فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمؤمنین:
«فَمَن یَمُت یَرَنی»
هر که بمیرد، مرا خواهد دید 😍😍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😇 #ببینید
چه ثوابی بالاتر از اینکه صد و بیست و چهار هزار پیامبر رو خونتون دعوت کنید....😍
🎤 #گزیده_مراسم_حرم | حجت الاسلام رفیعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📌ای کاش که آسمان دری بگشاید
خالق به وطن عنایتی فرماید
تا هشتم تیر،جمعه از صندوق رای
آنکس که شبیه توست بیرون آید
#انتخابات
#امتداد_راه_شهیدان
🇮🇷🌺🌺🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عطرنماز 🦋
💠 نماز
اولین چیزی است که از تو درباره
آن سوال خواهند کرد
پس حواست باشد
آخرین چیزی که به آن فکر
میکنی نماز نباشد
#حی_علی_الصلاه ❤️
#نماز_اول_وقت 🌺
#التماس_دعایفرج 🤲
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هرکس که با علیست در اوجِ شرافت است
ای دل بکوش در طلبِ باشرف شدن!
اجدادِ ما مُحب علی بودهاند و بس
یارب روا مدار به ما ناخلف شدن...
#عید_غدیر🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
روز و شب از تو قضا از تو قدر میگوید
ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر میگوید...❣
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط حیدر امیرالمومنین است...❤️
کلیپ زیبای « ناد علی »
با صدای سیدمجید بنی فاطمه
تقدیم نگاه عاشقانِ مولا امیرالمومنین علیه السلام❤️
#غدیر #عید_غدیر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ عرضه داری بخاطر خدا شوخی کنی؟
#کلیپ | #استاد_شجاعی
منبع: جلسه ۹ از مبحث معارف فاطمی
@ostad_shojae | montazer.ir
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فاطمه ناکام برونسی و راز آن شب
#قسمت_شانزدهم
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
گفت : سر همین کوچه یک سبزی فروشی هست فعلا اون جا مشغول شدم.»
پدرش همان روز برگشت و ما زندگی جدید را شروع کردیم عادت کردن به اش سخت بود ولی بالاخره باید می
ساختیم.
نزدیک دو ماه توی سبزی فروشی مشغول بود. بعضی وقت ها که حرف از کارش می شد می فهمیدم دل خوشی ندارد. یک روز آمدگفت:« این کار برام خیلی سنگینه من از تقسیم اراضی فرار کردم که گرفتار مال حروم نشم، ولی این جا هم انگار کمی از ده نداره»
پرسیدم: «چرا؟»
با زن های بی حجاب زیاد سر و کار دارم. سبزی فروشه هم آدمی درستی نیست سبزی ها رو می ریزه تو آب که
سنگین تر بشه.»
آهی کشید و ادامه داد: از فردا دیگه نمی رم»
گفتم: «اگه نخوای بری اون جا، چکار می کنی؟»
گفت: « ناراحت نباش خدا کریمه...»
فردا صبح باز رفت دنبال کار ظهر که آمد،تو یک لبنیاتی مشغول شده بود به اش گفتم: ا«ین جا روزی چقدرت
می دن؟»
گفت: «از سبزی فروشی بهتره ،روزی ۱۰ تومن میده.»
ده، پانزده روزی رفت .لبنیاتی یک روز بعد از ظهر زودتر از وقتی که باید می آمد پیدایش شد. خواستم دلیلش را
بپرسم چشمم افتاد به وسایل توی دستش یک بیل بود و یک کلنگ
«اینا رو برای چی گرفتی؟»
«به یاری خدا و چهارده معصوم می خوام از فردا بلند شم و برم سرگذر»
چیزهایی از کارگری «سرگذر»شنیده بودم. می دانستم کارشان
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh