🌷شهید نظرزاده 🌷
زمان بازرگان بہ ما بر چسب #چریڪ زدند، زمان بنےصدر هم برچسب #منافق! الان هم بر چسب خشڪ مقدسے و #تحجر
#بسیجی_یعنی_چه⁉️
#بدترین_موجودات_بسیجی_هاهستند😧
💢همان هایی که تا #صدام و حامیانش به ایران🇮🇷 حمله ور شدند، آن ها هم بند پوتین محکم کردند و به سمت #جبهه ها سرازیر شدند
💢همان هایی که #گازخردل را نفس کشیدن تا همه اکسیژن سالم را در امنیت نفس بکشند😌
💢همان هایی که گشنگی کشیدند و⚡️اما انگ شکم سیری را هم خریدند چون نمی خواستند #عزت بدهند تا لقمه ایی نان بگیرند!
💢همان هایی که هر وقت #فتنه_ایی به پا شد، به خیابان ها آمدند، سنگ و آجر و تیر 💥و ...خوردند تا کشور به دست نا اهلان نیافتد🚫 و تازه نیش و کنایه را هم به جان خریدند !
💢همان هایی که یک مشت #افراطی بی شناسنامه و تندرو و هیچی ندان و... هستند که، #جانشان را می روند کیلومتر ها آن طرف تر از وطن می دهند تا همه احساس #آرامش کنند
💢همان هایی که در آتش دشمن سوختند🔥 تا همه از سوختن در آتش دشمن و #گناه رهایی یابند اما نیش و کنایه خودی ها بیشتر سوزاندشان 😔
💢همان هایی که، در #گرما و سرما❄️ چادر سرشان میکنند و انگ #اُمّل بودن را هم، به جان می خرند تا نلرزانند دلِ جوانِ💓 خیابان و کوچه و... را .
💢همان هایی که در #شهرشان فقط، نگاه👀 به سنگ فرش های خیابان نصیبشان می شود
♨️آری
آنها #بدترین موجودات هستند
چون 👈 #درد دارند و شعله ورند از عشقـ❤️
♡سلام بر #بسیجی ها
♡سلام بر مخلص ها
♡سلام بر بی ادعاها
💢خوش به حالتان
من اینجا؛به حالتان #غبطه می خورم
بدترین موجودات زمین😓 ...
💢شما هم میتوانید کامل کننده متن باشید📝بدترین موجودات بسیجی ها هستند، چون...⁉️⁉️⁉️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
رهبر انقلاب: ایشان با این حادثه ای که پیش آمد به نظر من یک آبرویی داد به #محیط_علمی_کشور. یعنی #ش
9⃣1⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰غنی سازی ۲۰ درصد اورانیوم(که میلیارد ها دلار برای ایران🇮🇷 ارزش داشت و #مذاکرات_هسته_ای به پشتوانه آن انجام شد)دستپخت دانشمندی بی ادعا به نام #مجید_شهریاری است. چند نفر در این دیار می دانند که شهریاری این کار بزرگ را بدون دریافت ریالی دستمزد💰 و فقط برای #پیشرفت و سرافرازی کشورش انجام داده است⁉️
#همسر_شهید :
🔰سالن عروسی💍 ما سلف سرویس #دانشگاه بود! وقتی که سر کلاس درس این را برای بچهها تعریف میکنم، میبینم که بچهها اصلاً در مخیلهشان نمیگنجد🗯! با لباس #عروس از پلههای خوابگاه بالا رفتم. وقتی که #ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم☺️
🔰دکتر گفت میخواهی خانه بگیرم❓ گفتم نه؛ همین #خوابگاه خوب است. یک سوئیت کوچک متأهلی💞 داشتیم. آقای دکتر صالحی استاد ما بود. ایشان با خانمشان، آقای دکتر غفرانی هم با خانمشان، #مهمان ما بودند. یک سفره کوچک انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم😍. با #افتخار از این دو استاد بزرگوار در همان خانه کوچک خوابگاهی پذیرایی کردیم🍱.
🔰بعد هم دوتایی نشستیم راجع به مسائل #هستهای صحبت کردیم #نماز_شبش به راه بود. حتی شب عروسی هم سجاده نماز شبش📿 جمع نشد❌!
🔰در تمام این سالها خودم را در اوج #عزت میدیدم😎. نمیدانم این را چگونه بیان کنم. احساس میکردم خواهرم برادرم، اقوام و هرکس که به خانه من میآید، خیلی #مفتخر شده که به خانه من🏡 آمده است! این #مرد مرا در زندگی غنی کرده بود. عشــ❤️ـق ، محبت😍 ، #اخلاص ، و نمازهایش برای من ارزش بود👌! این چیزها برای من ارزش بود و ایشان این چیزها را تام و تمام داشت✅...
📚منبع/کتاب شهیدعلم
(خاطرات شهیدشهریاری)
#شهید_مجید_شهریاری
#دانشمند_انقلابی
🌷شهادت: ترور در ۸ / آذر / ۸۹
توسط عوامل رژیم صهیونیستی .
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عکس_نوشت
💢آمدند تا از مرزهای #شرف
و #عزت دفاع کنند
✅ من در این منطقه #دهلاویه، مردمی را دیدم که عمر خود را در همین منطقه گذرانده بودند - برادران و خواهران عرب - و با شجاعت، با #جانفشانی و #وفاداری خود به اسلام و ایران عزیز، آنچنان ایستادگیای کردند که همه ی
محاسبات #دشمن بعثی و پشتیبانان خارجىِ او، غلط از آب درآمد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 انتظار فقط به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن نیست❌
" #انتظار یعنی آماده شدن"
باید در راه ایجاد #جامعهی_مهدوی تلاش کنیم
🔻سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج):
💢در اسلام خواسته شده است از ما که انتظار داشته باشیم. #انتظار فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است✔️ گفتهاند #منتظر باشید؛ انتظار یعنی امید♥️ انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آیندهی قطعیای وجود دارد👌 صِرف نیاز نیست، انتظار #سازنده است.
💢لذا در روایات ما، معارف ما، #انتظار_فرج جایگاه بسیار مهمّی دارد. در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، #اقدام وجود دارد. اینی که پیغمبر میفرماید: «اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج»، ناظر به همهی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش میآید؛ #مشکلات گوناگونی در زندگی پیش میآید، انسان در مواجههی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود🚫 باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که #فرج_خواهد_آمد✅
💢انتظار به معنای فقط #نشستن و دست روی دست گذاشتن و چشم به در دوختن هم نیست؛ انتظار به معنای آماده شدن است💪 به معنای اقدام کردن است؛ به معنای این است که انسان احساس کند #عاقبتی وجود دارد که میشود به او دست یافت، برای رسیدن به آن عاقبت بایستی تلاش کند. ما که انتظار فرج داریم، انتظار #ظهور حضرت بقیّةاللّه (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم👊 باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعهی مهدوی.
💢خود را به هر اندازهای که در وسع و قدرت ما است بتوانیم به جامعهی مهدوی نزدیک کنیم که #جامعهی_مهدوی، جامعهی قسط است، جامعهی معنویّت است✓ جامعهی معرفت است✓ جامعهی برادری و اخوّت است✓ جامعهی علم است✓ جامعهی #عزّت است.
📆 #امام_خامنه_ای ۹۹/۱/۲۱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنوشته زینب سلیمانی به یاد پدر
💠من به فدای خواهر حسین(ع)
🔰بابای عزیزتر از جانم چه قدر خوب شد نام مرا #زینب گذاشتید. مادرم میگفت شما وقت انتخاب اسمم گفتید «بعدها متوجه میشید چرا اسم زینب را انتخاب کردم برای دخترم😍».
🔰 #شهادتتان از درون، خیمه سوزان من بود و تمام وجودم یکییکی از درون میسوخت و روی هم فرو میریخت😞 اما وقتی عظمت حضور مردم👥 را دیدم که چه باشکوه و #باعزت و با تمام وجود برایتان به میدان آمدند، دلم کمی آرام گرفت.
🔰همیشه به من میگفتید #عزت دست خداست و بدانید اگر گمنامترین🌷 هم باشید ولی نیت شما یاری مردم باشد، میبینید خداوند چقدر با عزت و عظمت شما را در آغوش💞 میگیرد. میدانم راز آن چهره نورانیتان و آن همه عزت و عظمتتان فقط در #نمازهای نافله و گریههای شبانه😭 و گرسنگی در بیابانها و گرمای صحراها و آن همه خطر را به جان خریدن نبود...
🔰بلکه شما جان و مال و دنیا و آخرتتان را با خداوند متعال، #فاطمه_زهرا(س) و عمه سادات(س) معامله کردید. آن روز که رسم «کلنا عباسک یا زینب»♥️ را نوشتید، این نوشته وِرد زبان همه عالم شد. شما " #علمدار خیمه خواهر حسین(ع)" شدید و من تا آخرین نفس فدایی بانویی میشوم که نام مبارکش را بر من نهادید تا حق این نام را ادا کنم✅
#زینب_حاج_قاسم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
🍂شهدا🌷 محور #عزّت و کرامت همه ما هستند. نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند♥️ سبحان اتصال یافتهاند.
🍂آنها را در چشم دل و زبان خود #بزرگ ببینید✅
#شهید_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
•••🌷 🍂شـهید شدن دل مےخواهد! دلی که آنقدر #قوی باشد و بتواند بریده شود💕 ازهمه تعلقات 🍂دلی که آرا
💢 #بیمه_گر_شرف ...
🔰در هر جای زمین، زیر آسمان خدا، فتنه ای، غارتی، قتلی، حق کشی، حرام خواری، بی عدالتی و ... رخ می دهد تنها گمشدۀ انسانی را در تمام این جنایت ها، نهایتاً #شرف خواهی یافت؛ اگر ذره ای در وجود آدمی شرف باشد مطمئناً به سمت خطا🚫 و #وحشیگری نخواهد رفت... در لغت نامه دهخدا، «شرف داشتن» اینطور معنی شده است: آبرو و #عزت داشتن؛ دارای حرمت و ناموس بودن💞 بزرگواری و مرتبت داشتن.
🔰آری در این دنیـ🌏ـای پُرفتنه با ناامیدی، دنبال #انسانیت و شرافت هستیم؛ و تو می توانی در #دهلاویه، بیمه شدنِ شرف را بیابی... شهید دکتر #مصطفی_چمران🌷دانشمندی عارف که همه رفاه و امکانات آمریکا را رها کرد و با کوچ به جنوب لبنان، زندگی در میان محرومان و مستضعفان را انتخاب کرد✅ و سالها در آنجا به مبارزات خود ادامه داد؛ چریک های زیادی را تربیت کرد تا در کنار #امام_موسی_صدر ، پایه های مقاومت را طرح ریزی کند و در کنار آموزش نظامی، برای یتیمان لبنان، پدری بی نظیر👌 و تکرار نشدنی را در تاریخ ثبت کرد
🔰آنچنان عمرش را فدای انسانهای مظلوم و ستمدیده کرد که #امام_خمینی (ره) او را بیمه گرِ شرف💖 در این دنیا توصیف کرد... اما حقیقتاً شرفی که #شهید_چمران آن را بیمه کرد چیزی جز قطره قطرۀ خون پاکش❣ که #مظلومانه بر خاک دهلاویه ریخت، نبود. "چمران #شهیدانه زندگی کرد" تا در نهایت به آرزوی شهادتش🌷 رسید...
🔰پس بارها #قبل _شهادتش، شهید شده بود با رها کردن دنیا و همه وابستگی های آن. آری او دنیا🌍 را سه طلاقه کرده بود تا #خدا خریدارش شود. شهید دکتر مصطفی چمران آنچنان همه را با پاکی✨ و خلوصش شیفته خود کرده بود که خبرنگاری که با تصویربرداری🎥 لحظه های دردناک ولی ماندگار #شهادت دکتر چمران را در 31 خرداد 1360 در دهلاویه ثبت کرده، می گوید: «به علت شیفتگی به شهید چمران، کارم شد #چمران_شناسی تا این شخصیت را بشناسم. به نظر من اگر کسی بتواند"فقط 10 درصد"از شخصیت شهید چمران را در خود پیاده کند، می تواند خیالش راحت باشد...»
💢شهید چمران عزیز♥️ چگونه می توان از شما نوشت؛ از #رشادت ها و فداکاری هایتان؛ از عرفان بی نظیر شما؛ از اخلاص نابتان💖 از انسانیت تکرار نشدنی تان؛ از مهربانی های #پدرانه تان. نه، کلمات توان وصف این خوبی هایتان را ندارند... آنچنان غریبانه زیستی و غریبانه هم از دنیا کوچ کردی🕊 که همچنان بعد رفتنت بین همه غریب هستی و شناخت تو برای #دوستدارانت سخت است...
💢شهید چمران عزیز🌷 ای #فرمانده قلب ها، همچون باران بر کویر دلهای عاشقانت باریدی تا آنها را در بهترین👌 مسیر عرفان قرار دهی و ثابت کنی که #شهدا_زنده_اند و نظاره گر...
💢شهید چمران عزیز، تو بارها در طول حیاتت با اثبات اینکه دنبال پُست و #مقام دنیایی نیستی❌شرف را بیمه کرده بودی و فقط با شهادتت این بیمه گریِ #شرف را به نام خودت ثبت کردی و چه ثبت زیبایی که همه را همچنان به سوی خودت جذب می کنی😍 طوریکه امام خمینی (ره) می گوید: «ما و شما هم خواهیم رفت. مثل #چمران بمیرید...»
💢شهید چمران عزیز، آنچنان #آسمانی بودی که انگار هرگز روی زمین زندگی نکرده بودی؛ آنجا که از حالات عرفانی خود می گویی: «خدایا، تو را شکر می کنم که #لذت_معراج را بر روحم ارزانی داشتی، تا گاه گاهی از دنیای ماده درگذرم و آنجا جز وجود تو را نبینم و جز #بقاء تو چیزی نخواهم و بازگشت از «ملکوت اعلی» برای من شکنجه ای آسمانی باشد😔 که دیگر به چیزی دل نبندم و چیزی دلم را #نرباید.»
💢شهیدچمران عزیز، ای چریک خستگی ناپذیر، آنچنان در #تمنای شهادت، از دنیا بریده بودی و مشتاق پرواز بودی🕊 که «شهادت» #بهترین_پاداش مجاهدت های تمام عمرت در راه اسلام و نجات انسان های دردمند بود... ای بیمه گرِ شرف، #شهادتت_مبارک🌷🌷🌷
✍ #زهرا_میرزایی
شهادت: سال ۱۳۶۰ دهلاویه
#شهید_مصطفی_چمران
#سالروز_شهادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 5⃣#قسمت_پنجم 💢باید #دعاکنى برایشان، باید از #او بخواهى
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
6⃣#قسمت_ششم
🏴پرتوچهارم🏴
💢 تو نیز دل 💕نگران از جا بر مى خیزى و از #شکاف خیمه🏕 بیرون را #نظاره مى کنى....
افراد، همه #خودى اند اما این وقت شب🌙 درکنار خیمه تو چه مى کنند ⁉️پاسخ را #حسین به درون مى آورد:
🖤خواهرم ! اینها #اصحاب من اند و سرشان ، #حبیب_بن_مظاهراسدى است . آمده اند تا با تو بیعت کنند که هزارباره تا پاى جان به حمایت از حرم #رسول االله ایستاده اند.
💢 چه بگویم ⁉️
چه #دریافت_روشنى💥 دارد این حبیب !... دین را چه خوب شناخته است... بى جهت نیست که امام لقب #فقیه به او داده است . اسم حبیب اسباب #آرامش_دل 💓است . وقتى #خبر آمدنش به کربلا را شنیدى سرت را از کجاوه بیرون آوردى و گفتى :
سلام مرا به حبیب برسانید.
🖤حسین جان ! بگو که زینب ، دعاگوى🤲 شماست و برایتان #حشر با رسول االله را مى طلبد و تا ابد #خیر و #سعادتتان را از خدا مسالت مى کند.
همین که برادر، #عمامه پیامبر را بر سر بگذارد، شمشیر🗡 پیامبر را در دست بگیرد و به سمت #سپاه دشمن👹 حرکت کند
💢کافیست تا #غم عالم بر دلت بنشیند. کافیست تا تمامى #مصیبتهاى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بیاورد و غربت وتنهایى جاودانه پدر، از #اعماق جگرت سر باز کند.اما برادر به این بسنده نمى کند، مقابل دشمن مى ایستد،
تکیه اش را بر شمشیر پیامبر مى دهد و در مقابل #سیاهدلانى که به خون سرخ💔 او تشنه اند،
🖤لب به موعظه مى گشاید:
مردم ! در #آرامش ، گوش به حرفهایم بسپارید و شتاب نکنید تا من آنچه #حق_شمابرمن است به جاى آورم که #موعظت شماست و #اتمام_حجت بر شما... درنگ کنید تا من ، انگیزه سفرم را به این دیار، روشن کنم . اگر عذرم را پذیرفتید و #تصدیقم کردید و با من از در #انصاف درآمدید خوشا به #سعادت شما، که اگر چنین شود، راه هجوم شما بر من بسته است.
💢 اما اگر عذرم را نپذیرفتید و با من از در انصاف در نیامدید، دست به دست هم دهید و تمام #قوا و شرکاء خود را به کار
گیرید، به #مقصود خود عمل کنید و به من مهلت ندهید. چه ، مى دانید که در فضاى روشن✨ و بى ابهام گام مى زنید.
🖤به هرحال #ولایت من با خداست و #پشتیبان من اوست . هم او که #کتاب📚 را فرو فرستاد و ولایت همه صالحان و نیکوکاران را به عهده گرفت.
#بندگان خدا! تقوا پیشه کند و از #دنیا برحذر باشید. اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود یا یکى براى دنیا باقى بماند، چه کسى بهتر از #پیامبران براى بقا و شایسته تر به رضا و راضى تر به قضاء؟!
💢 اما بناى آفریدگار بر این نیست ، که او دنیا را براى #فنا آفریده است.
تازه هاى دنیا کهنه است ، #نعمتهایش فرسوده و متلاشى شده و روشنایى سرورش ، تاریک 🖤و ظلمت زده.
دنیا، منزلى #پست و خانه اى #موقت است . کاروانسراست..... پس در اندیشه توشه باشید و بدانید که بهترین ره توشه تقواست . تقوا پیشه کنید تا خداوند #رستگارتان کند...
🖤 او چون طبیبى که به #زوایاى وجود بیمار آگاه است ، مى داند که مشکل این مردم ، مشکل #دنیاست ، مشکل علاقه به دنیا و از یاد بردن خدا و عالم عقبى .
فقط علقه هاى دنیا مى تواند انسان را اینچنین به #خاك سیاه شقاوت بنشاند. فقط پشت کردن به خدا 🕋مى تواند، پشت #عزت انسان را اینچنین به خاك بمالد.
💢 فقط از یاد بردن #خدا مى تواند #حجابهایى چنین ضخیم و نفوذناپذیر بر چشم و دل انسان بیفکند تا آنجا که آیات روشن ✨خدا را منکر شود و خون فرزندان پیامبر خدا را مباح بشمرد.
او همچنان با آرامش و حوصله ادامه مى دهد... و تو از #شکاف خیمه مى بینى که دشمن ، بى تاب و منتظر، این پا و آن پا مى کند تا پس از اتمام موعظه به او #حمله_ور شود...
#ادامه_دارد......
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 1⃣1⃣#قسمت_یازدهم 💢 وقتى از سرجناز#مسلم_بن_عوسجه آمد،..
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
2⃣1⃣#قسمت_دوازدهم
🏴#پرتو_ششم🏴
💢 اما چگونه؟...
با این قامت #شکسته که نمى توان خیمه 🏕وجود حسین را عمود شد.
با این دل گداخته که نمى توان بر جگر حسین #مرهم گذاشت.اکنون صاحب عزا تویى.... چگونه به تسلاى حسین برخیزى ⁉️نیازى نیست زینب! این را هم حسین خوب مى فهمد.
🖤وقتى #پیکرپاره_پاره_على_اکبر به نزدیکى خیمه ها مى رسد. و وقتى تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه 🏕بیرون مى اندازى ، وقتى به پهناى صورت اشک 😢مى ریزى و روى به ناخن مى خراشى ، وقتى تا رسیدن به پیکر على ، چند بار #زمین مى خورى و برمى خیزى ، وقتى خودت را به روى پیکر على اکبر مى اندازى ، #حسین #فریاد مى زند که : زینب را دریابید...
💢 حسینى که خود #قامتش در این عزا شکسته است و پشتش دوتا شده است . حسینى که #غم_عالم بر دلش نشسته است وجهان ، پیش چشمان اشکبارش تیره و تار شده است . حسینى که خود بر بلندترین نقطه عزا ایستاده است ، فقط #نگران حال توست و به دیگران #نهیب مى زند که : زینب را دریابید. هم الان است که قالب تهى کند و کبوتر🕊 جان از نفس تنش بگریزد.خانمى شده بودى تمام و کمال . و #سالارى بى مثل و نظیر.
🖤آوازه #فضل و کمال و #زهد و #عرفان و #عفت و #عبادت و #تهجد تو در تمام عالم اسلام پیچیده بود. آنقدر که نام ✨ #زینب✨ از شدت اشتهار، مکتوم مانده بود و اختصاص و انحصار لقبها بود که تو را معرفى مى کرد.
لزومى نداشت نام زینب را کسى بر زبان بیاورد...
💢اگر کسى مى گفت: عالمه ،
اگر کسى مى گفت عارفه ،
اگر کسى مى گفت فاضله ،
اگر کسى مى گفت کامله ،
🖤 همه ذهنها #تو را نشان مى کرد...
و چشم همه دلها به سوى تو برمى گشت.
تجلى گونه گون صفتهاى تو چون #صدف ، گوهر ذاتت را در میان گرفته بود و پوشانده بود.
کسى نمى گفت زینب.... همه مى گفتند: #زاهده ، #عابده، #عفیفه ، #قانته ، #قائمه ، #صائمه ، #متهجده ، #شریفه ، #موثقه ، #مکرمه.
💢این #لقبها برازنده هیچ کس جز تو نبود که هیچ کس واجد این صفات ، در حد و اندازه تو نبود....
نظیر نداشتى و دست هیچ معرفتى به کنه ذات تو نمى رسید.
القابى مثل : محبوبۀ #المصطفى و نائبۀ الزهرا،اتصال تو را به خاندان وحى تاکید مى کرد،... اما صفات دیگر، جز تو مجرا و مجلایى نمى یافتند.امینۀ الله را جز تو کسى دیگر نمى توانست حمل کند.
بعد از شهادت زهرا، تشریف (ولیه االله ) جز تو برازنده قامت دیگرى نبود....
🖤 ندیده بودند مردم...
در #تاریخ و پیشینه و مخیله خود هم کسى مثل تو را نمى یافتند...
جز #مادرت_زهرا که #پدید_آورنده تو
بود و مربى تو.از این روى ، تو را #صدیقه_صغرى مى گفتند#عصمت_صغرى...
که فاصله و منزلت میان معلم وشاگرد،مادر و #دختر و باغبان 🌴و گل ، 💐معلوم باشد و محفوظ بماند.
💢اما در میان همه این القاب و کنیه هاو صفات ، اشتهار تو به #عقیله_بنى_هاشم و #عقیله_عرب، بیشتر بود...
که تو عزیز خاندان خود بودى و #عزت هیچ دخترى به پاى عزت تو نمى رسید.
و چنین یوسفى را اگر از شرق تا غرب عالم ، خواستار و طالب نباشند، غیر طبیعى است... و طبیعى است اگر #طالبان وخواستگاران ، به بضاعت وجودى خویش ننگرند و فقط چشم به #عظمت مطلوب بدوزند.
مى آمدند، #همه_گونه مردم مى آمدند،...
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞❄️💞🍃💫 ❄️💞🍃💫 💞🍃💫 🍃💫 💫 ⚜بسم رب الزهرا سلام الله علیها. 🏴🔆ان شاءالله این #شهید عزیز واسطه خیر برای هم
🔆دایی همسر #شهید:🌾
♨️بهش گفتم: از این #سیدعلی تون که اینقدر سنگش رو به سینه میزنی، برام بگو.راستش آن #اوایل تا میدیدمش، مدام به رهبر، بدوبیراه میگفتم او هم سرش را میانداخت پایین و لام تا کام حرفی نمیزد.
♨️آن روز گفت: #گفتنی نیست، باید راهش رو بری تا بشناسیش!
چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد: اونوقت #محسن نیستم اگه تو رو ننشونم جلوی آقا.بعد از شهادتش، خواهرم زنگ زد گفت: داریم میریم دیدار #رهبری ، گفتیم تو هم بیای.❗️پیش خودم گفتم: حتماً باید از پشت میله ها #ببینمش.
♨️باورم نمیشد نمازم رو پشت سر رهبر بخوانم، نه از پشت میله ها، به فاصله یک و نیم متری.😭 #عزت از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید: #عاقبت_بخیر بشی!
همانجا به #محسن گفتم: تو قول دادی و به قولت عمل کردی، منم #عوض شدم؛ ولی هوام رو داشته باش عوضی نشم.
📚برگرفته از کتاب #سربلند ؛ روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی🌷
📝وصیت #شهید مدافع حرم محسن حججی:👇
🌾از #ولایت_فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که #امام_خامنهای نائب بر حق #امام_زمان است.🍂
🍃 #یاد_شهدا_باصلوات
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 7⃣4⃣#قسمت_چهل_وهفتم 💢زمزمه مى کنى : تاب از کَفَت نبرد
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
8⃣4⃣#قسمت_چهل_هشتم
💢... که ناگهان #جبرئیل فرود آمد و گفت: (اى محمد! خداوند تبارك و تعالى از احساس تو آگاه گشت و شادمانى تو را از داشتن چنین برادر و دختر و فرزندانى دریافت و خواست که این #نعمت را بر تو #کمال ببخشد و این #عطیه را گواراى وجودت گرداند... پس#مقرر_ساخت که ایشان و فرزندان ایشان و دوستان و شیعیان ایشان، با تو در #بهشت_جاویدان بمانند و هرگز میان تو و آنان #فاصله نیفتد.
🖤هر چقدر تو #گرامى هستى ، آنان گرامى شوند و هر #نعمت که تو را نصیب مى شود، آنان را نیز بهره باشد آنقدر که تو #خشنود شوى و از #مقام_خشنودى رضایت هم #فراتر روى.#اما_درعوض ، در این دنیا #مصیبت بسیار مى کشند و #سختى فراوان مى بینند، به دست #مردمى که #خود_را #مسلمان ، مى نامند و از #امت_تو مى شمارند، در حالیکه #خدا و #تو از آنها #بیزارید. آنان کمر به ایذاء عزیزان تو مى بندند و هر کدام را #در_نقطه_اى به قتل مى رسانند آنچنانکه #قتلگاه و #قبورشان از هم #فاصله مى گیرد و #پراکنده مى شود. #خداوند #تقدیر را براى آنان چنین رقم زده است و براى تو درباره آنان.
💢پس خداوند متعال را به خاطر تقدیرى چنین سپاس گو به این #قضاى او #راضى باش.)من خداوند را #سپاس گفتم و به این #تقدیرى چنین #رضایت دادم.سپس #جبرئیل گفت : (اى محمد! #برادرت پس از تو #مقهور و #مغلوب_امت خواهد شد و از دست دشمنان 🐲تو #رنجها خواهدکشید و مصیبتها خواهد دید تا آنکه به #قتل خواهد رسید.قاتل او #بدترین و #شقى_ترین موجود روى زمین است همانند کشنده #ناقه_صالح در شهرى که به آن هجرت خواهد کرد یعنى #کوفه و آن شهر، #مرکز شیعیان او و شیعیان فرزندان اوست. و اما این فرزند تو و با دست اشاره کرد
🖤 به #حسین با #جمعى_از_فرزندان و #اهلبیت و برگزیدگان امت تو به شهادت خواهد رسید در کنار #نهرفرات و در سرزمینى که #کربلا خوانده مى شود
#کثرت_اندوه_وبلا که از سوى دشمنان تو و دشمنان فرزندان تو در مى رسد در روزى که غم آن #جاودانه است و حسرت آن ماندگار. #کربلا، #پاکترین و #محترمترین بارگاه روى #زمین است و قطعه اى است از قطعات #بهشت.🌸و آنگاه که فرزند تو و یاورانش به شهادت مى رسند و سپاه #کفر و #ملعنت ، محاصره شان مى کنند،... زمین به لرزه در مى آید و کوههابه اضطراب و تزلزل مى افتد و دریاها خشمگین و متلاطم مى شود و اهل آسمانها، آشفته وپریشان مى شوند و اینهمه از سر خشم به دشمنان توست...
💢یا محمد! و دشمنان فرزندان تو و عظمت حرمتى که از خاندان تو شکسته شده است و شر هولناکى که به فرزندان عترت تو رسیده است.و در آن زمان هیچ موجودى نیست که داوطلب حمایت از فرزندان تو نمى شود و از خدا براى یارى حجت خدا پس از تو، رخصت نمى طلبد.
ناگهان نداى وحى خداوند در آسمانها و زمین و کوهها و دریاها طنین مى افکند که : ''این منم #خداوند فرمانرواى قدرتمند! کسى که هیچ #گریزنده_اى از حیطه #اقتدارش بیرون نیست و هیچ #طغیانگرى او را به عجز نمى آورد.
🖤 و من #قادرترینم در امر یارى و انتقام. #سوگند به #عزت و #جلالم که قاتلان فرزند پیامبرم را و #ستمکاران به عترت رسولم را چنان عذاب کنم که هیچ کس را در عالم چنین عذاب نکرده باشم . آنان که #حرمت و #پیمان پیامبر را شکستند، #عترت او را کشتند و به خاندان او ستم کردن...''تمام آسمان 🌫و زمین با شنیدن این کلام خداوند، ضجه مى زنند...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 5⃣5⃣#قسمت_پنجاه_وچهارم 💢و ماءموران در مى مانند که چه با
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
6⃣5⃣#قسمت_پنجاه_وششم
💢باز به یاد پدر مى افتى....
مگر #چند سال از #شهادت پدر گذشته است؟
پدر از آن #خانه🏠_محقر و کوچک، بر تمام #عالم اسلام حکم مى راند... و اینان فقط براى #حکومت بر #کوفه چه #دارالاماره اى بنا کرده اند؟! از این پس هر چه ظلم و ستم بر سر مردم جهان مى رود، باعث و بانى اش همان #غاصب_اولى است.اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلک.✨
#سرحسین را پیش از کاروان به دارالاماره رسانده اند و در #طشتى_زرین پیش روى #ابن_زیاد نهاده اند....
🖤ابن زیاد با #تفاخر و تبختر بر تخت تکیه زده است و با #چوبى که در دست دارد، بر #لب و #دندان حسین مى زند، و قیحانه مى خندد ☺️و مى گوید: _چه زود پیر شدى حسین ! امروز تلافى روز بدر!و تو با خودت فکر مى کنى که آیا روزى سخت تر از امروز در عالم هست؟
مى فهمى که این صحنه را تدارك دیده اند تا به هنگام ورود شما، تتمه #عزت و جلالتان را هم #به_خیال_خود فرو بریزند.... در میان حضار، چشمت به #زیدبن_ارقم صحابى #خاص پیامبر مى افتد...
💢با ریش و مو و ابرویى سپید و اندامى نحیف و تکیده در دلت به او مى گویى : تو چرا این صحنه را تاب مى آورى زید بارقم ؟
#زید، ناگهان از جا بلند مى شود و با لرزشى در صدا فریاد مى زند: _نکن ابن زیاد! چوب را از این لب و دندان بردار. به خدا که من بارها و بارها شاهد بوسه پیامبر بر این لب و دندان بوده ام.
و گریه 😭امانش را مى برد.ابن زیاد مى گوید:_خدا گریه ات را زیاد کند. براى این فتح الهى گریه مى کنى؟ اگر پیر و خرفت نبودى ، حتم گردنت را مى زدم.
🖤زید در میان گریه پاسخ مى دهد:
_پس بگذار با بیان حدیث دیگرى خشمت را افزون کنم:'''من به چشم خودم دیدم که پیامبر نشسته بود، #حسن را بر پاى #راست و #حسین را بر پاى #چپ نشانده بود، دو دست بر سر آن دو نهاده بود و به خدا عرضه مى داشت :
(خدایا! این دو و مومنان صالح را به دست تو مى سپارم.) ببین ابن زیاد! که با امانت رسول خدا چه مى کنى ⁉️و منتظر پاسخ نمى ماند....
💢به ابن زیاد پشت مى کند و راه خروج پیش مى گیرد و در حالیکه از #ضعف و #پیرى آرام آرام قدم بر مى دارد، زیر لب به حضار مجلس مى گوید:_از امروز دیگر #برده دیگرانید. فرزند فاطمه را کشتید و زاده مرجانه را امیر خود کردید. او کسى است که خوبانتان را #مى_کشد و بدانتان را به #خدمت مى گیرد. بدبخت کسى که به این #ننگ و #ذلت تن مى دهد.
یکى به دیگرى مى گوید:_اگر شنیده باشد ابن زیاد این کلام را، سر بر تن زید باقى نمى ماند.
🖤#اولین_نقشه ابن زیاد با اعتراض زید به هم مى ریزد... و ابن زیاد به نقشه هاى دیگر خود فکر مى کند.تو #گوشه_ترین_مکان را براى نشستن انتخاب مى کنى و مى نشینى.#بلافاصله زنان دیگر به دورت حلقه مى زنند و تو را چون #نگینى در میان مى گیرند.#سجاد در نزدیکى تو و بقیه نیز در اطراف شما مى نشینند.
ابن زیاد چشم مى گرداند و نگاهش بر روى تو متوقف مى ماند.... با لحنى سرشار از تبختر و #تحقیر مى پرسد:_آن زن ناشناس کیست ؟
کسى پاسخ نمى دهد.
دوباره مى پرسد...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
7⃣5⃣#قسمت_پنجاه_وهفت
💢دوباره مى پرسد. باز هم پاسخى نمى شنود....
خشمگین فریاد مى زند:_گفتم آن زن ناشناس کیست ؟یکى مى گوید:_زینب ، دختر على بن ابیطالب.برقى #اهریمنى در نگاه #ابن_زیاد مى دود. رو مى کند به تو و با تمسخر و تحقیر مى گوید:_خدا را شکر که شما را رسوا ساخت و افسانه دروغینتان را فاش کرد.
تو با #استوارى و #صلابتى که وصل به #جلال_خداست، پاسخ مى دهى:
🖤خدا را شکر که ما را به #پیامبرش محمد، #عزت و #شوکت بخشید و از هر #شبهه و #آلودگى #پاك ساخت. آنکه #رسوا مى شود، #فاسق است و آنکه #دروغش فاش مى شود #فاجر است و اینها به #یقین، ما نیستیم.
ابن زیاد از این پاسخ #قاطع و غیر منتظره جا مى خورد و لحظه اى مى ماند... نمى تواند #شکست را در #اولین_حمله ، بر خود #هموار کند....
💢نگاه حیرتزده حضار نیز او را براى حمله اى دیگر تحریک مى کند. این ضربه باید به گونه اى باشد که جز #ضعف و #سکوت پاسخى به میدان نیاورد._چگونه دیدى کار خدا را با برادرت حسین ⁉️ و تو محکم و استوار پاسخ مى دهى :
_ما راءیت الا جمیلا. جز خوبى و زیبایى هیچ ندیدم. و ادامه مى دهى : _اینان قومى بودند که خداوند، #شهادت را برایشان رقم زده بود. پس به سوى #قتلگاه خویش شتافتند. به زودى #خداوند تو را و آنان را #جمع مى کند و در آنجا به #داورى مى نشیند.
🖤 و اما اى ابن زیاد! #موقفى گران و محکمه اى #سنگین پیش روى توست.#بکوش که براى آن روز پاسخى تدارك ببینى. و چه پاسخى مى توانى داشت ؟!ببین که در آن روز، شکست 💔و پیروزى از آن کیست.... مادرت به عزایت بنشیند اى زاده مرجانه!ابن زیاد از این ضربه #هولناك به خود مى پیچد،... به #سختى زمین مى خورد و ناى برخاستن در خود نمى بیند.تنها راهى که #درنهایت_عجز، به ذهنش مى رسد، این است که جلاد را صدا کند تا در جا سر این حریف شکست ناپذیر را از تن جدا کند.
💢#عمروبن_حریث که #ننگ کشتن یک #زن را بیش از ننگ این #شکست مى شمرد و جنس این ننگ را بیش از ابن زیاد مى فهمد، به او تذکر مى دهد که دست از این تصمیم بردارد....
اما ابن زیاد #درمانده و #مستاصل شده است ، باید کارى کند و چیزى بگوید که این شکست را بپوشاند... رو مى کند به حضرت #سجاد و مى گوید: _تو کیستى ؟امام پاسخ مى دهد:
_✨من على فرزند حسینم.ابن زیاد مى گوید:
_مگر على فرزند حسین را خدا نکشت ؟
🖤امام مى فرماید:
_✨من برادرى به همین نام داشتم که... مردم! او را کشتند؟ابن زیاد مى گوید:نه ، خدا او را کشت.امام به #کلامى از #قرآن 📖، این بحث را فیصله مى دهد:_✨الله یتوفى الانفس حین موتها(27) خداوند هنگام مرگ ، جان انسانها را مى گیرد.#خشم ابن زیاد برافروخته مى شود، فریاد مى زند: _تو با این حال هم جرات و جسارت به خرج مى دهى و با من محاجّه مکنى؟
💢 و احساس مى کند که تلافى شکست در میدان تو را هم یکجا به سر او در بیاورد.فریاد مى زند: _ببرید و گردنش را بزنید. پیش از آنکه ماموران پا پیش بگذارند،... #تو از جا کنده مى شوى ، دستهایت را چون #چترى بر سر سجاده مى گیرى..
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
3⃣6⃣#قسمت_شصت_وسه
💢سر به #آسمان🌫 بلند مى کند و مى گوید:_خدایا پناه بر تو از شر دشمنان اهل بیت ، گواه باشد که من از #دشمنان آل محمد #بیزارى مى جویم.سپس صورت اشکبارش را بر پاهاى امام مى گذارد و مى پرسد:_آیا راهى براى توبه و بازگشت هست ؟امام مى فرماید:
آرى ، خداوند توبه پذیر است.
پیرمرد که انگار از یک کابوس وحشتناك #بیدار شده است و جان و جوانى اش را دوباره پیدا کرده ،
🖤#عصایش را به زمین مى اندازد و همچون جنون زده ها مى دود و فریاد مى کشد:_مردم ! ما فریب خوردیم. اینها #دشمنان #خدا نیستند. اینها #اهلبیت پیامبرند، #قاتلین اینها؛ دشمنان خدایند، #یزید دشمن خداست. آن پیامبرى که در اذانها شهادت، به رسالتش مى دهید، پدر اینهاست. توبه کنید! جبران کنید! برگردید! #مامورى که از لحظاتى پیش ، کمر به قتل پیرمرد بسته و به #تعقیب او پرداخته ، اکنون به پیرمرد مى رسد و با #ضربه شمشیرى میان سر و بدن او فاصله مى اندازد،...
💢آنچنانکه پیرمرد چند گامى را هم بى سر مى دود و سپس بر زمین مى افتد....
مردم، مردمى که شاهد این صحنه بوده اند، بیش از آنکه #هشیار و متنبه شوند، مرعوب و #وحشتزده مى شوند.بیش از این ، نگاه داشتن کاروان مصلحتنیست... کاروان را در زیر بار سنگین #نگاهها به سمت قصر یزید، حرکت مى دهند
#یزید، همه اعیان و #اشراف_شام و بزرگان #یهود و #نصارى و #سران_بنى_امیه و #سفرا را براى شرکت در این جشن بزرگ دعوت کرده است...
🖤#قصر را به انواع زینتها #آراسته و #شرابهاى گوناگون تدارك دیده است . پیداست که یزید به #بزرگترین_پیروزى زندگى خود، دست یافته است....
یزید به هنگام شنیدن خبر ورود کاروان سرها و اسرا، در حین مستى وسرخوشى، ناگهان ناله شوم کلاغها را مى شنود و با خود آنچنان که دیگران بشنوند، زمزمه مى کند: _در این هنگام که محمل شتران رسید و آن خورشیدها بر تل جیران# درخشید، ✨کلاغ 🦅ناله کرد و من گفتم :
💢 چه ناله کنى ، چه نکنى ، من طلبم را وصول کردم و به آنچه مى خواستم رسیدم.هم اکنون نیز، با #غرور و تبختر بر تخت تکیه زده است و ورود کاروان شما را #نظاره مى کند.... او که #همه_تلاش خود را براى #تحقیر این کاروان و #تعظیم دم و دستگاه خود به کار گرفته است،... اکنون به تماشاى #شکوه و #عزت خود و #خفت و خوارى #کاروان نشسته است.
همه اهل کاروان را از بزرگ و کوچک ، با #طناب به یکدیگر بسته اند.
🖤یک سر طناب را برگردن سجاد افکنده اند و سر دیگر را به بازوى تو بسته اند.... طناب دیگر از بازوى تو به دستهاى سکینه... و طناب دیگر و دست دیگر و بازوى دیگر... و #همه اهل کاروان به گونه اى به هم #وصل شده اند....
که اگر کسى #کندتر و یا #تندتر برود، #دیگران را با خود #به_زمین_بیفکند و اسباب #خنده و #مضحکه شود....
#به_محض_ورود به مجلس، #امام رو مى کند و به یزید و با لحنى آمیخته از #شکوه و #اعتراض و #توبیخ مى گوید:
_✨اى یزید! گمان مى کنى که اگر رسول خدا ما را در این حال ببیند، چه مى کند⁉️
💢با همین #اولین_کلام امام ، حال مجلس #دگرگون مى شود.... یزید فرمان مى دهد... که بند از دست و پاى شما و غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام ، باز کنند.... یزید در دو سوى خود امرا و بزرگان را نشانده است....براى شما جایى درست مقابل خویش ، تدارك دیده است.... و سرها را در طبقهایى پیش روى خود چیده است.... #دختران و #زنان تا مى توانند #به_هم #پناه مى برند...
و به درون هم مى خزند...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
5⃣6⃣#قسمت_شصت_وپنج
💢زمزمه مى کند:
_اى کاش بزرگان #قبیله من که در جنگ☄ بدر کشته شدند، بودند و مى دیدند که چگونه #قبیله خزرج در برابر ضربات نیزه به خوارى و زارى افتاده است، و از شادى فریاد مى زدند که اى یزید! دست مریزاد. بزرگانشان را به تلاقى جنگ بدر کشتیم و مساوى شدیم.مساله بنى هاشم ، بازى با سلطنت بود. نه خبرى از آسمان 🌫آمد و نه وحیی نازل شد! من از #خاندان خندف نباشم اگر کینه اى که از محمد (صلى االله علیه و آله و سلم ) دارم از فرزندان او نگیرم .(35)
🖤با دیدن این صحنه ، #ناله و فغان و #گریه دختران و زنان به #آسمان مى رود... و از گریهناناا?انان#زنان_پشت_پرده_قصر یزید به گریه مى افتند.... و صداى گریه و ضجه و ناله ، #مجلس را فرا مى گیرد.
و تو ناگهان از جا برمى خیزى....
و صداى گریه و ضجه فرو مى نشیند. #همه_سرها به سوى تو برمى گردد و همه نگاهها به تو خیره مى شود....
#سؤ ال و کنجکاوى اینکه تو چه مى خواهى بکنى و چه مى خواهى بگویى بر جان دوست و دشمن🐲 ، چنگ مى اندازد....
💢چوب #خیزران به دست یزید میان زمین و آسمان🌫 مى ماند....
#نفسها در سینه حبس مى شود و سکوتى غریب بر مجلس سایه مى افکند.... و #تو آغاز مى کنى:
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد االله رب العالمین و صلى االله على رسوله و آله اجمعین.راست گفت #خداى سبحان، آنجا که فرمود: '' ثم کان عاقبۀ الذین اساؤ السؤ اى ان کذبوا بایات االله و کانوا بها یستهزئون.''سپس #فرجام آنان که مرتکب #گناه شدند، این بود که #آیات خدا را #دروغ شمردند و به #تمسخر آن پرداختند....
🖤چه گمان کرده اى یزید⁉️
اینکه راههاى #زمین و آفاق آسمان را بر ما بستى و ما را به سان #اسیران به این سو و آن سو راندى، گمان مى کنى که نشانگر #خوارى ما نزد خدا و #عزت و بزرگى تو در نزد اوست؟ کبر ورزیدى، گردن فرازى کردى و به خود بالیدى و شادمان گشتى از اینکه دنیا به تو روى آورده و کارها بر وفق مرادت شده و ملک ما و حکومت ما به #سیطره ات درآمده؟⁉️کجا با این شتاب؟!آهسته تر یزید!
فراموش کرده اى
💢این فرموده خداوند را که: '' و لا یحسبن الذین کفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم. انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب أليم.(36)آنان که #کفر ورزیدند، گمان نکنند که #مهلت ما به #سود آنهاست. ما به آنان مهلت و فرصت مى دهیم تا#برگناهانشان_بیفزایند و عذابى #دردناك در انتظار آنان است....
اى فرزند آزاد شدگان به منت !(37) آیا این از #عدالت است که زنان و کنیزان تو #درپرده باشند و دختران رسول االله، #اسیر و #آواره؟ #حجاب آنان را بدرى ، روى آنان را #بگشایى و دشمنان، آنان را با شهرى به شهرى برند و بیابانى و شهرى بدانها #چشم بدوزند
🖤 و نزدیک و دور و پست و شریف به #تماشایشان بایستد در حالیکه نه از مردانشان #سرپرستى مانده و نه از #یاورانشان ، مددکارى.و چه توقع و انتظارى است از فرزندان آن#جگرخوارى که جگر پاکان را به دندان کشیده و گوشتش از #خون_شهیدان روئیده؟! و چگونه در #عداوت با ما #شتاب نکند کسى که به ما به چشم #بغض و #کینه و #خشم و دشمنى مى نگرد و بى هیچ حیا و پروایى مى گوید:(اى کاش پدرانم بودند و از شادمانى فریاد مى زدند: اى یزید! دست مریزاد!) و #بى_شرمانه بر لب و دندان اباعبداالله، سید جوانان اهل بهشت، چوب مى زند!...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
💢دلتنگی، 💔درد عجیب بشریّت است، دردی رازآلود و #مملو از وهم. دلتنگی، گاه تو را تا پست ترین مدار های #ذلت فرو می افکند و گاه، تا عشق و #عزت بالا می برد.همانگونه که بزرگ مرد روایت ما نیز، دلتنگ بود. دلتنگ وصل یاران جاودان، دلتنگ #عِطر بهشت 🌸و دلتنگ "او"
💢و عاقبت، همین دلتنگی #خالصانه، رَه گشود.وَه که چه زیباست، آنقدر عاشق💛 باشی، که دلت بشود مسبب #عروجت. آنقدر پاک باشی که معشوق، سوختن تار و پود روحت در #هُرم شعله های دلتنگی را تاب نیاوَرَد و تو را فرا بخواند.
وَه که چه زیباست، این چنین #دلتنگی.
🍂دل تنگ خویشتن را
به تو می #دهم نگارا
🍃بپذیر تحفه ی من
که عظیم تنگ دستم
💢و خوشا آن دم، که دل های ما نیز پر عیار شوند و #عاشق.آنقدر که آنچه داریم را به رود روح افزای #ایمان و عشق و دلداگی بسپاریم و تا به ابد، جاودانه شویم در "او"
✍نویسنده: #زهرا_مهدیار
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_شعبانعلی_امیری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌾به تاریخ این سرا که بنگری، در تمام برگ هایش، روایت #حق_طلبی بزرگانی ایستاده مقابل جور، نوش روحت میشود. چه در عرصهی نبرد آغشته به خون و چه در مصاف #سیاست.
🌾به برخی رجل سیاسیِ مدعی و غرب نشانِ امروز، ننگرید، در پیشینهی سیاست ما، مردانی استوار و بی باک از ظالم بوده اند، که موجب بالندگی و #عزت اند. افرادی مانند #شهید_سیدحسن_مدرس.
🌾مگر خصوصیت او چه بود؟
از مدرّس عالِمتر هم داشتیم. مدرّس خصوصیت عمدهاش این بود که هیچ عامل ارعاب و #تهدید و تطمیع و فریبگرى در او اثر نمىکرد.*😌
🌾او باور داشت که خدا یاریگر #حقیقت و روشناییست. باور داشت که این قدرت های جفا پیشه، آنگونه که خود را قوی مینمایانند، نیستند. باور داشت که باید بایستد. باید بهر مردمی که او را برگزیده اند، فریاد #عدل سر دهد❣
🌾ملت ما مرهون خدمات و #فداکاری های او است و اینک [که] با سربلندی از بین ما رفته، بر ما است که ابعاد روحی و بینش #سیاسی_اعتقادی او را هر چه بهتر بشناسیم و بشناسانیم.*♡
✍پ.ن:
* بیانات رهبری در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی (۱۳۷۳)
*بیانات امام خمینی(ره)؛ صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۷۴
✍نویسنده: #زهرا_مهدیار
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_آیتالله_سیدحسن_مدرس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚متروی#تهران ایستگاهی🚉 دارد به نام جوانمرد قصاب📚
این#جوانمرد، همیشه با وضو بود.😊
می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: #الحمدلله🤲، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه👌...!!
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.😍
اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ#ترازو هست.»
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز#سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت🥩 می پیچید توی کاغذ و می داد دستش. کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که#نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت، را دو برابر پول مشتری، گوشت می داد.😍
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.😊
گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت، توی#روزنامه، دوباره بر میگرداند به#مشتری.😔
گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت#دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی#پولت💶.»
#عزت نفس مشتری نیازمند را نمی شکست.....!!
این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از#عمرش را گذراند🗓 و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#بازنشر طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید مصطفی چمران.. 🌱' 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢 #بیمه_گر_شرف ...
🔰در هر جای زمین، زیر آسمان خدا، فتنه ای، غارتی، قتلی، حق کشی، حرام خواری، بی عدالتی و ... رخ می دهد تنها گمشدۀ انسانی را در تمام این جنایت ها، نهایتاً #شرف خواهی یافت؛ اگر ذره ای در وجود آدمی شرف باشد مطمئناً به سمت خطا🚫 و #وحشیگری نخواهد رفت... در لغت نامه دهخدا، «شرف داشتن» اینطور معنی شده است: آبرو و #عزت داشتن؛ دارای حرمت و ناموس بودن💞 بزرگواری و مرتبت داشتن.
🔰آری در این دنیـ🌏ـای پُرفتنه با ناامیدی، دنبال #انسانیت و شرافت هستیم؛ و تو می توانی در #دهلاویه، بیمه شدنِ شرف را بیابی... شهید دکتر #مصطفی_چمران🌷دانشمندی عارف که همه رفاه و امکانات آمریکا را رها کرد و با کوچ به جنوب لبنان، زندگی در میان محرومان و مستضعفان را انتخاب کرد✅ و سالها در آنجا به مبارزات خود ادامه داد؛ چریک های زیادی را تربیت کرد تا در کنار #امام_موسی_صدر ، پایه های مقاومت را طرح ریزی کند و در کنار آموزش نظامی، برای یتیمان لبنان، پدری بی نظیر👌 و تکرار نشدنی را در تاریخ ثبت کرد
🔰آنچنان عمرش را فدای انسانهای مظلوم و ستمدیده کرد که #امام_خمینی (ره) او را بیمه گرِ شرف💖 در این دنیا توصیف کرد... اما حقیقتاً شرفی که #شهید_چمران آن را بیمه کرد چیزی جز قطره قطرۀ خون پاکش❣ که #مظلومانه بر خاک دهلاویه ریخت، نبود. "چمران #شهیدانه زندگی کرد" تا در نهایت به آرزوی شهادتش🌷 رسید...
🔰پس بارها #قبل _شهادتش، شهید شده بود با رها کردن دنیا و همه وابستگی های آن. آری او دنیا🌍 را سه طلاقه کرده بود تا #خدا خریدارش شود. شهید دکتر مصطفی چمران آنچنان همه را با پاکی✨ و خلوصش شیفته خود کرده بود که خبرنگاری که با تصویربرداری🎥 لحظه های دردناک ولی ماندگار #شهادت دکتر چمران را در 31 خرداد 1360 در دهلاویه ثبت کرده، می گوید: «به علت شیفتگی به شهید چمران، کارم شد #چمران_شناسی تا این شخصیت را بشناسم. به نظر من اگر کسی بتواند"فقط 10 درصد"از شخصیت شهید چمران را در خود پیاده کند، می تواند خیالش راحت باشد...»
💢شهید چمران عزیز♥️ چگونه می توان از شما نوشت؛ از #رشادت ها و فداکاری هایتان؛ از عرفان بی نظیر شما؛ از اخلاص نابتان💖 از انسانیت تکرار نشدنی تان؛ از مهربانی های #پدرانه تان. نه، کلمات توان وصف این خوبی هایتان را ندارند... آنچنان غریبانه زیستی و غریبانه هم از دنیا کوچ کردی🕊 که همچنان بعد رفتنت بین همه غریب هستی و شناخت تو برای #دوستدارانت سخت است...
💢شهید چمران عزیز🌷 ای #فرمانده قلب ها، همچون باران بر کویر دلهای عاشقانت باریدی تا آنها را در بهترین👌 مسیر عرفان قرار دهی و ثابت کنی که #شهدا_زنده_اند و نظاره گر...
💢شهید چمران عزیز، تو بارها در طول حیاتت با اثبات اینکه دنبال پُست و #مقام دنیایی نیستی❌شرف را بیمه کرده بودی و فقط با شهادتت این بیمه گریِ #شرف را به نام خودت ثبت کردی و چه ثبت زیبایی که همه را همچنان به سوی خودت جذب می کنی😍 طوریکه امام خمینی (ره) می گوید: «ما و شما هم خواهیم رفت. مثل #چمران بمیرید...»
💢شهید چمران عزیز، آنچنان #آسمانی بودی که انگار هرگز روی زمین زندگی نکرده بودی؛ آنجا که از حالات عرفانی خود می گویی: «خدایا، تو را شکر می کنم که #لذت_معراج را بر روحم ارزانی داشتی، تا گاه گاهی از دنیای ماده درگذرم و آنجا جز وجود تو را نبینم و جز #بقاء تو چیزی نخواهم و بازگشت از «ملکوت اعلی» برای من شکنجه ای آسمانی باشد😔 که دیگر به چیزی دل نبندم و چیزی دلم را #نرباید.»
💢شهیدچمران عزیز، ای چریک خستگی ناپذیر، آنچنان در #تمنای شهادت، از دنیا بریده بودی و مشتاق پرواز بودی🕊 که «شهادت» #بهترین_پاداش مجاهدت های تمام عمرت در راه اسلام و نجات انسان های دردمند بود... ای بیمه گرِ شرف، #شهادتت_مبارک🌷🌷🌷
✍ #زهرا_میرزایی
شهادت: سال ۱۳۶۰ دهلاویه
#شهید_مصطفی_چمران
#سالروز_شهادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃به تابلوی #چشمانش می نگرم. آن چشم های آرام حالا روشن تر و زیباتر از هر زمانی به نظرم میآمد. عکس برای چند ماه پیش بود ولی انگار روز قبل رفتنش آن را گرفته بود.
🍃یادم است روزی که میخواست برود نتوانستم یک دل سیر به تماشایش بنشینم، نشد آن دو گوی بلورین چشمهایش را ببوسم. فقط توانستم از نگرانی های #مادرانهام برایش حرف بزنم. اینکه رفتنش برایم تاب و توان نمیگذارد، اینکه اگر برود چه بر سر #دلم میآید و هزاران "اگر" دیگر...
🍃میخواستم مجابش کنم که بماند. از #کودکی اش گفتم؛ زمانی که سال چهل و چهار متولد شد و #سیدعلی نام #حیدر را برایش انتخاب کرد. از آن روزی حرف زدم که برای اولین بار کلمه بابا را ادا کرد. گفتم که قد کشیدنش را دیدم، رویاهایم پیش چشمانم قد علم کردند، رخت #آرزوهایم را در تنش دیدم و لحظه شماری کردم برای #حقیقی شدنشان.
🍃از #همت و پشتکارش برای زمین زدن رژیم گفتم که آنها را در شب بیداری ها و #تظاهرات و اعلامیه نوشتن هایش دیده بودم. هر شب که برای گشت بیرون میزد از خانه، دلم آب میشد و پشت سرش میریخت. #قرآن نذرش میکردم که سالم برگردد.
🍃اینها همه را گفتم و تاکید کردم که تو #دِینت را دو سال پیش ادا کردی، بمان و اینجا خدمت کند، پشت #جبهه! یک کلمه گفت: مرگ با #عزت اگر خونین، بهتر از زندگی #ننگین. و من خاموش گشتم، دلم نیز هم...
🍃دیگر #نذرش نکردم، دیگر از شب بیداری هایم در دوران طفولیتش نگفتم، نخواستم بماند و جبران کند، از #خدمتش تا به الان برای این دیار نگفتم، منتی نبود! هرچه بود برای #خدا کرده بود... فقط دل و زبانم یک چیز را گفت: خدا به همرات! دلم آب شد و ریخت پشت سرش اما دیگر دلم شور نخورد، دیگر #نگران نشد. آرام گرفت و جگر گوشه اش را به امان خدا سپرد. و چه امانی بهتر و خوب تر از خدا! آنقدر خوب که #پرواز کرد سمت خدا، آنهم به وقت آذر هزار و سیصد و شصت در جبهه #مریوان...
◇سالگرد #شهادتت_مبارک حیدرم!◇
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🍁به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_سیدحیدر_حمیدی
📅تاریخ تولد : ۱ اسفند ۱۳۴۴
📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۶۰
📅تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : اطلاعاتی در دسترس نیست.
🕊محل شهادت : مریوان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سالروز_شهادت #شهید_سیدحیدر_حمیدی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃به تابلوی #چشمانش می نگرم. آن چشم های آرام حالا روشن تر و زیباتر از هر زمانی به نظرم میآمد. عکس برای چند ماه پیش بود ولی انگار روز قبل رفتنش آن را گرفته بود.
🍃یادم است روزی که میخواست برود نتوانستم یک دل سیر به تماشایش بنشینم، نشد آن دو گوی بلورین چشمهایش را ببوسم. فقط توانستم از نگرانی های #مادرانهام برایش حرف بزنم. اینکه رفتنش برایم تاب و توان نمیگذارد، اینکه اگر برود چه بر سر #دلم میآید و هزاران "اگر" دیگر...
🍃میخواستم مجابش کنم که بماند. از #کودکی اش گفتم؛ زمانی که سال چهل و چهار متولد شد و #سیدعلی نام #حیدر را برایش انتخاب کرد. از آن روزی حرف زدم که برای اولین بار کلمه بابا را ادا کرد. گفتم که قد کشیدنش را دیدم، رویاهایم پیش چشمانم قد علم کردند، رخت #آرزوهایم را در تنش دیدم و لحظه شماری کردم برای #حقیقی شدنشان.
🍃از #همت و پشتکارش برای زمین زدن رژیم گفتم که آنها را در شب بیداری ها و #تظاهرات و اعلامیه نوشتن هایش دیده بودم. هر شب که برای گشت بیرون میزد از خانه، دلم آب میشد و پشت سرش میریخت. #قرآن نذرش میکردم که سالم برگردد.
🍃اینها همه را گفتم و تاکید کردم که تو #دِینت را دو سال پیش ادا کردی، بمان و اینجا خدمت کند، پشت #جبهه! یک کلمه گفت: مرگ با #عزت اگر خونین، بهتر از زندگی #ننگین. و من خاموش گشتم، دلم نیز هم...
🍃دیگر #نذرش نکردم، دیگر از شب بیداری هایم در دوران طفولیتش نگفتم، نخواستم بماند و جبران کند، از #خدمتش تا به الان برای این دیار نگفتم، منتی نبود! هرچه بود برای #خدا کرده بود... فقط دل و زبانم یک چیز را گفت: خدا به همرات! دلم آب شد و ریخت پشت سرش اما دیگر دلم شور نخورد، دیگر #نگران نشد. آرام گرفت و جگر گوشه اش را به امان خدا سپرد. و چه امانی بهتر و خوب تر از خدا! آنقدر خوب که #پرواز کرد سمت خدا، آنهم به وقت آذر هزار و سیصد و شصت در جبهه #مریوان...
◇سالگرد #شهادتت_مبارک حیدرم!◇
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
#شهید_سیدحیدر_حمیدی
📅تاریخ تولد: ۱ اسفند ۱۳۴۴
📅تاریخ شهادت: ۷ آذر ۱۳۶۰
🥀مزار شهید: اطلاعاتی در دسترس نیست.
🕊محل شهادت: مریوان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh