جوانترین شهید مدافع حرم
دانشجویان با بصیرت
مادر شهید موسوی میگوید: به دوستانش گفته بود دعا کنید تا محرم تمام نشده، من هم شهید شوم و پیش شهید باقری بروم که روز آخر محرم، او هم شهید شد. وقتی اعلام کردند جوانترین شهید مدافع حرم است، خیلی خوشحال شدم وخدا را شکر کردم که باعث سربلندی وافتخارم شد.
خبرگزاری تسنیم: انگیزه برای حضور در جمع مدافعان حرم اهل بیت(ع) سن وسال نمیخواهد، آگاهی و اشتیاق میخواهد، دلی قرص و شجاعتی مثال زدنی. وقتی همه اینها در دل دردانه پسری که تنها چند روز مانده تا 20 ساله شود، جمع میشود، دیگر کسی همچون سید مصطفی برای رفتن سر از پا نمیشناسد. آنقدر بی تاب رفتن میشود که همه، از جمله پدر و مادرش به این نتیجه میرسند که نمیتوانند مانعش شوند. شوق رفتن او را از این دنیای خاکی کند و با خود برد.نابغه کوچک مدافعان حرم، جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی و القاب مختلف دیگری که هیچکدام نمیتواند به تنهایی گویای دل بزرگ این شهید باشند.
«شهید سید مصطفی موسوی» روز پنج شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنج شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی، در سوریه، جام شهادت را نوشید. مصطفی که از نسل دهه 70 بود، بر خلاف خیلی از هم نسلهایش، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد و با معرفتی که با مطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزد خدا روزی می خورند. شیفته شهید بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش، شعله ور شد.
در عصر یکی از روزهای اواخر پاییز در منزل شهید که در شهرک ولی عصر(عج)، یکی از قدیمیترین محلات جنوب تهران است پای گفتگوی مادر جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی نشستیم. سرتاسر نمای ساختمان محل سکونت شهید، عکس او و بنرهای تسلیت و تبریک قرار داشت. چند تقدیرنامه و عکس شهید نیز در جای جای خانه به چشم میخورد. «زینت سادات موسوی» با وجود داغی بزرگ بر سینه، مثل اکثر مادران شهدا، چهرهای صبور و آرام دارد. او با متانت خاصی از تنها پسرش که حالا در جمع کاروان شهدای مدافع حرم است، سخن میگوید. :
خانم موسوی،از رفتن مصطفی به سوریه بگویید. روزهای آخر سفارش و توصیههای خاصی هم داشت؟
از این که چه زمانی قرار بود به سوریه برود، اصلا خبر نداشتم و مرتبه اول هم در جریان نبودم که رفته و نتوانسته بود به سوریه برود. شب عید قربان ساعت 4 صبح بود که آمد و با شوخی و خنده گفت تایید نشد، بروم که در جوابش گفتم خدا را شکر. ولی از جانب همراهانش تایید شده بود و خیالش راحت بود که دیگر به سوریه میرود. البته بدون این که من متوجه شوم خیلی آرام به پدرش گفته بود: «برای آخرین مرتبه آمدهام خداحافظی کنم و بروم.» آن شب، خانواده عمویش منزل ما بودند و از آنجایی که هیچ وقت نمیخواست کسی لباسهای نظامیاش را ببیند و متوجه کارهایش شود، همان ساعت از من خواست تا لباسهایش را بشورم که تا صبح خشک شود.
این اواخر برای کم شدن دلبستگیهایمان کمتر در خانه میماند/روزهای آخر در محلی که من نماز میخواندم به نماز میایستاد
مصطفی همیشه داخل اتاق خودش نماز میخواند و من در اتاق پذیرایی نمازم را میخواندم. این چند روز آخر قبل رفتن، میدیدم منتظر میماند تا من نمازم را تمام کنم و بعد دقیقا مُهر نماز خود را جایی میگذاشت که من نماز خوانده بودم و مشغول نماز خواندن میشد. دلیل آن را نفهمیدم؛ شاید از خدا میخواست که من راضی باشم. این اواخر، برای کم شدن دلبستگیهایمان،کمتر در خانه میماند و او را خیلی نمیدیدم. شب قبل از رفتنش به سوریه، دیدم لباسهایش را شسته و خیلی منظم و اتو کرده داخل ساکش قرار داد. من هم که بی اطلاع بودم از این که چه روزی میرود.
مصطفی خیلی حساس بود و لباس کسی را نمیپوشید. پدرش یک زیرپوش کهنه داشت که دیدم آن را برداشت و داخل ساکش گذاشت و گفت: «به بابا بگو من این زیر پوش را با خودم میبرم.» گفتم: «این کهنه است چرا میبری؟» گفت: «این را دوست دارم.» فکر میکنم هنگام شهادت، این لباس را هم پوشیده بوده، چون هر چه در وسایل برگشتیاش گشتیم این زیرپوش نبود و احتمالا در عملیاتها آن را تن میکرده است.
وسیلههای زیادی برای دانشگاهش خریده بود. به من گفت: «مامان نگاه کن اینها وسیلههای دانشگاهم است، خیالت راحت باشد شهید نمیشوم، میروم و بر میگردم.» یک حسی بهم میگفت که قرار است به همین زودی به سوریه برود ولی نمیتوانستم و نمیخواستم باور کنم. بین درگاه اتاق و پذیرایی نشسته بود و عکسی که بعدا خیلی اتفاقی روی حجلهاش، گذاشته شد را چندین مرتبه نگاه کرد و داخل کمد گذاشت و دوباره برداشت و نگاه کرد. این صحنه را که نگاه کردم، ناراح
ت شدم و گفتم: «چرا این کار را میکنی؟» فقط خندید.
آخرین خداحافظی با مصطفی را به خاطر دارید؟
روزی که برای همیشه رفت،
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
منتظر اذان ظهر و نماز خواندن من شد. من در پذیرایی شروع به نماز خواندن کردم، رکعت اول را که خواندم صدای کمربندش را شنیدم، فهمیدم که میخواهد برود. یک حسی در درونم گفت که آخرین باری است که او را میبینم ولی نخواستم قبول کنم. سجده رکعت دوم بودم که متوجه بسته شدن در و صدای مصطفی که گفت: «مامان من رفتم خداحافظ.» شدم. دو رکعت بعدی نماز را اصلا نفهمیدم چه جوری خواندم. خیلی سریع، نماز را تمام کردم و رفتم در را باز کنم تا او را ببینم، ولی رفته بود. حتی پایین رفتم و درب کوچه را باز کردم. هر چه کوچه را نگاه کردم ندیدمش، به قدری سریع رفته بود که نتوانستم ببینم. هر دفعه که میخواست بیرون برود، بعد از خداحافظی کردن، بیرون در دوباره کلی ظاهرش را مرتب میکرد ولی این بار خیلی سریع رفته بود. بعد از رفتنش با این که احساسم این بود که به سوریه رفته ولی باور نمیکردم و فکر میکردم مثل همیشه به جمع دوستانش رفته است. پدرش میدانست ولی به من هیچ حرفی نزده بود.
نگرانی و ترس من بیشتر بابت این موضوع بود که اسیر داعشیها شود/جشن تولد 20 سالگی مصطفی در سوریه
از روزی که رفت سردردهای شدید گرفتم و تب کردم. تا یک ماه اصلا هیچ تماسی با پدرش نگرفته بود. از قبل گفته بود وقتی تماس نمیگیرم، یعنی این که حالم خوب است و اگر اتفاقی بیفتد به شما خبر میدهند. بعد از یک ماه، 2 مرتبه با پدرش تماس گرفته بود و من هم اطلاع نداشتم. فقط پدرش میگفت حالش خوب است. یک ماه که گذشت به همسرم گفتم: «اگر نگویی دقیقا پسرم کجاست، تمام تهران را میگردم تا متوجه شوم کجا رفته.» پدرش گفت: «رفته سوریه.» هیچ کدام از فامیل ها و حتی دخترم که ازدواج کرده، اطلاع نداشتند که مصطفی نیست.
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
تشنه ام تشنه ولی آب گوارایم نیست
بین این قوم کسی تشنه ی آقایم نیست
ای زِ ره آمده از خانه خدا برگرد
اگر خودم به تو گفتم بیا، نیا برگرد
#السلام_علیک_یا_مسلم_ابن_عقیل
#غریب_کوفه
#لبیک_یاحسین
💠داستان "نفرین" 💠
آقا امیرالمومنین (علیه السلام):
روزی رسول خدا(ص) سراغ مردی از اصحاب را گرفت و پرسید: فلانی در چه حال است؟
گفتند: مدتی است رنجور و بیچاره شده، و چونان مرغ بال و پر شکسته زار و پریش گشته (و زندگانی به سختی میگذراند).
حضرت (به حال او ترحم کرد و) برخاست و به قصد عیادت او روانه منزل وی شد.
مرد بیمار و گرفتار واقعاً رنجور و مبتلا گشته بود و پیامبر خدا(ص) به فراست دریافت که بیماری و ابتلای او مستند به یک امر عادی نیست این بود که از وی پرسید:آیا در حق خود نفرین کرده ای؟
بیمار فکری کرد و گفت: بله، همین طور است، من در مقام دعا گفته بودم:پروردگارا اگر بناست، در جهان آخرت، مرا به خاطر ارتکاب گناهانم کیفر دهی،از تو میخواهم که در کیفر من تعجیل فرمایی و آن را در همین جهان قرار دهی....
رسول خدا(ص) فرمود: ای مرد! چرا در حق خود چنین دعایی کردی؟!
مگر چه میشد،از پروردگار (کریم) هم سعادت دنیا و هم سعادت و نیکبختی سرای دیگر را خواستار میشدی و در نیایش خود این آیه را میخواندی:
💎ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
پروردگارا! ما را از نعمتهای دنیا و آخرت، بهره مند گردان و از شکنجه دوزخ نگاهدار. (سوره بقره 201:2)
مرد مبتلا دعا را خواند و صحیح و سالم گشت و با سلامتی بازیافته همراه ما از منزل خارج شد.
📚احتجاج، ص 223؛ بحار، ج 17، ص 293
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
گمشده هور۳۷
.... سردار حاج علی هاشمی ....
مادرم، دختر خواهرش را برای من نشان کرده و دائم می گوید،
- از بچگیت گفتم سميه برای علیه، کی بهتر از دختر خواهرم؟
- حالا دست نگه دار ننه بذار ببینم کار جنگ چی میشه.
- این جنگ شاید نخواد به این زودی ها تموم بشه. تو نباید سر و سامان بگیری؟ دانشگاه که نرفتی. گفتی جنگه. زن نمی گیری میگی جنگه! مگه من مادر نیستم. سهم تو از جنگ تموم نشده علی؟
- باشه بذار دفعه بعد که اومدم خونه حرف می زنیم. خوبه؟ خوبه ننه؟!
ننه که می خندد خیالم راحت می شود که راضی شده. بلند می شوم تا به قرارگاه بیایم، دم آخر که دارم از خانه بیرون می آیم، حرف آخرش را می زند .
- پس دفعه دیگه زود بیا، نری چند ماه پیدات نشه، میخوام بساط عروسی برات راه بندازم.
- باشه ننه، چشم .
لازم است یک سری نیروی جدید برای کار شناسایی گزینش کنیم. بچه های ستادی را صدا میکنم و می گویم که افراد مستعد و قابل اعتماد را از محل و مسجدهایشان پیدا کنند و معرفی کنند تا خیالمان راحت باشد. در مرکز اطلاعات قرارگاه واحد جدیدی شروع به کار کرده است که اسناد و مدارکی مثل گواهینامه، کارت پایان خدمت، برگ تردد و مرخصی را جعل می کند. نمونه کارت ها را از قبل داشتیم باید از روی اصل برای تیم های شناسایی برون مرزی مدرک درست کنیم تا وقتی وارد شهرهای عراق می شوند با مشکلی مواجه نباشند. گروه خوبی جمع شده است و کار را با قدرت شروع کرده. اصلا کارت های اصلی با جعلی مو نمیزند. حتى برگه های تردد که رنگ های خاصی دارد و هر چند ماه یک بار عوض می شود با مدیریت حمید رمضانی جعل میشود. در داخل ارتش عراق هم نیروها را سازماندهی کرده ایم که دائما برایمان اسناد جدید بیاورند، حتی یکی از بچه ها کارت سازمان امنیت عراق را آورد که خیلی خوشحالمان کرد. کارایی اش بالاست و خیلی از مسائل را حل می کند.
ادامه دارد.
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
#احکام #عزاداری
💠سوال : آیا قمه زدن به طور مخفی حلال است یا این که فتوای شریف حضرت عالی عمومیت دارد؟
✅جواب: قمه زنی علاوه بر این که از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمی شود و سابقه ای در عصر ائمه(علیهم السلام) و زمان های بعد از آن ندارد و تأییدی هم به شکل خاص یا عام از معصوم(ع) در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب می شود بنا بر این در هیچ حالتی جایز نیست.
●منبع: اجوبة الاستفتائات، سوال ۱۴۶۱
•✾ #ماه_محرم
@Esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
✍رئیس قوه قضائیه علیه رسانه های شایعه ساز در خصوص زائران عراقی در مشهد( #روزنامه_شرق ) اعلام جرم نمود.
باشد که در تاریخ بنویسند در مملکت شیعه، غلط میکند کسی با زائر امام رضا(ع) بازی سیاسی کند و تیشه به ریشه زیارت بزند!
✒️📃
🖋 دلــــــــــ❣ــــــنوشته ...
✋السلام علی المهدی...
☘یاران امام حسین برای امام زمان عصر خودشون یعنی امام حسین،از جون مایه گذاشتند و مضایقه نکردند.راه رو شناختند و در نهایت اخلاص حرکت کردند.
اما...
ما در راه امام زمانمون چیکارکردیم؟😔
اصلا به یادش هستیم؟! ما که انقد عاشق امام حسینیم چرا امام زمانمون رو فراموش کردیم؟ مگه امام زمان از سلاله ی پاک امام حسین نیست.پس چرا تنهاش گذاشتیم؟!😢
راستی چرا انقدر ظهور آقا عقب افتاده و بیش از هزار وصدساله که منتظره؟!
امام زمانمون تنهاست.بیاید یه قدمی واسش برداریم.آیت الله بهجت فرمودن بهترین راه،انجام واجبات و ترک گناهانه.
حداقل تا اونجا که میتونیم در انجام واجبات و ترک گناهان کوتاهی نکنیم.
🎀راستی...هرکارخیری انجام میدیم به نیت حضرت مهدی باشه وثوابشم هدیه کنیم به آقا.
سلامتی و تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌺
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
°☆°
اى چراغ شام تارم يا حسين
اى اميد روزگارم يا حسين
اى قرار قلب زار عاشقان
من ز هجرت بى قرارم يا حسين
من گداى لطف و احسان تواءم
اى تو لطف بى شمارم يا حسين
من به درگاهت غلامى روسياه
يا كه عبدى شرمسارم يا حسين
چشم اميدم قيامت سوى توست
اى به محشر غمگسارم يا حسين
در قيامت من چه غم دارم به دل
گر تو باشى در كنارم يا حسين
من دل افگار و پريشان تواءم
اى شفاى قلب زارم يا حسين
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مصاحبه ی جدید و جنجالی فائزه رفسنجانی : از مخالفت شدید با حجاب تا حمله ی به رهبری و سپاه..؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴هرڪجا می نگرم،بوی خدا می آید
بوی سیبی ست ڪه ازڪرب و بلا می آید
یک روزدگرعرش به خود می لرزد
یک روزدگر ماه محرم و عزا می آید
●ایام سوگواری اباعبدالله الحسین(ع)
تسلیت باد●
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش آنکه مرا عیب و ملامت میکرد
🎤 کربلایی جواد مقدم
📂 شب اول محرم ۹۷
📌 هیئت درب شازده شیراز
https://sapp.ir/900404shahidmostafamousavi