eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
321 دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
13.2هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله رسول خدا صلی الله علیه و آله با عده ای از بیابان عبور می‌کردند. در اثنای راه به شترچرانی رسیدند. حضرت کسی را فرستادند تا مقداری شیر از او بگیرد. شترچران گفت: شیری که در پستان شتران است برای صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف دوشیده‌ام برای شام آنهاست. با این بهانه به حضرت شیر نداد. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله او را دعا کردند و فرمودند: " خدایا! مال و فرزندان او را زیاد کن! " سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چرانی رسیدند. پیامبر کسی را فرستادند تا از او شیر بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشید و با آن شیری که در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز برای حضرت فرستاد و عرض کرد: - فعلا همین مقدار آماده است، اگر اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او نیز دعا کردند، و فرمودند: "خدایا! به اندازه نیاز او روزی عنایت فرما!" یکی از اصحاب عرض کرد: - یا رسول الله! آن کس که به شما شیر نداد درباره او دعایی نمودید که همه ما آن دعا را دوست داریم و درباره کسی که به شما شیر داد دعایی فرمودید که هیچ یک از ما آن دعا را دوست نداریم! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: "مال کمی که نیاز زندگی را برطرف می‌سازد، بهتر از ثروت بسیاری است که آدمی را غافل نماید." سپس آن حضرت این دعا را نیز کردند: - "خدایا به محمد و اولاد او به اندازه کافی روزی لطف فرما!" 📚 بحار: ج ۷۲، ص ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ بابا ! تو نیستی و من هر شب شیرین‌زبانی‌هایم را به رخِ قاب عکسِ زیبایت می‌کشم💔 🕊دلتنگی‌های زینب خانم، نازدانه شهید مدافع‌حرم حمیدرضا ضیایی 🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🦋 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم 🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۱۴ خرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم" محمدحسین‌عطری" 🍃تو آمده بودی که حسینی باشی. آمدی نشان بدهی هنوز هم میشود شد. فقط مرد میدان میخواهد. این را میشد از همان روزهای ازدواجت هم فهمید. نمی دانم آن روز با چه گفتی و چه کردی که ثمره اش آغاز زندگی مشترکتان بود. زندگی که با طریق شهدا آغاز شود، سرانجامی جز هم نمیتواند داشته باشد! اصلا همسرت هم این را فهمیده بود. او هم میدانست میخواستی بروی تا برای همیشه بمانی بروی تا جاودان شوی🌺 🍃اصلا که رفتی، همین دخترت، زهرا هم انگار فهمیده بود که بابا قرار است به مراد دل خویش برسد. دلتنگی هایش را این چنین برایت نوشت : سلام! ای پدرجان! من منم زهرایت دختر کوچک تو ای امید من و ای شادی تنهایی من یاد داری دم رفتن دامنت را گرفتم؟ و گفتم: پدر این بار نرو.. من همان روز فهمیدم طولانیست😔 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۸ مرداد ۱۳۵۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ 🥀مزار شهیدگیلان اللهم صلــــــے علے محــــمد وآل محـــــــمد و عجـــــل فے فرج @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢پایان بدفهمی در سیاست خارجی؛ لزوم خروج از دیپلماسی التماسی 🔹آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب به عنوان تعیین‌کننده سیاست‌های اصلی نظام اواخر اردیبهشت ماه سال جاری در جمع کارکنان وزارت امور خارجه کشورمان سخنان مهمی را بیان و نکات کلیدی و ارزشمندی را مطرح کردند. 🔸ایشان در بخشی از سخنانشان با تبیین سه کلیدواژه عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی فرمودند: عزت، یعنی نفی دیپلماسی التماسی؛ حکمت یعنی عمل خردمندانه در تعاملات بین‌المللی و مصلحت یعنی شناخت موارد انعطاف که منافاتی با اصول ندارد. ‼️ادامه مطلب را در 👇اینجا بخوانید: https://basirat.ir/fa/news/347531/ @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 دو ماشین نظامی و عده‌ای مدافع تازه نفس وارد حرم شده بودند و باورم نمی‌شد حلقه شکسته شده باشد که دیدم مصطفی به سمتم می‌دود. آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه می‌درخشید و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس‌نفس افتاد :«زینب اومده!» 💠 یک لحظه فقط نگاهش کردم، تازه فهمیدم را می‌گوید و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم می‌پیچید :«تمام منطقه تو محاصره‌اس! نمی‌دونیم چجوری خودشون رو رسوندن! با ۱۴ نفر و کلی تجهیزات اومدن کمک!» بی‌اختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم و به‌خدا حس می‌کردم با همان لب‌های خونی به رویم می‌خندد و انگار به عشق سربازی با همان بدن پاره‌پاره پَرپَر می‌زد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد :«ببین! خودش کلاش دست گرفته!» 💠 را ندیده بودم و میان رزمندگان مردی را دیدم که دور سر و پیشانی‌اش را در سرمای صبح با چفیه‌ای پوشانده بود. پوشیده در بلوز و شلواری سورمه‌ای رنگ، اسلحه به دست گرفته و با اشاره به خیابان منتهی به ، گرای مسیر حمله را می‌داد. از طنین صدایش پیدا بود تمام هستی‌اش برای دفاع از حرم (علیهاالسلام) به تپش افتاده که در همان چند لحظه همه را دوباره تجهیز و آماده نبرد کرد. 💠 ما چند زن گوشه حرم دست به دامن (علیهاالسلام) و خط آتش در دست بود که تنها چند ساعت بعد محاصره شکست، معبری در کوچه‌های زینبیه باز شد و همین معبر، مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سال‌های بعد بود تا چهار سال بعد که آزاد شد. در تمام این چهارسال با همه انفجارهای انتحاری و حملات بی‌امان تکفیری‌ها و ارتش آزاد و داعش، در ماندیم و بهترین برکت زندگی‌مان، فاطمه و زهرا بودند که هر دو در بیمارستان نزدیک حرم متولد شدند. 💠 حالا دل کندن از حرم (علیهاالسلام) سخت شده بود و بی‌تاب حرم (علیهاالسلام) بودیم که چهار سال زیر چکمه تکفیری‌ها بود و فکر جسارت به قبر مطهر حضرت دل‌مان را زیر و رو کرده بود. محافظت از حرم (علیهاالسلام) در داریا با حزب‌الله بود و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای به زیارت برویم. 💠 فاطمه در آغوش من و زهرا روی پای مصطفی نشسته بود و می‌دیدم قلب نگاهش برای حرم (علیهاالسلام) می‌لرزد تا لحظه‌ای که وارد داریا شدیم. از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده و از حرم (علیهاالسلام) فقط دو گلدسته شکسته که تمام حرم را به خمپاره بسته و همه دیوارها روی هم ریخته بود. 💠 با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، می‌توانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کرده‌اند و مصطفی دیگر نمی‌خواست آن صحنه را ببیند که ورودی رو به جوان محافظ‌مان خواهش کرد :«میشه برگردیم؟» و او از داخل حرم باخبر بود که با متانت خندید و رندانه پاسخ داد :«حیف نیس تا اینجا اومدید، نیاید تو؟» دیدن حرمی که به ظلم زیر و رو شده بود، طاقتش را تمام کرده و دیگر نفسی برایش نمانده بود که زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست :«نمی‌خوام ببینم چه بلایی سر قبر اوردن!» 💠 و جوان لبنانی معجزه این حرم را به چشم دیده بود که (علیه‌السلام) را به ضمانت گرفت :«جوونای و تا آخرین نفس از این حرم دفاع کردن، اما وقتی همه شهید شدن، (علیه‌السلام) خودش از حرم دخترش دفاع کرد!» و دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد که دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد تا دست حیدری (علیه‌السلام) را به چشم خود ببینیم. 💠 بر اثر اصابت خمپاره‌ای، گنبد از کمر شکسته و با همه میله‌های مفتولی و لایه‌های بتنی روی ضریح سقوط کرده بود، طوری که دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده و هرگز دست‌شان به قبر مطهر حضرت سکینه (علیهاالسلام) نرسیده بود. مصطفی شب‌های زیادی از این حرم دفاع کرده و عشقش را هم مدیون (علیهاالسلام) می‌دانست که همان پای گنبد نشست و با بغضی که گلوگیرش شده بود، رو به من زمزمه کرد :«میای تا بازسازی کامل این حرم بمونیم بعد برگردیم ؟» 💠 دست هر دو دخترم در دستم بود، دلم از عشق (علیهاالسلام) و (علیهاالسلام) می‌تپید و همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود که عاشقانه شهادت دادم :«اینجا می‌مونیم و به کوری چشم و بقیه تکفیری‌ها این حرم رو دوباره می‌سازیم ان‌شاءالله!»... ✍️نویسنده: ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi