eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ 💢یک روز مریم آمد و گفت: به من یک روز بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: کردی⁉️ 💢جوابی ... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت که روی لوله‌های که خدا می‌داندتوی آفتابـ☀️داغ چقدر داغ می‌شدند راه رفته! 💢پرسیدم: این کار رو کردی؟ گفت: شده بودم این کار رو باید می کردم تا یادم بیاید چه آتشی🔥 در آخرت منتظر من است. گفتم: تو که کاری جز نمی کنی. 💢گفت: فکر می‌کنی! بعضی اشاره‌ها، بعضی سکوت های ؛ همه‌ی اینها کوچیکیه که تکرار می کنیم و برامون می‌شن😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Garsha Rezaei - Delam Gerefte Ey Rafigh - Garsha Rezaei WwW.Pop-Music.Ir.mp3
8.67M
🎧🎧 دلم گرفته ای رفیق💔😭 🎤🎤 تقدیم به همه عزیزانی که دارن💐💐 👌👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تقوای_شهید ♥️ همچون شهید ابراهیم هادی که #خالصانه برای خدا کار کرد و همواره و همه جا تلاش کرد و #ت
📚برشی از کتاب 🌷گاهی وقت ها با خودم میگویم: چه میشود که شهیدی مانند اینقدر محبوب شود که کتابش📚 بیش از یک میلیون و دویست هزار نسخه چاپ شود⁉️ 🌷خدای خوب ابراهیم جوابم را می دهد که اگر باشی محبتت💖 را در دل مردم می اندازم. همانطور که محبت موسی را در دل فرعون انداختم. 🌷محبت دست . من و تو کاره ای نیستیم. ما فقط برای او باشیم، آن موقع خدا جبران می کند. * إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا * (به یقین کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی خداوند رحمان محبتی برای آنان در دلها قرار می دهد!) (مریم۹۶) 📚 خدای خوب ابراهیم 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
عشـ❤️ـق از آنجا شـــــروع شد که قصه را در گوشمان زمزمـــــه🎶 کردند ... شادی روحشان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#قصه‌ی عشـ❤️ـق از آنجا شـــــروع شد که قصه #غواصـــــان را در گوشمان زمزمـــــه🎶 کردند ... شادی
❤️ غــــ❤️ـــواص به فرمانده اش گفت: اگر رمز را اعلام کردي و تو آب نپريدم، من رو هول بده تو آب! فرمانده گفت اگه نيستي ميتوني برگردي↪️ غواص جواب داد: نه❌ پاي حرف امام ايستادم. فقط مي ترسم دلم گير خواهر کوچولوم☺️ باشه. آخه تو يک حادثه اقوامم رو از دست دادم😔 و الان هم خواهرم را سپردم به همسايه ها تا در شرکت کنم. اروند رود وحشي فرمانده تا داد زد 🌷 غواص قصه ی ما اولين نفري بود که توی آب پريد و اولين نفري بود که به شهــ❤️ـــادت😔 رسيد! من و شما چقدر پاي ايستاده ايم؟😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺🌺🌺گل آرائی ضریح مطهر (س) ضریح مطهر حضرت معصومه(س) در سالروز ورود به شهر قم گل آرائی شد💐🌺🌸🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 4⃣7⃣ #سبک_زندگی_قرآنی ♨️ #خشم_بزرگ_خدا برای چه موضوعی است؟ ✍ هیچ گناهی رو نباید دست کم گرفت.
❣﷽❣ 5⃣7⃣✨ ⭕️ 📖🕋 لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ عَصِيًّا (مریم/۴۴) 👈 ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻣﻜﻦ، ﻛﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺣﻤﻦ ﻋﺼﻴﺎﻧﮕﺮ ﺑﻮﺩ.🔥 ✍ منظور از عبادت تو این آیه، سجده کردن و نماز و روزه برای شیطان نیست، بلکه اطاعت و پیروی از فرمان شیطان است که به نوعی عبادت و پرستش او محسوب میشود. 🔶 قالَ الْجَوادُ عليه السلام: مَنْ اَصْـغى اِلى نـاطِـقٍ فَقَدْ عَبَـدَهُ، فَإنْ كانَ النـّاطِقُ عَنِ اللّه ِ فَقـَدْ عَبَدَاللّه، وَ اِنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبْلِيسَ فَـقَـدْ عَبَـدَ إبْـليـسَ. 👈 امام جواد عليه السلام فرمود: هر كس به سخن گوينده‌اى گوش دهد و از او حرف شنوى داشته باشد، او را پرستيده است. پس اگر گوينده سخن از خدا بگويد، او نيز خدا را عبادت كرده است، و اگر از شيـطان بـگويد، او هم بنده شيطان شده است. 📚 تحف العقول، ص 726. حالا یه لحظه فکر کنیم 🤔 👂 ما تو زندگی گوشمون به دهان کیه؟ 👂 از کی حرف شنوی داریم؟ این گوینده از خدا و اهلبیت میگه یا...؟؟! اصلاً چه کسی رو می‌پرستیم؟؟!! .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
1_20914882.mp3
8.4M
۹ 🔰به عشق خـــ❣ـــدا در سبد وجود دیگران، مهربونی بریز خدا حتما سبد تو رو از نگاه ویــــ💫ــژه اش پر میکنه. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌸🍃 🔻به روایت خواهر شهید ☘در خانه مدام احساسش می‌کنیم و با او حرف می‌زنیم... صبح که دلم برایش تن
🔰اشک با طعم شیرکاکائو 🔸یک سال فقط یک کارت برای ورود به دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا برود بعد از مشورت، او انتخاب شد✅ می‌خواست که او را بفرستم، اما نمیشد. 🔹تا فهمید که دادیم برود سر از پا نمی‌شناخت، دوم دبیرستان بود. اولین بارش بود که تنها👤 می رفت؛ وقتی از بیت برگشت، چشم ها و قرمز شده بودند 🔸از روحیاتی که از او می شناختم مطمئن بودم که مسیر تا خانه را گریه کرده😭 و از دیدن چهره منقلب شده است‌. هر چه اصرار کردیم از فضای آن جا بگوید و دلیل هایش چیست⁉️ اما یک کلام هم حرف نزد 🔹پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت : و کیکش خیلی خوشمزه بود😋 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 5⃣ #قسمت_پنجم 🔰با بے حوصلگے وارد حیاط شدم😕 سہ هفتہ بود خونہ عاطفہ
❣﷽❣ 📚 •← ... 6⃣ ♦️امتحان هاے 📝 دے نزدیڪ بود. شالم رو سر ڪردم تا برم پیش عاطفہ، خواستم پنجرہ رو ببندم ڪہ دیدم امین تو حیاط نشستہ، مشغول ڪتاب خوندن بود📖با صداے سوت ڪسے سرم رو بلند ڪردم، پسر 👤همسایہ بود، شمارہ داد قبول نڪردم ✋ دست از سرم برنمیداشت باید بہ شهریار،برادرم میگفتم! 😕 ♦️با حالت بدے گفت: _ڪیو دید میزنے؟😏 با اخم صورتم رو برگردوندم، امین سرش رو بلند ڪرد و با تعجب نگاهم ڪرد، نفسم بند اومد، مطمئن بودم رنگم پریدہ! بلند شد و سمت چپ رو نگاہ ڪرد!با دیدن پسر همسایہ اخم ڪرد و دوبارہ مشغول ڪتاب خوندن شد،اما چند لحظہ بعد با عصبانیت 😠 ڪتاب رو پرت ڪرد زمین! سریع پنجرہ رو بستم، زبونم تلخ تلخ بود، بہ زور نفس عمیقے ڪشیدم، میمیرے از اون بالا نگاهش نڪنے؟! 😒 ♦️حتما فڪرڪردہ با اون پسرہ بودم! با صداے شڪستن چیزے دوییدم سمت پنجرہ، چند لحظہ بعد صداے همهمہ اومد،با ترس رفتم تو ڪوچہ،چندنفر جلوے دیدم رو گرفتہ بودن، از بین صداها،صداے امین رو تشخیص دادم!😧با نگرانے رفتم جلو، خالہ فاطمہ بازوے 💪 امین رو گرفتہ بود و میڪشید بقیہ پسرهمسایہ رو گرفتہ بودن، عاطفہ با ترس داشت نگاهشون میڪرد رفتم ڪنارش. ♦️_چے شدہ؟! 😨 عاطفہ برگشت سمتم. _هانیہ چے ڪار ڪردے؟! 😬 با تعجب گفتم:😳 _من؟!من چے ڪار ڪردم؟! مادرم با عجلہ اومد سمتمون و گفت: _امین دارہ دعوا میڪنہ؟! 😦 خالہ فاطمہ امین رو هل داد داخل حیاط، عاطفہ دویید سمت امین، مادرم رفت ڪنارشون. ♦️قرار بود همیشہ جلوے امین اینطورے باشم ڪے قرار بود بتونم مثل آدم رفتار ڪنم؟! خواستم برم داخل خونہ ڪہ صداے ڪسے باعث شد برگردم! _یہ شمارہ دادم قبول نڪردے تموم شد رفت واسہ من آدم میفرستے؟! 😤 جوابے ندادم! دوبارہ داد ڪشید: _هوے با توام! 😵 ♦️با عصبانیت برگشتم سمتش 😠 خواستم چیزے بگم ڪہ امین اومد جلوے در! _صداتو براے ڪے بالا بردے؟! بدون توجہ بهش با عصبانیت گفتم: _آقاے حسینے من خودم زبون دارم! 😕 ♦️با بهت نگاهم ڪرد، چرا احساس میڪردم دلخورہ بہ جاے آقاامین گفتم آقاے حسینے؟! همسایہ ها پسر رو ڪشیدن ڪنار، رفتم سمت امین _من متاسفم،باید بہ خانوادم اطلاع میدادم تا اینطورے نشہ😒 سرشو انداخت پایین پوزخندے زد 😏 و آروم گفت: _یہ دختر بچہ بیشتر نیستے! ♦️سرش رو بلند ڪرد و زل زدم 👀 تو چشم هام! 💓قلبم داشت میزد بیرون نگاهش بہ قدرے برندہ بود ڪہ تمام بدنم رو بہ لرزہ انداخت انگار نگاهش با چشم هاے من درحال دوئل بودن و این نگاہ من 👀 بود ڪہ تو این جنگ نابرابر ڪم آورد و خیرہ زمین شد. _هانیہ ڪاش میفهمیدے من امینم نہ آقاے حسینے...😐 خدایا قلبم 💗 دیگہ توان نداشت گفت هانیہ و رفت، من رو بہ چالش سختے ڪشوند ... از اون روز ماجرا شروع شد.... .... ✍نویسنده: Instagram:leilysoltaniii 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh