🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 1⃣7⃣ #سبک_زندگی_قرآنی ⭕️ #بخل در #فضای_مجازی 📖🕋 وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِم
❣﷽❣
2⃣7⃣ #سبک_زندگی_قرآنی
⭕️ #ایمان و #عمل_صالح
👈زیاد شنیدیم که ﺑﻌﻀﯽﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ🗣: ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎشه❤️، کافیه.
🔹 نماز هم نخوندی نخون...❌
🔹 روزه هم نگرفتی نگیر...❌
🔹 به نامحرم هم نگاه کردی اشکال نداره و...❌
🔹 فقط سعی کن دلت پاک باشه!⭕️
📖🕋 #ﺟﻮﺍﺏ_ﺍﺯﻗﺮﺁﻥ :👇️👇️
🔸🕋 اون خدایی که ماها رو ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝِ ﭘﺎﮎ❤️ براش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ، ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
#"ﺁمِنوا"👈(ایمان بیاورید)
🔸🕋 ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ:
"ﺁمِنوا ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ"👈(ایمان بیاورید و عمل صالح انجام دهید)👌
🔸💐 ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎشه، ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎشه..✨
☝️ ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭو ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭو ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ نمیشه،🌱
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭو ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ نمیشه،🌱
ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ باشه.⚡️
📢 #ﻫﻢ_ﺩﻝ؛ #ﻫﻢ_ﻋﻤﻞ❗️
☝️ جالبه که عبارت "الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ" بیش از ۵۰ بار در قرآن تکرار شده، و خدا بسیاری از وعدههای خوب رو به کسانی داده که این دو تا ویژگی (ایمان و عمل صالح) رو با هم داشته باشند:
📖 وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ...
📖 وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ...
📖 وَ الَّذِینَ آمَنُوا و َعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ...
و...
📢 📖اصلاً قرآن میفرماید
🚨 بهترین مخلوقات خدا کسانی هستند که این دو ✌️ویژگی رو با هم داشته باشند:
📖 إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (بیّنه/۷)
👈به درستی که، کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات خدا هستند.🌺
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5971803428362388228.mp3
7.78M
#محبت_درمانی 6
💔اگه می بینی قلبت با بقیه مهربون نیست؛ اگه می بینی، نمیتونی بی توقع به پای بقیه مهر بپاشی
🔍برگرد زندگیتُ مرورکن!
ببین کجا درحق خودت جنایت کردی؟
#استاد_شجاعی👆👆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هر گاه پرچم
#محمّـد_رسولالله
را در افق عالم زدی🚩
👈حق داری استراحت کنی....
#جاویدالأثر
#حاج_احمد_متوسلیان🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
1⃣ #قسمت_اول
📍 با عجله از پله ها پایین رفتم،
پله ها رو دوتا یکی کردم تو همون حین
چــ👑ـادرمو سر کردم به حیاط که رسیدم پام پیچ خورد، لنگون لنگون به سمت در رفتم در رو که باز کردم عاطفه با عصبانیت 😠بهم خیره شد آب دهنمو قورت دادم.
✏️_خیلی زود اومدی بیا کنار بریم تو دوتا چایی بزنیم بعد بریم حالا وقت هست!😊 عه عاطفه حالا یه بار دیر کردما عزیزم بیا بریم دیره.
_چه عجب خانم فهمیدن دیره!😕
📍شروع کرد به دویدن منم دنبال خودش میکشید، با دیدن پسری که سر کوچه ایستاده،ایستادم! عاطفه با حرص گفت:
_بدو دیگه!😬
✏️با چشم و ابرو به سرکوچه اشاره کردم،سرش رو برگردوند و ریز خندید!
با شیطنت گفت:
_میخوای بگم برسونتمون؟ 😉
قبل از اینکه جلوشو بگیرم با صدای بلند گفت:
_امین!☺️
📍پسر به سمت ما برگشت، با دیدن من مثل همیشه سرشو پایین انداخت آروم سلام کرد من هم زمزمه وار جوابشو دادم! رو به عاطفه گفت:
_جانم!😊
قلبم تند تند میزد، دست هام بی حس شده بود!
_داداش ما رو میرسونی؟😌
امین به سمت ماشین پدرش رفت و گفت:
_بیاید!😊
✏️به عاطفه چشم غره رفتم سوار ماشین 🚗 شدیم، امین جدی به رو به رو خیره شده بود با استرس لبمو میجویدم، انگار صدای قلبم 💗تو کل ماشین پیچیده بود! به آینه زل زدم هم زمان به آینه نگاه کرد، قلبم ایستاد😰 سریع نگاهش رو از آینه گرفت، بی اختیار لبم رو گاز گرفتم، انگار به بدنم برق وصل کردن.
📍ماشین ایستاد با عجله پیاده شدم بدون تشکر کردن! عاطفه اومد سمتم.
_ببینم لبتو!😄
و خندید. با حرص دنبالش دویدم اما زود وارد مدرسه شد!😬
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهدای غواص - سید رضا نریمانی.mp3
15.29M
🍂با دستای #بسته اومدین
🍂با بال شکسته اومدین😭
تقدیم به #شهدای_غواص 🕊
🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⭐️❣⭐️❣⭐️❣⭐️
#شهدا
در قهقهه مستانهشان
و در شادی وصلشان🕊
عند #ربهم یُرزقونند ...
#غواصان
#شهید_هاشم_شیخی
#شهید_محمدهادی_جاودانه
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
سَرشد به شوق وصل #تو فصل جوانیَم
هرگز نمی شود که از این در #برانیَم
#یابن_الحسن برای تـو بیدارمیشوم
#صبحت بخیر ای همه ی زندگانیم😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸برخیـــــز
#آغوشت را از صبـ☀️ـح پر کن
آغاز شو مانند روزهای آفتابی
جهان منتظر بانگ #سلامهای آشنای
تـوست♥️
نازدانه #شهید_جواد_سنجه_ولی🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
حاج قاسم سلیمانی:
افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزار به ملّت به کارگیرید✅
💥نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطرهی #خانهای_سابق را تداعی میکنند😏
#شهید_قاسم_سليمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂باز دلتنگ شهیدان🌷 مےشوم
🍃بی قرارِ یـاد #یاران مےشوم
🍂یاد #جانبازان میدان جنون
🍃آشنایان غبار و خاڪ🌫 و خون
🍂یاد آنانےڪه مجنون♥️ بودهاند
🍃 #تشنهٔ اروند و کارون بوده اند..
#جانباز
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸دستهای کبودش😢 را پشتش پنهان کرد و آمد پیش #مادر، از او خواست که فردا بیاید مدرسه مادر هم با عصبانیت فرستادش پیش پدر و گفت: این دفعه رو با پدرت برو، چقدر من بیام #ضمانت تو رو بکنم⁉️
🔹پدر دستهای کبود #مهدی را در دستش گرفت و گفت: دوباره به معلمات گیر دادی مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش🤦♂ #بیحجابند که باشند، تو دَرست رو بخون ببین چطوری کتکت زدند
🔸مهدی که هشت سال📆 بیشتر نداشت گفت: برای چی باید چیزی نگم؟ مگه اونها #مسلمون نیستند؟ مگه تو قرآن نیومده باید "حجاب" داشته باشند؟
🔹در دوران اختناق ستمشاهی، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتابهایش📚 میکند و میگفت: دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز میکنم، چشمم به اینها بیفته! زمانی که کسی جرأت نمیکرد اسمی از #خاندان_سلطنت بیاورد، که در این صورت سروکارش به "ساواک" و شهربانی میافتاد.
🔸ایستاده بود کنار در مسجد🕌مردم میخواستند بعد از یکاعتراض آرام، از مسجد خارج شوند، ناگهان مهدی عکس امام را بالای سر گرفت و فریاد زد: یا مرگ یا #خمینی.
#شهید_مهدی_کازرونی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🚩روضه هفتگی🚩
💺سخنران:
حجت الاسلام فروتن
🎤مداح:
کربلایی صادق احمدی
📆زمان:
پنجشنبه (۱۵ آبان)
⌚ساعت ۱۹:۳۰
🚪مکان:
#مشهد؛حجاب۲۱
بیت شهید نظرزاده(علامت پرچم)
#فقط_برادران
مجلس بارعایت #دستور_العمل بهداشتی برگزار میشود
#هیئت_محبان_جوادالائمه(علیه السلام)
🌷🍃🌷🍃
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠گفت و گو با شهید در عالم رویا 📝روایت خواندنی #همسر_شهید مدافع حرم «ابوالفضل شیروانیان» 🌷هنوز دوس
نقاشی #چشمان تو را تا ڪہ خدا کرد
گشتند ملائڪ همه #مبهوتِ نگاهت
آیا ملکی تو ؟بشرے تو؟تو ڪہ هستی؟
که ماه نشستہ پسِ آن صورت #ماهت🌹
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نقاشی #چشمان تو را تا ڪہ خدا کرد گشتند ملائڪ همه #مبهوتِ نگاهت آیا ملکی تو ؟بشرے تو؟تو ڪہ هستی؟ ک
0⃣8⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠همسران شهدا
🔰ارادت خاصی به 🌷شهید حاجحسین #خرازی داشت. کنارقبرشهید چند دقیقهای نشستیم. همان جا که نشسته بود گفت: #زهرا این قطعه #آرامگاه_من است، بعد از شهادتم🕊 مرا اینجا به خاک میسپارند.
🔰نمیدانستم در برابر حرف #ابوالفضل چه بگویم. سکوت همراه بغض😢 را تقدیم نگاهـش کردم. هـر بـار کـه به #مـامـوریت میرفت، موقع خداحافظی👋 موبایل📱، شارژر موبـایل یـا یـکی از وسـایل دمدسـتی و #ضروریاش را جا میگذاشت تا به بهانه آن بازگردد☺️و خداحافظی کند.
🔰اما #دفعه_آخر که میخواست به سوریه برود حال و هوای بسیار عجیبی داشت. همه وسایلش را جمع کردم💼 موقع #خداحافظی بوی عطر عجیبی😌 داشت. گفتم: #ابوالفضل چه عطری زدی که اینقدر خوشبو است⁉️
گفت: «من عطر نزدهام🚫»
🔰برایم خیلی جالب بود با اینکه #عطری به خودش نزده ⚡️اما این بوی خوش از کجا بود. آن روز با #پدرومادرش به ترمینال رفت. مادرشان مـیگفتند: وقتی ابوالفضل سوارماشین شد🚎بوی #عطرعجیبی میداد
🔰چند مرتبه خواستم به #پسرم بگویم چه بـوی عـطر خـوبی مـیدهی امـا نشد🚫 و پدرشان هم میگفتند: آن روز ابوالفضل عطر همرزمان #شهید🌷 را میداد و بوی عطرش بوی تابوت شهدا⚰ بود.
🔰مـوقـع خـداحافظی #نگاه_آخرش به گونهای بود که احساس کردم ازمن، مهدی پسرمان وهمه آنچه متعلق به ما دوتاست دل کنده💕 است. گفتم: #ابوالفضل چرا اینگونه خداحافظی میکنی⁉️ #نگاهت، نگاه دل کندن است
🔰شروع کرد دل مرا به دست آوردن و مثل همیشه #شوخی کرد. گفت: چطور نگاه کنم که #تو احساس نکنی حالت #دل_کندن است؟!
امـا هیچ کـدام از ایـن رفـتارهایش پاسخگوی بغض و اشکهای من😭 نبود.
🔰وقتی میخواست از در خانه🚪 برود به من گفت: همراه من به #فرودگاه نیا❌ و #رفت. برعکس همیشه پشت سرش رانگاه نکرد. چند دقیقه⌚️ از رفتنش گذشت. منتظربودم مثل #همیشه برگردد و به بهانه بردن وسایلش دوباره خداحافظی کند.# انتظارم به سر رسید.
🔰زنگ زدم📞 و گفتم این بار وسیلهای جا نگذاشتهای که به #بهانهاش برگردی و من و مهدی را ببینی. گفت: نه #عجله_دارم، همه وسایلم را برداشتم. ۱۳روز بعد از اینکه رفته بود، شنبه صبح بود تلفن زنگ زد☎️، ابوالفضل از #سوریه بود. شروع کردم بیقراری کردن و حرف از #دلتنگی زدن.
🔰گفت: #زهـراجـان نـاراحـت نـباش، احـتمال بسیار زیاد شرایطی پیش میآید که ما را دوشنبه🗓 برمیگردانند. شاید تاآنروز #نتوانم با شما صحبت کنم، اگر کاری داری بگو تا انجام بدهم،یا #حرف_نگفتهای هست برایم بزن😢
🔰تـرس هـمه وجودم را گرفت😰 حرف
هایش بوی #حلالیت و خداحافظی👋 میداد. دوشنبه۲۴آذر ماه همان روزی که گفته بود قرار است برگردد، #برگشت؛ معراج شهدای تهران🌷، سهشنبه اصفهان و چهارشنبه پیکر مطهر ابوالفضل کنارقبر #شهیدخرازی آرام گرفت.
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
حاج قاسم سلیمانی: افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزار به ملّت به کارگیرید✅ 💥نه افرادی که حتی اگر به
•♥️•✾•♥️•
#کمی_تأمل🌱
یه رفیق مشتے داشتیم که میگفت:
#آرزوی_شهادت نکنید ❌❌
شهادت هیچوقت #پایان کار نیست ...
بلکه #شهادت🌷 هم
جزو مسیره 👌
آرزوی اینو داشته باشید که
#تاثیرگذار باشید...✨☺️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🌸🕊🌸🕊 🕊من مطمئن #هستم چشمی ڪه 🌼 به نگاه #حرام عادت ڪند، 🕊خیلی چیزها را از #دست می دهد 🌼چشم گنهکار
#وصیت_شهید✍
جهان در حال #تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان #دو جهاد در پیش داریم،
اول #جهاد_نفس که واجب تر است؛ زیرا همه چیز لحظه ی #آخر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 1⃣ #قسمت_اول 📍 با عجله از پله ها پایین رفتم، پله ها رو دوتا یکی
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
2⃣ #قسمت_دوم
📍کاسه ها رو گذاشتم کنار دیگ آش😋
عاطفه همونطور که آش هم میزد زیر لب تندتند چیزایی میگفت: ملاقه رو از دستش گرفتم باحرص گفتم:
_بسه دیگه،دوساعته داری هم میزنی بابا بختت باز شد خواهرم بیا برو کنار!😠
+هانی بی عصاب شدیا،حرص نخور امین نمی گرتت!😜😃
_لال از دنیا بری!😕
📝شروع کردم به هم زدن آش، زیر لب
گفتم:
_خدایا امین رو به من برسون!😍🙏
امین پسر همسایه دیوار به دیوار که از دوسال قبل فهمیدم دوستش دارم☺️🙈
عاطفه گفت امین فقط چادر رو قبول داره چادری شدم😊 عاطفه گفت امین نمازش اول وقته نمازم یک دقیقه این ور اون ور نشد😌 عاطفه گفت امین قرمه سبزی دوست داره و من به مامان میگفتم نذری قرمه بپزه تا براشون ببرم!
عاطفه گفت امین.....و من هرکاری میکردم برای امین!🙈
📍مهم نبود من سال سوم دبیرستانم و امین بیست و پنج سالشه😊 با احساس حضور کسی سرمو بالا آوردم، امین سر به زیر رو به روم ایستاده بود، با استرس آب دهنمو قورت دادم امین دستی به ریشش کشید و گفت:
_میشه منم هم بزنم؟😊
ملاقه رو گذاشتم تو دیگ و رفتم کنار، امین شروع کرد به هم زدن منم زیر چشمی نگاهش میکردم🙈
داشتم نگاهش میکردم
که سرشو آورد بالا نگاهمون تو هم گره خورد،
امین هول شد و ملاقه رو پرت کرد زمین!
زیر لب استغفراللهی گفت و خواست بره سمت در که پاش به ملاقه گیر کرد و خورد زمین، خنده م گرفت😄 با صدای خنده و اوووو گفتن زن ها سرخ شدم.☺️
تند گفتم:
_من برم بالا ببینم مامان اینا کمک نمیخوان!
با عجله رفتم داخل خونه
و دور از چشم همه از پنجره به حیاط نگاه کردم، عاطفه داشت میخندید و زن های همسایه به هم یه چیزایی میگفتن، روم نمیشد برگردم پایین همه فهمیدن!
امین بلند شد، فکرکردم باید خیلی عصبانی باشه اما لبخند رو لبش متعجبم کرد!😟 سرشو آورد بالا، نمیتونستم نفس بکشم! حالا درموردم چه فکرایی میکرد،
تنم یخ زد انگار پاهام حس نداشتن تا از کنار پنجره برم!
📝امین لبخندی زد و به سمت عاطفه رفت، در گوشش چیزی گفت، عاطفه لبخند به لب داخل خونه اومد! با شیطنت گفت:
_آق داداشمون فرمودن بیام ببینم بدو بدو اومدی خونه زمین نخورده باشی
نگران بودن!😌😉
قلبم وحشیانه می طپید💓 امین نگران من بود؟! با تعجب گفتم:
_واقعا امین گفت؟! 😳
+اوهوم زن داداش!
احساس میکردم کم مونده غش کنم،نفسمو با شدت بیرون دادم!☺️🙈
دوباره حیاط رو نگاه کردم که دیدم نگاهش به پنجره س، با دیدن من هول شد و سریع به سمت در🚪 رفت اما لیز خورد دوباره صدای خنده زن ها بلند شد،😄😄😁 با نگرانی و خنده از کنار پنجره رفتم!
عاطفه گفت:
_من برم ببینم امین قطع نخاع نشد!😃
عاطفه که از پله ها پایین رفت همونطور که دستم رو قلبم بود گفتم:
_خدانکنه! 😍🙈
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
1_18833187.mp3
3.63M
🔊 #شور #فوق_العاده #اﺣﺴﺎﺳﻲ #ﻣﺪاﻓﻌﺎﻥ_ﺣﺮﻡ #ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩﻱ
🎵ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ اﺯ ﺳﻮﺭﻳﻪ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻣﻬﺮﻩ ﻳﺎ ﺯﻳﻨﺒﻪ (س)
🎤ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ #ﺳﻴﺪ_ﺭﺿﺎ_ﻧﺮﻳﻤﺎﻧﻲ
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
نوبتــِ خون❣ ڪہ مےرسد
دنیا و روزگار، #پاپَس مےڪشند
بہ سخن گفتن از #دلدادگے
نیازے نیستـــ ❌
#سڪوت سرخ نیز
یڪ عالم حـرف دارد ...
#شهید_رضا_کارگر🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh