فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚
🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷
🌷 الصِّديقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائك🌷
🌷وأوﻻدك🌷
💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم
💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم
💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران
💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان
💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی
💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی
💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو
💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو
💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب
💚♻️میکنی آقا قدمها را حساب
💚♻️باتوعاشقترشدن عشقِ منست
💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۵۸)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و پنجاه و هشتم:جای کفش در دهان نیست!(۱)
♦️فصل زمستون بود و محوطه بیرون گل و شل شده بود و در اوقات هواخوری ناچار بودیم با کفشهای گلی برگردیم داخل آسایشگاه. یکی از بعثیها بنام حسین بسیار بد پیله و به نوعی دچار سادیسم بود. مدتی عادت کرده بود بعد از ظهرها که اکثر بچه ها در حال استراحت و خواب بودن و آسایشگاه ساکت بود، میومد پشت پنجره یکی از آسایشگاها و به بهانه اینکه افرادی دارن با هم حرف می زدن همه یا تعدادی از افراد رو بلند می کرد و دستور می داد کفشهای گلی رو بکنن تو دهنشون و همونجوری نگه دارن و از این کارش خیلی کیف می کرد و احساس غرور بهش دست می داد.
📌این بلا رو به قصد تحقیر بچه ها چند بار تکرار کرده بود و اگر کسی انجام نمی داد بشدت شکنجه می شد. روز قبلش با آسایشگاه یعقوب(آسایشگاه ۹) این کار رو کرده بود و می دونستم امروز نوبت ماست. به تعدادی از دوستان سپردم اگه اومد کسی اینکار رو نکنه تا من باهاش صحبت کنم. بچه ها هم معمولا همکاری می کردن.
🔸️طبق حدس و پیش بینی من و در حالیکه اکثر بچه ها خواب بودن و من و تعدادی بدون سر وصدا داشتیم روزنامه یا قرآن می خوندیم ، اومد پشت پنجره و نگاهی کرد و اشاره کرد این ردیف بلند بشن و کفشها رو بکنن تو حلقشون. از طرفی این عمل ظالمانه هم بود چون واقعا کسی حرفی نزده بود و هم تحقیر کننده. بر اساس توافق و قراری که با بچه ها داشتم بلند شدم و با احترام گفتم سیدی!(قربان) واقعا کسی حرفی نزده و همه ساکتن چرا باید این کارو انجام بدیم؟
🔹️این سؤال اعتراضی من که بنوعی تمرد از دستور بود براش خیلی سنگین بود و به ناصر، ارشد آسایشگاه گفت بگو به بقیه بشینن و فقط این یکی باید کفشو بکنه تو دهنش و نگهداره. قضیه جدی شده بود و داشت کار بجاهای باریک می کشید. یا باید تسلیم می شدم یا تدبیری می کردم.
📍من به بهانه ی اینکه#روزه هستم و این کار روزه رو باطل می کنه امتناع کردم. گفت چرا#دروغ میگی الان که ماه رمضان نیست. گفتم#روزه_قضا دارم و اینجا هم بیکاریم قضای روزه هامو گرفتم. ناصر خیلی کنجکاوی می کرد و از دوستان اطرافم می پرسید این راست میگه؟ صبحانه و ناهار نخورده؟ حالا دیگه با داد و بیداد نگهبان عراقی و ناصر همه بیدار شده بودن. همه گفتن نه ما ندیدیم رحمان چیزی بخوره. البته هم صبحانه خورده بودم و هم ناهار و خیلیها هم دیده بودن ولی جوانمردی بچه ها اقتضا می کرد که با#دروغ_مصلحتی من همراهی کنن که مشکلی برام ایجاد نشه...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
واتساپ
جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان
https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo
ایتا
@shahidmostafamousavi
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
سلام عمه ی سادات مادر شهدا
سلام معنی و مفهوم عُروة الوُثقی
سلام اَمنیة الله، معدن الرّحمة
سلام فخر علی نازدانه ی زهرا
#میلاد_حضرت_زینب(س)💫💞
#روز_پرستار💫💞
#تبریڪ_و_تهنیٺ_باد💫💞
🌸🍃