eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
329 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.9هزار ویدیو
198 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆یکشنبه اللهم عجل لولیک الفرج 🔷 ذکر 100 مرتبه ⭕️یا ذالجلال و الاکرام 🔸2بهمن 🔹29 جمادی الثانی 🔺22ژانویه 🍎مجموعه طبی رایحه سیب👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1570963458Ced84a594b8
این تلخی سپهر ز راه مروت است تا بر تو زهر مرگ چو حلوا شود لذیذ...
دلم را آهنی کردم مبادا عاشقت گردد ندانستم تو ای ظالم دلی آهن ربا داری...💚
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧🎧 ⏰ 2 دقیقه 👆 ✅ ماجرای عجیب کارگرتبریزی دربازار 🔹 یه عمر به خدا بگو چشم، خدا هم یک بار به دعای تو چشم بگه. ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🎤 🔹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌿🌺﷽🌿🌺 نمی توانم نگاهم راکنترل کنم! ✍ یک جوان ازعالمی پرسید: من جوان هستم ونمی توانم نگاه خودراازنامحرم منع کنم... چاره ام چیست 👈 عالم نیزکوزه ای پرازشیربه اودادوبه اوتوصیه کردکه کوزه راسالم به جایی ببردوهیچ چیزازکوزه بیرون نریزدوازشخصی درخواست کرداوراهمراهی کندواگرشیرراریخت؛ جلوی همه مردم اوراکتک بزند! جوان کوزه راسالم به مقصدرساندوچیزی بیرون نریخت... ✴ عالم ازاوپرسید: چنددخترسرراه خود دیدی؟؟ 🔸جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیررانریزم که مباداجلوی مردم کتک بخورم وخاروخفیف بشوم... 👌 عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خداراناظر برکارهایش می بیند... واز روز قیامت وحساب وکتابش که مبادا درنظرمردم خاروخفیف شودبیم دارد. 📖 أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ (14 ) 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس 🌺🌿🌺🌿
🔴 آشنایی با حضرت سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام و عموی بزرگوار امام عصر ارواحنا فداه 🔵 حضرت سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام در سال ۲۵۲ قمری در سامراء از دنیا رفت.آن حضرت را ابو جعفر و ابو علی و سید محمد بعاج نیز میگفتند. جلالت قدر و منزلت او به حدی بود که عده ای از شیعیان گمان میکردندبعد از امام هادی آن بزرگوار امام خواهد بود، ولی با رحلت ایشان در زمان پدر بزرگوارش بر همه معلوم شد که امام حسن عسگری امام پس از ایشان است. امام حسن عسکری(سلام الله علیه) به جناب سید محمد علاقه وافری داشتند، به حدی که هنگام رحلت او گریبان چاک کردند. 📚 وسائل الشیعه ج ۳ ص ۲۷۴ 🌕 آرامگاه سید محمد در شهر بلد در ۵۰ کیلومتری جنوب سامراء مورد احترام فراوان شیعیان مخصوصا شیعیان عراق است. و کرامات فراوانی از او نقل شده است. ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️ولادت باقر العلوم، امام محمد باقر علیه السلام مبارک باد.🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃 🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃 🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃 🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃 🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃 🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃 🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج *🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼 🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 ‌‌https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بوی عطر جنازه...! از بچه های عملیات کربلای ۵ بود. تنش پر بود از تیر و ترکش، ولی بعثی ها نبردنش بهداری. همان شب از دنیا رفت. زدیم به در و نگهبان عراقی را صدا کردیم. گفتند: چهار نفر برش دارند و ببرند بیرون. وقتی جنازه اش را آوردیم توی راهرو، یک دفعه بوی عطر همه جا را پرکرد. همه تعجب کردیم، حتی عراقی ها. ...بو کردند. جلو آمدند. جنازه بود، جنازه بوی عطر می داد. عصبانی شدند. با کابل افتادند به جان ما، که چرا به جسد او عطر زده ایم. خودشان هم می‌دانستند که حتی نمی‌توانیم، یک سوزن با خودمان بیاوریم توی سلول. حرصشان گرفته بود، ولی بوی عطر قطع نمی شد.... 📚 آسمان مال آنهاست
به نام خدای مهربون که این همه نعمت به ما داده است🤲☺️ هم وطن بزرگوار سلام یک خبر خوش برای شما دارم 😇 بی واسطه وبا قیمت مناسب خرید کنید 🌞فروش ویژه مستقیم و بدون واسطه از باغدار به مشتری🌞 زیتون. شکسته ممتاز 😋 روغن زیتون طبیعی. اعلا☺️ رب انارترش محلی با پخت سنتی 😃 رب انار محلی شیرین😊 برای سفارش به این ایدی پیام دهید👇👇👇 @amirhesam64644 ارسال سفارشات در سه روزکاری با پست ویژه خریدار محصولات. طبیعی شما نیز هستیم . دوستانی که مرتب سوال می‌کنند که کجایی و ادرس مغازه ات کجاست ؟ به اطلاع می رسانم که: بنده مغازه دار نیستم.بلکه باغ دارم و محصولات را فرآوری کرده ومستقیم به درب منزل مشتری در هر کجای ایران عزیزمان ارسال می کنم. نمونه هایی از محصولات ماچنین است: شکسته شور طارم علیا زیتون محلی طارم علیا ترش انار صدرصد خالص انار شیرین صدرصد خالص منتظر سفارشات شما هستم 🤲🌞😇
به نیت شهید ابراهیم هادی، پنج صلوات هدیه به حضرت زهرا(س)
🌸بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌸 🌻قرار اول هرصبح🌻 سلام عزیز برادرم شروع فعالیت کانال همراه با قرائت یک فاتحه وصلوات هدیه به رفیق شهیدمون باشد که با دعای خیر شهدا روزمون منور و در مسیر سعادت و قرب الهی ثابت قدم بمونیم🤲🏻 «زیارتـــــ نامـــــہ ے شہــ🌷ـــدا» بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم ❤شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم❤ 🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌷
✫⇠(۲۱۵) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و پانزدهم:چهار ماه زندان با اعمال شاقه (۱) 🍂به محض ورود به داخل محوطه زندان ملحق، تعدادی نگهبان با چوب و کابل آماده پذیرایی بودن و یه کوچک رو ایجاد کرده بودن و مثل روزهای اول اسارت با کابل و چوب افتادن به جونمون ، البته نه به اون عظمت روز اول تکریت ۱۱، ولی به هر حال بدک نبود و بعد از یه کتک و غلتوندن توی خاک، فرستادنمون داخل یه اتاق به اندازۀ تقریبی ۱۴ مترمربع. تازه فهمیدیم فقط ما نیستیم و تعدادی رو هم از بند دو آورده بودن و سرِجمع شده بودیم سی و یه نفر. همزمان ۴۱ نفر رو هم از بند سه و چهار و سلول‌های انفرادی آوردن و شدیم ۷۲ نفر. 🔸️تبعیدیای بند سه و چهار رو تو اتاق دیگه‌ای جا دادن و به جز اوقاتی که برای کتک خوردن بیرونمون می‌کردن دیگه هیچ ارتباطی با هم نداشتیم.   کم کم متوجه شدیم جایی که ما رو آوردن، زندانیه بنام ملحق ۱۱ که در حوالی همون اردوگاه با فاصله دو سه کیلومتری قرار داره. شرایط سخت دوران اسارت مجدداً به ما روی آورده بود. بلا استثناء تا یه ماه هر روز صبح ما رو بیرون می‌کشیدن و توی محوطه خاکی می‌غلتوندن و با کابل می‌زدن و می‌خندیدن و مسخره مون می‌کردن و بلا نسبت به بچه‌ها می‌گفتن دارن مثل خر تو خاک غلت می‌زنن. 🔹️بعد از اینکه خودشون خسته می‌شدن با کابل دنبالمون می‌کردن و مثل مسابقه دو سرعت باید می‌رفتیم دستشویی و آخرِ سر هم  با پس گردنی و اولدنگی ما رو به داخل اتاق ها پرت می‌کردن و درها رو می‌بستن. غیر از کتک های‌ عمومی، کتک های اختصاصی هم داشتیم و هر از چند گاهی به هر بهانه‌ای، چند نفر رو بیرون می‌کشیدن و شکنجه می کردن. بیشترین گرفتاری ما تنگی جا و مکان اونم تو شدت گرمای خرداد ماه بود. 🔹️دوباره مثل غرفه‌های الرشید داخل یه مکان بسیار تنگ و کوچک قرار گرفتیم. اتاق ۳۱ نفره ما کمتر از حدود ۱۴ متر مربع بود و اتاق دوستانمون که ۴۱ نفر بودن هم چیزی در حدود ۲۰ مترمربع. توی اون شرایط دمای بالای خرداد ماه و با حداقل امکانات یک خواب راحت به رؤیایی دست نیافتنی تبدیل شده بود. بچه‌ها نوبتی می‌خوابیدن؛ مثل کیسه‌های خاک کنار هم بسته‌بندی شده بودیم و این شرایط سخت چهار ماه طول کشید اونم در گرم‌ترین ماههای سال در تکریت... ☀️ ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
آقای اَفکاری۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت چهل و دوم ۰۰۰گفتم : امروز قبل از نماز برای این دوستمون یه اتفاقی افتاد که داشت قهر می کرد که از مسجد بره ، من جلوش رو گرفتم و ازش خواهش کردم بمونه ، یه هو یکی از حُضار گفت : خُوب می رفت چه بهتر ، حاج آقا دلبری با اَخم نگاش کرد ُ و گفت یعنی چی بره ؟ هر کدوم از این نماز گزارها برای این مسجد نعمتن ، اینا عزیزهای ما هستند ، این ها هستند که ما هستیم ، وگرنه ما رو می خان چیکار ، نون خور اضافی که نمی خان ، بعد رو کرد به من ُ و گفت خُوب حالا موضوع چی بود ؟ گفتم موضوع دعوا سر جای نماز خوندن بود این آقا زودتر اومده بود و صف اول نشسته بود ، بعد یکی از افراد قدیمی مسجد که دیر رسیده بود ُ و جایی در صف اول پیدا نکرد ، چون این آقا ناشناس بود اون رو هول داد عقب ُ و جاش نشست ُ و گفت : اینجا جای منه من سی ساله تو این مسجد نماز می خونم، ما این مسجد رو ساختیم ، حالا شما نرسیده اومدی می خای صف اول وایسی ، یه دفعه آقای ولی زاده گفت : وای اون کِی بوده ، خیلی کار اشتباهی کرده ، اصلا" کارش درست نبوده ، باید عذرخواهی کنه ، من گفتم موضوع عذر خواهی نیست ، موضوع مهمتر از این حرف هاست ، یادمه چند وقت پیش حاج آقا دلبری بین دو تا نماز مفصل راجب این مسئله صحبت کرد و با همه اتمام حجت کرد ولی مثل اینکه تُو بعضی ها اثر نداشته و این خوب نیست ، حاج آقا دلبری گفت آقای عبدی زحمت بکشید ببینید اگه آقای افکاری نرفته تشریف بیار داخل ، رفتم داخل شبستون دیدم با پسرش نشسته ُ و داره چایی می خوره ، گفتم : آقای افکاری حاج آقا دلبری با شما کار داره ، پرسید مگه شما موضوع رو بهشون نگفتید ؟ گفتم چرا ، مختصرا" اشاره کردم ولی بهتره خودتون مفصل تر توضیح بدید ، یه هو تلفنم زنگ خورد ، عیال بود ، گفت : پسرا ُ و عروسا ُ و نوه ها اومدن ، اَگه میشه کمی میوه بخر ُ و زودتر بیا ، خوشحال شدم ، آخه عاشق نوه هام بودم ، از خود بی خود شدم ، سریع رفتم داخل دفتر حاج آقا دلبری ، آقای افکاری با ادبیات خواصی داشت در حضور بقیه با حاج آقا دلبری صحبت می کرد ، نمی دونم شغلش چی بود ولی مشخص بود که سخنران خوبیه ، از حاج آقا ُ و بقیه عذر خواهی کردم ُ و رفتم برای خرید میوه ُ و دیدار بچه ها ، فردای اون روز خونه نشسته بودم ُ و داشتم یه شعر واسه شهداء می نوشتم ، تلفن همراهم زنگ خورد ، حاج آقا دلبری بود ، گفت من پائین جلوی درب خونه تونم ، میشه یه لحظه بیایی پائین ، سریع رفتم دَم درب خونه ، واسم عجیب بود که حاج آقا دلبری اومده درب منزل ما ، تعارف زدم بفرمائید داخل ، حاج آقا گفت آقای افکاری همون آقای دیروزی بعد از رفتن شما نیم ساعتی با من صحبت کرد حرفای عجیبی زد که بعضی از حرفاش من رو ناراحت کرد ، چون به جزء شما همه افراد جلسه از قدیمی های مسجد هستند تصمیم گرفتم با شما که تازه اومدید مسجد ما و از قدیمی های این محل نیستید مشورت کنم ، پرسیدم مگه به جزء قضیه صف اول نماز چیز دیگه ایی هم گفت ، آقای دلبری گفت : اره به چند تا مسئله اشاره کرد ، پرسیدم مثلا" به چه چیزهایی ، حاج آقا یه آهی کشید ُ و گفت ، یکیش مسئله شلوغی و همهمه بچه ها داخل مسجد ، دومی تقسیم نماز گزارهای مسجد به خودی ُ و ناخودی ، سومی دسته بندی تُو مسجد ، پرسیدم یعنی چی ؟ حاج آقا دلبری گفت : مثلا " گروه کُنج مسجدی ها که سر و صدای زیادی دارن ، گروه آشپز خونه ، گروه ابدار خونه ، گروه بسیج ، و غیره ، پرسیدم یعنی بازم هست ، گفته بله واسه همین از حرفاش ناراحت شدم ، گفتم راستش رو بخاید ، من تا حالا اینجوری به مسجد نگاه نکرده بودم ، معلوم ایشوه خیلی دقیق و نکته بینه ، حاج آقا گفت و البته حساس ُ و کمی سیاه بین ، این همه حرف زد یه نکته سفید و امیدوار کننده تُو حرفاش نبود ، البته من اول به حرفاش زیاد اهمیت ندادم ولی تُو خونه به حرفهاش فکر کردم ُ و کلاهم رو قاضی کردم دیدم بعضی حرفاش درسته ، پرسیدم شغل این آقا چیه ؟ گفت : معلم و مربی پرورشی ، می گفت ، مدتی مدیر و مدتی هم بازرس بوده ، همه سالها هم فرمانده بسیج تُو مدارس مختلف بوده ، دوره روایتگری جنگ رو دیده ، کارش تشکیل گروه سرود و تاتر و کارهای هنریه و مدرک این دوره ها رو هم داره ، گفتم چه خوب پس می تونه کمک زیادی واسه مسجد باشه ، بهتره ازش استفاده کنیم ، حاج آقا گفت ولی به نظرم منفی گرا بودنش می تونه آسیب بزنه ، یا حداقل باعث دشمنی بعضی ها باهاش بشه ، واسه همین خواستم نظر شما رو هم که تُو کارهای هنری هستی و با روحیه اینجور افراد آشنایی بیشتری داری رو بپرسم ، گفتم خُوب من هنوز ایشون رو نمی شناسم بهتره یه چند روزی بهم وقت بدید تا باهاش آشنا بشم ، بعد نظرم رو بدم ، حاج آقا دلبری قبول کرد و گفت : البته بهتره این موضوع فعلا" پیش خودمون بمونه و کسی مطلع نشه ، گفتم باشه هر طور صلاح می بینید ، گفت پس تا آخر هفته۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی ایتا 🌎 @shahidmos