📜#خاطرات_شهدا
🌾همسر شهید نقل می کند:اولین دیدار ما در اواخر مردادماه در شبستان حرم حضرت عبدالعظیم بود.حدود دو ساعت با هم صحبت کردیم و حجب و حیای آقا وحید من را جذب کرد،آقا وحید به قدری خصوصیات مثبت داشت که من به خطرات و شرایط کاری او فکر نمیکردم
💐ما۵شهریور ماه۹۸نامزد شدیم و بیشتر رفتوآمدهای ما در آن دوران بود؛چون بعد از عقدمان در۱۷آبانماه،شرایط آشوب در عراق پیش آمد که رفت و آمد سردار شهید سلیمانی و آقا وحید به عراق بیشتر شد؛به همین خاطر ما در دوره عقد زیاد همدیگر را نمیدیدیم.
🌷همسر شهید درباره آرزوی شهادت شهید وحید زمانی نیا میگوید:«در روز عقد،من به آقاوحید گفتم:«در لحظه جاری شدن خطبه عقد هر دعایی کنی مستجاب میشود🤲.»آقا وحید خوشحال شد و لحظهای به فکر رفت و پرسید:«هر دعایی؟!»گفتم:«بله.»بعد از شهادت آقا وحید مطمئن شدم که او برای شهادتش دعا کرده بود و دو ماه بعد از عقدمان دعایش به اجابت رسید.
🌹#شهید_حمله_تروریستی_عراق
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_وحید_زمانی نیا
#محافظ_شهید_قاسم_سلیمانی
#سـالروز_شهـادت🕊
🌹کانال سروش شهدای مدافعان حرم🕊
📜#خاطرات_شهدا
🌾پدر شهید نقل میکند:هادی ابتدا در پادگان قدس به نیروهای عراقی وسوری که جهت آموزش به ایران میآمدند، آموزش نظامی میداد؛مدتی به این کار مشغول بود تا اینکه سال۹۰به سوریه رفت ومدتی درسوریه حاضر بود.زمانی که در سوریه بود،جهت محافظت از سردارشهید سلیمانی،چندباری همراهش شده بود وبعد از مدتی علاقهی شدیدی بین سردار و هادی برقرار شد وهادی، شیفتهی سردار شده بود؛سردارشهید سلیمانی هم بسیار به هادی علاقه مند بود.
💐باسردارشهید سلیمانی رفتوآمد خانوادگی هم داشت.بعضی وقتها از میوه درختان حیاط منزل سردارشهید سلیمانی برایمان میآورد.هادی برای سردارشهید سلیمانی یک نیرو نبود بلکه هادی برای سردار،اندازه چندین نیرو بود و با سردار شهید سلیمانی بسیار مأنوس شده بود.سردار شهید سلیمانی همیشه به هادی میگفته که من وهادی باهم شهید خواهیم شد.باسردارشهید سلیمانی بسیار صمیمی بودند؛سردار به فرزندان هادی هم بسیار علاقهمند بود ومثل پدر، دوستشان داشت.
🌹#شهید_حمله_تروریستی_عراق
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_هادی_طارمی
#محافظ_شهید_قاسم_سلیمانی
#سالروز_شهادت🕊
🌹کانال سروش شهدای مدافعان حرم🕊
📜#خاطرات_شهدا
🌾همسر شهید نقل می کند:اولین دیدار ما در اواخر مردادماه در شبستان حرم حضرت عبدالعظیم بود.حدود دو ساعت با هم صحبت کردیم و حجب و حیای آقا وحید من را جذب کرد،آقا وحید به قدری خصوصیات مثبت داشت که من به خطرات و شرایط کاری او فکر نمیکردم
💐ما۵شهریور ماه۹۸نامزد شدیم و بیشتر رفتوآمدهای ما در آن دوران بود؛چون بعد از عقدمان در۱۷آبانماه،شرایط آشوب در عراق پیش آمد که رفت و آمد سردار شهید سلیمانی و آقا وحید به عراق بیشتر شد؛به همین خاطر ما در دوره عقد زیاد همدیگر را نمیدیدیم.
🌷همسر شهید درباره آرزوی شهادت شهید وحید زمانی نیا میگوید:«در روز عقد،من به آقاوحید گفتم:«در لحظه جاری شدن خطبه عقد هر دعایی کنی مستجاب میشود🤲.»آقا وحید خوشحال شد و لحظهای به فکر رفت و پرسید:«هر دعایی؟!»گفتم:«بله.»بعد از شهادت آقا وحید مطمئن شدم که او برای شهادتش دعا کرده بود و دو ماه بعد از عقدمان دعایش به اجابت رسید.
🌹#شهید_حمله_تروریستی_عراق
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_وحید_زمانی نیا
#محافظ_شهید_قاسم_سلیمانی
#سـالروز_شهـادت🕊
🌹کانال سروش شهدای مدافعان حرم🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حکایت دست جدا شده
🔵 به مناسبت سالگرد شهادت حاج #قاسم_سلیمانی
✍ نویسنده: فاطمه شایان پویا
🎙 گوینده: زهرا مولوی
📽 تدوین: امیرعباس فروزان
🌕 تهیه شده در بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)
#جان_فدا
#دست_بیعت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️این ویدئوی ناب بخشی از صحبت های حاج قاسم وسط معرکه ی جنگ است که آخرالزمانی به نظر می رسد.
یکی از ناب ترین و کمتر منتشر شده ترین ویدئوهای مربوط به او
برای لحظاتی خودتان را در جمع یارانی که دورش نشسته و برای شهادت در برابر داعش آماده میشوند تصور کنید و با این ذهنیت که فرمانده دارد در آخرین ساعات حضورش در جمع شما این را میگوید ، گوش کنید ...
#جانـفــدا
#یـکوبیسـت
#سـردار_دلــها
#جــان_فــــــــدا
#لبیـک_یا_خامنه_ای✊🏻
#الـلّـهـم_عَـجّـلِ_لـوَلـیـکَ_اَلـفَـرَج🤲🏻
🔴 دلیل اینکه قلب های مردم در فراق شهید حاج قاسم سلیمانی میسوزد چیست؟
🔵 یکی از علما فرمودند: دلیل اینکه مردم برای سردار سلیمانی اشک ریختند و قلبشان سوخت و هنوز هم آرام نشدند این است که قلب قطب عالم امکان حضرت بقیه الله عج به درد آمده و اشک آن حضرت جاری شده و این مطلب برکل عالم تاثیر میگذارد. ماهنوز سردار سلیمانی را نشناختیم.
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#سردار_منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب، روز گذشته: در دنیا با حاج قاسم خیلی رفیق بودیم؛ انشاءالله خدا کاری کند که در قیامت هم خیلی رفیق باشیم...
@shahidmostafamousavi
📌چرایی حذف شهید سلیمانی
آمریکایی ها برای اختلال در مسیر حرکت انقلاب اسلامی و محور مقاومت انبوهی از گزینه های حساس و مهم داشتند. اقتصادی، امنیتی و شخصیت های موجود در کشور که هر یک می توانست مورد هدف آن ها قرار بگیرد.
اما می دانستند که باید کدام گزینه را انتخاب کنند تا همه چیز را بهم بریزند
شهید سلیمانی در همه متغیر های منطقه ای و بین المللی حضور فعالانه ای داشت و برای انقلاب اسلامی فرصت های بزرگی را خلق کرد، فرصت هایی که به صورت یکپارچه منافع ملی آمریکا در منطقه غرب آسیا(خاورمیانه) را با تهدید روبه رو ساخت.
اگر بخواهیم بازیگران مهم برای تغییر نظام تک قطبی را شمارش کنیم، چین، روسیه و ایران مهم ترین کشورها برای تحقق این مهم هستند، شهید سلیمانی در منطقه راهبردی خاورمیانه که مهم ترین شبکه ترانزیتی و بزرگ ترین منابع انرژی و راهبردی ترین گذرگاه های آبی در آن قرار دارد بازیگر اصلی این منطقه یعنی آمریکا را تضعیف کرد و آن ها را با تهدید مستقیم روبه رو ساخت.
جمهوری اسلامی در مقیاس توانمندی های منطقه ای و قدرت مانوری که نسبت به چالش های منطقه ای داشت توانست نظام چند قطبی را در منطقه خاورمیانه ترسیم کند.
مغز متفکر این اتفاقات شهید قاسم سلیمانی بود و آمریکایی ها بهترین گزینه را برای حذف انتخاب کردند، گزینه ای که اگر الان بود و شخص دیگری حذف می شد، شاید آمریکایی ها الان در منطقه حضور نداشتند.
آمریکایی ها می دانند که حاج قاسم دقیقا با آن ها چه کرد؟ و حذف حاج قاسم تصمیم ملی آمریکایی ها بود، کاری که ممکن است بزودی با ولادیمیر پوتین انجام دهند.
ابوقاسم
@shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️فیلم دیدهنشده از ورود پیکر شهدای مقاومت به فرودگاه بغداد
🔻یکی از کاربران عراقی توییتر برای اولینبار ویدیویی را از لحظه ورود پیکر سرداران شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و جمعی از همراهان آنها به فرودگاه المثنی عراق را منتشر کرد.
حتما ببینید
#جان_فدا
ـــــــــــــــــــــــ
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا حسین علیه السلام:
یا حسین علیه السلام:
✨☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹
✨☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹
✨☘🌹☘🌹☘🌹
✨☘🌹☘🌹
✨☘🌹
✨🌹
✨🌹بـــســم ﷲ الــرحــمــن الــرحــیم🌹✨
✨♥️#صـــݪـواتخـاصـہامـامزمـان[؏ـجﷲتعالی]♥️✨
••••••••••⊰⃟♥️࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
✨🌹•☘•بِـسْـمِ الـلـھِ الـࢪَّحْـمـٰنِ الـࢪَّحـیـمْ•☘•🌹✨
✨☘⃝ ⃝♥️⇜اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ وَ ابْنِ أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُم و أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْس و طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِيرا⇝
♥️⃝ ⃝☘⇜ اللَّهُمَّ انْصُرْهُ و انْتَصِرْ بِهِ لِدِينِك و انْصُرْ بِهِ أَوْلِيَاءَكَ وَ أَوْلِيَاءَهُ وَ شِيعَتَهُ وَ أَنْصَارَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُم⇝
☘⃝ ⃝♥️⇜اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ كُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِيعِ خَلْقِك و احْفَظْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ و عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ أَنْ يُوصَلَ إِلَيْهِ بِسُوءٍ ⇝
♥️⃝ ⃝☘وَ احْفَظْ فِيهِ رَسُولَكَ وَ آلَ رَسُولِك و أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ أَيِّدْهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نَاصِرِيهِ و اخْذُلْ خَاذِلِيهِ وَ اقْصِمْ بِهِ جَبَابِرَةَ الْكُفْرِ وَ اقْتُلْ بِهِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ جَمِيعَ الْمُلْحِدِين⇝
☘⃝ ⃝♥️⇜ حيْثُ كَانُوا مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بِحْرِهَا وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلا وَأَظْهِرْ بِهِ دِينَ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ⇝
♥️⃝ ⃝☘و اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ و أَرِنِي فِي آلِ مُح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️فیلم دیدهنشده از ورود پیکر شهدای مقاومت به فرودگاه بغداد
🔻یکی از کاربران عراقی توییتر برای اولینبار ویدیویی را از لحظه ورود پیکر سرداران شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و جمعی از همراهان آنها به فرودگاه المثنی عراق را منتشر کرد.
حتما ببینید
#جان_فدا
ـــــــــــــــــــــــ
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۹۶)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و نود و ششم:معراج و غدیر
♦️یکی از زیباترین جلوه های اسارت اتحاد و همدلی بین بچه شیعهها و برادران اهل سنت و بحث و مناظرات دوستانه با هم بود. در آسایشگاه یک، یکی از عزیزان اهل سنت به نام آقا معراج بود که خیلی علاقمند به کشف حقیقت و بحث در زمینۀ مسائل دینی و مذهبی بود.
🔹️یه روز اومد پیشم و گفت: دوست دارم در زمینه ولایت حضرت علی(علیه السلام) و دلایل شما در این زمینه برام حرف بزنی. من از واقعه غدیر شروع کردم و جملات حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در باره علی( علیه السلام) و جمله معروف «من کنت مولاه ،فهذا علی مولاه» رو داشتم توضیح میدادم که معراج گفت: ببین آقا رحمان پیش هر که میرم از غدیر شروع میکنه. من خیلی این چیزها رو نمیفهمم! با زبون ساده و خودمونی برام توضیح بده ببینم قضیه چه بوده؟ من گفتم بشرطی که ناراحت نشی میگم!
گفتم: من اگه بخام مفصل وارد این بحث بشم احتمال داره ناچار بشم چیزایی رو بگم که برای تو خوشایند نباشه.
🔸️گفت: عیبی نداره من دنبال#حقیقت هستم. چند جلسه با هم نشستیم و در باره مسئلۀ#ولایت و دلایل مختلفی که به ذهنم میرسید براش توضیح دادم. سؤالاتی داشت که در حد توانم پاسخ میدادم و اونم بدون#تعصب گوش می کرد. من در صدد شیعه کردنش نبودم. انتخاب مذهب باید آگاهانه و در پی تحول درونی باشه. چون خودش علاقه نشون داده بود احساس میکردم وظیفه دارم اطلاعاتم رو هر چند ناقص در اختیارش بزارم.
🔸️این بحثهای دوستانه مدتی ادامه داشت تا اینکه معراج و چند نفرِ دیگه رو بردن آسایشگاه دیگه و بحثهای ما قطع شد، امّا یه چیز برای من و او موند و اون این که میشود بدون تعصب و توهین حتی اعتقادات همدیگه رو به چالش کشید؛ فقط شرطش اینه که جویای حقیقت باشیم نه در قید تعصب...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
عکس دوکوهه۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت هجدهم
۰۰۰ میثم پرسید شما که نمی ترسید ؟ ما دو تا به هم نگاه کردیم ُ و من سریع گفتم : نه که نمی ترسیم ، آقا قلعه قوند یه کمی مکث کرد ُ و جواب داد به مدد امام زمان(عج) ، ان شاءالله نخواهیم ترسید ، میثم خندید ُ و گفت : ماشاء الله ، این درسته ، راستش رو بخواید ، یه کم خجالت کشیدم ، میثم با یکی از بچه ها درگوشی صحبت کرد ُ و اون رو دنبال چیزی فرستاد ، من نفمیدم چی گفت : راه افتادیم اومدیم ته مقعر هف هشت تا اسب و قاطر یه جا بسته شده بود ، سه تاشون زین داشتن ُ و پشت هر کدوم چند تا جعبه بزرگ لوازم خونگی بسته شده بود نظرم جلب کرد ، پرسیدم ، آقا میثم ، این جعبه ها تجهیزاته ، ما که چیزی لازم نداریم ، میثم گفت : نه ما نمی تونیم چیزای سنگین همراهمون ببریم ، چون قاطرا نمی کشن ، ممکنه پرت بشن ، پرسیدم پس چیه ، گفت : خالیه ، خندیدم ُ و گفتم ؛ خالیه ، آخه چرا ؟ آقا قلعه قوند ، فوری گفت : واسه اینکه اَگه دیده بانای دشمن مارو دیدند فکر کنن ما قاچاقچی هستیم ُ و کوله بَر ، چون اونا می دونن هیچ آدم عاقل نابلدی از این مسیر نمی ره و جونش رو به خطر نمی اندازه ، میثم خندید ُ و گفت آفرین شما قبلا" اینورا بودی ، آقا قلعه قوند گفت ، بله یه بار ، قبل از این که برم جبهه جنوب ، میثم پرسید چه خوب جبهه جنوب هم بودی ، کجا ؟ آقا قلعه قوند گفت : دوکوهه و شلمچه ، میثم گفت : با این لباس هایی که پوشیدیم اگه دیده بانای عراقی مارو ببیند فکر می کنند ما از بچه های سازمان منافقین هستیم ، و اَگه منافقا مارو ببینند فکر می کنن از کردهای قاچاقچی هستیم ، البته اَگه شانس بیاریم ، راستش رو بخواید کمی ترسیده بودم ، حاج آقا قلعه قوند پرسید اول میریم عقبه اول ؟ برادر میثم گفت : نه مستقیم میریم سر شاخ ، صبح فردا من بر میگردمو اون دو نفر نیروی کمکی رو از عقبه اول به شما می رسونم ، سوار قاطر ها شدیم ُ و راه افتادیم من قبلا" تُو روستای مادرم سوار اُولاغ شده بودم ُ و کمی تجربه داشتم ، ولی آقای قلعه قوند یه کمی براش سخت بود تعادلش رو حفظ کنه ، رو قاطر چُرتم گرفته بود ، قاطر ها هر سه با طناب به هم بسته شده بودند ، واسه همین خیالم راحت بود که گُم نمی شم ، بعد هم آدم احساس می کرد داخل گهواره بچه گی نشسته ، هی بالا پائین می پریدی ، یه لحظه به خواب عمیق فرو رفتم ، یه هو دیدم یکی تند و تند تکونم میده ، صدام میکنه حسن آقا ؟ حسن آقا ؟ چرا اینجا خوابیدی ، پاشو ، پاشو برو تُو جات بخواب ، یعنی اینقدر خسته ایی ؟ چشممو که باز کردم دیدن تُو آشپز خونه رو زمین خوابیدم ُ و دستمال یزدی تُو دستمه ، عیال داره هولم میده ُ و صِدام میکنه ، از خواب بلند شدم ُ و نشستم ، یه نگاه به دستمال انداختم چشمم افتاد به حاشیه دستمال و نوشته ، همه چی یادم اومد ، خدا جون یعنی این دستمال محمد همون دستمال شهید جمال عشقیه ، امکان نداره ، ولی با مشخصاتی که بی بی می داد یکیه ، بی بی گفت : تُو حاشیه دستمال با نخ گُلدوزی نوشته (عشقم مملی) ، خیلی دلم می خواست بپرسم ، یه نگاه به ساعت انداختم ، دیدم خیلی دیر وقته ، گفتم بهتره فردا برم ُ و از بی بی بپرسم ، فرداش دَم غروب ، یه ساعتی مونده به اَذان از خونه زدم بیرون ، می خواستم یه سره برم درب خونه بی بی ، نزدیک پارک برادر ولی زاده رو همراه پسراش دیدم ، بعد از سلام پرسیدم ، آقای ولی زاده می ری مسجد ؟ جواب داد بله ، گفتم میشه قبلش با من بیای بریم جایی ؟ پرسید کجا ؟ گفتم خونه بی بی ، مادر شهید محمد جمال عشقی ، با تعجب پرسید اتفاقی افتاده ، گفتم آره یه اتفاق عجیب ، گفت : خیر ِ ان شاءالله ، گفتم بله خیره ، باهم اومدیم درب خونه بی بی ، همین که خواستیم در رو بزنیم ، درب باز شد ُو مملی کوچیکه اومد بیرون زودی سلام کرد ، شروع کرد با پسرای آقای ولی زاده خوش ُ و بِش کردن ، گفتم ببین از قدیم گفتن : کبوتر با کبوتر ، باز با باز ، بچه تا دوستاش ُ و دید همه چی رو فراموش کرد ، گفتم : مملی میشه بی بی رو صدا کنی ، توجهی نکرد چنان غرق بازی با پسرا شده بود که متوجه نشد دستمال یزدی رو از جیبم درآوردم گفتم : مملی در رابطه با اینه ، تا نگاش به دستمال افتاد ، بلند داد زد ، وای دستمال دایی محمده ، دیشب تُو خواب بهم گفت دستمال دست شماست ، یادم رفت خوابم ُ و واسه بی بی تعریف کنم ، هیچ کس باور نمی کنه دایی من بیشتر وقت ها پیش منه ، با من بازی میکنه ، میگه چیکار کنم ، آقای ولی زاده گفت : آخه تو که دایی محمدت رو ندیدی ، نمی دونی چه شکلیه ، مملی خندید گفت شکل همون عکسی که تُو اطاقش نصب شده با همون لباس ، حتی این آقا هم تُو اون عکس هست ، خیلی های دیگه هم هستند ، پرسیدم کدوم عکس ، یه دفعه درب باز شد و بی بی اومد بیرون ُ و گفت آخرین عکسی که محمد واسم فرستاد ، بعد مفقود شدنش دادم عکس بزرگ کردن ُ و زدم تُو اطاقش ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی
ایتا
🌎 @s
🔴 ناگفته های شنیدنی از #حاج_قاسم
♦️حجت الاسلام شیرازی نماینده سابق ولی فقیه در سپاه قدس:
♦️ جلسهای بود، جلسه شورا که دقیقا یادم نیست سال چند بود. ۹۶ یا ۹۷ بود. یکی از معاونت های نیروی قدس در جلسه این خبر را بیان کرد که در وزارت امور خارجه، جلسهای بوده که در آن یکی از آقایان به رهبر معظم انقلاب اهانت کرده است. حاج قاسم گفت تو چکار کردی؟ گفت من دیدم که اگر بخواهم موضع بگیرم ممکن است سر و صدا شود، بنابراین سکوت کردم. حاجی با عصبانیت گفت: من اگر به جای تو بودم، لیوان را برمیداشتم، پرت میکردم در صورت آن فرد که صورتش خورد شود. تو نشستی نگاه کردی؟! به آقا اهانت کرده و تو سکوت کردی؟! در جایی که ولایت مطرح بود، حاج قاسم با تمام وجود وارد میشد.
♦️ آخرین باری که با هم رفتیم قم برای دیدن مراجعی چون آیت الله مکارم، آیت الله نوری همدانی، آیت الله جوادی آملی، آیت الله سبحانی و... آن روز شش نفر از مراجع را زیارت کردیم. اول به من گفت که هرچه من میگویم، یادداشت کن. من تمام مطالب را یادداشت کردم و نگه داشتم. خدمت تکتک مراجع که میرفتیم، میگفت اگر میخواهید اسلام بماند، باید جمهوری اسلامی بماند. اگر میخواهید جمهوری اسلامی بماند، باید ولایت فقیه بماند. اگر میخواهید ولایت فقیه بماند، تمامی شما باید بیایید پشت سر رهبر انقلاب و از ایشان حمایت کنید.
♦️ شما میدانید که معمولا کسی پیش مراجع این طور صریح حرف نمیزند. حاج قاسم برای خودش یک تکلیف میدانست که بیاید ولایت را تقویت کند برای بقای اسلام. چون او با علمای جهان اسلام ارتباط دارد. با علمای یمن، با علمای بحرین، با علمای عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه، لبنان. با خیلی از کشورها مراوده دارد. با علمای این کشورها جلسه دارد. وضعیت جهان اسلام را میبیند. رهبری مقام معظم رهبری را هم میبیند.
♦️ حاج قاسم میگفت: والله من همه علمای جهان اسلام را میشناسم. با تکتک علمای جهان اسلام جلسه داشتم، آنها را دیدم، با آنها حرف زدم، هیچ کس را مثل رهبر انقلاب نمیدانم.
♦️ یک بار از ایشان سؤال کردم. من میدانم؛ اما میخواهم جواب کسانی را بدهم و از زبان شما بگویم، میخواهم نگاه شما را به حضرت آقا و آقای هاشمی بدانم. گفت: فاصله آقا تا آقای هاشمی زمین تا آسمان است. من از آقا چیزی دیدم که نمیتوانم از آقا جدا شوم. این عشق به ولایت است.
♦️حاج قاسم نه متعلق به جناح چپ بود، نه متعلق به جناح راست بود. نه اعتقادی به این حزب، آن حزب، این گروه و آن گروه داشت؛ اما حاج قاسم خط داشت. حاج قاسم، فکرش مرز داشت. مرز حاج قاسم ولایت فقیه بود. اگر ولی فقیه حکمی را صادر میکرد، تدبیری بیان میکرد و دستوری میداد، امکان نداشت که حاج قاسم این دستور را اجرایی نکند. هر دستوری و با هر قیمتی
♦️این روزها این نکته را مخصوصا کسانی که خیلی نسبت به حجاب محکم نیستند، مطرح میکنند. میگویند حاج قاسم گفته که آن دختر کم حجاب و بیحجاب هم دختر ماست. بله. حاج قاسم فرموده دختر ماست؛ اما تبیین موضوع این است: حاج قاسم میگوید اگر دختر ما اشتباه برود، چه میکنیم؟ وارد میدان میشویم و او را از مسیری که میرود، با صبر و حوصله و متانت برمیگردانیم در این مسیر؛ همان محبتی را که به دختر خودم دارم، به دختر دیگران هم دارم. همه را دختر خودم میدانم و باید دستشان را بگیرم و همه را بیاورم در مسیر اسلام و ولایت.
♦️ اگر دختر حاج قاسم صحبت میکرد و در حال صحبت حواسش نبود و چادرش مقداری کنار میرفت، حاج قاسم به او تذکر میداد.
حاج قاسم یک انسان غیرتی بود. اینکه میبینید در سوریه و عراق نمیتواند ببیند یک زن مسلمان زیر دست داعش آسیب ببیند، با تمام توان حرکت میکند. همه توانش را میگذارد تا زنان نُبل و الزهرا را نجات دهد، از روی غیرت اوست. پس کسی که با تمام وجود غیرتمند است، هرگز کم حجابی را تبلیغ نمیکند، این موضوع باید درست تبیین شود.
♦️قطعا اگر امروز حاج قاسم بود در مقابل این بیحجابیهایی که میخواهند راه بیندازند و مباحثی که امروز پر رنگ کردند که زن ایرانی را از مسیر اسلام و انقلاب جدا کنند، میایستاد. صف حاج قاسم مشخص است. حاج قاسم در صف اسلام بود. حاج قاسم در صف انقلاب و ولایت بود.
♦️یک بار داشتیم با هم از کرمان میآمدیم. خانواده ایشان بود. خانواده من هم بود. میخواستیم از پله هواپیما بالا برویم. گفت اول خانمها بروند. شما پشت سر خانمها برو تا وقتی از پله بالا میرود، اندامش را نامحرم نبیند. این قدر حساس بود. حاج قاسم یک انسان غیرتی بود. اینکه میبینید در سوریه و عراق نمیتواند ببیند یک زن مسلمان زیر دست داعش آسیب ببیند، با تمام توان حرکت میکند. همه توانش را میگذارد تا زنان نُبل و الزهرا را نجات دهد، از روی غیرت اوست.
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafam
ousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاش
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌴همسر شهید نقل میکند:وقتی از کنار گلزار شهدا رد میشدیم،مهرداد سرعت ماشین رو کم میکرد و با یه حالت محزون رو به شهدا یه فاتحه میخوند. به مزار شهدا با انگشت اشاره میکرد و میشد صدای ذکر زیر لبش رو آروم شنید.همیشه میگفت:«خوشا به سعادت شهدا که خداوند شهادت را نصیبشان کرد.»
💐وقتی چشمم به نگاهش میافتاد، میدیدم که با یه شوقی به عکس شهدا نگاه میکنه که انگار داره دوستاش رو میبینه.موقعی که اسبابکشی کردیم، داخل خونهی نوساز خودمون اولین عکسی که از دیوارِ خونه آویزان کرد، عکس شهید قاسمی بود.میگفت:« میخوام به نور شهید زندگیم نورانی بشه.»مهرداد ارادت خاصّی به شهدا داشت.
🌷🕊عشق است . . .
ڪہ دل بہ راہ دلبر دادن
جـان را بہ هــوای آل حیــدر دادن❤️
🥀#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهـید_مهـرداد_قاجاری
#اولین_شهـید_ایل_قشقایی
#سالروز_شهـادت🕊
🌹کانال سروش شهدای مدافعان حرم🕊
🔺️دیدار هشت جوان با امام زمان
🔹️حدود صد سال پیش، هشت نفر جوان اهل شوشتر با هم رفیق میگردند، و تصمیمی میگیرند که مسیر توسل به حضرت امام زمان( عج)را با هم طی کنند و به قصد توجه به حضرت، هر هفته یک جلسه در خارج از شهر روی یک تپه برگزار میکردهاند و دعائی میخواندند.
🔹️ هر هفته یکی از آنها موظف به پذیرایی از جمع بوده است و غذای مختصری مثل نان و پنیر تهیه میکردند که هم هزینهای نداشته و هم قصد و هدفشان خالصانه برای توسل به حضرت باشد؛ به تعداد نفرات هفتهها میگذرد و حال و هوایی عجیب و امام زمانی بر جلساتشان حکم فرما بوده است.
🔹️هفته بعد در حال برگزاری جلسه و توسل و راز و نیاز به مولایشان هستند که میبینند یک آقا سیدی در جمعشان حضور پیدا کرد و خیلی با عظمت و دوست داشتنی است، و زیبایی صورت و سیرت از آن بزرگ مرد پیداست. خلاصه جلسه مثل هر هفته البته با حالی بهتر و شور و شعفی وصف ناپذیر برگزار میگردد، حتی قسمتی از دعا را هم به ایشان میدهند و آقا هم قرائت میکنند تا اینکه دعا تمام به پایان میرسد و قصد صرف نهار را دارند که آقا میفرماید: «این هفته را اجازه دهید من پذیرایی کنم، آنها هم قبول میکنند و آقا از زیر عبایشان وسایل پذیرائی را بیرون میآورند و از جمع پذیرائی میکند».
🔹️در آخر که میخواهند از هم جدا شوند، از او میپرسند، خیلی از شما استفاده کردیم و بهرهمند شدیم، فقط نفرمودید که اسم شما چیست؟ و کجا میتوانیم خدمت شما برسیم؟ جواب میدهد: «من همان کسی هستم که هر هفته شما به عشق او دور هم جمع میشوید. تازه همگی متوجه حضور حضرت میشوند در حالی که آقا از نظرها پنهان شده است».
🔹️آن تپه هم اکنون به نام مقام حضرت امام زمان (عج) در کنار شهر شوشتر، که تبدیل به قبور شهداء شده است و معروف به گلستان شهداء میباشد، مورد توجه شیفتگان و ارادتمندان مولا صاحب العصر (عج) است و مردم در همان مکان از عنایات آن موجود نازنین بهره میبرند و حاجاتشان را میگیرند».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج_قاسم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جان_فد
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV