eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
326 دنبال‌کننده
21هزار عکس
14.8هزار ویدیو
203 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃 🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃 🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃 🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃 🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃 🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃 🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج *🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼 🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 ‌‌https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
✫⇠(۲۶۵) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  دویست و شصت و پنجم:درسها‌و برکات فرار دانشجویان ♦️حماسه فرار سه دانشجوی بسیجی، گر چه نافرجام موند، اما و درسهای بی شماری برای خود اونها و همه اسرایی که از این ماجرا باخبر شدن بجا گذاشت و باعثِ تقویت و بیشتر بین بچه‌ها شد و تا مدتها یکدل و یه صدا برای سلامتی و زنده موندنشون می‌کردیم. همّ و غمّ همه شده بود غم‌خواری برای سه دانشجوی بسیجی که تموم خطرات رو به خاطر بقیه بجون خریدن و حاضر شدن به قیمت تحمل سختیهای بی شمار و حتی احتمال از دست دادن جون شیرین، لیستِ اسامی اسرای مفقود الاثر دو اردوگاه تکریت ۱۱ و ملحق ۱۸ رو به ایران برسونن. 🔸️این یه بود که در تاریخ دفاع مقدس ما ثبت شد. برکت دیگه این قضیه توجه دوباره و بیشتر از گذشته به و راز و نیاز به درگاه الهی بود و یه موج معنوی در اردوگاه راه افتاد و دعا و قرآن و توسل که مقداری نسبت به اوایل اسارت  کمرنگ شده بود دوباره جون گرفت و در واقع تجدید حیات معنوی در این مقطع شکل گرفت و تا آخرین روزهای اسارت تداوم یافت. 🔹️درس بزرگ دیگه این ماجرا این بود که حتی در سخت ترین شرایط نباید نا امید و تسلیم شد. بچه‌ها با این کارشون به بقیه آموختن که با و می شود دست به کارهای بزرگ زد. گر چه نتیجۀ نهایی حاصل نشد و بچه ها نتونستن به ایران برسن و دوباره برگردونده شدن به محیط اسارت، اما اگه مقداری تجربه بیشتر داشتن و می تونستن کمی پول فراهم کنن ،آزادی و رسیدن به ایران دور از دسترس نبود. 💥درس دیگه‌ی این، حتی برای دشمن، روحیه و جنگندگی اسرای ایرانی بود که هیچ گاه تسلیم شرایط نشدن و تلاش می‌کردن که بر شرایط فایق و پیروز بشن. فرار از چنگ دشمن با اون همه استحکامات و موانع بمعنای روحیه شکست ناپذیری اسرا بود. فرار بود. در صورت موفقیت لبۀ تیزش به دشمن بر می‌گشت و مفتضحش می‌کرد و در صورت ناکامی چه بسا فرد رو به کام مرگی دردناک و یا شکنجه‌های طاقت فرسا می فرستاد...    ☀️   دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌
گنج ۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و سی و هشتم ۰۰۰ من یه ساعته دارم قبضه خمپاره رو تنهایی تمیز می کنم ، بابا جان خسته شدم ، جمشید پرسید : علی ؟ تو قبلا" انگشتر حسن رو دیده بودی ؟ علی شاهرخی مثل کسی که از سوال تعجب کرده باشه گفت : خُوب آره که دیدم حتی' دفعه پیش از حسن گرفتمش ُ و یه روز کامل هم تُو دستم بود ، جمشید گفت : اَگه راست میگی بگو ببینم روش چی نوشته ؟ علی گفت : روش اسم آقامون نوشته شده حضرت مهدی(عج) ، یه هو همه صلوات فرستادن ، جمشید شُل شد ُ و به حالت لوس لب هاش رو غنچه کرد ُ و گفت : پس چرا من ندیدم ؟ مهدی گفت اصلا " وِلش کن ، ابوتراب داشت می گفت که این گوله های غنیمتی رو از کجا آورده حتما" گنج پیدا کرده ، محمد گفت : اَگه گنج باشه خیلی گنج با ارزشیه ُ و باید قدرش رو دونست ، من پرسیدم : آره ابوتراب تُو گنج پیدا کردی ، کجاست ؟ ابوتراب خندید ُ و گفت آره گنج‌ پیدا کردم و تُو قبلا" اونجا رفتی و اونجا رو دیدی ، با تعجب گفتم : کِی ؟ کجا ؟ چه وقت ؟ یه هو محمد گفت : حسن جان ؟ منظور ابوتراب تُونله ، پرسیدم تونل ؟ ولی اونجا که چیزی نبود ، ابوتراب خندید ُ و گفت : چرا بود ولی تُو متوجه نشدی ، دو تا گوشام قرمز شد ُ و پرسیدم کُجاش ؟ یه هو جمشید به طعنه گفت : حسن آقا ؟ حتما" اونجا بوده که دست جنابعالی زخمی شده ، یه نگاه به جمشید انداختم و واسه اینکه قضیه رو عادی جلوه بدم گفتم : آهان پس منظور ابوتراب اونجاس ؟ ابوتراب سریع گفت : یادته تُو تونل به یه دو راهی رسیدیم و تُو پرسیدی مسیر راست باید بریم یا مسیر چپ رو و من گفتم مسیر راست رو ، مسیر چپ میرفت به سمت ورودی پنهان تونل عراقیا ، وقتی اون مسیر رو بری میرسی به دریچه پنجاه سانتی که یه آدم به سختی ازش رَد میشه از اون که بِگذری وارد تونل بعثی ها میشی البته اون دریچه پنهان شده و فقط من ُ و چند تا از بچه های اطلاعات میدونیم کجاست و هر کسی نمی تونه پیداش کنه ، حاج آقا قلعه قوند پرسید خُوب حالا این گوله های فرانسوی چه ربطی به اونجا داره ؟ ابوتراب گفت : عراقی ها مسیر تونلشون رو چند شاخه کردن و انتهای هر شاخه یه انبار ساختن که هر انبار محل نگهداری یه وسیله اس ، یکی از اون انبارها محل نگهداری گوله های فرانسوی و روسی و المانی خمپاره اس ، منم به خاطر قولی که به شما داده بودم چراغ خاموش رفتم و چندتا شون رو واستون آوردم ، جمشید گفت : پس چرا کم آوردی ؟ کاش بیشتر می آوردی ، مهدی خندید ُ و گفت : جمشید جان همین چهار تا رو هم انقدر سنگینه نمی شه جا به جا کرد چه برسه به تعداد بیشتر ، ابوتراب گفت سنگین بودن گوله های خمپاره صد و بیست یه طرفه قضیه اس ، موضوع مهم اینکه اَگه عراقیا متوجه کم شدن تعداد و جای گوله ها بشن ممکنه شک بکنن و اون موقعه تونل ُ و دریچه ما به خطر می افته و زحمت بچه ها و عملیات پیش رو از بین میره ، من پرسیدم : ابوتراب از عملیات چه خبر ؟ علی گفت : این عملیات چرا اینجوری شده یه بار که تُو ساعت های آخر کَنسِل شد ُ و عقب افتاد گفتند چند روز دیگه ولی این همه وقت گذشته ُ و ازش خبری نیست حالا هم که شرایط نشون میده که بازم باید منتظر بمونیم ما که خسته شدیم و طاقتمون داره از بین میره ، جمشید بغض کرد ُ و گفت : هنوز عملیات نشده دو تا از عزیزین نیروهامون رو از دست دادیم ، محمد گفت : ابوتراب تو خبری از عملیات نداری ، مهدی بخشی گفت : مگه ممکنه که یه نیروی اطلاعاتی از حمله خبر نداشته باشه ، حاج آقا قلعه قوند یه نگاهی به مهدی انداخت و گفت : مهدی جان ؟ تو خودت میگی نیروی اطلاعاتی معنای نیروی اطلاعاتی یعنی کسی که اطلاع داره ولی باید سکوت کنه و اطلاعاتش رو پنهان نگه داره تا دشمن نتونه به زمان و مکان عملیات پی ببره ، یه هو ابوتراب رو کرد به من ُ و گفت : حسن جان ؟ همه نظراتشون رو ابراز کردن تو نمی خای نظرت رو بگی ؟ یه نگاهی به بچه ها انداختم ُ و گفتم : ابوتراب ؟ عزیز دلم ؟ نظر من همون نظر آقای قلعه قونده ، ایشون راست میگه اَگه یه نیروی اطلاعات ُ و عملیات بخاد اون چه رو که میدونه به زبون بیاره که دیگه اطلاعاتی نیست همه ما میدونیم که تو از چگونگی عملیات و زمان ُ و روز اون اطلاع داری ولی وظیفه شرعی و قانونی شما اینکه به زبون نیاری محمد در تائید حرف من گفت : حسن راست میگه نه تنها ابوتراب بلکه همه ما باید راز دار باشیم و ‌کاری نکنیم و چیزی به زبون نیاریم که به نفع دشمن بشه ، جمشید سرش رو خاروند ُ و گفت : ولی خُوب یه ذره اش رو که میشه گفت ، همه اش یه ذره بگو ابوتراب ؟ ابوتراب لبخند معنا داری زد ُ و گفت : باشه به احترام جمشید جان که خیلی دوستش دارم یه ذره اش رو میگم ، اول اینکه دلیل به تاَخیر افتادن عملیات بیت المقدس ، علی یه هو پرید وسط حرف ابوتراب ُ و پرسید نمی گی بیت المقدس چند ؟ جمشید زد زیر خنده ُ و گفت چند یعنی چی ؟ علی گفت : خُوب یعنی بیت المقدس یک ، دو ، سه۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
دختر بچه۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت صد و سی و نهم ۰۰۰ علی گفت : خُوب یعنی بیت المقدس یک ، دو ، سه ، ده دیگه ، یعنی این جمشید خان ؟ جمشید یه هو کوب کرد ُ و گفت : آهان منظورت عددش بود خُوب از اول می گفتی نابغه ؟ ابوتراب خندید ُ و گفت : خوب چندش جزء اسرار نظامی که نباید لُو بره ، مهدی پرسید واسه چی ؟ مگه چه عیبی داره ؟ حاج آقا ابوتراب گفت : عیبش اینجاست که از روی این شماره میشه حدس زد که عملیات قراره تُو کدوم منطقه و کدوم محور عملیاتی انجام بشه ، علی پرسید : پس باید چیکار کرد که دشمن نفهمه ؟ ابوتراب گفت : واسه همینه که تُو اطاق ستاد کُل کربلا همیشه دو سه تا طرح عملیاتی همزمان ریخته میشه که هر کدوم واسه یه محور عملیاتیه و همشون یه اسم دارن ولی شماره هاشون متفاوته و به جزء چند نفر رده بالا کسی نمیدونه که عملیات اصلی کدوم شمارس و در کدوم محور اجراء میشه تا کِی ؟ تا یه روز مونده به عملیات ، ممکنه ستاد کربلا جوری نشون بده که داره نیروهاش رو می فرسته به یه محور ولی عملیات اصلی تُو یه محور دیگه انجام بشه ، محمد گفت چند ماه پیش یادمه تُو عقبه حاج عمران عراق یه شب به ما دستور دادن که بیست تا قاطر رو آماده کنیم هوا که تاریک شد بچه های اطلاعات ُ و عملیات اومدن و بیستا باطری ماشین ُ و چوب های بلند ُ و کلی سیم ُ و لامپ با خودشون اورده بودن ، روی هر اولاغ یه چوب بلند بستن و باطری گذاشتن روی قاطر و به دو طرف چوب دوتا لامپ ماشین نصب کردن ، شد بیستا قاطر که هر کدوم دوتا چراغ روشن داشتن و اینا رو روانه محور عراق کردن یه ساعتی گذشت وقتی داشتیم بیسیم عراق رو شُنود می کردیم فهمیدیم که دیده بان های عراقی دارن اطلاع میدن که ایرانی ها نیروی زیادی رو دارن با ماشین منتقل می کنن به سمت محور جنوبی بعد عراق شروع کرد به تقویت محور جنوب و بیشتر نیروهاش رو از محور شمالی انتقال داد به محور جنوبی و بچه های ما از محور شمال حمله کردن و پاتک زدن ُ و دوتا کله قندی مهم رو تو محور شمال از عراقی ها گرفتن ، یه هو جمشید خندید ُ و گفت : خُوب این همه زحمت لازم نبود به من می گفتن تا از مغازه عمو گُل ممد واسشون ده تا کله قند می آوردم دیگه ، همه زدیم زیر خنده ، ابوتراب گفت : آره حرف محمد کاملا" درسته و روش کار به همین صورته یعنی تجمع تُو یه نقطه ولی عملیات تُو یه نقطه دیگه ، یعنی چند تا عملیات به یک اسم ولی با شماره های مختلف و در مکان های مختلف که معلوم نباشه کدوم عملیات ، عملیات اصلیه ، وقتی ستاد کربلا اون شب متوجه شد که بعثی ها دارن نیرو میارن به سمت دریاچه ماهی حدس زد که عملیات لُو رفته و اون رو کَنسل کرد و بجاش دقیقا" در جایی پاتک کرد که عراقی ها مقداری از نیروهای اونجا رو به اینجا منتقل کرده بودن و تونست ضربه خوبی تُو اون نقطه به عراق بزنه ، من گفتم : برادر ابوتراب پس اینجا چی میشه ؟ خیلی وقته خبری نیست ؟ ابوتراب گفت : چرا بزودی خبرهای خوبی در راهه ، ولی باید یه کمی صبور باشین ، مهدی گفت : تا به کِی تابستون داره می رسه و آب ُ و هوای اینجا میشه عین جهنم میشه خُرما پَزون دیگه نمی شه عملیات کرد ، ابوتراب بازم لبخندی زد ُ و گفت : خوب شاید ستاد کربلا می خاد تا گرمای تابستون برسه تا لاشخورها مجبور بشن به خاطر شددت گرما برن زیر کولر و خوابشون ببره اون موقع شما مثل اَجل ِ مُعلق بزیزین رو سرشون ُ و نابودشون کنین ، با این مثالی که ابوتراب زد دوزاری هممون افتاد و تقریبا" هممون جواب چرا عملیات نمی شه رو گرفتیم ، من گفتم که آقا ؟ من قانع شدم و حرف ابوتراب کاملا " درسته میرم واستون چایی درست کنم یه چایی ذغالیه لب سوز ِ لب دوز ، محمد گفت : حسن جان برو منم تا چند دقیقه دیگه میام کمکت ، آقا قلعه قوند گفت : حسن جان ؟ حواست باشه ، سریع جمشیدت پرید وسط حرف آقا ُ و گفت : یک آتیش چایی گوچیک باشه ، دو آتیش چایی دود نداشته باشه ، سه بعدش بلافاصله آتیش رو با آب خاموش کن ، چهار مراقب دیده بان های دشمن باش ، پنج حتما" بزار آب کاملا" چند دقیقه خوب بجوشه شیش ۰۰۰ ، یه هو علی داد زد حناق بگیری جمشید بسه دیگه هی می گی یک دو سه چهار پنج ، جمشید وا رفت ُ و یه شونه ایی بالا انداخت ُ و عین دختربچه ها گفت خُوب به من چه ، انقدر آقا قلعه قون این جملات رو موقع چایی درست کردن ما گفته که من همه اش رو حفظ شدم ، علی شاهرخی دهنش رو کج کرد ُ و گفت : آقا سر کلاس هم خیلی چیزا رو می گفت پس چرا اونارو حفظ نمی کردی و ناصر می گفت همه اش نمره امتحانیت زیر ده بود و خیلی وقت ها از روی ناصر تقلب می کردی ، وای اَدای علی شاهرخی انقدر خوشگل ُ و خوشمره دراومد که از خنده هممون روده بُر شدیم ، جمشید خنده ما رو دید گفت : نخیر اصلا" هم اینطوری نبوده من از دوازده تا امتحان هفتگی که آقا قلعه قوند گرفته بود فقط نه تا شو زیر ده شدم مگه نه آقا قلعه قوند ؟ از جواب جمشید خنده مون دو برابر شد۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از || ناصر فرجی ||
سلام / خیلی نوکرم همونطور که در جریان هستید سالهاست که رفقای ما ایام نوروز خودشون رو در مناطق محروم سپری می‌کنن و امسال هم برای اردوی جهادی منطقه‌ی نورآباد لرستان رو در نظر گرفتن. منطقه‌ای که متاسفانه از لحاظ محرومیت دومین شهرستان کشور محسوب میشه... میخواستم ازتون خواهش کنم، رو بزنم، آبرو وسط بزارم که در این کار خیر مشارکت کنید. الحق و الانصاف رفقا دغدغه‌مند هستند و منطقه‌ی نورآباد بسیار بسیار محروم... دو تا خواهش: اول اینکه در حد توان، ولو شده ۱۰ هزار تومان خودتون رو در این کار سهیم کنید. دوم اینکه فرا تر از توانتون این پیام رو پخش کنید و دیگران رو سهیم کنید. ۵۸۵۹ ۸۳۱۱ ۹۰۲۳ ۰۶۹۷ به‌نام ناصر فرجی / بانک تجارت خاک پاتونم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شھادت سھمِ کسانے میشود کہ عالم را محضر خـدا میدانند و کسانے که عالـم را محضر خـدا بدانند گناه نمیکنند و شھدا اینگونہ‌انـد ...🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏻 سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎬موضوع: خط قرمز خداوند ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
انسان شناسی ۲۵۵.mp3
12.11M
۲۲۵ - کسی یا کسانی علیهِ من، حرف می‌زنند/ - کارشکنی می‌کنند/ - فتنه درست می‌کنند/ - موانعی که می‌سازند گاهی برای من غیرقابل تحمل می‌شود/ 💢 چگونه ارتباطم را با این افراد مدیریت کنم، که دینداری من، و حرکتم به سمت کمال بی‌انتها، به مشکل برخورد نکند؟
تطببق دولت فعلی یمن با یمانی موعود.mp3
357.7K
⁉️تطبیق دولت فعلی یمن با یمانی موعود : ⭕️پاسخ: ابراهیم_افشاری
تعیین وقت کردن برای ظهور.mp3
643.9K
⁉️آیاطبق این روایات که گفته شده است :"قبل از ۵۰ سالگی انقلاب اسلامی عج ظهور میکند "صحت دارد ؟ ⭕️پاسخ: ابراهیم_افشاری
برای ثبت در تاریخ می گویم تماشا کن که بیست و پنج روز بعد اسرائیل دیگر نیست همین حالا هم اسرائیل تقریبا شده نابود و وضع فعلی آنها ز نابودی که کمتر نیست الان بیست و یک اسفند هست و شعر می گویم برای فتح خیبر رهبرم باشد چو حیدر (ع) نیست اگر تا بیست و پنج روز دگر نابود نشد صهیون مگو شاعر خطا بنمود پس شاعر مقصر نیست برای اینکه اسرائیل همین حالا شده نابود و باشد در کما اکنون و بهبودش مُصَوَّر نیست اگر ایران کند حمله به اسرائیل درمانده برای او دگر حتی کما یک مرگ بهتر نیست برای قوم صهیون و یهودی های تلمودی به واقع ذلتی بالاتر از تکرار خیبر نیست 📝 علی شیرازی l🚩السلام علیک یا أباعبدالله 🇮🇷
✍️عبدالله بن جعفر حمیری گفت: از محمد بن عثمان عمری که خداوند از او راضی باشد در مورد امام زمان علیه السلام پرسیدم، و به او گفتم: شما صاحب امر امامت را دیده‌اید؟ گفت: بله! و آخرین مرتبه‌ای که ایشان را زیارت کردم، در بیت الحرام بود، دعا می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا ! وعده‌ای را که به من داده‌ای را محقق کن.» و باز آن حضرت را دیدم که در برابر مستجار، پرده کعبه را گرفته بود و می‌گفت: خداوندا ! به وسیله من از دشمنانت انتقام بگیر.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه صفایی داره نائب امام زمان انقدر آفرین بهت بگه⚘ جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه
💌فرازی از وصیتنامه ی بسیار زیبای شهید نادر مهدوی ✍خداوند گاهی با غضب و گاهی با رحمت خود، ما را امتحان می‌نمايد. امروز، وسيله‌ی امتحان ما جنگ و بسيج است. بر هر فرد مسلمان كه سحرگاه بر می‌خيزد و ندای «لااله الا الله» را سر می‌دهد و خواب گران را فدای شرافت و انسانيت می‌كند، واجب است كه در اين امتحان، شركت كرده، يا با شهادت و يا با مدفون نمودن دشمن، پیروزمندانه به درآيد. ✍در دريای مرگ شنا كنيد تا به ساحل پيروزی برسيد. ای به ‌ظاهر زندگان! آگاه باشيد كه قافله‌ی مرگ، همچنان به مقصد نيستی در حركت است؛ شما نيز امور دنيوی را كنار گذاشته و بدان ملحق شويد. سعی كنيد اين مرگ را با چشمان باز و جسورانه انتخاب نماييد. قبل از آنكه در چنگال مخوفش گرفتار شويد، دل از دنيا بركنيد و پا در عرصه‌ی ميدان بگذاريد و بر عليه دشمنان اسلام برزميد كه در اين نبرد، چه كشته شويد و چه بكشيد، پيروزيد. ✍اكنون، من به پيروی از امام‌حسين (ع) پای در چكمه كرده به جبهه می‌روم. به جبهه رفتن يعنی به معشوق خود پيوستن. اميدوارم چه با قليل‌خدمتی كه بدان قادرم، و چه ان‌شاءالله با شهادتم، به وظيفه‌ی الهی خود كه پروردگار عالم برايم منظور داشته عمل نمايم. عزيزانم! حسين زمان شدن، سخت است. حسين زمان شدن يا يزيديان زمان را نابود كردن، جز با ساييدن تن در زير تانک‌ها و تكه‌تكه ‌شدن در زير خمپاره‌ی دشمن، امكان‌پذير نيست. امت قهرمان! همچون گذشته، جز برای خدا كار نكنيد؛ هدفتان فقط «الله»، كتابتان قرآن و رهبرتان خمینی باشد. پدر! مادر! برادر! همسر! و خواهرانم! اگر من شهيد شدم، بدانيد كه كمال سعادت را يافته‌ام.   هيچگونه ناراحتی به خود راه ندهيد. بدانيد كه اين مرگ را آگاهانه انتخاب نموده‌ام.   والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته  1363/12/20 حسین بسریا معروف به نادر مهدوی» 🌹🌹🌹🌹🌹 صلواتی نثار روح مطهرشان هدیه کنیم باشد که مورد هدایت و شفاعت شان قرار گیریم⚘