eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
325 دنبال‌کننده
21هزار عکس
14.7هزار ویدیو
203 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شهادت انتخاب رتبه یک پزشکی شد 🔹️ شهیـد احمـدرضا احـدی (ولادت تا شهادت:۱۳۴۵_۱۴۶۵/ عروج:عملیات کربلای ۵) ◇ رتبه ی ۱ پزشکی،دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی،ورودی سال ۱۳۶۴ بود ◇ بخشی از دستنوشته های شهید: هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی؟ ◇ و آنگاه که قطره ای نم یافتی، با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد... ◇ اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش! 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 وصیت نامه یک جمله ای از شهیدی که رتبه یک کنکور کشوری را داشت. 🔹️ احمد رضا اصالت ملایری داشت و به خاطر ارتشی بودن پدرش ساکن اهواز بودند که جنگ شد. دوران مدرسه را اهواز و ملایر با معدل ۲۰ پشت سر گذاشت. ◇ سال ۱۳۶۴ در کنکور سراسري دانشگاه ها رتبه نخست را در کل کشور و حضور در همه رشته هاي انتخابي بدست آورد و در رشته پزشکي دانشگاه شهيد بهشتي تهران پذیرفته شد. ◇ سال ۱۳۶۱ وقتی که دانش آموز بود دوره آموزشی را هم پشت سر گذاشت و حتی در عملیات رمضان هم شرکت کردو مجروح شد. ◇ حضور پياپي او در جبهه هاي غرب و جنوب به عنوان يک دانشجوي پزشکي هيچ گاه باعث برتري و غرور وي نمي شد و رفتار او موجب انگیزه و رفاقت میان رزمندگان بود. ◇ شهید احمد رضا احدی امام (ره) را از ژرفاي جان دوست مي داشت تا بدان حد که وصيت نامه خود را با کوتاه ترين عبارت و در يک جمله به تحقق خواسته ها و سخنان رهبر ومقتدايش مزين کرد: «فقط نگذاريد حرف امام به زمين بماند.همين» ◇ سرانجام در ۱۲ اسفندماه ۱۳۶۵ درعمليات کربلاي ۵ ، در درگيري با کمين هاي دشمن بعثي به شهادت رسيد و پس از ۱۵ روز که پيکر خونينش ميهمان آفتاب بود بازگردانيده و در ملاير به خاک سپرده شد. کنکور 🔹️ صبحانه ای با شهدا 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 اگر می ماند پزشک می‌شد ولی شاگرد اول مدرسه عشق شد+ یادداشتی از شهید 🔹️ شهید احمد رضا احدی، پزشک می‌شد اگر می‌ماند و شاید هم وزیری، وکیلی یا رئیس تشکیلاتی، اما هوش سرشارش او را به متاعی گران‌قیمت‌تر هدایت کرد و با خدا معامله کرد تا ماندگار شد. ◇ «کربلای 5» مزد همه فداکاری‌هایش بود و شاگرد اول مدرسه عشق خدا شد؛ شهید 20 ساله‌ای که به گفته خودش، کوچکترین سرباز امام زمان(عج) و همه دغدغه‌اش، یاری نایب حضرت بود. ◇ احمد رضا یادداشت های بسیاری دارد و یکی از یادداشت هایش به عمق ارتباط ایشان به خداوند میتوان پی برد: ◇ «... دیگر نمی‌خواهم زنده بمانم. من محتاج نیست‌شدنم. من محتاج توام خدایا! ◇ بگو ببارد باران که کویر شوره‌زار قلبم سال‌هاست که سترون مانده. من دیگر طاقت دوری از باران را ندارم. ◇ خدایا! دیگر طاقت ماندن ندارم. بگذار این خشک‌زار وجودم، این مرده‌قلب من، دیگر نباشد. بگذار این دیدگان دیگر نبیند، بس است هرچه دیده‌اند…!». 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📛 فتنه اقتصادی ؟ یا جنگ جَمَل ؟ 📛 علت جنگ جمل ازنظر امیرمومنان ع : ۱- قدرت طلبی طلحه وزبیر. ۲- عهد وپیمان شکنی .۳- کینه وکدورت دیرینه . ۴- نفاق . ۵- ازبین بردن امنیت جامعه اسلامی . ۶- سرپوش گذاشتن بر عملکرد خویش . 🔺نکات مهم تاریخی 👇 🔹گروه معتزله میگوید : قصد عایشه وطلحه وزبیر امربه معروف ونهی از منکر بوده . 🔺طلحه میگوید : قصد او اصلاح امت پیامبر بوده (اصلاح طلبی ) 🔹خطبه ۱۷۲نهج ؛ طلحه وزبیر همسر رسول خدا را چونان کنیزی بهمراه خود میکشاندند (سوء استفاده از موقعیت عایشه ) 🔺خطبه ۱۴۸ : طلحه وزبیر میخواستند به حکومت برسند . 🔹خطبه ۱۳۷ : عثمان را همینها کشتند. طلحه جنگ را به راه انداخت تابخاطر قتل عثمان مورد سئوال قرار نگیرد . 🔺 اصحاب جمل بعداز اینکه قدرت گرفتند به خزانه بصره وبیت المال حمله نموده وغارت کردند . ✅ حالا حکایت امروز ایران است . 🔹اغتشاشات داخلی اخیر کشور با فتنه گران داخلی وحمایت خارجی انجام شد وبه بهانه یک روسری وظاهر اعتراضی به یک کشته فرضی ، به فتنه گری پرداختند. لذا وقتی از اعتشاشات نتیجه نگرفتند وارد فازاقتصادی شدند وبا پشتوانه دلارهای سیاه وارداتی مردم را به بهانه مرغ ؛ گوشت ، طلا ، سکه ؛ خودرو ومسکن هدایت کردند وایستگاه به ایستگاه جلو میروند . 🔺امروز این افزایش قیمتها غیر طبیعی و فتنه اقتصادی است وذهن مردم را تصرف کردند که چه نشسته اید که ارزش پولتان کاهش یافته ، پس عقب نمانید . ومیخواهند که مردم راعصبانی کنند تا به خیابانها بکشانند . 🔹تمام این ۶ مورد جنگ جمل طی سالهای گذشته توسط احزاب سیاسی بویژه اصلاح طلبان غربگرا صورت گرفته است . 🔺 نتیجه اینکه 👇 ۱- قدرت طلبی وبه استحاله کشاندن نظام . ۲- پیمان شکنی با امام خمینی و جانشین ایشان . ۳- کینه وکدورت ازامام و حضرت اقا ودولت اقای رئیسی .۴- نفاق درونی با انقلاب ومردم . ۵- مزدوری وکدخدا پرستی حتی بقیمت ازبین بردن امنیت مردم ایران . ۶- سرپوش گذاشتن بر عملکرد اقتصادی خسارتبار ۳۲ ساله خود . 🔹شک نکنید که اصلاح طلبان درتمام این مشکلات سهیم بوده وهرجا فتنه ای باشد ردپای اینها وجود دارد وتمام این ۶ مورد ازخصلتهای اینهاست ‌ ۷ اسفند ۱۴۰۱ فرهادنیا @shahidaghseyedmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مبادله جیسون رضاییان در قبال چه چیزی بود؟ 🔺حجت الاسلام حسین طائب مشاور فرماندهی کل سپاه پاسداران: 🔸ما در این مبادله ۴ نفر را تحویل دادیم و ۱۶ نفر را گرفتیم. 🔹در مقابل تحویل این جاسوس، ۱.۷ میلیارد دلار از سرمایه خودمان را پس گرفتیم و ۲ بانک را از لیست تحریم ها خارج کردیم. 🔸این برخورد به مذاکرات ضربه نزد و مبادله هم انجام شد. @shahidaghseyedmostafamousavi
✫⇠(۲۵۰) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و پنجاه:فرار دانشجوئی(۱) ♦️هدف از برنامه فرار این بود چند نفر با یه برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده روانه ایران بشن و اونها بتونن لیست و اسامی بچه‌های اردوگاه رو به ایران بِدن. لذا اونهایی که احساس می کردن این توانایی رو دارن به این فکر افتادن که هر جوری شده خودشون رو به مریضی بزنن و از طریق بیمارستان بتونن با هم‌فکری و تهیه مقدمات لازم فرارکنن و هر طوری شده خودشون رو به ایران برسونن. افراد مختلفی برای این مسئله اعلام آمادگی کردن. راستش منم به این فکر بودم، بلکه جزو اون افراد باشم ولی هر کاری کردم و خودمو به بیماری زدم، اعزام نشدم. ولی تعدادی تونستن با فریب دادن کادر پزشکی زندان قلعه مجوز اعزامو بگیرن و بستری شدن. 🔸️هنوز تعدادی از افرادی که خودشون رو به تمارض زده بودن توی بیمارستان بستری بودن و داشتن مقدمات فرار رو آماده می‌کردن. سه نفر بنام‌های مسعود ماهوتچی بچه تهران، هاشم انتظاری بچه مشهد و احمد چلداوی بچه اهواز که سه‌تاشون دانشجو بودن و هر کدوم تخصصی داشتن، موفق شدن که از بیمارستان فرار کنن و خودشون رو تا نزدیک مرز هم برسونن. ماجرای فرار این سه نفر مثل بمب توی اردوگاه صدا کرد و وضعیت عجیب و غریبی پیش اومد. ماجرای مقدمات فرار و نهایتا فرار این سه نفر از زبان آقای پروفسور احمد چلداوی در کتاب خاطرات «۱۱» بدینگونه است: «نقل به مضمون می باشد». 💥.... سالها بی خبری از ایران و همچنان موندن بچه ها رو نگران کرده بود و به این نتیجه رسیدیم که صدام برنامه خاصی برای ما داره و قرار نیست مسئولین ایرانی از ما باخبر بشن. این بلاتکلیفی امونمو رو بریده بود. این بود تصمیم گرفتم به هر صورتی که شده یه رادیو از عراقیها کش برم تا بتونم خبری از ایران بگیرم. ماجرای فرار من از اینجا شروع شد. کش رفتن رادیو در زندان ملحق امکان‌ پذیر نبود و تنها راهش رفتن به درمانگاه داخل اردوگاه بود که عراقیها بهش می گفتن «ردهِ ه» . با توجه به وضعیت ردهه امکانش بود که این کار از طریق اتاق نگهبانها عملی بشه. باید خودمو به می زدم و کاری می‌کردم که اعزام بشم...  ☀️ دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
برخورد سنگین۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و دوازدهم گفتم : چه خوب دیگه چی ؟ گفت دوربین اون پیشرفته تر شده و میشه مسافت تا هدف رو اندازه گرفت و توسط دوربین مسافت رو تنظیم کرد و هدف رو دقیق تر زد ، پرسیدم بازم چیزی هست ؟ گفت : آره به نظرم لوله اون کمی بلندتر شده من فکر می کنم ، البته این احساس منه که خان های داخل لوله دستکاری شده چون احساس میکنم قدرت چرخش گوله بیشتر شده ، پرسید ابوتراب تو مَگه متخصص اسلحه هم هستی ؟ گفت : نه ، از روی زخم های کسایی می گم که تا حالا زَدمشون ، پرسیدم چطور مَگه ؟ گفت : با اسلحه قدیمی وقتی شلیک می کردم و زخم گوله رو نگاه می کردم گوله یه حفره کوچیک سوزنی روی بدن هدف ایجاد می کرد و وقتی به محل خروج گوله نگاه می کردی تقریبا : حفره خروج گوله هم مثل حفره ورودی بود ولی از زمانی که با این نوع جدید شلیک می کنم حفره سوزنی خروجی گوله دوبرابر حفره ورودیه و این نشون میده که طول لوله و خان های داخل لوله دستکاری شده حالا این کار رو یا کارخونه سازنده انجام داده یا یه آدم خُبره که کارش ساختن اسلحه های دست ساز بوده و چون من می دونم پسر خاله هام تُو اسرائیل آموزش دیدن حدس می زنم که دستکاری کردن این اسلحه کار خودشون بوده چون وقتی این اسلحه رو به بچه های ادوات لشگر نشون دادم گفتن این اسلحه دستکاری شده و یه سِری چیزها بهش اضافه شده تا کارایی اسلحه رو بالا ببره گفتم : ابوتراب تو واقعا" یه نابغه ایی ، ابوتراب خندید ُ و گفت : نه چوبکاریم نکن از دوستای اطلاعاتیم تُو لشگر شنیدم نابغه واقعی لشگر حسن عبدی ُ و محمد جمال عشقیه ، شما تا حالا تونستید به کمک هم چندتا رَمز مهم رو بشکنید مخصوصا رَمز همین مَقَری که الان داخلش هستید ، خندیدم ُ و گفتم : من که نه ، بیشتر کارها رو محمد انجام داده من فقط یه کمی کمکش کردم ، ابوتراب گفت : ولی برادر میثم جور دیگه ایی تعریف می کرد و اون طور که من تو رو شناختم معلومه که راست می گفت ، پرسیدم مَگه میثم چی می گفت ؟ ابوتراب گفت : میثم می گفت تو مدیریت خوبی داری و به درد فرماندهی می خوری بچه ها خیلی واست احترام قائلند و تو رو خیلی قبول دارن و تو هم اونا رو خیلی دوست داری من هم تو این مدت متوجه شدم که میثم اشتباه نمی کرده تو همین الان حاضر بودی واسه برگردوندن احمد جونت رو به خطر بندازی و این واسه من خیلی قابل احترامه ، گفتم : خوب همه بچه رزمنده ها مثل من هستند تازه خیلی هاشون از من بهترن یکیش مثل میثم یکیش مثل تو برادر ابوتراب ، نمی خام شعار بدم ولی از ته دل می گَم این رو جبهه به همه ما یاد داده و ما همه آموزش دیده دانشگاه جبهه و جنگ هستیم فرمانده هممون هم خود وجود آقا امام زمان(عج) و امام خمینی و آقا خامنه ایی ، ابوتراب گفت : این کاملا" درسته ولی بعضی از ما بچه رزمنده ها استعداد خدادای داریم که بقیه یا ندارن یا کم دارن شاید واسه همین استعداد ُ و علاقه و دوست داشتن بود که آقا قلعه قوند ُ و بچه ها رازی نبودن که تو خطر کنی ُ و با من بیای ولی تو بخاطر همین استعداد و شجاعت با من همراه شدی ، تُو دلم به ابوتراب خندیدم ُ و گفتم : کجایی برادر تو نمی دونی من تُو دلم چقدر می ترسم و در روز به خاطر همین ترس تُو تنهایم گریه می کنم همین ترس که یکیش ترس شدید از بابام بود باعث شد چندین بار واسه جبهه ثبت نام کنم ولی بخاطر اینکه او راضی نبود موقع اعزام جا بمونم ، تُو ابوتراب نمی دونی که چقدر بخاطر پنج تا خواهرم و اینکه نکنه کسی موقع رفت ُ و اومد بهشون حرف بندازه می ترسیدم ، چقدر از بچه ها کوچه سنگکی و گُنده شون رضا موتوری می ترسیدم و جلو بچه ها به رُوم نمی آوردم ، ابوتراب برعکس اون چیزی که تو ُ و میثم ُ و بقیه فکر می کنن من خیلی ترسو هستم ، یه هو ابوتراب گفت : حسن جان چرا انقدر ساکتی ؟ دو سه دقیقه دیگه می رسیم به مَقر پیش بچه ها و حاج آقا قلعه قوند ، فکر کردی چی می خای بهشون بِگی ؟ گفتم در رابطه با چی ؟ گفت : در رابطه با احمد ، اَگه جمشید ُ و علی سوال کنن چی می خای جوابشون رو بدی ؟ کمی فکر کردم ُ و گفتم : باید یه جوری جواب بِدم که دروغ هم نشه مثلا" بهشون میگم : که هنوز یه گشتی ِ عراقی اون نزدیکی بود و ما باهاش درگیر شدیم و ابوتراب اون رو زد ، ابوتراب پرسید راجب دستت چی میگی ؟ گفتم : خُوب حقیقت رو می گم ، همون اتفاقی که افتاد‌ه بود ، ابوتراب گفت : پس میخای اینطور وانمود کنی که احمد اسیر شده ؟ گفتم آره فعلا" چاره دیگه ایی ندارم ابوتراب گفت : آره فکر کنم چاره دیگه ایی نداری داشتم به حرف های ابوتراب فکر می کردم که صحنه عوض شدُ و دیدم میثم وارد شبستون مسجد شد ُ و بلند به همه سلام داد همه حتی' حاج آقا دلبری ُ و سید ُ و آقای باصری خیلی گرم باهاش احوال پرسی کردن تُو دلم گفتم خوش به حال میثم ، چقدر اهل مسجد تحویلش می گیرن ولی نمی دونم چرا چند روزیه انقدر سنگین با من برخورد می کنن۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
کار عجیب میثم۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و سیزدهم ۰۰۰ نمی دونم چرا اهل مسجد چند روزیه انقدر سنگین با من برخورد می کنن و حتی ' بیشترشون جواب سلام من رو هم نمیدن آخه چه اتفاقی افتاده ؟ نمیدونم واقعا" نمی دونم میثم بدون اینکه به کسی دست بده حتی ' به حاج آقا دلبری ُ و سید ُ و آقای باصری یه سره اومد سراغ من و بلند و رساء طوری که همه مسجد بشنوند گفت بَه ، سلام برادر عبدی عزیز دلم حالت چطوره دست دراز کرد ُ و با من دست داد و من رو مجبور کرد از جام بلند شَم بطوری که همه مسجد ببینن ، من رو بغل کرد ُ و دیده بوسی کرد و درگوشم آروم گفت : تو هم به گرمی با من خوش ُ و بِش کن ، هاج ُ و واج مونده بودم که میثم واسه چی داره این کارهارو انجام میده ، همه مسجد داشتن ما رو نگاه می کردن بعضی ها درگوش هم پِچ پِچ می کردن ، میثم چند لحظه ایی همونطور من رو بغل کرده بود بعد من رو رها کرد ُ و رو کرد به حاج آقا دلبری ُ و بلند جوری که همه مسجد بشنون داد زد این برادر عبدی رو من بیش از چهل ساله می شناسم ، از زمان جنگ و قبل از این که بدست عراقیا اسیر بشم ، این برادر عبدی یکی از نیکان روزگاره و اَگه خودش اینجا نبود یه چیزایی اَزش واستون تعریف می کردم که اَشکتون دربیاد ولی چون میدونم از اینکه کسی ازش تعریف کنه خوشش نمی یاد این کار رو نمی کنم باشه واسه یه روزی که خودش حضور نداشته باشه ولی بزارید به یکیش اشاره کنم که می دونم همه شما ازش اطلاع دارید ، تعجب کردم میثم چی می خاد بگه ، میثم همونطور که ظُل زده بود تُو چشم حاج آقا دلبری سرش رو چرخوند ُ و خیلی جدی یه نگاهی به سید ُ و آقای باصری ُ و هیئت اُمناء و دار و دسته دکتر انداخت و بعد اشاره کرد یادتون می یاد وقتی حضرت امام خمینی رحلت کردن یه شعر ُ و سرودی از رادیو و تلویزیون پخش شد به اسم(جماران) و اَشک همه رو در آورد بعضی ها بلند گفتن آره یادمون ، میثم گفت : اون شعر سروده همین برادر عبدی ما بود ، می دونید بعضی از این شعرها که مداح ها اینجا براتون تُو روضه ها و جشن ها می خونن سروده همین برادر خوبمونه ، من از شددت تعجب داشتم شاخ در می آوردم یه نگاه به میثم کردم ُ و با چشم اشاره کردم این کارا چیه می کنی بس کن دارم خجالت می کشم ، ولی میثم باز یه نگاه جدی به برادر باصری کرد ُ و ادامه داد این برادر و خیلی از شماها از یادگارای جنگ و هشت سال دفاع مقدسین و نباید به یه سری بچه سُوسُول ِ پولدار که متعصفانه الان هم پول پیدا کردن هم قدرت ، اجازه بدید با قصه سازی ُ و شایعه ُ و دروغ شما رو پیش هم زیر سوال ببرن و بین شما تفرقه ایجاد کنن همه تون سال های سال منو می شناسید و می دونید میثم بی دلیل حرف نمی زنه بی دلیل از کسی تعریف نمی کنه بی دلیل پشت کسی درنمی یاد ، پس بدونید من به این برادر عبدی از چشمهام بیشتر اعتماد دارم ، میثم باز یه نگاه جدی به حاج آقا و سید ُ و آقای باصری انداخت ُ و ادامه داد ، الان که اینجا وایسادم می دونم چند نفری تُو این مسجد هستن که یه نقشه هایی واسه شما مُتدیّنین کشیدن و قصدشون اینکه که بین شما تفرقه بندازن ُ و از آب گِل آلود ماهی بگیرن ، می پرسید واسه چی ؟ منه میثم بهتون میگم ، چون داریم به انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک میشیم و این آقایون چون دفعه قبل قدرتشون رو داخل مجلس از دست دادن با تمام قُوا وارد میدون شدن تا این دفعه هر طور شده با هر کَلکی هست بتونن از شماها واسه خودشون رای بگیرن و دوباره مثل زمان خاتمی رئیس جمهور سابق و موسوی و کروبی تُو فتنه هشتاد و هشت با قدرتی که پیدا می کنن اموال این مملکت رو به غارت ببرن و اون رو به دشمن بفروشن و تیشه به ریشه این دین ُ و این انقلاب بزنن ولی کور خوندن و تا ما و شما زنده هستیم این آرزو رو به گور خواهند بُرد ، میثم به اینجا که رسید یکی از بین جماعت که من نفهمیدم کِی بود داد زد سلامتی آقا میثم ُ و برادر عبدی ُ و رزمندگان اسلام صلوات ختم کُن همه مردم صلوات فرستادن ُ و میثم همونجا کنار من نشست و رو کرد به من ُ و خندید ، آروم گفتم : این چه کاری بود کردی ، خیلی من خجالت کشیدم اصلا" آمادگی شنیدن این حرف ها رو نداشتم ، یه نگاه زیر چشمی به حاج آقا دلبری و بقیه انداختم دیدم هنوز دارن هاج ُ و واج به ما نگاه می کنن ، سرم رو چرخوندم به سمت رفیق جناب دکتر همون آقای روزنامه نگار و سخن گوی حزب مشارکت دیدم عین لَبو قرمز شده ُ و داره چپ‌چپ ما رو نگاه میکنه ، یه هو آقای افکاری نشست کنار ما ُ و بلند گفت : ماشاءالله ، آفرین آقا میثم حقّا که شیر مادر حلال جُونت باشه همه این حرف هایی رو که زدی حرفهای ته دل من بود و خیلی دلم می خواست بزنم اما نمی شد ، آقای افکاری رو کرد به سمت منو گفت : دیدی برادر عبدی حق با من بود و من اشتباه نمی کردم ، یه گروهی که تعدادشون هم خیلی خیلی کمه دارن به صورت موتور خاموش انسجام مسجد رو به هم می ریزن تا به ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
🔵 توصیه امام زمان به خواندن صحیفه سجادیه 🌕 محدث عظیم و سالک وارسته، مرحوم مجلسی(پدر علامه مجلسی) می فرماید: «در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم، اما نماز قضا بر عهده ام بود و به همین دلیل احتیاط می کردم و نمی خواندم. خدمت شیخ بهائی عرض نمودم که فرمود: نماز قضا بخوان. اما من با خودم می گفتم نماز شب، خصوصیات خاص خود را دارد و با نمازهای واجب فرق می کند. 🔹 یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم که امام زمان را در بازار خربزه فروش های اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف، نزد او رفتم و سئوالاتی کردم که از جمله آن، خواندن نماز شب بود. فرمود: بخوان! عرض کردم: یابن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی رسد. کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم. فرمود: برو از آقا محمد تاج، کتاب بگیر. گویا در خواب، او را می شناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم. مشغول خواندن بودم و می گریستم که از خواب بیدار شدم. از ذهنم گذشت که شاید «محمد تاج» همان شیخ بهایی است و منظور امام از «تاج» این است که شیخ بهایی، ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد. 🔹 نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سید گلپایگانی مشغول مقابله صحیفه سجادیه است. ماجرا را برایش نقل کردم. فرمود: ان شاءالله به چیزی که می خواهی می رسی. بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم، افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیم ما بود. مرا که دید، گفت: ملا محمد تقی! بیا برویم خانه، یک سری کتاب به تو بدهم. 🔹 مرا به خانه اش برد. در اتاقی را باز کرد و گفت: هر کتابی را که می خواهی بردار. کتابی را برداشتم؛ ناگهان دیدم همان کتابی است که در خواب دیده بودم؛ صحیفه سجادیه. به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم. گفت: باز هم بردار. گفتم: همین بس است. پس شروع نمودم به تصحیح و مقابله و آموزش صحیفه سجادیه به مردم؛ و چنان شد که از برکت این کتاب، بسیاری از اهل اصفهان مستجاب الدعوه شدند.»(۱) 🔹 مرحوم علامه مجلسی (نویسنده کتاب بحارالانوار) می فرماید: «پدرم چهل سال از عمر خود را صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب، توسط او باعث شد که اکنون هیچ خانه ای بدون صحیفه نباشد. این حکایت بزرگ مرا بر آن داشت که بر صحیفه شرح فارسی بنویسم تا عوام و خواص از آن بهره مند شوند.»(۲) 📚 (۱) . امام شناسی، ج ۱۵، ص ۴۹ 📚 (۲) . بحارالانوار، ج ۱۱۰ ، ص ۵۱ دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠می گفت : 🌴جنگ معاملہ با خداست خدا خریدار ما فروشنده سند قرآن بهـاء بهـشت . . . 💐پیشانی او جایگاه بوسه عرشیان شد🕊 🌷شهیدجانباز حسین خرازی دو روز قبل از شهادتش گفت:«خودم را جهت شهید شدن کاملاً آماده کرده‌ام.»او که روحی متلاطم از عشق خدمت به سربازان اسلام داشت زمانے که متوجه شد ماشـین غذاے رزمندگان خط مقدم در بین راه مورد اصابت گلوله تفنگ دشمن قرار گرفته به شدت غمگین شد و همچنین با بی سیم از مسئولین تدارکات خواست تا هر چه زودتر،ماشین غیره ای بفرستند و نتیجه آن را به او اطلاع دهند. بعد از گذشت چند ساعتی ماشین جلوی سنگر ایستاد و حاج حسین در حالی که دشمن منطقه را گلوله تفنگ باران می‌کرد جهت بررسی کردن اوضاع ماشین از سنگر خارج شد. یکی از تخریب‌چی‌ها در حال مصاحفه با او می‌خواست پیشانی‌اش را ببوسد که ناگهان قامتش وبه درستی که سرو حسین بر زمین افتاد.ترکشهای درشتی به سر و گردن او اصابت کرده بود. 🥀 اسفند سال۱۳۶۵حاج حسین از زمین به سوی آسمان پرکشیدوهمچنین پیشانی اوجایگاه بوسه عرشیان گشت. 🌹 حسین حسین_خرازی 🕊
🍃♦️هشتم اسفند سالگرد شهادت حاج حسین خرازی فرمانده دلیر لشگر ۱۴ امام حسین علیه السّلام گرامی باد 🍃🌷
.. 💕 🌸 🍃 🍃 چقدر با خدا حرف میزنی؟ چقدر با خدا دردودل میکنی؟ یه وقتایی دلت باید با خدا خلوت کنه وقتایی که خسته ای و کم آوردی باید به خدا از ته دل بگی: خدایا من غیر از تو کسی رو ندارم بگذار که خدا ،خدایی کند باورش کن که قدرت مطلق است به خدا بگو: برایم خدایی کن خودت درستش کن و به روح و جسمم آرامش بده.. 💕 🌸 🍃 🍃 🌸 الهی و ربی من لی غیرک🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ریزش معدن در مغولستان اتفاقات مخصوصا در آخرالزمان جوری ناگهانی رخ میده که بقول امیرالمومنین فرصت هیچ کاری رو پیدا نمیکنی ♦فقط اون آدمها و ماشین های سنگین رو ببینید پایین کوه
🔴 السَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ... 🔵 سلام بر قیام کننده ای که جهان چشم به راه اوست... و عدالتی که زبانزد همگان است. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو دوره ی یه نفر ۸ سال ما رو پای مذاکره با آمریکا نشوندن باز یه عده نفهم .... میگن چرا با آمریکا مذاکره نمی کنیم فقط راه حل این تهی مغزها اینه که کادو پیچشون کرد سپرد دست پلیس ....آمریکا
💠 کمک پدرانه 🔹در پارک روی نیمکت نشسته بودم و پسرکم مشغول بازی بود. پدر و پسر دیگری هم در پارک بودند. پدر مشغول موبایلش بود و پسرش در حال تاب خوردن. شاید پسرش، یک سال از پسرم بزرگتر بود. بعد از چند دقیقه، پسرم با چشمان گریان به سمتم آمد: "بابا نوبت منه… بگو بیاد پایین !!!" 🔹از سخت ترین لحظات زندگی ‌ام وقت هایی است که می‌توانم کمکش کنم اما به خاطر خودش نباید کار را ساده کنم. به او گفتم: "برو بهش بگو می‌شه لطفا بیای پایین، منم بازی کنم؟" گفت: "نه بابا تو بیا!" گفتم: "نه… خودت باید بهش بگی." پاهایش را بر زمین کوبید و گفت: "بابا من نمی تونممم! " به او گفتم: "من نمیام! " 🔹به هزار ‌و یک دلیل تربیتی من نباید می‌رفتم… و شاید آن روز اشک می ‌ریخت و از من عصبانی می ‌شد اما فردا می‌فهمید چرا کمکش نکرده ‌ام… نشستم و جلو نرفتم وانمود کردم با گوشی ‌ام مشغولم، اما تمام حواسم به پسرم بود که چطور می ‌تواند روی پای خودش بایستد و اگر زمانی من نباشم چگونه از پس خودش بر بیاید. 🔹لحظات سختی بود… هر بار سخت است برای پدری که بتواند به فرزندش کمک کند اما نکند، و دلسردی پسر از پدر را در چشمانش ببیند و به جان بخرد ولی باز هم صبر کند… ❤️یا صاحب الزمان کاش باور داشتم پدرم هستید… و اگر گاهی با هزار امید به سمتتان می‌آیم و ظاهراً دست خالی برمی‌گردم، به نفع خودم است، شاید به هزار دلیل… و چقدر کودکانه من از شما دلگیر می‌شوم…
🔴تورهای فراگیر یوگا این بار در کویر! 🔸رصد فضای مجازی اینستاگرام و تلگرام از فراگیر شدن تورهای نوروزی یوگا در کشور خبر می‌دهد. از نکات جالب توجهی که در این تبلیغات مشاهده می‌شود، تغییر مقصد تورهای یوگا است. 🔹پیش از این مقصد بسیاری از تورهای گردشگری یوگا در خارج از کشور و عمدتاً به سوی کشورهای «هند» و «نپال» بود؛ امّا در سال جاری برگزارکنندگان این تورها، مقاصد داخلی که عموما مناطق گردشگریِ کویری را شامل می شود، به عنوان محل برگزاری تورهای خود انتخاب کرده‌اند. 🔸این تغییر مقصد، به دلیل آشفتگی بازار ارز و افزایش قیمت دلار است. آسیب گسترش این تورها با چنین تغییر مقصدی به مراتب بیشتر نیز می‌شود، زیرا علاوه بر ترویج اردوهای مختلط، آموزه‌های یوگا با آسیبهای معنوی و روحی و بعضاً جسمی فراوانش نیز تبلیغ می‌شود. یوگا به اسم ورزش اما با هدف دین زدایی و کشف حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اینجا حومه باکو خانه سیده شهلا است و این هم تنها پرچم اباعبدالله الحسین است که در آذربایجان مقابل چشم هزاران مامور رژیم صهیونیستی علی‌اف علنا بر بام خانه یک خانواده شیعه برافراشته شده است. 🔸 فرزندان سیده شهلا در روز ولادت حضرت امام حسین علیه السلام به کمک دوستان خود پرچم قدیمی را با پرچم جدیدی که خودشان در خانه دوخته بودند تعویض کردند و به ندای امام زمانشان لبیک گفتند. #⃣