eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷پیام جدید از طرف اعضا ▪️ حرم علی ابن موسی الرضا علیه السلام ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔷پیام جدید از طرف اعضا ▪️ حرم علی ابن موسی الرضا علیه السلام ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ما جمع پریشان که در شور و نوای🌸 جارو کش سلطان غریب الغربا ایم در عرش و گویند که اینَ ارزوی اون صد شکر که ما ریزه خور خان رضاییم❤️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💌 🟢شهید مدافع‌حرم ♨️پاسدار فوتبالیست مدافع‌حرم ⚽️پاسدار شهید مدافع‌حرم سعید شبان، یکی از ورزشکارانِ بااخلاق ارومیه بود. او در سنین نوجوانی به رشته فوتبال علاقه‌مند شد و فوتبال را به‌صورت حرفه‌ای دنبال کرد و وارد دنیای ورزش شد. شهید شبان در سال۱۳۷۹ اولین بازی رسمی خود را در تیم شهید باکری آذربایجان غربی انجام داد. ⚽️اخلاق خوب و نجابت خاص سعید باعث شد تا پله‌های ترقی را به سرعت بپیماید و مورد علاقه‌ی مربیان تیم‌های بزرگسالان قرار گیرد. او در ادامه در تیم‌های مختلف ارومیه، فوتبال خود را تا زمان شهادت ادامه داد. ⚽️در لیگ‌های دسته یک بزرگسالان ارومیه، دسته یک بزرگسالان و لیگ برتر فوتبال استان آذربایجان غربی در میادین حضور داشت. همبازی‌های سعید شبان همیشه از وی به عنوان بازیکن اخلاق و اسطوره ستودنی در این خصوص یاد می‌کنند. سعيد فوتباليست بسيار خوبی بود و ۲۱حكم قهرمانی نيز در اين رشته داشت. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بهش مےگفتند: حسن سر طلا ( موهاے طلائے رنگ و چهره‌ے زیبائے داشت ) شب عملیات مے‌گفت: من تیر مے‌خورم، خونم رو بمالید بہ «مو» هام، زیاد باهاشون پُز دادم❗️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
امروز، تضعیف رهبری بالاترین گناه است. از این بالاتر گناهی نیست.🌱 🏴 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 💖 ⃣2⃣ 🍂ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ، ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﻭﮐﻮﻫﻪ . ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﻣﯿﺎﻣﺪ ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻣﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪ . ﺑﻪ ﭘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺩﻭﮐﻮﻫﻪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ . ﺁﻧﺠﺎ ﺁﻗﺎﯼ ﺻﺎﺭﻣﯽ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﮔﻮﺷﺰﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺍﺳﻼﻣﯿﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﺍﯾﻼﻡ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺷﻬﺮ ﻣﻬﺮﺍﻥ . 🍁ﺩﺷﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺍﺷﺖ؛ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺷﻬﺪﺍﯾﯽ … ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﺷﮑﺴﺖ . ﺑﻪ ﺍﺳﻼﻣﯿﻪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ، ﺣﺪﻭﺩ ﻫﻔﺖ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺧﺎﮐﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﻣﺤﺮﻭﻡ. ﺍﺯ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻣﺤﺮﻭﻣﯿﺖ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯾﺪ . 🍂ﻣﺎ ﺩﺭ ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ﺳﺎﮐﻦ ﺷﺪﯾﻢ؛ ﺯﯾﺮ ﺳﻘﻒ ﻫﺎ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎﯼ ﮐﺎﻫﮕﻠﯽ ﻭ ﮐﻨﺞ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭ ﻋﻨﮑﺒﻮﺕ ﺑﺴﺘﻪ . ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻏﺒﺎﺭ ﻣﺤﺮﻭﻣﯿﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺑﺰﺩﺍﯾﯿﻢ . ﻣﻦ ﻣﻌﻠّﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﮐﻮﺩﮎ ﻭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ . ﺍﻣﺎ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﻫﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺑﻮﺩ، ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﯿﻞ ﻣﯿﺰﺩ، ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﯽ ﻭ ﻭﻫﺎﺑﯽ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ … ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💖 ⃣2⃣ 🍂ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﺎﺩﻣﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﺴﺮﺍﯼ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺖ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻤﯿﺎﻣﺪ . ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮕﺴﺮﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺎﻣﺪﻡ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺯﺩ : ﻃﯿﺒﻪ ﺑﺮﻭ ﺩﻓﺘﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﺴﺮﺍ ﺑﺒﯿﻦ ﺁﻗﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﭼﮑﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﻩ؟ 🍁ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻧﻢ ﯾﺦ ﮐﺮﺩ ! ﺯﻫﺮﺍ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺮﯼ ﻫﺎ ! ﺑﻌﺪ ﻣﻮﺫﯾﺎﻧﻪ ﭼﺸﻤﮏ ﺯﺩ : ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﻮﻥ ! ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺮﻭ ﺑﺒﯿﻨﻢ ! ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﺗﻘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺯﺩﻡ . ﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ : ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺗﻮ ! ﺩﺭ ﺭﺍ ﻫﻞ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ . ﺭﻭﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎ ﻧﺸﺴﺘﻢ . ﺳﯿﺪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ . 🍂ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ۵ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ، ﻋﺮﻕ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻋﻘﯿﻖ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺎﻧﺪ . ﺩﻝ ﺩﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﮔﻔﺘﻢ : ﮐﺎﺭﻡ ﺩﺍﺷﺘﯿﺪ؟ – ﺑﻠﻪ … ﺧﺎﻧﻢ ﺻﺒﻮﺭﯼ ! ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﺷﺪﯾﺪ، ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ، ﻓﻘﻂ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻋﻮﺽ ﻧﺸﺪﻩ . ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﭘﺪﺭﺗﻮﻥ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ . ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﻗﻀﯿﻪ ﻓﺮﻕ ﮐﺮﺩﻩ … ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ...✋ 🌱سلام بر آن خورشیدی که با ظهورش روحی تازه در کالبد اهل ایمان می‌دمد و بساط کفر را برای همیشه برمی‌چیند. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. 🤲 (عج)♥️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
28.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 سرود «یاران خراسانی» ✅️ با اجرای مشترک: 🔹️ حاج‌ صادق آهنگران 🔹️ محسن محمدی‌پناه 🔹️ امیرحسین زارع ✅️ شاعر: قاسم صرافان ✅️ آهنگساز و تنظیم‌کننده: حسین کریمان ✅️ همخوانی: شمیم ولایت یزد 📌 تهیه شده در کانون هنر و رسانه بهشت دارالعباده وابسته به هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☀️ 🔔 سبک زندگی اسلامی ✅ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: زمانی بر مردم خواهد آمد که صبر نمودن در برابر مسائل دین و عمل به دستورات آن همانند در دست گرفتن آتش گداخته است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️نقطه زنی رهبر انقلاب رهبری بجای انکار موضوع بحث، چقدر قشنگ دارن تبیینش میکنن! اونم تبیین تاریخی.... یاد بگیریم چطور تبیین کردن رو؟ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
معنویتی‌که‌فقط‌روضه‌باشه‌وپشتش عمل‌نیاد؛معنویت‌نیست؛خلسه‌است! شھیدحسن‌باقری‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
یک دنیا آرامش! خواب از سرم برده است حسرت این خواب راحت تو.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
وقتی برای خدا باشی، تو را آنقدر مشهور می کند که عالم تو را بشناسد... ثمرۀ اخلاص و معامله با خدا این است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﴾🎞🎥﴿• -- حاج قاسم یه جا تو وصیټ نامشون میگن؛خدایا وحشت همه ۍوجودم ࢪا فࢪا گࢪفتہ است! من قادࢪ به مهاࢪ نفس خود نیستم؛ࢪسوایم نکن ❬🌹أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🌹❭ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
👈 عکسی کمتر دیده شده از شهید جوانمرد قصاب 🔹️متروی تهران ایستگاهی دارد به نام 🔹️این جوانمرد، همیشه با و‌ضو بود. 🔹️می‌ گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!! 🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. 🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.» 🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ 🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.» 🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید. ⚘ ''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 خاطرات یک سرباز عراقی یه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم . آوردنش سنگر من. خیلی سن و سال بود. بهش گفتم: « مگه سن توی ایران سال تمام نیست؟ سرش را تکان داد . گفتم: « تو که هنوز سالت نشده! » بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما شده و سن رو کم کرده؟ » جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن گفت: « سن پایین نیومده ، سن پایین اومده.» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
آمده بود مرخصی داشتیم درباره منطقه حرف می‌زدیم، لابه‌لای صحبت گفتم کاش می‌شد من هم همراهت به جبهه بیایم حرف دلم را زده بودم(: لبخندی زد و پاسخی داد که قانعم کرد گفت: هیچ میدانی که سیاهی چادر تو از سرخی خون من کوبنده تر است؟! همین‌که حجابت را رعایت کنی، مبارزه‌ات را انجام داده‌ای! همسر‌شهید✍ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔷فرمانده‌ی سخاوتمند 💜دوست شهید نقل می‌کند: زمان‌هایی که با شهید حسناوی بودم، گاهی اوقات می‌دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز می‌کنه، دست خالی برنمی‌گشت. یکبار در بازار کربلا داشتیم غذا می‌خوردیم که شخصی آمد و گفت من گرسنه هستم. 🦋جواد هم همه‌ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود، بدون کم و کاستی برای آن شخص نیز سفارش داد. بهش گفتم آخه تو از کجا می‌دونی یارو فیلم بازی نمی‌کنه؟! 💜جواد گفت: «من به فیلمش کاری ندارم. مگه وقتی ما از خدا چیزی می‌خواهیم، او نگاه می‌کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟ خدا کریمه و به کرَمش می‌بخشه، نَه لیاقت ما.» من در آن لحظه، تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💎تفاوت ترس ما و ترس امام ✅اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با امام به جماران رفتیم. دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحت‌هایش گوش می‌دادیم که یک‌دفعه ضربه‌ محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشه‌های اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام. امام در همان حال که صحبت می‌کرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبت‌هایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد. ✅همانجا بود که فهمیدم آدم‌ها همه‌شان می‌ترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز می‌ترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه. او از خدا می‌ترسید و ما از غیرخدا. آن‌جا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمی‌ترسد. راوی: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh