🌷شهید نظرزاده 🌷
📸 آتشی در دل من رهبر معظم انقلاب: 🔹جرقههای💥 انگیزش انقلاب اسلامی به وسیلهی #نواب_صفوی در من به و
ما همچین شهدایی دادیم💔🙂📿
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 0⃣3⃣ #قسمت_سی 📖وقتی برگشت
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
1⃣3⃣ #قسمت_سی_ویکم
📖محمد حسین بلند بلندگریه میکرد. نگهبان زیر بغل ایوب را گرفت و کمکش کرد تا از پله ها بالا برود. رنگ ایوب از شدت #ضعف زرد شده بود. از اموزش و پرورش برای ایوب نامه📩 امده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان #خسارت بدهی
📖پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود. گفتم بالاخره چه کار میکنی⁉️
-برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر؛ میرویم #روستا
اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم #قره_چمن. روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت.
📖ایوب یا بیمارستان بود یا #جبهه. یا نامه میفرستاد یا هر روز تلفنی☎️ صحبت می کردیم. چند روزی بود از او خبری نداشتیم. تنهایی و بی هم زبانی #دلتنگیم را بیشتر میکرد، هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم.
📖از صدای مارشی، که تلویزیون پخش میکرد معلوم بود #عملیات شده. شب خواب دیدم ایوب میگوید "دارم میروم #مشهد". شَستم خبر دار شد دوباره مجروح💔 شده. محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
2⃣3⃣ #قسمت_سی_ودوم
📖روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام. نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای "عیال، #عیال" گفتن ایوب به خودم امدم. تمام بدنش باندپیچی🤕 بود. حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند😥
📖-چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟
+میدانستم هول میکنی، داشتند مرا میبردند بیمارستان #مشهد گفتم خبرش ب تو برسد نگران میشوی، از برادر ها خواستم من را بیاورند شهر خودم. پیش تو😍
📖شیمیایی شده بود. با #گاز_خردل. مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت. توی بیمارستان امپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتا #نابینا شده بود. پوستش تاول داشت و سخت نفس میکشید
📖گاهی فکر میکردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد😔 و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید. برای #ایوب فرقی نمیکرد، او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و #خدا ذره ذره از او میگرفت
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شبای-جمعه-که-می-شه.mp3
2.06M
🎵 #صوت_شهدایی
🔹 #شهدای_گمنام
🔸شبای جمعه که میشه
دلا بهونه میگیره...
🎤🎤 #مجتبی_رمضانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
⭐️تو #قطعه_قطعه شدی
❣و دور💫 شهر چیده شدی
⭐️و من به خون شقایق🥀 قسم
❣ #تو_را از حاشیه
بر روی متن خواهم نوشتـ✍
⭐️بر روی هرچه که
❣یاد تو💭 را #فراموش کرده است
#نثار_روح_شهدا_صلوات
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#السلامعلیکیاصاحبالزمان
دفتر #عشق_تو را
باید چگونه باز کرد
#جمعه های بی تو بودن را
چگونه می شود آغاز کرد ⁉️
#صبح_جمعه
چشم خورشید ☀️
با طلوعش
در پی رخسار زیبای شماست
رنگ می بازد اگر
این #جمعه هم
نائل به دیدارت نگردد 😔
یابن الزهرا
#أللّهـمَّ_عَجِّــل_لِـوَلیِّکَ_الفَــرَج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✧شهیــــد...
بهقَلبت♥️نگـاهمیکُند
اگرجایی برايَش گذاشتهباشے
#مےآيد
مےمانَد
و می ماند
#تاشهيدتڪُند ...🕊🌷
#شهید_محسن_حججی
#اللهم_الرزقنا_شهادت🤲
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد - استاد میرزامحمدی.mp3
4.26M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد
🍃دست من نیز به آن چشمهی کوثر برسد
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
💔 #جمعه_های_دلتنگی
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
『 در محضر شهدا 』_۲۰۲۲_۰۶_۱۷_۲۳_۰۶_۰۴_۲۲۶.mp3
3.7M
☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️
❇️ الَهِي عَظُمَ البَلاءُ وَ بَرِحَ الخَفَاءُ
🔶 و انكَشَفَ الغِطَاءُ وَ انقَطَعَ الرَّجَاءُ
❇️ و ضَاقَتِ الأَرضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
🔶 و أَنتَ المُستَعَانُ وَ إِلَيكَ المُشتَكَى
❇️ و عَلَيكَ المُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
🔶 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
❇️ أولِيالأَمرِالَّذِينَفَرَضتَعَلَينَا طَاعَتَهُم
🔶 و عَرَّفتَنَا بِذَلِكَ مَنزِلَتَهُم
❇️ ففَرِّج عَنَّا بِحَقِّهِم فَرَجا عَاجِلا
🔶 قرِيبا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ
❇️ يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
🔶 اكفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ
❇️ و انصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
🔶 يا مَولانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ
❇️ الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ
🔶 أدرِكنِي أَدرِكنِي أَدرِكنِي
❇️ السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
🔶 العَجَلَ العَجَلَ العَجَلَ
❇️ يا أَرحَمَ الرَّاحِمِينَ بحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
الطَّاهِرِينَ
#التماس_دعا🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#روایت_دلتنگی
⇜عزتت
⇜شرفت
⇜شجاعتت
برتمامینقشههای #دشمنان
چیرهمیشود.
آنهاتوراڪشتند
اما #نتوانستند بہزانویتدرآورند
چقدراینقصہآشناست
#قصہیڪربلا . . . 💔
#جان_فدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢چه شرحی ...
✨کافیست در #چشمانش نگاه کنی تا در نگاهش محو شوی
👈میشه مسئول بود، محبوب هم بود!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢چه شرحی ... ✨کافیست در #چشمانش نگاه کنی تا در نگاهش محو شوی 👈میشه مسئول بود، محبوب هم بود!
🦋همسر #شهید_مهدی_باکری:
🔸این عکس تمام خستگی😓 آقا مهدی را بعد از #عملیات نشان میدهد؛ معلوم است که 3 ـ 4 شب و روز استراحت نکرده؛ طوری که دیگر چشمهایش از خستگی باز نمیشود.
🔹 #آقا_مهدی که جوان 28 ساله بود در این عکس مثل یک پیرمرد 50 ـ 60 ساله افتاده است. با توجه به زمینه این عکس فکر میکنم منطقه غرب و #عملیات_حاج_عمران باشد.
جانبازی که یک برادر خود را در زمان جنگ
و دیگری را در جبهه #سوریه فدا نمود
و خود نیز بهعلمدار حسین اقتدا کرد💔
📸تصویر جانباز مدافعحرم #محمد_مدواری برادر شهید مدافعوطن مسعود و شهید مدافعحرم #میثم_مدواری
ریحانهخانم دختر جانباز مدافعحرم
سلامتی روزاَفزون جانبازان اسلام
و شادی ارواح مطهر شهدا #صلوات🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#آمادگی_برای_ظهور
💢شیعیان باید در شب و روز #جمعه گوش به زنگ باشند که شاید ندای ظهور حضرت بقیة الله ارواحنافداه بلند بشود. لذا بچه هایتان را هم به گوش به زنگ بودن عادت بدهید.
💚در زیارت روز جمعه به حضرت عرض می کنیم: «هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک» یعنی این روز جمعه است و آن روز شماست که توقع بیشتری برای ظهور شما هست.
✨آیت الله ابطحی رحمة الله علیه
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
• #شهید_عباس_دانشگر🌷 • #تم_شهیدایی 📲 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
@shahidNazarzadeh(8).attheme
125.2K
• #شهید_عباس_دانشگر
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇
ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
May 11
من هر جا با #مادران_شهدا مواجه شده ام، آن هارا حتی از پدران شهدا هم #قویتر دیده ام.غالباً نمونه اش را در روحیهی این مادران بزرگوار و شجاع می توانید ببینید.
این عظمت #زن_مسلمان در میدان های سیاسی و فرهنگی است.
#مقام_معظم_رهبری
#حضرت_مادر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 2⃣3⃣ #قسمت_سی_ودوم 📖روی پ
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
3⃣3⃣ #قسمت_سی_وسوم
📖نفس های ثانیه ای ایوب جزئی، از زندگیمان شده بود. تا ان وقت از شیمیایی☠ شدن فقط این را میدانستم ک روی پوست #تاول های ریز و درشت میزند.
📖دکتر برای تاول های صورتش دارو تجویز کرده بود. با اینکه دارو ها را میخورد ولی خارش، تاول ها بیشتر شده بود. صورتش زخم💔 میشد و از زخم ها #خون می امد. ریشش را با تیغ زد تا زخم ها عفونت نکند.
📖وقتی از سلمانی ب خانه برگشته بود خیلی گرفته بود😞 گفت: مردم چه #ظاهر_بین شده اند. میگویند تو که خودت جانبازی، تو دیگر چرا⁉️
بستری شدن ایوب انقدر زیاد بود ک #بیمارستان و اتاق ریکاوری مثل خانه خودم شده بود.
📖از اتاق عمل که بیرون می اوردنش. نیمه هوشیار شروع میکرد به حرف زدن" #شهلا من فهمیدم توی کدام دانشگاه معتبر خارجی، پزشکی تدریس میشود، بگذار خوب بشوم، میرویم انجا و من بالاخره پزشکی👨🔬 میخوانم.
📖عاشق پزشکی بود. شاید از بس که زیر تیغ جراحی رفته بود و نصف عمرش را توی #بیمارستان گذرانده بود. چند بار پیش امد که وقتی #پیوند گوشت به دستش نگرفت خودش فهمید عمل خوب نبوده❌
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
4⃣3⃣ #قسمت_سی_وچهارم
📖یک بار بهش گفتم: نگو؛ چیزی از عملت نگذشته صبر کن. شاید گرفت. سرش را بالا انداخت. مطمئن بود👌 دکتر که امد بالای سرش از اتاق امدم بیرون تا #نماز بخوانم.
📖وقتی برگشتم تمام روپوش دکتر قرمز شده بود😰 بدون اینکه ایوب را #بیهوش کند با چاقوی جراحی گوشت های فاسد را بریده بود. کمی بعد به جایی رسید که دیگر گوشت، دست خود ایوب بود و #خون ملافه ی زیر ایوب و لباس دکتر را قرمز کرده بود.
📖ایوب از حال رفته بود😓 که پرستار ها برای تزریق مسکن قوی امدند. دوست نداشت کسی جز من کنارش💞 باشد. مادرش هم خیلی اصرار کرد اما #ایوب قبول نکرد.
📖ایوب وقتی خانه بود کنار رختخواب و بساط چایش☕️ همیشه #کتاب بود. از هر موضوعی، کتاب میخواند. یک کتاب دو هزار صفحه ای📕 به دستش رسیده بود که از سر شب یک لحظه ام ان را زمین نگذاشته بود
📖گفتم دیر وقت است نمیخوابی؟ سرش را بالا انداخت
-مگر دنبالت کرده اند؟
سرش توی کتاب بود
+باید این را #تا_صبح تمام کنم
صبح که بیدار شدم، تمامش کرده بود.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh