🌷شهید نظرزاده 🌷
⏯پادكست 🎧با موضوع #سبک_زندگی_منتظران 1⃣0⃣ 🎤استاد #ملایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣
#لذت_آغوش_خدا 154
#ولایت 13
#استاد_پناهیان🔻
🌺✅ "بهترین حسّ توبه اینه که ببینی چه کسی رو نافرمانی کردی و بجاش فرمانِ چه کسی رو بردی....؟! "
☢ برای توضیح بهتر این موضوع، مثالی رو تقدیم میکنیم: 😊
🔷 فرض کنید که یه جایی نشستی و حضرت امام خمینی (ره) روبروت نشسته و یه کاری رو بهت میگه انجام بده.
⚠️ کمی اونطرف تر "صدام ملعون" هم نشسته و یه کار زشتی رو بهت میگه 🔞😈
⭕️ بعد آدم بیاد و یه بی احترامی به حضرت امام کنه و بره حرف صدام نامرد رو گوش بده....❌
🔵 چقدر زشته؟! چقدر آدم چندشش میشه از همچین آدمی؟😒
✔️ اونوقت کسی که حرف خدا رو بذاره کنار و حرف هوای نفسش رو گوش بده کارش از این آدم بدتره...،
کارش از این زشت تره.....♨️
💎🌹حس توبۀ واقعی اینه که آدم خیلی ناراحت بشه که چرا حرف مولای مهربان و حکیم خودش رو کنار گذاشته
و سراغ حرف نفس پلیدش رفته....😢😓
👌 ای کاش انقدر #گناه نکنیم تا بتونیم اینو بفهمیم و این احساس زیبا رو درک کنیم...💞
🌷 خداوند متعال میفرماید:
✨خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دلهایتان زینت داد، و کفر و فسوق و عصیان را برای شما ناخوشایند قرار داد؛
وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان✨
🌺 در این آیه میفرماید: خدا ایمان رو محبوب شما قرار داد. ❤️
✔️✅ و واقعا هم ایمان رو همۀ ما دوست داریم و از کفر و فسق هم بدمون میاد اما باید تلاش کنیم از #عصیان هم بدمون بیاد.
👈 "باید کاری کنیم که گناه برامون یه کار خیلی زشت باشه...."
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_61944788(1).mp3
4.95M
⏯پادكست
🎧با موضوع #سبک_زندگی_منتظران
1⃣1⃣
🎤استاد #ملایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍ به وقت شهادت
🌷می گفت: در سال ۶۱ هجری
حضرت عبـاس علیه السلام
برای دفاع از خیمه حضرت زینب(س) دو دست و چشمانش را از دست داد، اڪنـون نوبت مـن است ڪہ برای دفاع از حرم حضرتزینب (س) دست و چشمانم را از دست بدهم ...
🌷زمانیکه به بالینش رسیدم دیدم؛ همانطور ڪہ می خواست ... دستش از بدنش جدا و چشمانش را هم فدای حرم بیبی زینب (س) کرده بود.
✍راوی: همرزم شهیـد
#شهید_محمدرضا_علیخانی
#جانبـاز_دفاع_مقدس
#سردار_مدافع_حرم
#سالروز_شهـادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #یاد_خوبان 🍂 روحالله به خانمها خیلی احترام میگذاشت و در حالی که نگاهش همیشه به زمین بود، سعی م
💠برشی از کتاب #دلتنگ_نباش
می ترسم اگه بفهمن طراحی و خطاطی بلدم، من رو ببرن تو قسمت #فرهنگی.
من آدم #نظامی ام. دوست دارم تو همین قسمت بمونم. اصلا فکر میکنی برای چی هنر رو ول کردم⁉️ درصورتی که واقعا درسم خوب بود.
چون حس کردم دانشگاه هنر من رو از #امام_حسین(ع) دور می کنه، اما سپاه نه، #سپاه داره من رو به اون چیزی که دوست دارم می رسونه😍 راه سپاه راه امام حسینه
_اینجوری که میگی به #هنر علاقه داشتی💖 پس برات سخت بوده که بخوای ولش کنی، نه؟
+آره سخت بود یه روز تو نمازخونه دانشگاه هنر که بودم، نشستم باخودم فکر کردم💬 گفتم الان اینجایی که وایسادم چقدر با امام حسین (ع) #فاصله داره؟
دیدم خیلی فاصله دارم💕 این فاصله به جایی رسیده بود که انگار لبه #پرتگاه بودم. کافی بود فقط یک قدم، فقط یک قدم بردارم تا همه چیز نابود بشه💥موقعیت همه چیزم برام فراهم بود، اما من راه امام حسین (ع) رو انتخاب کردم✅ دل کندم از اونجا.
#شهید_روح_الله_قربانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 0⃣3⃣ #قسمت_سی 📖وقتی برگشت
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
1⃣3⃣ #قسمت_سی_ویکم
📖محمد حسین بلند بلندگریه میکرد. نگهبان زیر بغل ایوب را گرفت و کمکش کرد تا از پله ها بالا برود. رنگ ایوب از شدت #ضعف زرد شده بود. از اموزش و پرورش برای ایوب نامه📩 امده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان #خسارت بدهی
📖پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود. گفتم بالاخره چه کار میکنی⁉️
-برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر؛ میرویم #روستا
اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم #قره_چمن. روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت.
📖ایوب یا بیمارستان بود یا #جبهه. یا نامه میفرستاد یا هر روز تلفنی☎️ صحبت می کردیم. چند روزی بود از او خبری نداشتیم. تنهایی و بی هم زبانی #دلتنگیم را بیشتر میکرد، هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم.
📖از صدای مارشی، که تلویزیون پخش میکرد معلوم بود #عملیات شده. شب خواب دیدم ایوب میگوید "دارم میروم #مشهد". شَستم خبر دار شد دوباره مجروح💔 شده. محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
2⃣3⃣ #قسمت_سی_ودوم
📖روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام. نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای "عیال، #عیال" گفتن ایوب به خودم امدم. تمام بدنش باندپیچی🤕 بود. حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند😥
📖-چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟
+میدانستم هول میکنی، داشتند مرا میبردند بیمارستان #مشهد گفتم خبرش ب تو برسد نگران میشوی، از برادر ها خواستم من را بیاورند شهر خودم. پیش تو😍
📖شیمیایی شده بود. با #گاز_خردل. مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت. توی بیمارستان امپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتا #نابینا شده بود. پوستش تاول داشت و سخت نفس میکشید
📖گاهی فکر میکردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد😔 و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید. برای #ایوب فرقی نمیکرد، او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و #خدا ذره ذره از او میگرفت
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_642593816913641645.mp3
11.91M
🔊صوت:«امن یجیب»
ترانهای با محوریت #همسران شهدای مدافع حرم🌷
🎤🎤 #محمدقاسم_کریمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - افتاده سر - حجت الاسلام عالی.mp3
2.45M
♨️افتاده سر
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #عالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
°•🔰فرمانده بی ادعا 🔹توی تدارکات لشکر، یکی دو شب🌙، می دیدم #ظرف ها ی شام را یکی شسته. نمی دانستیم کا
🍃🌸مادر بزرگوار شهیدان مهدی و مجید زین الدین :
🔹دو نفر از علما پس از شهادت بچه ها رفتند خانه خدا و قرار گذاشتند هر کدام برای مهدی و مجید طواف انجام بدهند.
🔸عالِمی که به نام آقا مهدی طواف را شروع میکند، بعد از اتمام میاد مینشیند، یک لحظه خستگی رفع کند، تکیه داده بود و خانه خدا را تماشا میکرد.
🔹 در عالم خواب و بیداری، میبیند آقا مهدی روبروی خانه ایستاده، لباس احرام به تن، خیلی زیبا، عدّهای هم به دنبالش بودند.
🔸میگویند: آقا مهدی شما که شهید شده بودی چه طور آمدی اینجا؟
🔹گفت: «به خاطر نمازهای اوّل وقت که خواندم در این جا فرماندهی این ها را به من واگذار کردهاند .»
#سردار_شهید
#شهید_مهدی_زین_الدین
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔻 #اطلاع_رسانی
🌹مهـمــان شـهــدا هســتیم 🕊
💠 #ویـــژه_دختران
🌷این بار در #معراج_شهدای_تهران ساعاتی را در کنار شهدا و خانواده
شهدا نفس می کشیم.🌷
🎙با سخنرانی:
سـرکار خـانم #مرضـیه_هاشمی
و حضور:سرکار خانم #شمشیری(بنی طباء) و شـکوه نـورانی.
🌷🕊مادر شهیدان:
رسـول #خلـیلی
محمـد حسـین #میردوسـتی
🌹🕊و هـمسـر شهـیدان:
مصـطفی #صـدرزاده
روح الله #قربـانی
ابـوذر #امجـدیان
محـمدحـسین #مـرادی
📆پـنـجشنبه ۵ دی مـاه ۱۳۹۸
⏰ســاعــت ۱۴
🗺#تهران_خیابان خیام_ضلع جنوبی پارک شهر_خیابان بهشت_کوچه معراج معراج شهدای تهران
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌴شهید محسن حاجی حسنی کارگر هیچ گاه به دنبال #کسب_رتبه در مسابقات قرآنی نبود❌ و همواره هدف خود را از
🖋 #سیره_شهید
🌸با این که خودش اوضاع مالی مساعدی نداشت،
خانواده ای را زیر پر و بال گرفته بود و به اندازه وسعش ماهیانه مبلغی را به حسابشان واریز می کرد.
🌸بعد از شهادت، وقتی قفل گوشی را شکستند،
پیامک ها نشان می داد که از این دست کارها زیاد می کرده و به کسی نمی گفته است....
#شهید_محسن_حاجی_حسنی🌷
#قاری_بین_المللی_قرآن
#شهید_منا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۱۴۳ استاد پرهیزگار .MP3
903.4K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه انعام✨
#قرائت_صفحه_صدوچهل_وسوم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
◀ نباید مدیونش بشیم! 🍂همیشه یک تسبیح گِلی📿 دستش بود. بهش گفتم: آقا محسن، هی با این #تسبیح چی میگی ل
◀خواستن
🌷می خواست که به اینجا برسد. هدف گذاری کرده بود و برنامه هایش را مدیریت کرده بود. خیلی جاها سر رفتن به سوریه باهاش مخالفت کرده بودند، اما محکم وقوی هدفش را دنبال می کرد.
🌷در اردوی تخصصی که در شیراز داشتیم، به محسن گفتم:
"پسر بیا با این تیپ و لباس، یه عکس با ژست فرمانده ازت بگیرم."
خندید و گفت: " رفیق! من نمی خوام فرمانده بشم، می خوام شهید بشم! "
📚برشی از کتاب #سرمشق
#شهید_محسن_حججی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_حمید_مختاربند🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣6⃣1⃣ به یاد
#شهید_مهدی_قره_محمدی🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣6⃣1⃣ به یاد #شهید_مهدی_قره_محمدی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣1⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠سردار شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی متولد سال 1358📆 و اصالتاً اهل شهر #آمل و از "تکاوران" یگان صابرین نیروی زمینی #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که داوطلبانه عازم سوریه شد.
💠او درحالی که #فرماندهی یکی از محورهای عملیاتی را برعهده داشت، در حین پاکسازی مناطق از لوث تروریست های تکفیری👹 در شهر #دیرالزور به فیض شهادت🌷 نائل شد.
🔻مریم تاتار همسر سردار شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی
🔰ما با هم 13سال زندگی مشترک💞 داشتیم، او از همان روز اول ازدواج شرایط کاری اش را برای من گفت. او میگفت #کار من عشق است و با عشق♥️ وارد این کار شدم و شما باید در این #راه دوام بیاوری.
🔰کار من دوری از خانواده، ماموریت، مجروحیت و #شهادت دارد. اگر شما می توانید بسم الله. من هم شرایط را پذیرفتم✅ و هیچ گاه از این انتخاب #پشیمان نیستم❌
🔰 #مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از دروغ نشنیدم⛔️ خیلی به #بیت_المال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا میکرد👌 او خیلی منظم و #قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود.
🔰از همان ابتدای زندگی به من میگفت که «نباید شما به من #متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم🚷 شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من #رفتم و برنگشتم».
🔰میگفت: شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید #ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها👥 به گونه ای بزرگ شوند که قوی و #مستحکم باشند.
🔰ما سه فرزند به نام های فاطمه 10 ساله، زهرای 5 ساله و محمد جواد 1 ساله داریم. #مهدی به فاطمه خانم میگفت «مادر بابا»😍 چون که مادرش در شهر دیگری زندگی میکرد و میگفت تو جای #مادر_من هستی. به زهرا میگفت «پرنسس بابا».
🔰مهدی خیلی آنها را دوست داشت💖 و میگفت: دختر باید حتما #محبت_پدر داشته باشد. می گفت «نام فاطمه و زهرا را برای شما گذاشتم تا #الگویتان حضرت فاطمه(س)♥️ باشد».
#شهید_مهدی_قره_محمدی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آخرین وداع قبل از شهادت تا دم آسانسور مدافع حرم #شهید_مهدی_قره_محمدی
و چه صبری دارند همسران شهدا 😭 😭
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh