eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 یک روز بودے: من کجا و کجا⁉️ و گفتے: ☘شـ‌هید، را بہ چنگ مےآورد..و امروزتو شـ‌هادت را بہ آوردے،و همنشین گشتے... "🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🦋از ‌تو هوس‌ دارد‌ دل من😍 🦋چشمی ‌به درو ‌به ‌دارد دل ‌من 🦋تا کی به صبور؟ برگردآقا 🦋 آقا به ‌خدا ‌گناه ‌دارد ‌دلِ‌ من💔 ......🤲😔 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🌸بر خاک ها تا نه فقط خاک که و شرف و ندهند❌ 🍃با چه کردیم⁉️ یادشهیدان🌷را زنده کنیم که بر خاک افتادند😔 🌺 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
‍ او را به عاشقی می‌شناختند.عاشقی برای ارباب.یک محله بود و یک علمدار. انگار نمی شود از کنار این دریایِ بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی! عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق است.و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد. بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ اورا به سمت و سوی خود کشاند. وقتی امام_ره_ خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود. بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ افتاد ، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد. گویی این همه را وامدار نامش است.عباس آقایی که در شجاعت زبانزد است عباس‌گونه اش او را به خاکِ کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد.در عملیات صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود. در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به رفت. مادر می‌گوید: " از حج که باز گشت، گفتم : عباس ! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی )) گفت : (( خیلی دلم می خواهدملاقات و زیارت خدا نصیبم شود))." باید خالص باشی و برای نه از جان که از بگذری تا تو را بخرد. مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از می‌گفت تا که در نیمه شبی، در پنجوین ، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت . ۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ برسد ؛ پرستویِ خوش رقصِ آسمان ✍نویسنده: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
↫سیل میاد بچه ! ↫زلزله میشه بچه ! ↫جنگ‌ میشه بچه ! ↫لب مرز درگیری، بچه بسیجی! ↫تیر و ترکش بچه ! ↫داعـش میاد بچه ! ↫فحش خور بچه ! 💥اما حقوق، مزایا، ژن خوب، سفر خارج کشور، اختلاس واسه ! هرجای دنیا اگر چنین نیروی پایه کاری داشت که کار کنن حلوا حلواشون میکردن نه مثل ما با طعنه و کنایه تخریبشون کنن❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خامنه ای بودن از خمینی بودن سخت تراست👌 و صد البته شیرینی بیشتری هم دارد☺️... ❣ما ... ✘نه امام را دیدیم ✘نه شهدا را ❣با این حال هم پای امام مانده ایم هم میخواهیم ❣به این فکر میکنم 💭 این شانه ها تا به کی تحمل این بار را خواهند داشت ⁉️ و این قلبـ❤️ تا به کی خون دل خواهد خورد؟؟؟ ❣میدانی ؟ غربت بسیجی های ای را تنها (عج) تسکین خواهد بود😌... 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به سید می‌گفتن: اینا کی هستند مياري ؛😒 بهشون میدی؟!😟 می‌گُفت: ✨کسی که تو نیست، اگه بیاد توی مجلس و یه گوشه بشینـه 💥و شما بهش بها ندی❌، میـره و دیگه هم برنمی‌گرده اما وقتی بگیری، جذب همین میشه!😍 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
💠نحوه شهادت: توسط تک‌تیرانداز دشمن از و ران مورد اصابت💥 قرار می‌گیرد. وی چند روزی می‌شد که پشت سرهم می‌گرفت. بنابراین با زبان روزه به شهادت می‌رسد 💌قسمتی از شهید: جبهه دانشگاه انسان‌سازی است و انسان هنگامی‌که وارد جبهه می‌شود، از دنیای مادی بریده و وارد یک دنیای معنوی😌 دیگر می‌گردد. سنگر عزیز را خالی نگذارید و همانند علی‌اکبر مدافع اسلام باشید✌️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷سردار شھید محمود کاوه🌷 بايد بداند كه هر توطئه‌ای را كه عليه طرح‌ ريزي كند، امت بيدار و آگاه با پيروي از عزيز، آن را خواهد كرد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 8⃣1⃣ #قسمت_هجدهم روے پلہ ها نشستم، چند دقیقہ بعد بنیامین عصبے😡 او
❣﷽❣ 📚 •← ... 9⃣1⃣ مشغول تماشا ڪردن تلویزیون📺 بودم شهریار اومد ڪنارم، حرف هاے مادرم یادم افتاد زل زدم تو چشم هاش👀 و گفتم: _داداشے! سرش رو گذاشت روے دستہ ے مبل،مثل بچہ ها گفت: _جونہ داداسے!😄 با خندہ گفتم: _اہ لوس!داداسے! 😃 دستش رو گرفتم. _شهریار ما فقط همدیگہ رو داریم درستہ؟😊 سرش رو بہ نشونہ مثبت تڪون داد _همیشہ باید هواے همدیگہ رو داشتہ باشیم،درستہ هفت سال ازم بزرگترے اما از بچگے پا بہ پام اومدے!حالا نمیخوام خواهر بدے باشم!😌 سرش رو بلند ڪرد و جدے نگاهم ڪرد. با زبون لبم رو تر ڪردم و ادامہ دادم: _چرا نمیرے خواستگارے عاطفہ؟😉 با تعجب😳 نگاهم ڪرد! _این چیزا رو ڪے بہ تو گفتہ؟! +بذار حرفمو بزنم!من مشڪلے ندارم نہ با امین نہ با مریم نہ با عاطفہ نہ با خانوادشون!😊 شما دارید بزرگش میڪنید! ڪمتر جلو چشمشون باشیم! ڪمتر رفت و آمد داشتہ باشیم! وقتے دعوتشون ڪنیم ڪہ هانیہ خونہ نباشہ!😕 حتے میخواستید خونہ رو بفروشید! بہ افسردگے و حال بدم دامن زدید! فڪر ڪردید ڪہ چے؟! سم میریزم تو غذاشون یا تو بگے میخواے برے خواستگارے عاطفہ،ترورش میڪنم؟!😕 تو رو خدا بس ڪنید!خستہ شدم! انگار جذام دارم! نمیگم ڪامل فراموش ڪردم اما برام مهم نیست، نمیتونم مثل سابق باهاشون صمیمے باشم همین! 😕 شهریار دستم رو فشار داد با لبخند گفت: _میبینم گندہ گندہ حرف میزنےفسقل!احسنت! حرف هاتو قبول دارم، 😊هانے مامان و بابا تو رو حساس بار آوردن بعد از اون ماجرا ڪہ میتونست براے هر دخترے عادے باشہ و یہ مدت بعد فراموش ڪنہ بزرگترش ڪردن!بیشترین ڪمڪ رو خودت بہ خودت میتونے ڪنے فسقل خانم! دستش رو برد لاے موهام و شروع ڪرد بہ ڪشیدنشون! با جیغ از روے مبل بلند شدم. _شهریار خیلے بے جنبہ اے محبت بهت نیومدہ! 😄😬 خواست بیاد سمتم ڪہ با جیغ دوییدم، پدرم وارد خونہ شد،سریع پشتش پناہ گرفتم! شهریار صاف ایستاد و دستش رو گذاشت روے سینہ ش. 😃✋ _سلام آقاے پدر! پدرم جواب سلامش رو داد و رو بہ من گفت: _دختر بابا سلامش ڪو؟ 😍👩 موهام رو از جلوے چشم هام ڪنار زدم و بلند گفتم: _سلام!😊 حرف هاے سهیلے پیچید تو سرم،سرم رو انداختم پایین،آب دهنم رو قورت دادم،پدرم خواست برہ ڪہ زود بغلش ڪردم! متعجب ڪارے نڪرد، چند لحظہ بعد بہ خودش اومد و دست هاش رو همراہ بوسہ اے روے موهام دور شونہ هام گرہ زد! با خجالت گفتم: _بابا ببخشید! 😔 و تو دلم ادامہ دادم ببخش روے غیرت و اعتمادت پا گذاشتم! 😓 میدونستم با ایما و اشارہ با شهریار حرف میزد! با مهربونے گفت: _واسہ چے بابا؟😟 سرم رو بہ قلبش چسبوندم و با بغض گفتم: _براے همہ چے!😥 چندوقت بود طعم آغوش مهربون و پاڪش رو نچشیدہ بودم! تصمیم گرفتم، بزرگ بشم!😊 .... ✍نویسنده: Instagram:leilysoltaniii 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 📚 •← ... 0⃣2⃣ وارد حیاط دانشگاہ🏢🌳 شدم، بهار رو از دور دیدم،برام دست تڪون داد. لبخندے زدم 🙂 و رفتم بہ سمتش،محڪم بغلش ڪردم و گفتم: _سلام مشهدے خانم!زیارت قبول! گونہ م رو بوسید 😘و گفت: _سلام شما نباید یہ سر اومدے خونہ دوستت زیارت قبول بگے؟! ☺️ ازش جدا شدم،لبم رو بہ دندون گرفتم. _ببخشید! 😅 دستم رو گرفت و ڪشید. _حالا وقت براے تنبیہ هست!بدو بریم سخنرانے دارن! 😎 با تعجب گفتم: _سخنرانے؟! 😳 با آب و تاب شروع ڪرد بہ توضیح دادن: _اوهوم!سهیلے یڪے از این استاد خفن ها رو آوردہ! همونطور ڪہ راہ میرفتیم گفتم: _چرا من خبر ندارم؟! +اوہ خواهر من دنیا رو آب ببرہ تو رو خواب میبرہ! وارد سالن شدیم،روے صندلے ها نشستیم. ڪم ڪم همہ ے بچہ ها اومدن،یڪے شروع ڪرد بہ خوندن قرآن 🎤📖و طبق معمول همهمہ بود! سهیلے رفت تو جایگاہ سخنرانے در گوش قارے چیزے گفت، قارے آیہ رو تموم ڪرد و صدق اللہ العلے العظیم گفت! میڪروفن🎤 رو گرفت و شروع ڪرد بہ صحبت: _سلام بدون مقدمہ بچہ ها یہ سوال؟😊 همہ ساڪت شدن!✋ ادامہ داد: _ما براے چے اینجا جمع شدیم؟ همہ با هم گفتن سخنرانے دیگہ!😕 سهیلے بہ بنر معرفے سخنرانے اشارہ ڪرد و گفت: _روش نوشتہ موضوع سخنرانی:من و خدا!☝️ شما بہ ڪلام خدا گوش نمیدید اونوقت میخواید بہ حرف هاے بندہ ے خدا گوش بدید؟! بہ استاد میگم تشریف ببرن منو شرمندہ ڪردید!😐 فقط یاد بگیریم اسم مسلمون رومونہ بہ ڪتابے ڪہ برامون مقدسہ احترام بذاریم! ڪسے هم عقیدہ ندارہ حداقل بہ احترام قارے ڪہ دارہ انگار دارہ صحبت میڪنہ ساڪت باشہ! ✋👈حالا بفرمایید سر ڪلاس هاتون! دوبارہ صداے همهمہ بلند شد!😟 چندنفر رفتن بہ سمت سهیلے و مشغول صحبت ڪردن شدن! بے حوصلہ دستم رو گذاشتم زیر چونہ م و زل زدم بہ سڪوے سخنرانے! چند دقیقہ بعد سهیلے رفت و با آقاے مسنے برگشت! 😊 همہ شروع ڪردن بہ ڪف زدن! مرد شروع ڪرد بہ سلام و معرفے ڪردن خودش، بعداز چند دقیقہ صحبت گفت: _قرارہ سہ روز در خدمتتون باشم،با موضوع من و خدا!😊 خب اول میخواستم ڪلے صحبت ڪنم وجود خدا و اونایے ڪہ بہ خدا اعتقاد ندارن، اما دیدم باید پارتے بازے ڪنم! اول چندتا جملہ بگم بہ اونایے ڪہ خدا رو دوست دارن،خدا دوستشون دارہ😍 اما شدن یار بے وفا،معشوق رو فراموش ڪردن! چقدر شدہ باهاش حرف بزنید؟! دستش رو برد بالا،با تاڪید ادامہ داد: _نہ شب امتحان و وقتے ڪہ فلانے مریضہ نہ! ...نہ وقتے میخواید ببختتون باز بشہ! همہ زدن زیر خندہ، 👥👥😁😄😃😀 با لبخند گفت: _وقت هایے ڪہ حالتون خوبہ،هیچ مشڪلے نیست، شدہ سرتون رو بگیرید سمت آسمون بگید خدایا شڪرت ڪہ خوبم!☺️ خدایا شڪرت ڪہ دارمت! باهاش عشق بازے ڪنید ببینید حال و هواتون چطور میشہ! میخواید نماز بخونید عزا نگیرید با ڪلہ بدویید، موقعے ڪہ دارید نیت مے ڪنید تو دلتون بگید براے عاشقے با تو اومدم ڪمڪم ڪن! 😌 وقتے ذڪرهاے نماز رو میگید هم زمان معنیش رو تو ذهن تون بگید! مثلا میگے اللہ اڪبر اینطورے معنے ڪن:تو بزرگے! 👌 خدا بزرگ است رو بذار براے امید و تعریف پیش بقیہ الان دارے با خودش حرف میزنے! اصلا اینا بہ ڪنار شدہ تا حالا بے دلیل سجادہ تو باز ڪنے برے سجدہ آے بزنے زیر گریہ! بگے دلم گرفتہ اومدم فقط با تو درد و دل ڪنم!هیچڪس محرم تر از تو نیست!تو حال و صلاحمو میدونے! برید امتحان ڪنید ببینید تو روحیہ تون تاثیر دارہ یانہ؟!😊 اینا براے اونایے ڪہ خدا رو دارن اما بے وفا شدن ولے هنوز پاڪن! 😍✌️ با شنیدن حرف هاش حال خاصے بهم دست داد، 😊 بهار هم ساڪت زل زدہ بود بہ استاد! دوبارہ گفت: _برید امتحان ڪنید ضرر ندارہ اما خواهش میڪنم امتحان ڪنید مفت و مجانیہ!😊 نفس عمیقے ڪشیدم، تو وجودم چیزے ڪم داشتم!امتحانش ضرر داشت؟! 😇 .... ✍نویسنده: Instagram:leilysoltaniii 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
YEKNET.IR -Hadadeeyan-Shab 03 Moharam1397-009.mp3
3.29M
🍃به فدای شور و شین شهدا 🍃اسم رمز یا حسین شهدا 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍁🌿🍁🌿🍁 ★با اینکه از شما نیستم امّـا دلمـ💓 بدجور هواے صدای را کرده ... 📞کمیل...کمیل...حاجی... 📞کمیل...کمیل...حاجی... 😔 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🦋ما بی‌تو💕تا دنیاست دنیایی نداریم 🌺چون سنگ خاموشیم و غوغایی 🦋ای سایه‌سار ظهر گرم ! 🌺جز سایه‌ی دستان تو🤲 جایی نداریم😔 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂🌼🍂🌼🍂🌼 دیگران چون بروند از نظر از بروند چنان در دل من رفته که جــ♥️ــان در بدنی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - مرتبه امیرالمومنین علی علیه السلام - حجت الاسلام عالی.mp3
2.26M
♨️مرتبه امیرالمومنین علی علیه السلام 👌سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌴🍂🌴🍂🌴 🌾 به راحتی من و پسرش را رها کرد، زیرا خدا عشق♥️ اصلی او بود. همه از آن میزان عشقی که ما و محسن را بهم وصل می کرد💞 خبر داشتند، همه از این ما به هم حسادت می کردند ... 🌱اما او همیشه به من می گفت: "زهرا، شما در عشق من به و پسرمان (علی) شکی ندارید💥اما وقتی موضوع به (سلام الله علیها) مربوط شود، من شما، زهرا عزیزم را ترک می کنم و می روم. " 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃مدافعان حرم که راهشان است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند. . 🍃خواب ِغفلت و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخم به اینکه آیا حسین وار می کنیم یا نه چیست ؟🥺 . 🍃شب اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!!😥 . 🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش گویان راهی می شوند. از جمله است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت.وقتی روضه و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد🌹 . 🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت. خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود🌺 . 🍃حال، بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای برگشت❣ . 🍃 با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و ها، روح خسته از گناه را شست. توبه کردند و ها، تشنه تر شدند برای اما آن ها که خود را به خواب ِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر نیستیم، نمک روی زخم نباشیم😓 راستی پرستوی به خانه برگشته❤️ ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز تولد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾 بی همگان به شود،بی تو به سر نمیشود❌ 🌾 عــشق تــ✨ـــو در ❤️بُـوِد غیر تـو جا 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh