eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27هزار عکس
5.7هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
جهت استفاده در این ایام 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 🌼دلخوش نڪن بہ«ندبہ ی جمعه»خودٺ بیا ✨بـا ایـن همہ«گناه»نگیـرد دعای شهـر 🌼اینجـا ڪسی برای تـو ڪاری نمی ڪند ✨فهمیده ام ڪہ خستہ ای از اِدعای شهـر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☆∞🦋∞☆ بارالهـا؛ یاریمان دہ ، ڪه چون آنان باشیم .. آنان ڪه خوبـــــ بودند نه براے یڪ هـفته!! بلڪه براے یڪ تاریخ ... سلام صبح زیباتون، شهدایـے🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برشی از کتاب یادت باشد ❣⇩ شهید سیاهکالی اعتقاد ویژه ای به رزق معنوی هیئت داشتند ایشان بهترین روش برای جذب جوانان به معارف را ظرف هیئت می دانستند و بر همین اساس هیئت خیمه العباس را به همراهی دوستانشان راه اندازی کردند حتی در شب های سرد زمستان با موتور در هیئت هفتگی شرکت می کردند اصرار داشتند همسر و دوستانشان در این جلسات حضور داشته باشند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
به‌قول‌حاج‌حسین‌یکتا: 🌱رفاقت‌بـامهدی‌عجل الله خیلی‌سخت‌نیستا توی‌اتاقتون‌یه‌پشتی‌بزارید آقا‌رودعوت‌کـنید‌بیان‌ یه‌خلوت‌نیمه‌شب‌کافیهـ آقا‌خیلی‌وقته‌چشم‌انتظاره‌مونه:)💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۷۴ 🎤 استاد 🔸«انتظار»🔸 🔺قسمت دوم 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻پندار ما این است که ما مانده ایم وشهدا رفته اند،اما حقیقت آن است که زمان ما رابا خود برده است وشهدا مانده اند... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊 چه رازےست در گمنامۍ ...! آنان کہ دلدادھ حضرت فاطمه‌الزهرا‌ۜ شدند و مثل مادر غریبانه پر کشیدند و تا قیامت بۍمزار خواهند ماند . شھداےگمنام مھمانان ویژه‌ے • حضرت فاطمة‌الزهرا‌ۜ هستند .🌱 . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📓📕📗📘📙📔📒📓 روزگار من (۷۸) منو زینب یه خرده بعده رفتن مامان اماده شدیموو رفتیم... وارد یه مغازه شدیم ... داشتیم لباسارو نگاه میکردیم اکثر لباسای مغازه پوشیده نبود فروشنده یه اقای جوونی بود که اومد سمتمون ... ببخشید خانم چه چیزی میخواین تا کمکتون کنم... زینب گفت : یه لباس خیلی پوشیده میخوایم ... اینا همشون مدله بازن ... فروشنده یه مدل لباس اورد که از قسمت جلو کاملا گرفته اما قسمت پشتی لباس باز بود... زینب یه خرده عصبانی شد اقا گفتم که لباس کاملا پوشیده میخوام ... خانم چرا تند میری اونی که شما میخوای لباس نیست مانتوعه ... الان همه جا این جور لباسا مده ... کی دیگه اون لباسی که شما میگی رو میپوشه زینب میخواست جوابشوو بده اما من مانع شدم لباسوو از دست زینب گرفتم ... اقای محترم این پوششی که شما الان داری با افتخار تبلیغش میکنی ...درواقع داری بزرگترین لطف و در حق دشمنات میکنی ... چی میگی خانم برو بیرون ... زینب ـ بیا بریم ابجی اینا چه میدونن پوشش زهرایی یعنی چی ... اینا خیلی مونده مفهومه این چیزارو بدونن.. امثال اینا به گرد پای جوونای با غیرتمونم نمیرسن... از مغازه زدیم بیرون... هردومونم عصبانی شده بوده اما از یه طرفم خنده مون گرفت چون اولین مغازه که رفتیم دعوامون شد 😂😂😁😁 وارد یه مغازه دیگه شدیم دوتا فروشنده خانم و اقا بودن ... خانمه اومد جلووو ... خوش اومدین میتونم کمکتون کنم ... ما یه لباس خیلی پوشیده برای مجلس رسمی میخوایم ... بله بفرمایید، این سمت تمام لباسایه پوشیده ست ... فروشنده خیلی خوش برخورد بود ... چند دست لباس زینب پرو کرد... اخرشم یه پیراهن بلنده یاس رنگ براش انتخاب کردم عالی بود ... مثله یه تیکه ماه شده بود ... بعد خرید رفتیم تویه بستنی خوری نشستیم و بستنی سفارش دادیم خیلی هوا گرم بود... زینب ـ فرزانه جدی لباسم خوب بود... اره عالی بود... فرزانه ـ چه حسی داری ؟؟؟؟ زینب از هولش بستنی رو قورت داد چرا دروغ بگم خیلی استرس دارم ... فرزانه میترسم هول بشم سوتی بدم.. 😁😁😁😁 نه بابا فکر میکنی وقتی که چشمت بهشون بیفته اروم میشی زینب امروز پنج شنبه ست یه سر بریم مزار .... دیروز رفتم اما بازم میخوام برم بدجوری دلم هوای عباس کرده... باشه بریم منم همین طور😔😔 فرزانه ـ ول بستنی هامون و بخوریم تا اب نشده 😊😊 نزدیک مزار عباس که شدیم یه اقایی سر قبر عباس نشسته بود چهره اش مشخص نبود ... نزدیکتر که شدیم با حضور ما سرشو برگردوند .... محسن بود با دیدن ما از جاش بلند شدو سرش و انداخت پایین سلام داد ماهم جواب سلامشو دادیم زینب از خجالت گونه هاش سرخ شده بود... محسن ـ رسیدن بخیر دختر عمو ممنون اقا محسن . خانواده خوب هستن ؟؟ شکر . مادرتون خونه ما بودن ، بابا خیلی خوشحال شد که شما اومدین عمو همیشه به گردن من حق پدری داشتن . بله مامانم اومد خونه شما من چون یه خرده کار داشتم نتونستم بیام ان شاالله فردا شب میبینمشون محسن یه خرده رنگش پرید وقتی اسم فردا شب و اوردم ... یه نگاه به قبر عباس انداخت و گفت خدا عباس و رحمتش کنه خیلی در حقم برادری کرد منم حتما لطفشو جبران میکنم ... خدانگهدار... منم خشکم زده بود ... زینب ـ فرزانه پسرعموت انگار ناراحت به نظر میومد... نه احتمالا بخاطر اینکه سر مزار بود اون حالی شده اخه با عباس خیلی صمیمی بودن.... اهاان شاید... مامان دیگه شب نیومد خونه زینب اینا، ناهارو خونه عمو بود از اونجا هم یه راست رفته بود خونه خودش... منم از زینب اینا خواستم که برم پیشه مامان تا تنها نباشه . قرار شد فردا شب بیام ... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ . ما‌منتظر‌لحظہ‌‌دیدار‌ بھاریم!💕🌱 آرام‌کنید‌این‌دلِ‌ طوفانے‌مارا...😭 عمریست‌همہ‌‌ در‌طلب‌وصل‌تو‌هستیـم پایان‌بدهـ‌این‌حالِ‌ پریشانے‌مارا..😔💔 حُجَّة‌اللّٰهِ‌فِى‌أَرْضِهِ✋🏻 🍂⃟꙰ صَدْ ݜُڪرْ کہ اݫ ٺبآر زهڔاٮیم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸کافی‌ست که را باز می کنی لبخندی😊 بزنی جانم ... 🍃صبــح 🌥که جای را دارد .ظهر و عصر و شب 🌙هم بخیـر می شود ... 📎🌺🌱 🌸سڼڳۯټ ڂٳڷي نىښت 🍃سڑدأڔ ڋڸۿا 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 مثل در شرایط سخت جنگ تربیت شد رهبر انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای ایلام: 🔹فشار جنگ نتوانست از بُروز استعدادهای این مردم چیزی کم کند. زیر بمبارانها و در شرایط سخت یک نخبه‌ی نابغه‌ای مثل شهید رضایی‌نژاد تربیت میشود. کسی که آن‌چنان رتبه‌ی علمی دارد که دشمن احساس میکند وجود این آدم برای جمهوری اسلامی مایه‌ی ترقّی است و باید او را از بین ببرند. ۱۴۰۰/۸/۳۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
این چیه؟ +عکس دخترمه _بده ببینمش +خودم هنوز ندیدمش _چرا؟ +الان موقع عملیاته... میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده،باشه بعد. 🌹 شهید مهدی زین الدین ‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷🕊 همیشه تسبیح شاه مقصود(سبز رنگه)همراه داشته وقتی وسایلشُ بعد تحویل خانواده میدن،مادرش میگه این تسبیح قرمز رنگ،مال پسرم نیست! وقتی مهره های تسبیح رو دست میگیره متوجه میشه خون خشک شده پسرش دونه های تسبیحُ قرمزکرده... درهر پست و هرجایگاهی هستیم از دونه های این تسبیح خجالت بکشیم... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh