#کتاب_سید_ابراهیم
قسمت بیست و چهارم
| قسمت آخر |
{ بعد از شهادت }
همسر شهید:
بعد از دو ماه عکسی که در لحظه رفت از مصطفی گرفته بودیم را به فاطمه نشان دادم و گفتم این روز خاکسپاری است.
فاطمه گریه کرد که چرا به من نشان ندادید. من میخواستم این چهره ی بابا را ببینم. الان به شرایط موجود عادت کرده است. یک بار که قرار بود کسی را برای انجام کاری قانع کند ، وقتی از او در مورد آن کار پرسیدم ؛ گفت: هر چه می گویم قبول نمیکند.
گفتم: پس حالا چه کار میکنی؟
گفت: دیگر سپردم به بابا! خودش انجام می دهد!
و من از این حرفش فهمیدم که شهادت آقا مصطفی کاملا برایش هضم شده است.
اگر کسی از او در مورد پدرش بپرسد، جواب میدهد: که هر جا که باشم بابا همراه من است.
ما الان حضور او را در زندگی کاملا احساس میکنیم و آن قدر این حضور به ما آرامش می دهد که دلتنگی ما را کمتر می کند.
قبلا زنده بودن شهدا را در حد حرف می دانستم، اما الان با تمام وجود به زنده بودن مصطفی یقین دارم.
یک بار در مراسمی از خانمی که تفسیر قرآن می کرد ، پرسیدم: آیا الان که مصطفی شهید شده،
باز هم نسبت به ما مسئولیت دارد و در قبال ما بازخواست می شود؟
جواب داد : نه! او دیگر از دنیا رفته و پرونده اش بسته شده و هیچ بازخواستی در مورد شما ندارد.
برای من که هنوز با مصطفی زندگی میکردم این جواب خیلی ناراحت کننده بود. با این که دوست ندارم برای شهادت آقا مصطفی گریه کنم،آن شب هرکاری می کردم نمیتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم.
از مراسم آمدم و طبق معمول که از کنار گلزار شهدا رد می شدم، صلوات فرستادم.
اما گفتم: این صلوات برای همه ی شهدا بجز مصطفی!
بچه ها را از خانه مادرم برداشتم و در زیر بارش برف علی رغم اصرار مادرم راهی خانه خودمان شدم.
رفتم جلوی عکسش و گفتم: من تا بحال فکر میکردم دارم با شما زندگی می کنم.من نمی توانم در خانه ای که مرد ندارد زندگی کنم. همین امشب باید تکلیف مرا روشن کنی، اگر نسبت به من و بچه ها مسئولیتی نداری و پرونده ات در دنیا بسته شده ، بگو تا من بدانم.
چون میدانستم شاید محدودیتی داشته باشد که به خواب خودم بیاید ، گفتم: به خواب هر که میتوانی بیا و تکلیف مرا روشن کن.
صبح به گوشی نگاه کردم ولی خبری نبود.
موقع اذان ظهر مجدد گوشی را نگاه کردم و متوجه پیام برادرم شدم.
نوشته بود یکی از دوستان آقا مصطفی دیشب خوابش را دیده ولی چون صبح زود به من گفت ، صبر کردم تا از خواب بیدار شوید.
سریع به برادرم زنگ زدم و زود قطع کرده و با دوست آقامصطفی تماس گرفتم.
گفتم: میخواهم همه ی خواب را برایم تعریف کنید.
او هم تعریف کرد: مصطفی در خواب به من گفت : من مسئولیتم نسبت به خانواده ام سنگین تر شده و بیشتر مراقب آن ها هستم. با بچه هایم بازی می کنم و آنها را سرگرم می کنم...بعد رفت وضو گرفت تا نماز بخواند.
من گفتم: شما که همیشه در مسجد نماز میخواندید! حالا چرا در خانه نماز میخوانید؟ آقا مصطفی گفت: من خیلی وقت است که نمازهایم را در خانه می خوانم!
بعد از شنیدن این خواب با خوشحالی رفتم سر مزار آقا مصطفی و از او تشکر کردم که هنوز حواسش به ما هست.
اگر صد بار دیگر به عقب برگردم باز هم با مصطفی ازدواج می کنم و این مسیر را طی می کنم. چون من با مصطفی به خیلی چیزها رسیدم.
حضور مصطفی در سوریه مرا به حضرت زینب _سلام الله علیها_ خیلی نزدیک کرد.
تنها همدم من در دوری از مصطفی حضرت زینب _سلام الله علیها_ بود.
احساس می کردم که بی بی کنار من است. هر چند راضی به شهادتش نبودم و همیشه برای سلامتیش دعا می کردم، ولی خدا را شاکرم که فدایی حضرت زینب _سلام الله علیها_ شد و الان که ساعت ها را با هم مقایسه می کنم معلوم می شود در همان چند دقیقه ای که خدا به دلم انداخت تا به رضایش راضی باشم، مصطفی شهید شد!!
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
حرم امام رضا یکی از رفقا به یادمون بودن (: + میگم که ما چه قدر خوشبختیم که دوستامون این قدر به یادمو
•[🌧]
این خاصیت باران است
که همه چیز را «تر» میکند!
عاشق بیچتر را عاشقتر..
شاعر بیتاب را شاعرتر..
و منِ بیتو را تنهاتر :))
این بارون امروز قم فقط یه حرم امام رضا کم داشت ((((:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مصطفای_قلب_ها 😎☝️🏻
حالا دیگه سر دو راهی ای ...
وقتی داری آرپیچی رو میذاری داری می چرخونی زنت بچه ات همه میان تو ذهنت ....!
همه می خوان مانع بشن که تو بلند نشی و این کار رو نکنی ...
همین بریدن از دنیا به صورت کرار باعث میشه آدم به خدا نزدیک تر بشه (:
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
ما در سرزمینی زندگی می کنیم که بزرگانمان متواضعانه دست کسانی را می بوسند که در کشور خودشان هم غریب اند .
{ بوسیدن دست طلبه آفریقایی در مراسم عمامه گذاری در شهر قم توسط آیت الله صافی گلپایگانی (رحمتاللهعلیه) }
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#مصطفای_قلب_ها 😎☝️🏻 حالا دیگه سر دو راهی ای ... وقتی داری آرپیچی رو میذاری داری می چرخونی زنت بچه ا
رسانه شهدا باشید
با لینک بدون لینک ...
هر جوری می تونید کلیپای طلایی مثل این کلیپ رو پخش کنید(:💔
#دلتنگی_شهدایی 💔(:
گفتم که نغمه سر دهم از شور عاشقی
غم، عقده در گلو شد و راه نفس گرفت:)
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#شهید_مرتضی_عطایی 💚
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیکر پاک آیت الله صافی گلپایگانی 💔(:
#قم
به یاد اعضای کانال بودم ...
حضور مداحان عزیز آقای پویانفر و آقای علیمی در مراسم امروز قم .
هدایت شده از حرم حضرت فاطمه معصومه س
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعمال شب اول ماهِ رجب
۱. پیامبر این دعا را می خواندند:
{اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ}
۲. غسل
پیامبر اکرم می فرمایند : هر کس ماه رجب را درک کند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل کند، از گناهان خود پاک میشود مانند روزى که از مادر متولد شده است.
۳. زیارت امام حسین (:💔 {داغِدل}
۴. نماز مخصوص شب اول ماهِ رجب:
اولی) بعد از نماز مغرب:
20 رکعت، یعنی 10 تا نماز دو رکعتی (مثل نماز صبح)
دومی) بعد از نماز عشا:
در رکعت اول حمد، یک مرتبه سوره «انشراح» و سه مرتبه سوره توحید.
در رکعت دوم حمد، یک مرتبه سوره «انشراح»، یک مرتبه سوره توحید و ناس و فلق خوانده شود.
بعد از نماز، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا خداوند گناهان او را بیامرزد مانند روزى که از مادر متولد شده است.
#همین!
#شیطونگولتنزنهرفیق...
#هرکدومروتونستیانجامبده
#نذاریازدستتبرهها