#قسمت_صد_و_پنجاه_و_هفت
#ناحله
دلم میخواست برم سلما رو بکشم
انقدر بزنمش تا بمیره
دختره ی پررو...
از اینکه میدیدم محمد بهش چیزی نمیگه بیشتر حالم بد میشد.
تو حال و هوای خودم بودم که یه نفر وارد مسجد شد.
دستمو سمتش دراز کردم و دست دادم بعد از اینکه خوشامد گفتم راهنمایی کردم یه گوشه از مسجد بشینه.
رفتم سمت مامان وسفره رو ازش گرفتم .
سمیه خواهرشوهر ریحانه هم پشتم با استکان و نعلبکی می اومد.
مهشیددخترخاله محمد گوشه ی سفره رو کشید وتا بالای مسجدرفت.
ریحانه هم پاشده بود و با سمیه استکان ها رو میچیدن.
پشت ما هم یه سری ها پیش دستی های نون و پنیر و سبزی و خرما رو میذاشتن رو سفره.
از کار زیاد خیلی تشنم شده بود.
خدا خدا میکردم زودتر اذان بشه روزم رو باز کنم.
مهمون ها دونه به دونه میومدن و بعد تسلیت گفتن یه گوشه مینشستن.
بعداز اینکه گذاشتن سفره تموم شد
با مهشید نون وبقیه ی چیز هارو پخش کردیم.
خاله ی محمد هم پیش دستی های کتلت رو به ترتیب رو سفره میذاشت...
خسته نگاه به سفره هایی کردم که نیمه کاره بود.
یه پوف کشیدم و ادامه دادم که یکی گوشه ی مانتوم رو کشید .
سرم رو بردم سمتش و بهش نگاه کردم
با تعجب بهم خیره شده بودکه گفتم:
_جانم؟بفرمایید؟
+تو کی هستی؟
اه اه این چه وضع حرف زدنه؟
اخه مگه مهمونم انقدر....
لا اله الا الله
با یه لحن بهتر از خودش گفتم
_عروسِ حاج آقا هستم
+زن اقا محمد؟
_بله
+محمد مگه زن گرفت؟
لبخند زدمو
_بله
+عجیبا غریبا!!
ادم چه چیزایی که نمیشنوه!
صبر نکرد سال باباش بشه؟
خیلی بهم برخورده بود ولی فقط به یه لبخند اکتفا کردم
روش رو ازم برگردوندو به یه قسمت دیگه خیره شد.
به عکسِ بابای محمد نگاه کردم که بنر شده بود تو مسجد.
تو دلم گفتم
_هعی ....
نفس عمیق کشیدم و با شدت دادمش بیرون.
از اینکه همه با غضب نگام میکردن اذیت میشدم.
به ساعت نگاه کردم یکم مونده بود تا اذان باند رو روشن کرده بودن و ربنا پخش میشد.
بعد از اینکه کارم تموم شد رفتم سراغ کتری ها و مشغول چای ریختن شدم.
همه باهم حرف میزدن
یکی گفت
+خدا بیامرزتش مرد خوبی بود.
چشم ودل پاک ،مهربون؛دست به خیر...
دلم شکست.
مگه چندسالش بود.
کاش میتونستم حداقل یه بار بابا خطابش کنم.
چقدر دلم براش تنگ شده بود.
بیچاره محمد وریحانه چقدر شکستن تو این مدت.
یه آه از ته دل کشیدم که اذان رو دادن.
یه خانومی داد زد
+بزار چاییو دیگه مردیم از تشنگی
همه برگشتن سمت من
ازاینکه کنف شده بودم ناراحت شدم و گفتم
_چشم
به کارم سرعت دادم که ریحانه و مهشید هم بهم ملحق شدن
ریحانه با لحن مهربونی گفت
+تو بشین عزیزم .خسته شدی
بشین روزَت رو باز کن
بهش لبخند زدم و
_چشم عزیزم باهم باز میکنیم.
کارها که تموم شد خواستم بشینم که یکی صدا زد
+بیا بیزحمت اینو پرش کن
یه نفس عمیق کشیدم و رفتم سمتش و تو استکان واسش چای ریختم.
از خدا شکر کردم بابت صبری ک امشب بهم داده بود
رفتم پیش مامان
برام یه استکان چای ریخت
خیلی تشنم بود با دیدن استکان بدون توجه به بخار هایی که ازش میومد با تمام وجود بردمش سمت دهنم و ...
مامان با بهت نگام میکرد.
چشام رو پرده ی اشک گرفت
مامان که قیافمو دید گفت :
+یا فاطمه ی زهرا ! بچم مرد
نفهمیدم چیشد و چجوری رسیدم به آشپزخونه دهنم رو بردم زیر شیر آب و توش رو پر از اب سرد کردم
میخواستم جیغ بکشم با تمام وجود.
ریحانه با عجله اومد سمتم و با نگرانی پرسید:
+چیشده ؟
نمیتونستم حرف بزنم
با دستم اشاره کردم ب دهنم
به ثانیه نکشید از تو قابلمه ی آب خنک برام یخ در اورد.
یخ رو ازش گرفتم و گذاشتم تو دهنم.
_
به زحمت میتونستم حرف بزنم.
افطاری هم نخورده بودم گرسنم بود.
زبون و حلقم به معنای واقعی کلمه سوخته بود.
برای همین چیزی نمیگفتم.
مشغول آب کشیدن ظرفای افطاری تو مسجد بودم که صدای محمد توجه من رو به خودش جلب کرد.
بلند گفت:
+سلام و عرض خسته نباشید
برگشتم سمتش و سرم رو تکون دادم
با بقیه سلام کرد و اومد در گوشم گفت:
+با کلاس شدی؟جواب منو نمیدی؟
باز هم به ناچار چیزی نگفتم
سلما با دیدن محمد دوباره رفت سمتش.
جعبه ی بامیه ای که جمع کرده بود رو برداشت و دراز کرد سمتش و گفت:
+محمدجان؟بفرما
محمد تشکر کرد و دستش رو پس زد.
دلم میخواست موهامو از جا بکنم.
استغفرالله ها!!!
همه ی فکر و ذهن و نگاهم جای دیگه بود.
از کاسه ی رو به روم یه چیزی برداشتم و بردمش زیر شیر آب کنار دستم تا آب بکشمش که حس کردم دستم میسوزه.
#سلام_امام_زمانم❣
ســلام دلیل زندگیم
سلام غریب عالم...
لذت شعر به آن است که والا باشد
هدف شعر ظهور گل زهـــــرا باشد
جان ناقابل ما نذر شما مهدی جان
علت هستی ما حضرت مـولا باشد
مــولای مـــن
العجل دلیل تپش های قــلبمـــ
صبح ات بخــیر دلیل زنــدگیمـــ✨❤️
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج♥️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وَ من از کودکی آموختم ...
میان تمام عشقها
عشق به حسین (ع)
چیز دیگری است ... ❤️
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 123 - ویژگی های انسان نمونه
وَ قَالَ عليهالسلام طُوبَى لِمَنْ ذَلَّ فِي نَفْسِهِ وَ طَابَ كَسْبُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِيرَتُهُ وَ حَسُنَتْ خَلِيقَتُهُ وَ أَنْفَقَ اَلْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَكَ اَلْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ وَ عَزَلَ عَنِ اَلنَّاسِ شَرَّهُ وَ وَسِعَتْهُ اَلسُّنَّةُ وَ لَمْ يُنْسَبْ إِلَى اَلْبِدْعَةِ🌹🍃
و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال آن كس كه خود را كوچك مىشمارد، و كسب و كار او پاكيزه است، و جانش پاك، و اخلاقش نيكوست، كه ما زاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مىكند، و زبان را از زياده گويى باز مىدارد و آزار او به مردم نمىرسد، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را كفايت كرده، بدعتى در دين خدا نمىگذارد
قال الرضي أقول و من الناس من ينسب هذا الكلام إلى رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم و كذلك الذي قبله🌹🍃
(برخى حكمت 123 و 122 را از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كردهاند)
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🖇راوی: استاد محمدشاهی
☘بیشترین مطلبی که از احمد آقا میشنیدیم درباره #خودسازی بود.
💫یکبار به همراه چند نفر دور هم نشسته بودیم. احمد آقا گفت: بچهها، کمی به فکر اعمال خودمان باشیم. بعد گفت: یکی از بین ما شهید خواهد شد. #خودسازی داشته باشیم تا شهادت قسمت ما هم بشود.
🌼بعد ادامه داد: حداقل سعی کنید سه روز از گناه پاک باشید. اگر سه روز مراقبه و محاسبه اعمال را انجام دهید حتماً به شما #عنایتی میشود.
⁉️بچهها از احمد آقا سوال کردند:
چه کنیم تا ما هم حسابی به خدا نزدیک شویم؟
⚜احمد آقا گفت: چهل روز گناه نکنید. مطمئن باشیدکه گوش و چشم شما باز خواهد شد.
این سخن به همان حدیث معروف اشاره دارد که میفرماید: «هر کس چهلروز اعمالش برای خدا #خالص باشد خداوند چشمههای حکمت را بر زبان او جاری خواهد کرد».
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍گنج نهفته
🔹از آیت الله بهجت درخواست کردم: یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید.
گفتند ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همه کوه های دنیا و مرواريد همه دریاها قیمتی تر باشد؟
گفتم: بله؛ و منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛ که گفتند: استغفار...استغفار... اگر بدانید در این استغفار چه گنج هایی نهفته است؛ روح را صیقل میدهد، راه ها باز میشود و حاجت ها برآورده میشوند.
📚به شیوه باران| ص ۷۸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💎جملاتی کوتاه و ناب از سردار عارف شهيد مهدی خوش سیرت💎
🔰توصیه ای به دوستان دارم:
هرکجا شعارهای دوآتیشه به گوش رسید فورا احساس خطر کنید و بینید این حرف ها و گفته ها از حلقوم چه کسی يا چه کسانی بیرون میآید و سخنان آنان به نفع چه کسانی است؟
⚠️مواظب دايه های مهربان تر از مادر و ديگ های داغ تر ازآتش باشید.
خدایا دوستان مرا از شر بیماریهای کبر و غرور وحسادت و دروغ و تهمت حفظ گردان.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهیدانہ
ابراهیم همیشه میگفت:
دشمن داره کار می کنه تا
مهمترین مسائل در نگاهِ
مردم تغییر کنه...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹استقبال از پیکر شهید دفاع مقدس در شیراز
🔹پیکر شهید تازه تفحصشدهٔ دفاع مقدس سید علاءالدین اسدپور صبح دیروز در فرودگاه شیراز شاهد استقبال خانواده مردم بود.
تصاویر از احمدرضا مداح
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍شهیدی که سنگ مزار مطهرش از حرم ابا عبدالله و طرح شش ضلع حرم سیدالشهدا علیه السلام است و شعری را که دوست داشت روی آن حک نموده اند...
🔹ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان...
🔸نام زینب سلام الله شنوم زیر لَحَد گریه کنم...
🌹شهید مدافع حرم رسول خلیلی...
💢شهید خلیلی تابلویی داشت که برنامه روزانه کارگاه خود را در آن مینوشت در یکی از تابلوهایی که گویا از آخرین دستنوشتههایش بود نوشته بود...
۱. تنظیم وصیتنامه...
۲. رد مظالم...
۳. حلالیتطلبی از مردم...
۴. تحویل وصیتنامه به خانواده...
💢در زیر اینها هم این شعر را نوشته بود...
🔹بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
🔸کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
💢در کمد کارگاهش هم پشت درب کمد عکس رهبر معظم انقلاب اسلامی در بالا بود سمت راست آن عکس شهید همت بود و سمت چپ هم عکس شهید پیرچهاری نصب بود زیر عکسها هم این شعر را نوشته بود...
🔹ما ز بالائیم و بالا میرویم...
🔸ما ز دریائیم و دریا میرویم...
#شهید_رسول_خلیلی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کاری که به نیابت از مادر امام رضا انجام شود بالاخص زیارت امام رضا علیه السلام گره گشایی خواهد کرد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️«بگذار نماز بخوانند»
🔹دانشجویان و مردم برای مراقبت از نمازگزاران از دست پلیس وحشی آمریکا زنجیره انسانی تشکیل دادند و شعار «بگذار نماز بخوانند» سر میدادند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه قرار عاشقونه زیر بارون نجف...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#پنجشنبههاویادشهدا
🍂راز شهادت طالعِ اقبالِ آن ها بود
عرشِ الهی گرم استقبالِ آن ها بود...
🍂در سینهی آیینه جای خود,خدا دیدند
عشقِ شهادت دائماً در فالِ آن ها بود...
🍃 پنجشنبه و یادشهدا با ذکر صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه است
بیاد عزیزان خفته در وادی خاموشان
کسانی که روزی زینت بخش
محفلمان بودند و حالا نیازمند
یاد و خیرات و مبرات شما
✨بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ✨
【اَلسَّـلامُ عَـلىٰ اَهْـلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ
مِـنْ أَهْـلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
یـا أَهْـلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
بِحَـقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
کَیْفَ وَجَدْتُـمْ قَـوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
مِـنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ، یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
بِحَـقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
اِغْفِـرْ لِمَـنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
وَحْشُرْنا فی زُمْـرَةِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
مُحَمَّـدٌ رَسُـولُ اللهِ عَـلیٌّ وَلِیٌّ الله】
〖اَللّهُـمَّ اغْفِـرْ لِلمُؤمِنیـنَ وَالمُؤمِنَاتِ
وَالمُسلِمیـنَ وَالمُسلِمَـاتِ
اَلاَحیَـاءِ مِنهُـم وَالاَمـوَاتِ
تَابِـع بَینَنَا وَ بَینَهُـم بِالخَیـراتِ
اِنَّکَ مُجیـبُ الدَعَـوَاتِ
اِنَّکَ غافِـرَ الذَنـبِ وَالخَطیئَاتِ
وَ اِنَّکَ عَـلىٰ کُلِّ شَـیءٍ قَدیـرٌ
بِحُرمَـةِ الفَاتِحـةِ مَـعَ الصَّلَـوَاتِ〗
🌷اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌼 سوره مبارک ملک را حتما برای عزیزان آسمانی تون بخونید که باعث تخفیف عذاب میشه و شب جمعه و اموات چشم براهند...
🌼 امام صادق (علیه السلام) :
«هر کس سوره "ملک" را برای میّتی بخواند از عذابی ڪہ در آن است تخفیف داده میشود و اگر قرائت ڪننده به اموات هدیہ کند ثواب آن با سرعت بسیار به آنـها میرسد.»
📚 تفسیرالبرهان، ج۵، ص۴
🌷 شادی روح همه عزیزان آسمانی
رحم الله من یقرا فاتحه مع االاخلاص والصلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ
و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh