eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
323 دنبال‌کننده
20هزار عکس
13.9هزار ویدیو
198 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرمود؛ نگذارید کسانۍ اینجور وانمود کنند که کشور به بن‌بست رسیده نه ! کشور به بن‌بست نمیرسه شما به بن‌بست رسیدید ! -سیـدعلۍحسینےخامنه‌اۍ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرم‌حسیـن‌قلبِ‌من‌کرب‌و‌بلاشه حـرم‌حسین‌سینه‌یِ‌سینه‌زناشه ..
یاداوری اعمال قبل از خواب|•
📣📣📣قابل توجه عزیزانی که قصد تشرّف به زیارت اباعبدالله علیه السلام را دارند📣📣📣 👈هدف از نشر این کلیپ و این هشدارها این است که عزیزان مراقب فتنه های سازمان های جهانی باشند 1️⃣ اگر بعد از بازگشت از زیارت دچار بیماری شدید، اصلاً و ابداً از این بیماری نترسید و آن را به حساب زیارت و کربلا نگذارید اگر آمار بیماری بالا رفت، ربطی به جمعیت و عدم رعایت بهداشت نداشته بلکه عوامل دیگر دخیل بوده است 2️⃣ عزیزانی که مشرّف می شوند، حتما پیشگیری هایی مثل مصرف نمک، پیاز، سیب، سیاهدانه عسل، نعنا و دیگر خوراکی های ضدّ سم را در نظر داشته باشند تا از مسمومیت های احتمالی پیشگیری کنند 3️⃣به صورت طبیعی، پیاده روی و گرما باعث پخته شدن اخلاط و خروج آن از منافذ بدن می شود. 👌👌به همین دلیل حتی بدون هرگونه مسمومیتی ممکن است پس از بازگشت دچار عوارضی مثل آبریزش بینی و عطسه و بی حالی و بدن درد و ... بشوید ❌❌❌👈👈👈به هیچ عنوان این علائم را به کرونا و موج جدید و ویروس و ... نسبت ندهید و آن را سوغات سفر ندانید!!👉👉👉❌❌❌ ✅✅✅👌👌👌بلکه اینها تخلیه های کاملاٌ طبیعی بدن هست و نیاز به هیچ درمان شیمیایی و گیاهی ندارد چند روز استراحت کردن و فرصت دادن به بدن باعث پاکسازی بدن خواهد شد👌👌👌✅✅✅ 4️⃣ از الان به هوش باشیم که اگر پس از بازگشت از کربلا، موج جدید بیماری را با بازی های رسانه ای شروع کردند، اطرافیانمان را از دروغ های سازمان های جهانی آگاه کنیم تا دوباره در گرداب واکسن و بیمارستان و ... نیفتند ان شاءالله به برکت زیارت سیّدالشّهداء همگی از فتنه های آخرالزمان به سلامت عبور کنیم
امام صادق علیه السلام: هرکه سوره ملک را برای میتی بخواند در عذابش تخفیف داده شود و اگر به اموات هدیه بنماید ثوابش بسرعت رعد به آنها رسد 📚 تفسیر البرهان ۴۳۳/۵
🍃🌷 امروز بیستم شهریور است در سال ۱۳۶۰ در چنین روزی ، آیت الله سید اسدالله مدنی، امام جمعه تبریز، در جریان برگزاری نماز جمعه ، به دست سازمان جنایتکار منافقین ترور شده و به شهادت رسیدند. "ایشان دومین شهید محراب هستند." 💐 هدیه به روح مطهر این شهید سعادتمند و عارف بالله ، فاتحة مع الصلوات.
خواهش یک شهید از زائران کربلا شهید شرفخانلو می‌نویسد: چون بدون زیارت و با آرزوی زیارت کربلا از این دنیا می‌روم، خواهش می‌کنم که ان‌شاءالله بعد از آزادی کربلا عکس مرا به عنوان زائر امام حسین ( علیه‌السلام) به کربلا ببرید. - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 🌹امام_زمان 🌹اربعین 🌹امام_حسین "ف.غ"
یاداوری اعمال قبل از خواب|•
شب عملیات بدر، بعد از عبور از آبراه های هور، فکر می کردم سنگر کمین دشمن پاکسازی شده است؛ غافل از این که عراقی ها از آن سنگر، حرکات ما را تحت نظر داشتند. ناگهان از پشت سر، قایق ما را زیر آتش رگبار قرار دادند. دو نفر شهید شدند، یک نفر زخمی شد و یک نفر سالم ماند. به سمت راست سینه ام، دو گلوله اصابت کرده. ریه هایم سوراخ شد و تیر از پشت کمرم بیرون آمد. موتور قایق از کارافتاد، و قایقمان حدود 20 متر از مسیر اصلی منحرف شد و رفت داخل نیزارها. دو نفری را که زنده بودند، با اصرار، به آب انداختم تا برگردند. چفیه ام را محکم دور کمرم بستم و کنار دو شهید، دراز کشیدم. ساعت 30:11 شب بود. فرکانس بی سیم ها را کم کردم و چیزهایی را که می توانستم، داخل آب انداختم. تا صبح در آن قایق، مکالمات را با صدای کم گوش می دادم و ذکر می گفتم. هر وقت قایق تکان می خورد، قایق را زیر آتش رگبار قرار می دادند. من هم فقط به خدا و اهل بیت (علیهم السلام) توسل می کردم. نفس از جای تیرها وارد ریه ام می شد و از همان جا خارج می شد. خیلی درد می کشیدم. نماز صبح را خوابیده نیت کردم و خواندم. صبح، متوجه نزدیک شدن عراقی ها به قایق شدم. بی سیم ها را خاموش کردم و مثل آن دو شهید، کف قایق دراز کشیدم. عراقی ها وارد قایق شدند و جیره غذایی و دوربین را برداشتند و قایقمان را بردند طرف سنگر کمین و رفتند. یک ساعت بعد، چند نفر دیگر آمدند و شروع کردند به خالی کردن جیب هایمان. نوبت به من که رسید، یکی از آن ها، دستش را داخل جیب بادگیرم کرد. داخل جیب یک جانماز، تیغ موکت بری، عطر و قرآن کوچکی بود. از ضربان قلبم و گرمی بدنم، فهمید که زنده ام. داد زد: «احیا...احیا...». همه آمدند و شروع کردند به سیلی زدن. امّا من به رویم نیاوردم. با اسلحه چندین رگبار بالای سرم زدند. اما از بس، شب گذشته این صداها را شنیده بودم، برایم معمولی بود. دیدند هیچ راهی ندارند؛ یک کلاه کاسک را پر از آب کردند و ریختند روی من. آب به شدت وارد ریه هایم شد و ناخودآگاه چشم هایم را باز کردم. دست و پایم را گرفتند و پرتابم کردند روی سنگر کمین. دست هایم را بستند و با صورت روی زمین انداختند. شکنجه های سختی دادند و اطلاعات می خواستند. اما من می گفتم که یک کارگر ساده ام و چیزی نمی دانم. (در حالی که فرمانده یکی از تیپ های عملیاتی لشکر بودم و تمام اطلاعات پیش من بود). دوبار مرا با ریه تیرخورده داخل آب انداختند. ریه ام پر از آب شد. وقتی مرا از آب بیرون کشیدند، تنفس برایم مشکل بود. وقتی دست و پا می زدم، خون و آب از ریه هایم خارج می شد. مرا روی زمین می انداختند و با پا به کمرم می زدند و وقتی آب و خون از ریه هایم بیرون می زد، تفریح می کردند و لذت می بردند. ظهر، خواستم نماز بخوانم، اما نگذاشتند. خوابیده نماز خواندم. متوجه شدم که می خواهند وسایلشان را جمع کنند و بروند. زخمی هایشان را بردند و کشته هایشان را گذاشتند و مرا هم در همان حال رها کردند. با زحمت دست هایم را بازکردم و جلیقه ای پوشیدم تا داخل آب بروم و در نیزارها مخفی شوم. وارد آب که شدم، دوباره ریه هایم پر از آب شد و مجبور شدم خودم را از آب بیرون بکشم. رو به قبله دراز کشیدم و متوسل شدم به امام زمان (عج). در حال اشک ریختن و توسل بودم که ناگهان متوجه صدای قایق های خودمان شدم. نیروهای یکی از گردان های لشکر قم بودند. یکی از آن ها مرا شناخت و گفت: «عراقی... عراقی...». همه گلنگدن ها را کشیدند و آماده تیراندازی شدند. همان بنده خدا دوباره گفت: «بابا عراقی که نیست، عراقی خودمان است»! لباس هایم را درآوردند و چفیه تمیزی به کمرم بستند. چند لحظه بعد، عراقی هایی که مرا شکنجه می کردند، دستگیر کردند و آوردند. آن ها افتادند به دست و پای من و التماس می کردند که نجاتشان دهم... . از آن جا بیهوش شدم و بعد از انتقال به ، به هوش آمدم. بالای تخت من کاغذی زده بودند؛ روی آن نوشته بود: عراقی. خانم پرستاری وارد اتاق شد و تا به تخت من رسید، کشیده محکمی زد توی گوشم و بعد از کلی بد و بیراه، گفت: عراقی قاتل! با بی رمقی گفتم: من عراقی نیستم. فامیلی ام عراقی است... . راوی: 🌷🌷
ما که خیلی وقت است از کمبوجیه دوم و داریوش سوم و اردوان اشک هیجدهم گذشته ایم؛ اما اینها هنوز گرفتار جرج ششم و الیزابت دوم و چارلز سوم هستند. کاخ بلند دمکراسی! 🗣سیدنظام الدین موسوی