستقلا در هور آغاز کنند، آنها در "رفيع" مستقر شدند. از آن زمان بود که من و حميد در کنار هم قرار گرفتیم. یک جورهایی انگار حميد من را پیدا کرد و من هم حمید را. حميد از بچه های مسجد جزایری در خصوص کارهای اطلاعاتی برای خودش کسی بود و عده ای از بچه های مسجد هم کنارش بودند و با هم کار می کردند. از همان روز تا حالا عين دو برادر شده ایم، حرف های هم را خوب می فهمیم و می توانیم با هم کار کنیم. قرار شد حمید اطلاعات شناسایی را بیاورد. آقا محسن هم یک نامه دست من داد که خطاب به مراکز بوشهر، بندرعباس و شمال بود و طبق آن قرار شد هر چه قایق و کرجی لازم داشتیم در اختیارم بگذارند. من هم بلافاصله ستادی تشکیل دادم و به
جمع آوری قایق و کرجی از سرتاسر ایران پرداختم و طی سه شب بدون کمترین جلب توجه آنها را به هور منتقل کردیم. چند روز بعد از آن دوباره
جلسه ای در رفيع با حضور آقا محسن، من، حميد و فرماندهان جنوب تشكيل شد. با توجه به اطلاعاتی که جمع آوری شده بود، چنین نتیجه گرفتیم که چون شمال هور آبراه های خاص و تهل های بسیاری دارد و نی ها فشردگی زیادی دارند، عبور از آنجا دشوار است، پس زمان زیادی لازم است تا تغييرات متعددی در آبراه ها داده شود و شرایط برای ورود گردان رزمی به این منطقه و انجام عملیات در آن آماده شود
ادامه دارد.
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#خاطرات_شهید
✍هادی حضورش در سوریه را فقط به من گفته بود .پدر و مادرمان اطلاعی نداشتند . بار اول هم که رفته بود برای من شرایط آنجا را کاملا توضیح داد .رضوانه دخترش موضوع شهادت پدرش را خیلی درک نمی کند . هرچند گاهی می گوید پدرم تیر خورده ، اما چون پدر رضوانه ماموریت زیاد می رفت ، او عادت دارد که پدرش را دیر به دیر ببیند . هادی خودش هم می گفت زیاد زنگ نمیزنم که خانواده عادت به بودنم نکنند .
#نون_حلال
✍چند روز که صداشو نمی شنیدم دلم
می گرفت . پرمشغله بود ، یعنی خودش دورش رو شلوغ کرده بود . هدف هاش رو تایم بندی می کرد . از سنش جلو تر بود . یبار از اداره با من تماس گرفته بود ، صحبتمون به درازا کشید ،میشناختمش که وسواس داره ، با خودم گفتم یادآوری کنم بهش که از اداره زنگ میزنه . بهم گفت نگران نباش ! یه صندوق گذاشتم اینجا تلفنای شخصی رو حساب میکنم ، بیشتر از معمولش هم تو صندوق میندازم . یکی از مهم ترین منش های ایشون وسواس در بردن نون حلال به خونه بود .. و در پرداخت خمس مقید بود .
#شهید_هادی_باغبانی
راوے : #برادر_شهید
☆━━●◉✿♡✿◉●━━☆
🏴 #۲۱روز_تا_محرم 🏴
#هر_روز_با_کاروان_اباعبدالله💔
📌مهمترین اتفاقات تاریخی روز #هشتم_ذی_الحجه را با هم مرور می کنیم.
#انتشار_دهید
#تکمیلی
✍🏻بخونید
ایراد خطبه توسط امام حسین(ع) در مکه
ورود "عمرو بن سعید" به مکه
گفتوگوی "ابن زبیر" و امام حسین(ع) در مکه
تبدیل حج به عمره مفرده از سوی امام حسین(ع)
خروج امام حسین(ع) از شهر مکه
گفتوگوی مجدد "محمدبن حنفیه" با امام حسین(ع)
نامه امام(ع) به بنیهاشم
دیدار و گفتوگوی ملائک و جنیان با امام حسین(ع)
درگیری "یحیی بن سعید" با امام(ع)
قیام مسلم بن عقیل(ع) در کوفه
👈🏻شرح کامل وقایع روز 8 ذی الحجه سال 60 هجری :
#امام_حسین (علیه السلام) به همراه یاران با وفایش، از روز هشتم ذیالحجه، #مکه را به مقصد #کوفه ترک کرده و راهی صحرا شدند تا در بیعت با کوفیان، راه ناتمام #امیرالمومنین (علیه السلام) را به سرانجام برساند.
📝روزی که سید و سالار شهیدان، حج خود را نیمه تمام گذاشت و در راه رضای خدا و اعتلای اسلام به سوی سرنوشتی نامعلوم به حرکت در آمد.😞
📎امام حسین (علیه السلام) پس از دریافت نامه #مسلم_بن_عقیل و احساس خطر از دژخیمان یزید، احرام حج خود را به عمره تبدیل کرد و پس از انجام مراسم عمره از احرام بیرون آمد و در روز سه شنبه روز ترویه (هشتم ذیالحجه سال ۶۰ ه. ق) پس از شصت و پنج روز اقامت در مکه به اتفاق حدود ۸۶ مرد از شیعیان و دوستان و خانواده خود از مکه بیرون آمده و به سوی عراق حرکت کرد.💔
🔍 از سوی دیگر خبر ارسال نامههای مردم کوفه و دعوت از امام حسین (علیه السلام) برای آمدن به آن شهر یزید را نگران ساخت و پس از مشورت با مشاوران خود تصمیم گرفت تا «نعمان بن بشیر» را از حکومت کوفه معزول و «عبیدالله بن زیاد» حاکم بصره را با حفظ سمت به حکومت کوفه منصوب کند. (لعنت الله علی القوم الظالمین)
📌عبیدالله پس از دریافت فرمان یزید مبنی بر انتصاب وی به حکومت کوفه به اتفاق تعدادی از همراهانش به صورت مخفیانه وارد کوفه شد تا ضمن آزمایش واکنش مردم و میزان علاقه آنان به #امام_حسین (علیه السلام)، رهبران مخالفان یزید را شناسایی نماید.😡👊🏻 مردم کوفه که با استبداد شدید عبیدالله بن زیاد مواجه شدند، به تدریج مسلم را تنها گذاشته و از بیعت خود عقب نشینی کردند.😔
و....
👈🏻حرف دل:
آقا جانم اباعبدالله کوفه نیا نامرده حسین غریب مادر... کوفه دیار درده حسین غریب مادر😭
#انتشار_دهید
#بدم_المظلوم_عجل_لولیک_الفرج
کوفه_نیا_حسین_جان
گو به عباس اگر بسته نمیشد دستم
مینوشتم نگران سر زینب هستم
شهادت مسلم بن عقیل تسلیت
گروه جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
https://t.me/joinchat/GidENESGmuKn2mBRuXiDuQ
🌹وصیت نامه شهید بزرگوار🌹
🌹مجید قربانخانی🌹
✨🌷🍃بسم رب الشهدا و الصديقين🌷🍃✨
🌹سلام عرض ميكنم خدمت تمام مردم ايران. سلام ميكنم به رهبر انقلاب و سلام عرض ميكنم به خانواده عزيزم. اميدوارم بعد از شهادتم ناراحتي نداشته باشيد و از شما خواهش ميكنم بعد از مرگم خوشحال باشيد و گريه بر مصيبت اباعبدالله كنيد. سر پيكر بيجان من خوشحال باشيد كه در راه اسلام و شيعيان به شهادت رسيدم.
صحبتم با حضرت امام خامنه ای؛ آقا جان اگر صدبار دگر متولد شدم براي اسلام و مسلمين جان ميدهم🌹
🌷و السلام عليكم و رحمهالله و بركاته🌷
🌸🍃رقیه جان بر سينه ميزنم كه مبادا درون آن
غير رقيه خانه كند عشق ديگری🌸🍃
🌹شهیدجاویدالاثر مدافع حرم مجید قربانخانی🌹
🌷تولد: 30مرداد 1369تهران
🌷شهادت:21دی ماه 1394
🌷خانطومان-سوریه
🌹 شادی روح شهید صلوات🌹
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
Shahid Seyed Mostafa Mousavi
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
گمشده هور 19
.... سردار حاج علی هاشمی ....
بعد از اینکه در عملیات رمضان و والفجر مقدماتی با عدم الفتح مواجه شدیم، یأس و ناامیدی در نیروهای رزمنده ایجاد شد. ارتش عراق با تجهيزات و قوای زرهی کامل موانع و استحکامات سنگینی را روی زمین ایجاد کرده بود و کم کم داشت جنگ را به نفع خود به سمت جلو هدایت میکرد. تمام فرماندهان مضطرب و نگران بودند. دیگر نمی شد روی زمین و با امکانات محدود و گاهی کمبود نیرو با صدام مقابله کرد. هرکس هر کاری که از دستش بر می آمد انجام میداد. طرح مینوشتیم و راهکار میدادیم، جلسه میگذاشتیم و بحث می کردیم. در یگان ها و قرارگاه ها نیز مراسم دعا و توسل برگزار بود تا خدا گشایش و فرجی ایجاد کند. جاسوس های عراقی شیوه ها و تاکتیک های عملیاتی ایران را شناسایی کرده بودند و رژیم بعث کاملا از وضعیت ما آگاهی داشت، به همین دلیل فرماندهی کل اوضاع سازمانی سپاه را تغيير داد.
با توجه به طرح ها و شناسایی هایی که در منطقه ی هور انجام داده بودیم، نگاه فرماندهان خصوصا آقا محسن دوباره به این منطقه برگشت. عراق اصلا احتمال عمليات از این منطقه را نمی داد. و این در حالی بود که ما به فتحی بزرگ در این مرداب عظیم امیدوار بودیم تا شرایط جنگ به نفع ما عوض شود. بعد از جلسه ای کاملا محرمانه و سری که با حضور آقا محسن و من برگزار شد، قرار شد تیمی را تشكيل دهم و به طور مخفیانه قرارگاه
را برپا کنیم تا شناسایی در هور را به طور جدی در دستور کار خود قرار دهد و همه نیروهایش مورد اعتماد، زیرک، باهوش و توانمند باشند. افرادی که در آن واحد قابلیت انجام کارهای مختلفی را داشته باشند. آقا محسن كليات کار را به من گفت و قرار شد در مورد نحوه انجام كار و جزئیاتش خودم تصمیم بگیرم. فرماندهی کل، قول داد هر بودجه ای که لازم داشتیم در اختیارمان بگذارد، فقط باید کار خیلی حساب شده و با رعایت کامل اصل حفاظت انجام شود. وقتی جلسه تمام شد و تنها شدم، از اینکه قرار بود مسئول کاری باشم که به سرنوشت جنگ مربوط است، احساس خوبی داشتم. اما پیدا کردن آدم های مورد اعتماد و در عين حال با قابلیت بالا و همچنین رعایت کامل اصل حفاظت مسائل کمی نبود. تنها چاره، عملیات در هور بود این آخرين راهی بود که در آن مقطع پیشروی ما قرار داشت اگر این تصمیم عملی نمی شد، یا حکومت عراق می فهمید که ما به این منطقه نظر داریم و نیروهایش را در آنجا متمرکز میکرد، همه چیز برای ما از بین می رفت.
تا چند روز آقا محسن با تیم محافظش به منطقه می آمد تا مقری برای قرارگاه پیدا کنیم. سرانجام قرار شد مقرمان داخل هور و جایی که قبلا لشكر 1 زرهی عراق ساخته بود، باشد. دیوارهای ساختمان همه از بلوک و سیمان محکم ساخته شده بود و سقف را هم با ریل های غارتی از راه آهن خرمشهر ساخته بودند. آنجا از این جهت که در جاده اصلی و در دید نبود و می شد مخفیانه کار کرد برای ما اهمیت داشت. این قرارگاه دو سالن بسیار بزرگ داشت، با چند اتاق که دور تا دورش بود. اتاق ها را بعد از جمع شدن نیروها
به کارهای ستادی و تبلیغات اختصاص دادیم. یک سنگر زیرزمینی هم بود که مخابرات در آن مستقر شد، لجستیک را هم روبه روی آجرپزی و نزدیک هویزه تعیین کردیم تا بتواند از برق آنجا استفاده کند. اما بین مقر قرارگاه تا لجستیک چیزی حدود 30 کیلومتر فاصله بود.
ادامه دارد.
[Forwarded from سروش]:
https://sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
🔴چرا بعد از عطسه الحمدلله میگوییم ؟! (خیلی جالبه)👌👌
علت گفتن الحمدلله بعد از عطسه اینست که ضربان قلب در هنگام عطسه متوقف میشود و سرعت عطسه 100کیلومتر در ساعت است و اگر به شدت عطسه کردی ممکن است استخوانی از استخوان هایت بشکند و اگر سعی کنی جلو عطسه را بگیری باعث میشود خون در گردن و سر برگردد و سپس باعث مرگ شود و اگر در هنگام عطسه چشم هایت را باز بگذاری ممکن است از حدقه بیرون بیاید!
و برای آگاهی در هنگام عطسه همه دستگاههای تنفسی و گوارشی و ادراری از کار می ایستد و قلب هم از کار می افتد رغم اینکه زمان عطسه بسیار کوتاه است و بعد آن به خواست خدای مهربان بدن به کار می افتد اگر خدا بخواهد که به کار افتد گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است به همین دلیل الحمدلله میگوییم. میگوییم خدایا شکرت برای سلامتی که به بدنم دادی و شکرت برای بیماری هایی که به من ندادی..
خدا را شکر
https://t.me/joinchat/GidENESGmuKn2mBRuXiDuQ
هدایت شده از احادیث اهل البیت علیهمالسّلام
🔴حکم خبرنگار هتاک به ساحت امام هشتم(ع)، صادر شد
http://eitaa.com/joinchat/2245328896C48e7560e93