eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
518 ویدیو
20 فایل
📌 آخرین ماموریت بسیجی شهادت است |🗓|تاسیس کانال↵ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ { یک‌هفتہ‌بعدازانتشارکلیپ‌شهادت‌} |💛|خادم‌↵ @Seyed_fz |📖|محفل‌قرآنی↵ https://eitaa.com/joinchat/2943090802C8e98ae06c6 |📚|محفل‌چلہ‌ها↵ https://eitaa.com/joinchat/843055297C91379d9a73
مشاهده در ایتا
دانلود
💔(: دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد ❤️ @ShahidMostafaSadrzadeh
💢تنها دلیل نگرانی اصلاح طلبان در برابر جن.گ روسیه واکراین اینه که همشون نگران آینده بچه هاشون تو کشورهای اروپایی وآمریکایی هستن! نکنه انتظار دارین نگران غزه و یمن باشن؟ هان؟!
466.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🌸 پس از فتح شهر سابقیه حلب و مکالمه ی بیسیم با + بگو سید ابراهیم سلام می رسونه ...! ♥️ @ShahidMostafaSadrzadeh
t.me/Labbaykeyazeinabفصل هفتم.mp3
زمان: حجم: 24.06M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸 خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) 🔰قسمت دهم، فصل هفتم «روز از نو، روزى از نو» دوباره من را سوار ماشين كرد. جايى حول و حوش شهريار رفتيم و املت خورديم. همان‌جا چند تا عكس سلفى و فيلم هم گرفتيم. سيدابراهيم رو به دوربين گفت: «آى مردم! ابوعلى داره مى‌ره، كارش درست شده.» ... ⏰زمان: ۱۵:۵۹ دقيقه @ShahidMostafaSadrzadeh
❤️ گفتنۍ نیست ولۍ بۍ تو کماکان در من ... نفسۍ هست، دلۍ هست، ولۍ جانۍ نیست!! @ShahidMostafaSadrzadeh
4.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت باب الحوائج امام کاظم تسلیت (((:🖤
t.me/Labbaykeyazeinabفصل هشتم(۱).mp3
زمان: حجم: 41.86M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸 خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) 🔰قسمت يازدهم، فصل هشتم «عمليات تدمر» به سيدابراهيم گفتم: «سيد بايد يه تدبيرى بكنيم و بفهميم دشمن هست يا نه! حداقل بفهميم اگه دشمنه، ببينيم از كدوم سمت نفوذ كرده، جلوشو بگيريم. اگر هم خوديه كه بريم بگيم اونهايى كه اشتباه زدن، حواسشونو جمع كنن. از اين وضعيت در بيايم.» سيدابراهيم طرح جالبى داد. او گفت: «برو ماشين صوت رو آماده كن.» ... ⏰زمان: ٢٨:١٨ دقيقه @ShahidMostafaSadrzadeh
🌿🌸 طرح لبخندتو برکاشۍ دل حڪ شده است:)! ❤️ @ShahidMostafaSadrzadeh
t.me/Labbaykeyazeinabفصل هشتم(۲).mp3
زمان: حجم: 35.49M
🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸 خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى) 🔰قسمت دوازدهم، ادامه فصل هشتم «عمليات تدمر» بى‌سيم زدم به سيدابراهيم و گفتم: «سيد! يه تدبيرى، يه حركتى بزن ما از اين وضعيت در بيايم.» گفت: «با ماشين محمول بيا.» گفتم: «ماشين محمول خورد. ديگه غيرقابل استفاده شد.» كمى ساكت شد و گفت: «ابوعلى! فشنگ رسام دارى؟» گفتم: «تا دلت بخواد.» ... ⏰زمان: ٢٣:٥١ دقيقه @ShahidMostafaSadrzadeh