eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
333 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.6هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
سید مصطفی موسوی جوانترین شهید مدافع حرم مادر آن دنیا را برایت آباد می کنم
آن دنیا را برایت آباد می‌کنم مادر شهید سید مصطفی موسوی درباره  روزی که مصطفی برای رفتن به سوریه از او رضایت گرفت بیان می‌کند:‌ «یک روز آمد کنار من نشست و گفت مامان،  برای هر کسی یک روز، روز عاشورا است، یعنی روزی که آقا امام حسین(ع) ندای «هل من ناصر» را سر داد و کسانی که رفتند و با امام ماندند، «شهید و رستگار» شدند، ولی کسانی که نرفتند چه چیزی از آن‌ها مانده است؟»، تعجب کردم و گفتم: «مصطفی جان مگر تو صدای «هل من ناصر» شنیدی؟» گفت: «دوست داری چه چیزی از من بشنوی؟» گفت: «مامان می‌خواهم یک مژده به تو بدهم، اگر از ته قلب راضی بشوی که به سوریه بروم، آن دنیا را برایت آباد می‌کنم و دنیای زیبایی برایت می‌سازم که در خواب هم نمی‌توانی ببینی»، گفتم: «از کجا معلوم می‌شود که من قلبا راضی نشدم؟»، مصطفی گفت: «من هر کاری می‌کنم بروم سوریه، نمی‌شود، علت اصلی‌اش این است که شما راضی نیستید، اگر راضی شوی خدا هم راضی می‌شود، اگر راضی نشوی فردای قیامت جواب  حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) را چه می‌دهی؟» مادر ادامه داد: «من در مقابل این حرف، هیچ چیزی نتوانستم بگویم و از ته قلبم راضی شدم. قبل از رفتن، به من گفت: «خیلی برایم دعا کن تا دست و دلم نلرزد و دشمن در نظرم خوار و ذلیل بیاید.» https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍روز خواستگاری شرط کرد که اگر جنگ شود من میروم، منم گفتم اگر نروی مشکل دارم نه با رفتنت. ملاک انتخاب همسر هر دوی ما ایمان بود و تقوا. در قنوت هایم از خدا درخواست میکردم اللهم الرزقنا زوجا صالحا. این دعایی بود که مادرم به من یاد داده بود. همان روز اول از برایم گفت و دل مرا لرزاند و در پاسخ اشک ها و دل بی قرارم با شوخی میگفت: بادمجان بم افت نداره. ولی فهمیدم که مرد من مرد جهاد و جنگه. ✍بعد از عقد موقتم نمیدانم از کدام شب ولی هر شب با هم برای زیارت قبور شهدای گمنام می رفتیم و باز هم از جبهه و شهادت گفت. صوت های شهید_آوینی و جفیر 5 را روشن میکرد و هر دو گوش میدادیم و با این کارها دل مرا بی قرارتر می کرد. به اسم علاقه داشت و به خاطر علاقه ی محمد به این اسم، برای من هم زیبا شده بود. تلگرام و واتساپ را بر روی کامپیوتر حوزه نصب کرده بود و اسم خودش رو محمد گمنام گذاشته بود و فقط کارهای فرهنگی میکرد. ✍یادم است وقتی برای زیارت میرفتیم قسمتی مربعی مانند کنار قبرهای شهدای_گمنام بود که ان قسمت را برای من تمیز میکرد و من انجا می نشستم و به کلمه ی قرمز شهید گمنامی که بر روی قبرها حک شده بود زل میزدم، سرم را که بلند میکردم میدیدم که همین طور به من خیره شده و لبخند میزند. میگفتم چه شده؟چرا به من خیره شدی؟میگفت نمیتوانم به خانمم نگاه کنم؟یادم است یکبار به این اسم زیبای شهید گمنام بر روی قبرها نگاه میکردم و در ذهن خودم شهادت_محمد را تصور میکردم و این که یک روز بخواهم به کنار قبرش بروم ، در این مواقع دستانش را می گرفتم و اشک هایم جاری میشد و دلم بی قرار. هیچ گاه فکر نمیکردم این تصور به همین زودی به واقعیت بپیوندد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا شهیدم کن...: 🌹دلنوشته شهید محمدحسن قاسمی در سوریه🌹 بسم الله روز سختی بود. با زبان روزه از صبح تا افطار پشت فرمان بودم و کارهای مختلفی انجام دادم. افطار که شد مقر نصر بودم. حاج قاسم آمد. ادای احترامی کردم و برای خوردن افطار اجازه مرخصی خواستم. رخصت گرفتم. محافظ حاج قاسم نگاه چپی به کلت برونینگ کمرم کرد. توپخانه شدید می‌زد. می‌دانستم خبری باید در خلصه  باشد. خنده‌ حاج قاسم می‌گفت خبر خاصی نیست. افطار کردم. داوود گفت دور ما در زیتان شلوغ شده. حرکت کردیم به سمت عامر تا وضع بیمارستان را چک کنیم. در مسیر داوود گفت:  محاصره شدیم. به سرعت به خلصه رفتیم که به امور برسیم. من بودم و حاج یعقوب فرمانده بهداری حلب. داوود ترکش خورده بود و دور تا دورش خمپاره می‌خورد. یک عده را با آمبولانس فرستاده بود خلصه و خودش پیاده زده بود به راه. قضیه پیاده رفتنش طولانی است. چراغ خاموش حرکت کردیم به سمت برنه. تویوتا هایلوکس داخلش چراغ‌های اضافی و به درد نخوری دارد که لامذهب اصلا نمی‌گذارد در شب استتار کنیم. تک پوش آبی به تن داشتم درآوردم و روی چراغ‌های داخل ماشین انداختم. ادامه مسیر را برهنه می‌راندم. لعنت بر پدر و مادر پشه‌ها که در همین فرصت کمر و شکمم را به فنا دادند. برنه خبری نبود. تازه خبر پیاده رفتن داوود به گوشمان رسید. چراغ خاموش برگشتیم. گلوله‌های بی‌هدف زیاد به طرفمان می‌آمد ولی چیزی به ما نخورد. بیشتر از گلوله باید مواظب ماشین‌ها و تانک‌های چراغ خاموش مسیر بودم. برگشتیم خلصه. پیاده رفتیم طرف زیتان دنبال داوود. وسط راه حاج یعقوب منع کرد. برگشتم. داوود پیاده رسید. رفتیم ‌پیش خط خودی که پیاده‌ها را نزنید خودی هستند. داوود را سوار کردیم. ترکش به کمرش خورده بود. نفهمیده بود می‌گفت کمرم گرفته. پانسمان کردم. دنبال بچه‌های سوری زیتان رفتم نصر. گفتند زیتان امن است، نترس. برگشتم مقر خاطره نوشتم. https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
هدایت شده از تبلیغ همراه
بسم الله الرحمن الرحیم ✨یُرِیدُونَ لیُطْفِؤُوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ واللهُ مُتِمُّ نُورِهِ ولو کَرِهَ الکَافِرُونَ ✨می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آن که خدا گر چه کافران را ناخوش افتد، نور خود را کامل خواهد گردانید 💠 محمد بن فضیل، از ابوالحسن ماضی، امام موسی کاظم علیه السلام روایت کرده و گفته است:از آن حضرت در باره آیه «یُرِیدُونَ لیُطْفِؤُوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ» پرسیدم و ایشان فرمودند: می‌خواهند ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با کلامشان خاموش سازند. گفتم: «واللهُ مُتِمُّ نُورِهِ» معنایش چیست؟ فرمودند: یعنی خداوند، امامت را تمام می‌کند؛ ... و فرمودند: خداوند عزوجل می‌فرماید: «و الله مُتمّ نوره بولایة القائم (علیه السلام) و لو کره الکافرون بولایة علیّ (علیه السلام)» " 🔅خداوند، نورش را به وسیله ولایت قائم (علیه السلام) تمام می‌کند، اگر چه کافران به ولایت علی (علیه السلام) ناخشنود باشند. کافی، ج ۱، ص ۳۵۸، ح ۹۱؛ تأویل الآیات، ج ۲، ص ۶۸۶، ح ۵.
هدایت شده از تبلیغ همراه
اميرالمؤمنين (عليه السلام ) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «أَطِيعواْ اللّهَ وَأَطِيعواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» يعني امامان (عليهم السلام). عرض كردم: اي رسول خدا! منظور از ائمه(علیهم السلام) چه كساني اند؟ فرمود: اوصياي من كه تمام آنها تا آن زمان كه در كنار حوض بر من وارد شوند، هدايت كننده و هدايت شده اند و رفتار كساني كه آنها را خوار و تحقير مي كنند، ضرري به ايشان نمي رساند. اوصيا با قرآنند و قرآن همراه آنها. قرآن آنها را تنها نمي گذارد و آنها نيز قرآن را. تنها به واسطه ايشان (اوصيا)، امت من ياري شده و باران رحمت الهي بر آنان مي بارد و تنها به خاطر وجود آنهاست كه عذاب از امت من دور و دعايشان مستجاب مي شود. عرض كردم: اي رسول خدا! نام آنها را بگو! فرمود: اين پسرم و دستش را بر سر حسن (عليه السلام ) قرار داد، و اين پسرم و دستش را بر سر حسين (عليه السلام ) گذاشت و سپس پسر او كه علي نام دارد و در زمان حيات تو متولّد مي شود؛ پس سلام مرا به او برسان. و بعد از او بقيه دوازده امام كه از نسل علي بن حسين (عليه السلام)، به نام محمد است. عرض كردم: شما را به جان پدر و مادرم سوگند مي دهم، نام آنها را بگو. سپس نام تك تك آنها را فرمودند. به خدا سوگند، اي اهل قبله بني هلال، مهدي امتِ محمد(صلی الله علیه و آله و سلم ) نيز جزو همين امامان است كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، بعد از آن كه از ظلم و ستم پر مي شود. به خدا سوگند، من تمام كساني را كه در ميان ركن و مقام با او بيعت مي كنند، مي شناسم و نام آنها و نام پدران و قبائلشان را نيز مي دانم... تفسير عياشي، ج ۱، ص ۲۸۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️عمار امام خامنه ای باشیم.. 🔴در زمانی که گروه هایی فضا را غبار آلود میکنند،و را باهم در می آمیزند و سخن باطل را حق نشان می دهند،وظیفه ی مااینست که رهبر باشیم. 🆔👇👇👇 https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
‌ "چه زیباست" ‌‌ "یک امشب همه‌ ما" "تنها برای کسی دعا کنیم" که هر شب برای همه‌ ما به تنهایی" ‌ "دعا می‌کند" ‌ اللهم عجل لولیک الفرج کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی تقدیم به همراهان درپناه قرآن باشید سلام صبحتون بخیر ایتا https://eitaa.com/shahidmostafamousavi