است؛ و اگر زمام ادارهی بخشهای گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان -که بحمدالله کم نیستند-سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ انشاءالله.
۵) استقلال و آزادی:
استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرتهای سلطهگر جهان است. و آزادی اجتماعی بهمعنای حقّ تصمیمگیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همهی افراد جامعه است؛ و این هر دو از جملهی ارزشهای اسلامیاند و این هر دو عطیّهی الهی به انسانهایند و هیچ کدام تفضّل حکومتها به مردم نیستند. حکومتها موظّف به تأمین این دو اند. منزلت آزادی و استقلال را کسانی بیشتر میدانند که برای آن جنگیدهاند. ملّت ایران با جهاد چهلسالهی خود از جملهی آنها است. استقلال و آزادی کنونی ایران اسلامی، دستاورد، بلکه خونآوردِ صدها هزار انسان والا و شجاع و فداکار است؛ غالباً جوان، ولی همه در رتبههای رفیع انسانیّت. این ثمر شجرهی طیّبهی انقلاب را با تأویل و توجیههای سادهلوحانه و بعضاً مغرضانه، نمیتوان در خطر قرار داد. همه -مخصوصاً دولت جمهوری اسلامی- موظّف به حراست از آن با همهی وجودند. بدیهی است که «استقلال» نباید به معنی زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرزهای خود، و «آزادی» نباید در تقابل با اخلاق و قانون و ارزشهای الهی و حقوق عمومی تعریف شود.
۶) عزّت ملّی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن:
این هر سه، شاخههایی از اصلِ «عزّت، حکمت، و مصلحت» در روابط بینالمللیاند. صحنهی جهانی، امروز شاهد پدیدههایی است که تحقّق یافته یا در آستانهی ظهورند: تحرّک جدید نهضت بیداری اسلامی بر اساس الگوی مقاومت در برابر سلطهی آمریکا و صهیونیسم؛ شکست سیاستهای آمریکا در منطقهی غرب آسیا و زمینگیر شدن همکاران خائن آنها در منطقه؛ گسترش حضور قدرتمندانهی سیاسی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و بازتاب وسیع آن در سراسر جهان سلطه.
اینها بخشی از مظاهر عزّت جمهوری اسلامی است که جز با شجاعت و حکمت مدیران جهادی به دست نمیآمد. سردمداران نظام سلطه نگرانند؛ پیشنهادهای آنها عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است. امروز ملّت ایران علاوه بر آمریکای جنایتکار، تعدادی از دولتهای اروپایی را نیز خدعهگر و غیرقابل اعتماد میداند. دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آنها با دقّت حفظ کند؛ از ارزشهای انقلابی و ملّی خود، یک گام هم عقبنشینی نکند؛ از تهدیدهای پوچ آنان نهراسد؛ و در همه حال، عزّت کشور و ملّت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و مصلحتجویانه و البتّه از موضع انقلابی، مشکلات قابل حل خود را با آنان حل کند. در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت.
۷) سبک زندگی: سخن لازم در این باره بسیار است. آن را به فرصتی دیگر وامیگذارم و به همین جمله اکتفا میکنم که تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیانهای بیجبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملّت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادی همهجانبه و هوشمندانه میطلبد که باز چشم امید در آن به شما جوانها است.
در پایان از حضور سرافرازانه و افتخارانگیز و دشمنشکن ملّت عزیز در بیستودوّم بهمن و چهلمین سالگرد انقلاب عظیم اسلامی تشکّر میکنم و پیشانی سپاس بر درگاه حضرت حق میسایم. سلام بر حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه)؛ سلام بر ارواح طیّبهی شهیدان والا مقام و روح مطهّر امام بزرگوار؛ و سلام بر همهی ملّت عزیز ایران و سلام ویژه به جوانان.
دعاگوی شما
سیّدعلی خامنهای
۲۲ بهمنماه ۱۳۹۷
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
کانال جوانترین شهید مدافع حرم
سید مصطفی موسوی
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
sapp.ir/javantern
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
از شخصی پرسيدم: از حركت اربعين امسال كه بيش از بيست ميليون زائر
به سوی كربلا رفتند چه چيزی فهميدی؟
گفت: يعنی اينكه در كربلا خون بر شمشير پيروز شد. اگر آن روز كاروان
عاشورا همگی به شهادت رسيدند، اما در واقع پيروز شدند كه بعد از قرنها
اينگونه از آنها ياد ميشود و مردم در مسير آنها اينگونه قدم بر ميدارند.
يادم هست چند ماه قبل و زمانی كه تكريت به دست نيروهای مردمی آزادشد، يكی ازانديشمندان غربی گفته بود: آنچه
امروزدرعراقاتفاقمیافتديعنیپيروزیعقيدهوآرمانامامخمينی(ره)اين شخص ادامه داد: تعجب ميكنم كه عراقیها هشت سال با(امام)خمينی جنگ كردند، اما حالا رزمندگان عراقی كه فرزندان همان پدران هستند، برای نبرد با دشمنی به نام داعش به الگوهایی متوسل میشوند كه رزمندگان ايرانی از آن استفاده میكردند.
اين شخص ادامه میدهد: استفاده از نمادهایی مانند چفيه و پيشانی بند و روحيات معنوی خاص رزمندگان ايرانی، برای عراقیها چنان انگيزهای ايجادكرد كه شهر تكريت، مهمترين پايگاه حزب بعث را به راحتی آزاد كردند.
اين شخص به نامگذاری يكی از خيابانهای بغداد به نام امام خمينی(ره)اشاره كرده و ميگويد: اينها همه بيانگر اين مطلب است كه تفكر انقلاب اسلامی ايران به دل همهی مردم كشورهای مردمی خاورميانه صادر شده. ازلبنان و سوريه و فلسطين تا عراق و يمن و...
ايرانی ها بر اساس تفكر امام معصوم خود يعنی ابا عبدالله الحسين(ع)واردميدان مبارزه شدند و زير بار ذلت نرفتند. و حالا همين تفكر ميان ملتهای مسلمان و آزاده در حال رشد است.
مردم عراق نيز همين شعار را الگوی خود قرار دادهاند و مشغول نبرد بانيروهای داعش هستند. هادی زمانی كه وارد نيروهای مردمی شد، به عنوان يك الگو مورد توجه رزمندگان عراقی قرار گرفت.
او هميشه تصوير مقام معظم رهبری را روی سينه داشت. همين كار باعث
شد كه بسياري از دوستان او نيز كه عراقی بودند همين كار را انجام دهند.
او به مسائل معنوی بسيار توجه ميكرد.
نماز شب و اخلاصاوموردتوجهرزمندگان عراقیقرارگرفت.درراستایهمينتأثيرگذاری بود که بحث چفيه و پيشانیبند را مطرح کرد. فرماندهان حشدالشعبی که به او اعتماد کامل داشتند، او را با صد ميليون تومان پول به ايران فرستادند.
او اجازه داشت هر طور که ميخواهد خرج کند، اما هادی رعايت ميکردکه از آن پول برای خودش خرج نکند. گاهی آنقدر رعايت ميکرد که بيسکوييت را جايگزين وعدهی غذایی ميکرد!
با اينکه پول زيادی برای خريد اقلام به همراه داشت اما حواسش بود که بهترين جنسها را بخرد. دقت ميکرد که براي ريال به ريال اين پول که توسط مردم عراق تهيه شده زحمت بکشد تا بيهوده هدر نرود.
برای مثال برای تهيهی چفيه از تهران به يزد رفت تا از كارخانه و ارزانترتهيه کند. پيشانیبندها را در تهران چاپ کرده بود و به خانه میآورد تاخواهرانش آنها را بريده و آماده کنند.
او سعی ميکرد کاری که انجام ميدهد، به نحو احسن باشد.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
کانال شهدای ایران:
🔻تائید شهادت ۲۷ تن از نیروهای سپاه در حمله انتحاری سیستان و بلوچستان/احتمال افزایش تعداد شهدا
♦️روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه در اطلاعیهای از حمله انتحاری تروریست های تکفیری به اتوبوس حامل رزمندگان اسلام و شهادت و مجروح شدن جمعی از آنان در جاده خاش -زاهدان خبر داد.
🔹در بخشی از این بیانیه آمده است: در این حمله انتحاری که با استفاده از یک دستگاه خودرو مملو از مواد منفجره در مجاورت اتوبوس حامل یکی از یگانهای قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه صورت پذیرفت، جمعی از حافظین مرزهای میهن اسلامی شهید و تعدادی نیز زخمی شدند.
🔹 تا لحظه انتشار این خبر برخلاف آمار کذبی که در فضای مجازی درباره تعداد شهدای این حمله تروریستی مطرح شده، تاکنون حدود ۲۷ نفر از نیروهای سپاه در این عملیات تروریستی به شهادت رسیدهاند و خبر شهادت ۴۰ نفر صحت ندارد.
🔹همچنین گفته میشود تعدادی از نیروهای سپاه در این حادثه تروریستی زخمی شدهاند و ممکن است تعداد شهدا افزایش پیدا کند.
✅ @shohadayeiran57
«میرلوحی» عضو شورای شهر تهران محکوم شد
🔹با شکایت «قالیباف» شهردار اسبق تهران، محمود میرلوحی عضو شورای شهر تهران به جرم توهین و نشر اکاذیب محکوم شد.
🔹دادگاه کیفری ۲ مجتمع قضایی کارکنان دولت تهران، این عضو شورا را در مورد توهین و نشر اکاذیب مجرم و مستحق مجازات دانست.
🔸میرلوحی در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها گفته بود که پرداختهای سال آخر دوران قالیباف همگی خاص بوده است، شهرداری را با ۵۲ هزار میلیارد بدهی تحویل دادند و مدیریت شهری گذشته با اقداماتی همچون کمک به احزاب، مداحان، مسجدها در امور کشور دخالت میکردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ
خبر شهادت رزمندگان غیور اسلام به دست دشمنان کوردل انقلاب موجب تاثر شدید گردید. تروریستها با نگاه سراسر ترس و وحشت خود از عظمت ملت ایران در راهپیمایی ۲۲ بهمن اخیر، سعی بر تلخکام نمودن مردم عزیز پس از شادی سالگرد انقلاب اسلامی داشتند، اما نمیدانند که شهادت افتخار ماست و تا آخرین قطره خون پایبند انقلاب و رهبری خواهیم ماند.
این واقعه دردناک را خاضعانه به پیشگاه مقدس حضرت ولیعصر (عج)، مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی)، مردم شریف ایران، خانواده معظم شهدا، پاسداران و فرماندهان معزز انقلاب اسلامی تسلیت عرض مینماییم. خداوند آنان را با حضرت سیدالشهدا (ع) محشور نماید و ما را از رهروان شهدا قرار دهد.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
خواهرش ميگفت: گاهی از نجف زنگ ميزد ميگفت به چيزی نياز پيدا
کرده، ما سريعاً برايش تهيه ميکردیم و ميفرستاديم.
ماه رمضان که آمده بود آلوچه و چيزهای ترش خريده بودم! رفت آنها را
آورد سر سفره تا با آنها افطار کند!
ميگفت: آنقدر در نجف چيزهای شيرين خوردهام كه الان دوست دارم
چيزهای ترش بخورم. به خاطر همين خوردنیهای ترش برايش به نجف
ميفرستادم.
آخرين باری که به تهران آمد، ايام عرفه و تقريباً آبانماه سال 1393 بود.
رفتار و اخلاق هادی خيلي تغيير كرده بود. احساس ميكرديم خيلی بزرگتر
شده.
آن دفعه با مقدار زيادی پول نقد آمده بود! هر روز صبح از خانه بيرون
ميرفت و شبها بر ميگشت.
بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهای مردمی عراق بود. طراحي
پرچم، تهیهی چفيه و سربند و ... از كارهای او بود.
مقدار زيادی پارچهی زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنهارا بريديم.
پارچه ها باريك باريك شد. هادی اسامی حضرت زهرا(س)را رويشان چاپ کرد و از آنها سربندهای قشنگی درآورد. همهی آن سربندها را با خودش به نجف برد.
در آخرين حضورش در تهران، حدود هشتاد نفر از بچههای کانون مسجد
به مشهد رفتند.
در آن سفر هادی هم حضور داشت، زحمات زيادی کشيد. او يکی از
بهترين نيروهای اجرایی بود. اين مشهد آخرين خاطرهی رفقای مسجدی با
هادی رقم زده شد.
٭٭٭
هادی وقتی در نجف مشغول درس و کار بود، مانند ديگر جوانان اين
توانايی را در خودش ديد که تشکيل خانواده دهد و مسئوليت خانوادهی
جديدی را به دوش بگيرد.
به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبی سراغ دارند به او معرفی کنند. هادی
هم مثل همه مالکهایی برای انتخاب همسر در ذهنش داشت.
مالکهای او بر خلاف برخی جوانان نسل جديد، مالکهای خاص و
خدایی بود. ديدگاهش دنيوی نبود. او به فراتر از اين چيزها میانديشيد.
هادی دلش ميخواست همسرش حجاب کامل داشته باشد. ميگفت
دوست ندارم همسرم به شبکههای اجتماعی و تلويزيون و... وابستگی غلط
داشته باشد.
هادی اخبار را پيگيری ميكرد، اما به راديو و تلويزيون وابستگی و علاقه
نداشت.
وقتش را پای سريالها و فيلمها تلف نميكرد. ميگفت خيلی از اين برنامهها وقت انسان را هدر ميدهد.
از نظر او زندگی بدون اينها زيباتر بود. چند جایی هم در نجف برای
خواستگاری رفته بود اما...
بار آخر با پدرش صحبت كرد و گفت: بايد عيد نوروز با من به نجف
بياييد. من رفتهام خواستگاری و از من خواستهاندباخانوادهاتبهخواستگاریبيا.
روزهای آخر كارهای خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران چفيه برای
حشدالشعبی خريد. چندين هزار پرچم و پيشانیبند هم طراحی و چاپ کرد
و با خودش برد.
خواهرش ميگفت: آخرين بار وقتی هادی به نجف رفت، يک وصيتنامه
با دست خط کاملاً معمولی که پاکنويس هم نشده بود داخل كمد پيدا كرديم.
در آنجا نوشته بود: حجابهای امروزی بوی حضرت زهرا(س)نميدهد
حجابتان را زهرايی کنيد.
پيرو خط ولایت فقيه باشيد. اگر دنبال اين مسير باشيد، به آن چيزی که
ميخواهيد ميرسيد همانطور که من رسيدم. راهپيمایی نُه دی يادتان نر
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سالهای آخر ماه رمضان را به ايران میآمد. هميشه با ورود به ايران ابتدا به
مشهد ميرفت و موقع بازگشت به نجف هم به مشهد ميرفت.
در شبهای ماه رمضان با هم به مسجدالشهدا و مجلس دعای حاج مهدی سماواتی ميرفتيم.
برخی شبها نيز با هم به مسجد ارك و مجلس دعای حاج منصورميرفتيم. چه شبها و روزهایی بود. ديگر تكرار نميشود.
هادی در كنار كارهای حوزه و تحصيل به كارهای هنری هم مشغول شده بود.
يادم هست كه در رايانهی شخصی او تصاوير بسيار زيبایی ديدم كه توسط
خود هادی كار شده بود؛ تصاوير شهدا كه توسط فتوشاپ آماده شده بود.
بودن در آن روزها كنار هادی برای ما دنيایی از معرفت بود.
در اين آخرين سفر رفتار و اخلاق او خيلی تغيير كرده بود؛ معنويتر شده
بود.
يك شب از برادرم سؤال كردم چطور اينقدر تغيير كردی؟
گفت: كتابی هست به نام معراجالسعاده. واقعاً اگر كسی ميخواهد به
معراج يا به سعادت برسد، بايد هر شب يك صفحه از اين كتاب را بخواند.
بعد كتاب خودش را آورد و از روی كتاب برای ما ميخواند و ميگفت
به اين توصيهها عمل كنيد تا به سعادت برسيد.
ً مثال، يك شب ميگفت: سعی كنيد سكوت شما بيشتر از حرف زدن باشد.
هر حرفی ميخواهيد بزنيد فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه؟!
بیدليل حرف نزنيد كه خيلي از صحبتهای ما به گناه و دروغ و ... ختم
ميشود.
شب بعد دربارهی شوخی و خنده زياد حرف زد. اينكه در شوخیها كسی
را مسخره نكنيم. افراد را به خاطر لهجه و ... مورد تمسخر قرار ندهيم. البته
خودش هم قبل از همه اين موارد را رعايت ميكرد.
شب ديگر دربارهی اين صحبت كرد كه در كوچه و خيابان سرتان را بالا
نگيريد. با صدای بلند در جلوی نامحرم حرف نزنيد.
سعی كنيد سر به زير باشيد. اگر با نامحرم زياد و بیدليل صحبت كند، حيا
و عفت او از دست ميرود. گوهر يك زن در حيا و عفت اوست.
روز بعد به ميدان انقلاب و پاساژ مهستان رفت تا مقداری وسايل لازم برایعراق را تهيه كند.
آن شب وقتی به خانه آمد يك هديه برای ما آورده بود. كتاب معراجالسعاده
را به ما هديه داد.
هنوز اين كتاب را داريم و به توصيهی هادی آن را ميخوانيم و سعی در
عمل كردن آن داريم.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سالهای آخر ماه رمضان را به ايران میآمد. هميشه با ورود به ايران ابتدا به
مشهد ميرفت و موقع بازگشت به نجف هم به مشهد ميرفت.
در شبهای ماه رمضان با هم به مسجدالشهدا و مجلس دعای حاج مهدی سماواتی ميرفتيم.
برخی شبها نيز با هم به مسجد ارك و مجلس دعای حاج منصورميرفتيم. چه شبها و روزهایی بود. ديگر تكرار نميشود.
هادی در كنار كارهای حوزه و تحصيل به كارهای هنری هم مشغول شده بود.
يادم هست كه در رايانهی شخصی او تصاوير بسيار زيبایی ديدم كه توسط
خود هادی كار شده بود؛ تصاوير شهدا كه توسط فتوشاپ آماده شده بود.
بودن در آن روزها كنار هادی برای ما دنيایی از معرفت بود.
در اين آخرين سفر رفتار و اخلاق او خيلی تغيير كرده بود؛ معنويتر شده
بود.
يك شب از برادرم سؤال كردم چطور اينقدر تغيير كردی؟
گفت: كتابی هست به نام معراجالسعاده. واقعاً اگر كسی ميخواهد به
معراج يا به سعادت برسد، بايد هر شب يك صفحه از اين كتاب را بخواند.
بعد كتاب خودش را آورد و از روی كتاب برای ما ميخواند و ميگفت
به اين توصيهها عمل كنيد تا به سعادت برسيد.
ً مثال، يك شب ميگفت: سعی كنيد سكوت شما بيشتر از حرف زدن باشد.
هر حرفی ميخواهيد بزنيد فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه؟!
بیدليل حرف نزنيد كه خيلي از صحبتهای ما به گناه و دروغ و ... ختم
ميشود.
شب بعد دربارهی شوخی و خنده زياد حرف زد. اينكه در شوخیها كسی
را مسخره نكنيم. افراد را به خاطر لهجه و ... مورد تمسخر قرار ندهيم. البته
خودش هم قبل از همه اين موارد را رعايت ميكرد.
شب ديگر دربارهی اين صحبت كرد كه در كوچه و خيابان سرتان را بالا
نگيريد. با صدای بلند در جلوی نامحرم حرف نزنيد.
سعی كنيد سر به زير باشيد. اگر با نامحرم زياد و بیدليل صحبت كند، حيا
و عفت او از دست ميرود. گوهر يك زن در حيا و عفت اوست.
روز بعد به ميدان انقلاب و پاساژ مهستان رفت تا مقداری وسايل لازم برایعراق را تهيه كند.
آن شب وقتی به خانه آمد يك هديه برای ما آورده بود. كتاب معراجالسعاده
را به ما هديه داد.
هنوز اين كتاب را داريم و به توصيهی هادی آن را ميخوانيم و سعی در
عمل كردن آن داريم.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
اين را بارها مشاهده کردم که شخصيتهای فرهنگی و افرادی که کارفرهنگی به خصوص در مسجد را تجربه کرده باشند، در هر کار و مسئوليتیوارد شوند، ديدگاهها و تفکرات فرهنگی خودشان را بروز ميدهند.
هادی نيز همينگونه بود. او در زمينهی کارهای فرهنگی و اردویی تجربيات خوبی داشت.
در همان ايامی که در کنار رزمندگان عراقی با داعش مبارزه ميکرد،
برخی طرحهای فرهنگی را ارائه کرد که نشان از روحيهی بالای فرهنگی او بود.
يک بار پيشنهاد داد برای يکی از مراسمات عيد، برای رزمندگان حشدالشعبی هديه تهيه کنيم.
ما هم اين کار را به خود هادی واگذار کرديم. او هم با مراجعه به چندين مرکز فرهنگی هديهی خوبی تهيه کرد.
هادی در کل سه بار به مأموریت هاینظامی حشدالشعبی اعزام شد. در عمليات آزادسازی منطقهی بلد در کنار نيروهای خطشکن بود.
فرمانده او با آنکه علاقهی خاصی به هادی داشت، اما خيلی از دست او عصبانی ميشد!
ميگفت اين پسر خيلی مهربان و دلسوز است اما ترس را نميفهمد درمقابل نيروهای داعش بدون ترس جلو ميرود، هر چه ميگوييم مراقب باش
اما انگار متوجه نميشود، اين رزمنده شجاعانه جلو ميرود و راه را براي بقيهی نيروها باز ميکند.
هادی نه ترس را ميفهميد و نه خستگی را ...
يک بار فرمانده محور جلوی خود هادی اين حرفها را زد، هادی وقتی اين مطالب را شنيد، گفت: جلوی دشمن نبايد ترس داشت، ما با شهادت ازدواج کردهايم.
هادیبه عنوان تصويربردار به جمع آنها پيوسته بود، او تصاوير و فيلمهایخاصی را از نزديکترين نقطه به سنگر تکفيریها تهيه ميکرد.
از دگر کارهای او رساندن آب و تغذيه به نيروهای درگير در خط مقدم بود.
اما مهمترين کار فرهنگی هادی برگزاری نمايشگاه دستاوردهایحشدالشعبی در ايام اربعين بود.
هادی اصرار داشت کارهایفرهنگی رزمندگان عراقي به اطلاع مردم و شيعيان رسانده شود. لذا راهپيمايي اربعين را بهترين زمان و مکان برای اين کار تشخيص داد.
واقعاً هم تفکر فرهنگی او جالب بود. هادی يک چادر در نيمهراه نجف به کربلاراهاندازی کرد و نمايشگاه تصاوير نبرد با داعش را با چينش مناسب در مقابل ديد زائران کربلا قرار داد. برادر ناجی ميگفت: هادیبرای اين نمايشگاه خيلی زحمت کشيد. کار عقب بود و کاروانها از راه ميرسيدند. هادی گفت که شبها کمتر بخوابيم و کار را به نتيجه برسانيم.
طی چند شبانهروز هادی بيش از سه ساعت نخوابيد. کار به خوبی انجام شد و مخاطب بسياری داشت.
اما همين که نمايشگاه آغاز شد، هادی به نجف برگشت!
او عاشق گمنامي بود و نميخواست کسی بفهمد اين نمايشگاه مهم کاراو بوده.بعد از تجربهی موفق اين نمايشگاه به سراغ سيد کاظم آمد.
هادی طرح جديدی برای برگزاری نمايشگاه دستاوردهای نبرد با داعش در نجف آماده کرده بود. ميخواست در يک فضای مناسب کار فرهنگی را گسترش دهد.
اعتقاد داشت که تصاوير و فيلمهای اين مبارزهی مقدس برای آيندگان ثبت شود و همزمان بايد به ديد عموم مردم رسانده شود. هادی روی اين طرح خيلی کار کرد. اما مسئولان حشدالشعبی با اين دليل که نيرو و شرايط برگزاری اين نمايشگاه را ندارند، طرح را به تعويق انداختند
تا اينکه هادی برای بار آخر راهی مناطق عملياتی شد.
اما مهمترين کار فرهنگی که از هادی ديدم مربوط ميشد به کاری که به خاطر آن به ايران برگشت.
هادی تعداد زيادی چفيه و پيشانیبند با نام مقدس يا فاطمـهالزهرا(س)آماده کرد و با خودش به عراق آورد.
او ميدانست بهترين کار فرهنگی برای رزمندگان، پيوند دادن آنان با حضرات معصومين، به خصوص مادر سادات، حضرت زهرا(س)است.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
اولين بار که ايشان را ديدم همراه ما با يک خودرو به سمت نجفبرميگشتيم.
موقع اذان صبح بود که به ورودی نجف و کنار وادیالسلام رسيديم. هادیبه راننده گفت: نگه دار.
تعجب کرديم. گفتم: شيخ هادی اينجا چه کار داری؟
گفت: ميخواهم بروم وادیالسلام.
گفتم: نميترسی؟ اينجا پر از سگ و حيوانات است. صبر کن وسط روز
برو توی قبرستان.
هادی برگشت و گفت: مرد ميدان نبرد از اين چيزها نبايد بترسد. بعد هم پياده شد و رفت.
بعدها فهميدم که مدتها در ساعات سحر به وادیالسلام ميرفته و بر سرمزاری که برای خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت ميشده.
٭٭٭
هادی مرد مبارزه بود. او در ميدان رزم و در مقابل دشمن هم دست ازاعتقاداتش بر نميداشت.
هميشه تصوير مقام عظمایولايت را بر روی سينه داشت. برای رزمندگان
عراقی صحبت ميکرد و آنها را از لحاظ اعتقادی آماده ميکرد.
يادم هست خيلی با اعتقاد به جمعی از رزمندگان عراقی ميگفت: لحظهی
شهادت نام مقدس يا حسين(ع) را بهزبان داشته باشيد تا خود آقا بالایسرتان بيايد.
کل وسايل همراه هادی، در همهی مدت حضور در ميادين نبرد، فقط يک
ساک دستی کوچک بود.
تعلقات او از همهی دنيای مادی بريده شده بود.
در دوران نبرد خيلی کم غذا ميخورد، ميگفت: شايد بقيهی رزمندگان همين را هم نداشته باشند. کم ميخوابيد و به واقع خودش را برای وصال آماده کرده بود.
هادی در خط نبرد هم وظيفهی روحانی بودن و مبلّغ بودن خود را رها نميکرد. در آنجا هم، وظيفهی هر کس را به آنها متذکر ميشد.زمانی هم كه احتياج بود در كار تداركات و رساندن آب و آذوقه كمك ميكرد.
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺