eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
4.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
526 ویدیو
20 فایل
📌 آخرین ماموریت بسیجی شهادت است |🗓|تاسیس کانال↵ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ { یک‌هفتہ‌بعدازانتشارکلیپ‌شهادت‌} |💛|خادم‌↵ @Seyed_fz |📖|محفل‌قرآنی↵ https://eitaa.com/joinchat/2943090802C8e98ae06c6 |📚|محفل‌چلہ‌ها↵ https://eitaa.com/joinchat/843055297C91379d9a73
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدموووووووون مبارک 😍❤️ بهههههههه بهههههههههه میلاد با سعادت امیراامومنین مبارک 😁😃 @ShahidMostafaSadrzadeh
Mahmood.karimi.Mani.Ke.Az.Tavalodam(128).mp3
7.01M
مبارک 😍❤️ منی که تولدم تو کشوری بزرگ شدم محمود کریمی @ShahidMostafaSadrzadeh
💔(: تاب دلتنگے ندارد آن ڪه مجنون میشود ... ❤️ 💚 @ShahidMostafaSadrzadeh
مقدمه.mp3
15.56M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸 خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) 🔰قسمت اول، «مقدمه» طى مسير، نت گوشى همراه‌ام را روشن كردم. پيام‌ها پشت سرهم مى‌آمد. شروع كردم به چك كردن. به يكى از آنها كه رسيدم، درجا ميخكوب شدم: «مرتضى عطايى (ابوعلى) به ياران شهيدش پيوست» ... ⏰زمان: ١٠:٠٩ دقيقه @ShahidMostafaSadrzadeh
❤️ گفتنۍ نیست ولۍ بۍ تو کماکان در من ... نفسۍ هست، دلۍ هست، ولۍ جانۍ نیست!! @ShahidMostafaSadrzadeh
وفات خانم حضرت زیتب تسلیت 🖤
Hossein Pooyanfar - Chador Namaz (320).mp3
7.43M
وفات حضرت زینب تسلیت 💔🖤 پویانفر اوج عزت زینب زینب @ShahidMostafaSadrzadeh
فصل اول(۱).mp3
16.89M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸 خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) 🔰قسمت دوم، فصل اول «شما كه ايرانى هستى» گفت: «پس‌فردا اعزامه.» باورم نمى‌شد كه اين‌قدر راحت كارم راه بيفتد. از او خداحافظى كردم و خوشحال و شنگول برگشتم ... ⏰زمان: ١١:٠٦ دقيقه @ShahidMostafaSadrzadeh
💔 حرم آقا امام رضا
بریم یہ جای خوب ؟!
کللللللی لباس پوشیدیم کہ بتونیم تو حیاط بشینیم و ...
شاید یہ پتو مسافرتی هم اگہ رومون بشه بندازیم رو سرمون ببریم ... نمی دونم ... ولی ارزششو داره تو حیاط می شینیم و گنبدو نگاه می کنیم ...
آره مشهدو میگم ...
شهید مصطفی صدرزاده
آره مشهدو میگم ...
نصف شب ... امام رضا و همون گدای نیمه شبِ بد عادتِ خستہ‌ی دلتنگِ غمگینِ عاشقِ شما ...
بریم یہ سر بہ عکسای چند وقت پیش بزنیم ... همونا کہ برا روزای دلتنگیم ذخیره کردم (:
شهید مصطفی صدرزاده
صحن آزادی بود ... برخلاف اکثر شعرا کہ نمی تونستم بخونمشون این شعر خیلی واضح بود ... چہ قدر با صحن آزادی مانوس شده بودم (:💔
شهید مصطفی صدرزاده
فکر می کنم کلاغ بود ... کلاغی سیاه ... مغرورانہ پرواز می کرد در حرم ... گه گاهی هم قار قاری ... نمی دانم ولی انگار می خواست خریدار بودن امام را یادآوری کند (:💔
چی می شد الان تو صحن خلوتِ قدس ... یا صحن پیامبر اعظم ... دعای کمیل بخونم ؟ امام رضا ؟ نمیشه ما رو دعوت کنید ؟ بیایم ولی بر نگردیم لطفا (:💔