🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞 ↶ #نیمه_پنهان↷ #قسمت_چهلم0⃣4⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃يك شب خانمها گفتند
📚 #رمان
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین
↶ #نیمه_پنهان↷
#قسمت_چهل_ویکم1⃣4⃣
🔻راوی: همسر شهید
🍃مي خواستم همان جوري باشم كه او خواسته . قرص و محكم . سعي مي كردم گريه و زاري راه نيندازم .
🍃 تمام مدت هم بالاي سرش بودم . وقتي تو خاك مي گذاشتند ، وقتي تلقين مي خواندند ، وقتي رويش خاك مي ريختند . بعضي مواقع خدا آدم را پوست كلفت مي كند . بچه هاي سپاه و لشكرش توي سر و صورت خود مي زدند . نمي دانستم اين همه آدم دوستش داشته اند . حرم پر از جمعيتي بود كه سينه مي زدند و نوحه مي خواندند . بهت زده بودم . مدام با خود مي گفتم چرا نفهميدم كه شهيد مي شود .
خيلي ها گفتند " چرا گريه نمي كند . چرا به سر و صورتش نمي زند ؟"
🍃 مدتي در خانه ي آقا مهدي ماندم . بعد از برگشتم پيش خانم همت و باكري . حالا من هم مثل آن ها شده بودم . ديگر منتظر كسي و چيزي نبودم . حادثه اي كه نبايد پيش آمده بود . آن ها خيلي هوايم را داشتند.
#ادامه_دارد...✒️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین
↶#نیمه_پنهان↷
#قسمت_چهل_ودوم2⃣4⃣
🔻راوی: همسر شهید
🍃 آنها تجربه هاي خودشان را به من مي گفتند . صبر بعد از مدتي آمد ومن آرام تر شدم .
🍃 مي نشستم و از خاطرات شهدايمان حرف مي زديم . آن روزها آن قدر مصيبت ريخته بود كه گريه كردن كار خنده داري به نظر مي رسيد . يادگاري هاي زندگي با او همين خاطرات ريز و درشتي است كه بعضي وقت ها يادم مي آيد و آن مرجان بزرگي هم كه آن جاست ، او يك بار برايم آورد . يك قرآن و تسبيح هم به من داد . از دوستش گرفته بود كه شهيد شده . باز هم انگار اتاق ذهنم دو قسمت شده و او پشت آن ديوار #كميل مي خواند . صداي كميل خواندش را مي شنوم . باورتان مي شود ؟
🍃گوشه ای از #وصيت_نامه شهيد مهدی زین الدین🍃
اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ كس نمیتواند پاسداری از اسلام كند در حالی كه ایمان و یقین به اباعبداللهالحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنههای پیكار میرزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته كه به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تكلیف میكنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل كردن و حسینوار زندگی كردن.
در زمان غیبت كبری به كسی «منتظر» گفته میشود و كسی میتواند زندگی كند كه منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد.
#پایان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_16489535.mp3
13.27M
#مداحی
خجالت میکشم #حسیـــن
🎤 #شهید_حسین_معزغلامی
{ ... دلم گرفته از همه ...
دنیا برام جهنمه ...💔 }
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5899919101895116326.mp3
7.49M
﷽
♨️بـسیار زیبا و شنیدنی👆
🎤 حجت الاسلام #دارستانی
🎧داسـتان شـنیدنی پسـر مهـزیار
و #امام_زمان..
#میشه یوسف زهـرا رو دید..
مانع دیدار ، #گـنـاهـان🔞 ماست..
چرا همه طلبکاریم از امـام زمـان⁉️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #رهبرانقلاب در دیدار با خانوادهی شهید مدافع حرم بابک نوری هریس فرمودند: 💢فرزند شما با این حرکت،
خاطره
🔻دوست شهید نوری:
🔰گفتنش درست نیس ولی منو #بابک با هم به #خیریه ها کمک میکردیم. یکسری خانواده های نیازمند می شناختیم، سعی میکردم #ناشناس👤 کمکشون کنیم.
🔰گاهی بچه هایی رو میدیدم که #لباس مناسبی ندارن❌ براشون مخفیانه لباس👕 و وسایل میگرفتیم.
🔸امام کاظم(ع):
خدا را در زمین #بندگانی است که برای رفع نیاز های #مردم میکوشند، اینان در روز #قیامت(از عذاب) در امان هستند.
#شهید_بابک_نوری_هریس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹رضا دامرودی فرزند حسین متولد 20 تیر 1367📆 در خانواده ای #مذهبی دیده به جهان گشود👶 وی در مدرسه راهنم
💌نامه شهید خطاب به همسرشان 💌
📝 #همسر_عزیزم؛ سلام….
امیدوارم زمانی که این نامه📨 را می خوانی از دست من #راضی باشی و به خاطر تمام سختی ها و اذیت هایی که در این چند سال📆 برایت رقم زدم بنده حقیر را #بخشیده باشی،….
📝نمی دانم با چه زبانی از #تو، خوبی هایت، صبر و تحملت درکنار من💞 و… تشکر کنم. توصیه میکنم که همیشه به #یاد_من باشی و مرا فراموش نکنی💬 از #دختر خوبمان مواظبت کنی و زیر چادر خودت💫 پرورش دهی تا راه خودت را ادامه دهد……
📝همیشه با نمــاز و قرآن و #توسل به ائمه اطهار و حضرت ابوالفضل؛ و #حضرت_زینب برای سلامتی خودت، دختر عزیزمان و بنده حقیر دعا کن🙏 که میدانم دعای تو #همیشه مستجاب می شود .
#شهید_رضا_دامرودی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰خاطره همسر شهید:
💠من قبل تو خودم بین #شهدا هستم
⚜آقامحمد که بودند هر پنج شنبه میرفتیم #گلزار_شهدا بهشت زهرا🌷
نزدیک به غروب میرفتیم و #نماز جماعت مغرب و عشا رو اونجا می خوندیم
⚜پدرم که سال ۶۵ در منطقه #شلمچه به شهادت🌷 رسیدند در قطعه ۴۴ بهشت زهرا به خاک سپرده شدند یکبار بنده بالای مزار پدرم⚰ نشسته بودم و #آقامحمد ایستاده بود👤 بهشون گفتم آقا محمد ما بعد مرگمون نمیتونیم تو #یه_قبر باشیم.
⚜گفت چرا⁉️ گفتم من فرزند #شهیدم بعد از فوتم قطعه #صالحین (قطعه خانواده شهدا) دفن میشم ولی اجازه دفن به #داماد شهید رو اونجا نمیدن❌ پس جداییم💕 نگاهم کرد لبخند زد☺️ گفت من قبل تو خودم #بین_شهدا هستم.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمدحسین_مرادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
#عصر يك #جمعه دلگيـ💔ـر
دلم گفت: بگويم، بنويسم✍ كه
↫چرا #عشق به انسان نرسيدست
↫چرا آب💧 به انسان نرسيدست
↫و هنوزم كه هنوز است، #غم عشق به پايان نرسيدست⁉️
بگو #حافظ دلخسته ز شيراز بيايد
بنويسد📝 كه هنوزم كه هنوز است
چرا #يوسف گمگشته به كنعان نرسيدست❓
وچرا كلبه احزان به گلستـ🌸ـان نرسيدست
عصر اين #جمعه_دلگير
وجود #تو كنار دل هر بيدل💕 آشفته شود حس
كجايي #گل_نرگس؟😭
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_8459490.mp3
4.16M
🎧 #دعای_سمات
🎤 #سیدقاسم_موسوی_قهّار
🍃رو به #غروب می رود
🍂 #جمعه انتظار من
🍃رحم نمی کند خدا
🍂به #صبر بی قرار💓 من
🍃ندبه به ندبه بی اثر
🍂سمت #سمات می رود
🍃کی به سمات می رسد
🍂 #ندبه_انتظار من⁉️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق🌺✔️ #قسمت_بیست_و_هشتم: ارتباط اجباری عامل رشد هست 🔹🔶
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق✅🚥
#قسمت_بیست_و_نهم:روابط اجباری عامل تکامل ما
🔰🔵🔰
استاد پناهیان:
خدا انسان ها رو "در بستر روابط اجباری" امتحان می کنه 📃
رشد میدهد🌱
رزق میدهد ✨
انسان در بستر روابط اجباری "تکامل" پیدا میکنه
✨تربیت میشه
✨نورانی میشه
✨صفا پیدا میکنه
🌷👆🌸
خوشبحاله خانوم ها یا آقایونی که همسرشون "یکم بد اخلاقه بشه"
چه شود !!!😉
✔️آدم این بداخلاقی رو تحمل میکنه و میبخشه👏👏👏
مهربان تر برخورد میکنه
👇👇👇
✨اوووج میگیره✨
قول محضری میدم "همین دنیا لذت هاشو میبره" ✍
✔️✔️✔️✔️نترس از تحمل همسر بد اخلاق یا شوهر بد اخلاق ..
"خودت هیچ ضرری نخواهی کرد
خدا جبران میکنه
💕🌻🌼
لذائذی رو به تو خواهد چشوند که احدی نچشیده است.
✨روابط اجباری رو عشقه...✨
❤️❤️👆
طرف میگه چرا ازدواج بکنم؟
اگه ازدواج کنم میوفتم تو روابط اجباری !!!
عزیزم روابط اجباری هست که به تو همه چیز میده.
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۵۳.mp3
2.62M
#فایل_صوتي_امام_زمان 50
💢دیدی؛ وقتی یه خطایی میکنی؛
بیشترازخودت،
پدر ومادرت،که ریشه توأند، شرمنده میشن؟
✔️فکر کن!
توی همه عمُرت،چندبار امام زمانتو شرمنده کردی؟
وچندبار باعث عزّتش شدی👆👆
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌼
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کف اتاق توی یکی ازخانه های گلی #سوسنگرد نشسته بود سه نفر به #زحمت جا میشدند هم #نقشه پهن بود جلوش
#کلام_شهید ✍
🔸من به این نتیجه رسیده ام که #شهادت دست خودمان است. انتخاب شهادت🌷 را خداوند به عهده #خودمان👉 گذاشته است.
🔸این ما هستیم که #میتوانیم شرایط آن را فراهم کنیم. #ما هستیم که تعیین کننده این مسئله هستیم👌
#شهید_حسن_باقری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقا محسن چ زیبا گفتی که جوری زندگی کنیم که #خدا عاشقمون بشه اگه خدا عاشقمون بشه خوب ما رو خریداری
#بی_سر_اما_سربلند🕊
🌷تو #سروی و از جنگِ تبر برگشتی
🕊 #پیروز_شدی و با ظفر برگشتی
🌷یک روز به سوی #عشق رفتی باسر
🕊یک روز، ولی #بدون_سر برگشتی
#شهید_محسن_حججی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_اول1⃣
🍂ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻢ . ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﮐﺮﺩ . ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺘﯽ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ …
ﺍﺯ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺶ ﺧﻮﻧﻢ ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﺁﻣﺪ؛ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺗﻌﺼﺐ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ .
🍁ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺼﺮ ﻣﺤﮑﻢ ﻭ ﻣﺼﻤﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﭖ ﭘﺮ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ . ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻖ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻏﯿﻆ ﮔﻔﺘﻢ : ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺣﻘﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯿﺪ؟ ﺍﺻﻼ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭﺑﺎﺭﺵ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ؟ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﻥ ! ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﻨﺸﻮﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﻣﺎﻝ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﺒﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ !
🍂ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ . ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩ، ﺣﺘﯽ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻧﮑﺮﺩ . ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ . ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻫﺎﯾﺶ . ﺗﻌﺒﯿﺮﯼ ﺟﺪﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﯾﻨﯽ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﻪ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺍﯼ . ﭼﻄﻮﺭ ﺗﺎﺑﺤﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ؟ ﺍﻭ ﺑﯽ ﺗﻌﺼﺐ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻌﺼﺐ ﮐﻮﺭﻡ ﮐﺮﺩﻩ .
🍁ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﺎﻧﻪ، ﺫﻫﻨﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻫﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻢ . ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﺒﻪ ﺗﺨﺖ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺷﺪﻡ . ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻡ، ﺑﺮﻭﺷﻮﺭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﻣﻬﺪﻭﯾﺖ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ …
#ادامه_دارد....
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_دوم2⃣
🍂ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﺷﺪﻡ، ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ . ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺤﯿﻂ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺬﺍﺏ ﺑﻮﺩ . ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﭘﻮﺳﺘﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﻨﺮﻫﺎﯼ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻭ ﻋﮑﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﯼ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻻﺗﺖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﻨﺪﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺳﺮﻭﮐﻠﻪ ﺑﺰﻧﯽ !
🍁ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮﻫﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻫﺎ ! ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﺠﺐ ﺷﺎﻧﺴﯽ ! ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺗﻮﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻡ؟
ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﻭﺍﺣﺪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ، ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﺗﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻦ .
🍂ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﮔﻔﺘﻢ “ ﻣﺮﺳﯽ ” ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﻭﺍﺣﺪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ . ﺑﺎ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﻭ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﻧﺪ . ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻤﯽ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ . ﻇﺎﻫﺮﻡ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻏﯿﺮ ﻋﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ . ﺷﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﮐﻤﯽ ﺟﻠﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﻮﯼ ﮐﺘﺎﺑﺨﻮﻧﻪ ﻋﻀﻮ ﺑﺸﻢ . ﺗﻮﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎﻡ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻢ .
🍁ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮔﺮﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺖ ﻭ ﻧﺤﻮﻩ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﻼﺳﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻋﻀﻮ ﺍﺳﺖ . ﺍﺳﻤﺶ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻮﺩ .
ﻋﺼﺮ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺧﺮﺩﺍﺩ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﯽ ﺍﻡ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ . ﺯﻫﺮﺍ ﺑﻮﺩ .
- ﻣﯿﺎﯼ ﺑﺮﯾﻢ ﺟﺎﯾﯽ؟
- ﮐﺠﺎ؟
- ﺍﻭﻧﺶ ﺑﻤﺎﻧﺪ ! ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ ﺧﻮﺷﺖ ﻣﯿﺎﺩ .
- ﻧﮑﻨﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﺑﺪﺯﺩﯼ؟ !
- ﻣﯿﺎﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﯾﻪ ﮐﻼﺳﻪ ﻃﺮﻓﺎﯼ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺷﯿﺮﺍﺯ .
( ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ )
– ﺑﺎﺷﻪ .
- ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﺘﻮﻧﻢ !
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh