🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید مدافع حرم الیاس چگینی از پاسداران تیپ 82 سپاه #صاحب_الامر(عج) قزوین بود که چهارم آذر 1394📆 در ا
🔰پاییز سال 90 آخرین سری به #سردشت رفت و نزدیک به 16 روز📆آنجا بود. همانجا خواب #شهادتش را دیدم. خیلی استرس داشتم و نگران شدم😰 با وجودی که هر موقع دوست داشتیم، نمی توانستیم تماس بگیریم اما بعد از #نماز صبح تماس گرفتم📞
🔰باهم صحبت کردیم و گفتم که خواب دیدم #شهید_شدی، تعریف کرد که همان صبح عملیاتی داشتند که باید به منطقه ای مین گذاری💣 شده می رفتند اما #عملیات کنسل شد.
🔰برای رفتن به #سوریه با اینکه خانواده مخالف بودند عزمش را جزم کرده بود که هر طور شده برود👣 فقط چند نفری از خانواده هایمان👥 به علاوه خودم #مخالف رفتنش نبودند❌وگرنه مابقی همه مخالفت می کردند.
🔰قرار گذاشته بود اگر #رفتنی شد به کسی نگوید و از فرودگاه🛫 تماس بگیرد و با همه خداحافظی👋 کند. البته من سفارش کردم قبل از رفتن حتما به #مادرش اطلاع دهد چون ایشان حق داشتند👌 که بدانند. رفتنش که جور نشد بارش را بست تا به #زیارت_اربعین برود. سال 94🗓 بود، قرار شد مرخصی بگیرد و به #کربلا برود که خبر دادند کار رفتنش به سوریه درست شده است😍
🔰 #برادرش که از موضوع مطلع شد به همه خانواده اطلاع داد. چند روز قبل از رفتنش🚍 همه خانواده برای دیدنش به منزل آمدند🏘 مادرش گفت فکر خودت را نمی کنی فکر #زنت را بکن که با سن کمش باید دوتا بچه کوچک👶 را نگه دارد، #آقا_الیاس خندید و گفت زن من را نگاه نکنید، #شیرزنی هست.
#شهید_الیاس_چگینی
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین💞 ↶ #نیمه_پنهان↷ #قسمت_سی_وهشتم8⃣3⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃" بعد از دو سال
📚 #رمان
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین💞
↶ #نیمه_پنهان↷
#قسمت_سی_ونهم9⃣3⃣
🔻راوی: همسر شهید
🍃خانه اي كه برايمان گرفته بود كنار سپاه بود . يك خانه ي دو اتاقه كه مهدي هيچ وقت فرصت نكرد شب آن جا بخوابد . به من گفت كه " خودت برو آن جا . مجيد را مي فرستم بيايد سر اسباب كشي كمكت كند . " مجيد آمد ووسايلمان را جابه جا كرد . موقع رفتن گفت " من دارم مي روم منطقه . با آقا مهدي كاري نداريد ؟ " گفتم " سلام برسان ." گفت " سلام ليلا را هم برسانم ؟" گفتم " سلام ليلا را هم برسان . "
🍃 مجيد موقع رفتن واقعاً قيافه اش نوراني شده بود . اول كه به آن خانه رفتم ، خانم باكري قرار بود دو - سه ساعت بعدش برود اروميه ، خانم همت ، ژيلا را از قبل ، از اردوي تحكيم مي شناختم . ولي ژيلايي كه الآن مي ديم با آن دختر پر و شر و شور سابق خيلي فرق داشت . شكسته شده بود . با خانم باكري همه كم كم آشنا شدم . سعي مي كردم جلوي آن ها جوري رفتار كنم انگار كه من هم شوهر ندارم . فكر مي كردم زندگي آن ها بعد از رفتن آدم هايي كه دوستشان داشته اند چه قدر سخت است .
🍃فكر كردم خُب ، اگر براي من هم پيش بيايد چه ؟ اگر ديگر مهدي را نبينم …. فكر مي كردم حالا من پدرو مادرم توي قم هستند آنها چه ؟ ولي روحيه ي سرزنده و شوخشان را كه مي ديدم ، مي فهميدم توانسته اند خودشان را نگه دارند . بعضي وقت ها هم آن قدر به سر نوشت خانم همت و باكري فكر مي كردم كه يادم مي رفت من هم شايد روزي مثل آن ها بشوم.
#ادامه_دارد...✒️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞
↶ #نیمه_پنهان↷
#قسمت_چهلم0⃣4⃣
🔻راوی: همسر شهید
🍃يك شب خانمها گفتند " حالا ببينيم قمي ها چطور غذا درست مي كنند . " من هم خواستم كه برايشان نرگسي درست كنم .
🍃داشتم غذا درست مي كردم كه يك خانمي آمد در زد و يك چيزي به آنها گفت . به خودم گفتم " خب ، به من چه ؟ " شام كه آماده شد هيچ كدام لب به غذا نزدند . گفتند " اشتها نداريم " سيم تلويزيون را هم درآورند . فردا خواهرم آمد دنبالم . گفت " لباس بپوش بايد برويم جايي . " شكي كه از ديشب به دلم افتاده بود و خواب هاي پريشاني كه ديده بودم ، همه داشت درست از آب در مي آمد .
🍃 عكس مهدي و مجيد هردو را سر خيابانشان ديدم . آقاي صادقي كه چند ماه بعد از ايشان شهيد شد جريان شهادتش را برايم تعريف كرد . آقا مهدي راه مي افتد از بانه برود پيرانشهر در يك جلسه اي شركت كند . طبق معمول با راننده بوده ، ولي همان لحظه كه مي خواسته اند راه بيفتند ، مجيد مي رسد و آقا مهدي هم به راننده مي گويد " ديگري نيازي نيست شما بياييد . با برادرم مي روم ." بين راه هوا باراني بوده و ديدشان محدود . مجبور بودند يواش يواش بروند . كه به كمين ضدّ انقلاب بر مي خورند .
🍃 آن ها آرپي جي مي زنند كه مي خورد به در ماشين و مجيد همان جا پشت فرمان شهيد مي شود . آقا مهدي از ماشين پايين مي آيد تا از خوش دفاع كند و تير مي خورد . تازه فردا صبح جنازه هايشان را پيدا كرده بودند كه با فاصله از هم افتاده بود . خواب زمان را كوتاه تر مي كند . دو سال پيش او را همين جوري خواب ديده بودم.
#ادامه_دارد...✒️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
12_Narimani_fadaeian-ramazan9614(9)_(www.rasekhoon.net).mp3
8.17M
🎧 #صوت_شهدایی
🌾رسمش نیست
🔸 #رفیق هیئتیتو تنها💕 بذاری
🌾رسمش نیست بری
🔸 #فداشی و منو👤جا بذاری
🎤🎤 سیدرضا #نریمانی
#بسیار_زیبا👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
May 11
❣ #سلام_امام_زمانم❣
به صفایت قسم #گل_نرگس
جز #تو هرگل🌸که دیده ام خار است
روشنی بخش دیده ام #مهدی
بی تو💕 عالم به چشم من تار است
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#تو برایم تکرار بهترین👌 شعر عشقی
که هر #صبح
خواندن یک بیت از تو 😍
با قافیه #دل_من
غزل لیلی و مجنون💞 دیگری می سازد..
#شهید_مصطفی_شیخ_الاسلامی
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تلنگر🔔
دست مريزاد به رفیقی👥 که وسط میدان مین گناه🔞 دست مرا گرفت و نجاتم داد. رفیق، خداییش خوبه بگرديد رفيق خوب پيدا كنيد👌
#استاد_شهید_مطهری:
شما با هرکسی دوست شوید💞 و با او رفاقت کنید، دین او را هم پذیرفته اید #رفیق_شهيد پيدا كنيد تا شهيد شويد🕊🌷
⚜زنده كردن يادشهدا كمتراز شهادت🌷 نيست❌
اللهم رزقنا توفيق شهادت فی سبیلک
#روز_معلم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🏵اگر میدانستم یک روز این اتفاق برای #دردانهام میافتد هیچوقت مانعش نمیشدم❌ ولی هرطور شده قبل از
🌴قبل رفتن میگفت #مامان الان در شرایطی هستیم که بهترین موقعیت👌 گیرم آمده و اگر اجازه ندهی بروم🚷 بهترین فرصت را از من #گرفتهای. من همیشه #عارف را خوشحال و خندان میدیدم ولی آن شب🌙 عارف از همیشه خوشحالتر بود. از شور و شعف میخواست #پرواز کند🕊
🌴در آن عملیات مجروح💔 شد. تکفیریها #سینه_عارف را هدف میگیرند و خدا خواست آقاعارف را نگه دارد تا در آزادسازی #بوکمال هم شرکت کند و نابودی داعش👹 را ببیند. قلبش💘 را هدف میگیرند و گلوله به باتری🔋 بیسیم که یک تکه فولادی بود و #آقاعارف در جیبش گذاشته بود میخورد و کمانه میکند.
🌴گلوله به سمت #راست سینهاش میخورد و به قلبش نمیخورد❌ در آن عملیات چندتا از دوستان نزدیکش #شهید شدند. دوستانی که با هم میرفتند به فقرا سر میزدند. وقتی برگشت برای #شهدا خیلی ناراحت بود. احساس میکرد از آنها #جامانده👤 است. هر هفته به خانوادهها و مزارشان🌷 سر میزد.
#شهید_عارف_کایدخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌴قبل رفتن میگفت #مامان الان در شرایطی هستیم که بهترین موقعیت👌 گیرم آمده و اگر اجازه ندهی بروم🚷 بهتر
7⃣6⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰قبل از اعزام قرار بود #عملیات انجام دهند ولی زمانی که میروند #حاجقاسم عملیات را ملغی میکند⛔️ میگویند به صلاح نیست این عملیات انجام شود و رزمندگان و #آقاعارف خیلی ناراحت😔 میشوند.
🔰حاجقاسم قبول نمیکند❌ و رزمندگان از طرفی ناراحت بودند چرا حرم #حضرت_زینب (س) خلوت است و اگر شهرهای شیعهنشین آزاد بودند الان حرم🕌 آنقدر خلوت نبود.
🔰شب🌙 میخوابند و یکی از بچهها با لب خندان میگوید #ما عملیات میکنیم وپیروز میشویم✌️گروهی با #حاجقاسم صحبت میکنند و میگویند به یاری خدا اگر شما رخصت بدهید ما عملیات میکنیم✊ و #پیروز میشویم.
موفق نمیشوند🚫 رضایت بگیرند.
🔰جلسات متعدد با حاجی میگذارند و در یکی از جلسات #آقاعارف رجزخوانی میکند. از طرفی مردم👥 این دو شهر #شیعهنشین خبردار شده بودند که قرار است سربازان #گمنام امام زمان✨ شما را آزاد کنند و چشمانتظار بودند. در آخر با #اصرار فراوان، حاجقاسم #راضی میشود
🔰صبح عملیات انجام میشود✅ و دو شهر را آزاد میکنند😃 همان شب آقاعارف به ما زنگ زد☎️ و از ما تشکر کرد. خیلی از ما #تشکر کرد که این موقعیت را به وجود آوردیم تا او این کار را بکند.
#شهید_عارف_کایدخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_سعید_علیزاده 🗓ولادت: ۱۳۶۸/۲/۱۲ 🗓شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱ ↵مقام: نیروی اطلاعات وعملیات ↵سن شهادت: ۲۶س
🎈امروز یک انسان #فوق_العاده خاص
متولد شده😍
و آن شخص #تو هستی
🎈ای تنها دلیل رد کردن🚫 هر دلیل
🎈و ای تنها #بهانه ی آوردن هر بهانه
#شهید_سعید_علیزاده
#سالروز_ولادت🎊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وقتی دلم از زمونه.mp3
6.78M
🌾وقتی دلم از زمونه خسته میشه
میام تو #گلزار🌷میشینم
🍂یکی یکی رد میشم از #کنارتون
عکس شما رو میبینم
🌾از درد دوری شما💕
یه گوشه ای، میشینم و زار میزنم😭
🍂خسته شدم #آی_شهدا😭
از این دور و زمونه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸یکبار در حال عبور از بزرگراه🛣 #شهیدهمت برای رفتن به محل کارمان بودیم که خودرویی🚙 را دیدیم که با یک
📖بخشی از کتاب #دلتنگ_نباش
🔹وقتی مراسم تمام شد، بین مردم بروشورهای📂 زندگینامۀ #شهید #رسول_خلیلی را پخش کردند. زینب بروشور را گرفت و مشغول خواندنش📄 شد. جلوی نحوۀ شهادت نوشته بودند: در حین #خنثیسازی بمب به شهادت🌷 رسید.
🔸از مسجد🕌 که بیرون آمد، اولین حرفی که به #روحالله زد، همین بود: «ببین، نوشته وقتی میخواسته بمب💣 رو خنثی کنه، #شهید شده.» روحالله همان طور که به بروشور نگاه میکرد، گفت: آره، کار ما همینه #زینب. اولین اشتباهمون آخرین اشتباهمونه⭕️
🔹زینب با تعجب😟 به او چشم دوخته بود. روحالله ادامه داد: «من باید اینقدر درسم📚 رو خوب بخونم، اینقدر کارم رو با دقت👌 انجام بدم که اولین اشتباهم #آخرین اشتباهم نشه❌
#تخریبچی
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روح_الله_قربانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق🔵🔰 #قسمت_بیست_و_هفتم استاد پناهیان: آقای اسلام زر
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
خانواده موفق🌺✔️
#قسمت_بیست_و_هشتم: ارتباط اجباری عامل رشد هست
🔹🔶🔶🔵🔹🔴
استاد پناهیان:
👌نکته ای خدمت شما بگم
روابط در دنیا دو جور هستن:
👈روابط "اختیاری" و روابط "اجباری"
✳️روابط اختیاری "دوستت" هست که انتخاب میکنی.
♻️روابط اجباری ؛روابط تو با پدر و مادرت ،روابط تو با همسرت
(چون بعد یه مدت اجباری میشه)
😍جاااانم به روابط اجباری😘
🌱"هرچی رشده تو روابط اجباریه!"
👆👆
هرچی عرفان و معنویته تو روابط اجباریه.
✨هرچی رزقه تو "روابط اجباریه"
در مقابل روابط اجباری ، روابط اختیاری بیمزه هستن!!!
حالا تو هی سرمایه گذاری کن واسه روابط اختیاری ❗️
روابط اختیاری رو بیخیاااال
تو خونه دمق بدعنقی ؛ به دیگران که میرسی لبخند میزنی؟؟؟
😒
اینو اسلام اسمشو میذاره "منافق"
👥👆
❌نفاق نه دم داره نه سم
همینه ‼️
آدم سالم اینجوری نیس🚫
⚜حتی همسایه هم اجباریه
بیچاره باید ما رو تحمل کنه!
اینقدر سفارش به همسایه داری کردن
که به آقا رسول الله گفتن :
آقا همسایه ارث هم می بره؟
حضرت فرمودن نه ارث نمیبره
🔵اونا گفتن آخه شما یجوری سفارش کردین که "مقام همسایه نزدیک به پدر ومادر شد"
🙄😳
چرا همسایه اجباریه ❓
چون هر دم و دقیقه که نمیتونه بدبخت خونشو عوض کنه 😓
یه مقدار اجباری میشه...
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امام زمان عج_۵۲.mp3
2.74M
#فایل_صوتي_امام_زمان 49
✍کور منم؛
که چشمانم را غبارگناه، تاریک کرده است!
کور منم؛
که درد ندیدنت؛ دلــم را نمی لرزاند!
کور منم؛
که نمیتوانم با تو،نداشته هایم را نبینم.
کوری یعنی...👆👆
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh