#قسمتدویستوشش
#ناحله🌱
کلاس امروز تموم شده بود
داشتم وسایلامو جمع میکردم که اومد کنارم ایستاد.
+خوبی؟
با لبخند گفتم
_مرسی تو خوبی؟
+بدک نیستم
راستشو بخوای اومدم یه اعترافی کنم
لبخندم پررنگ تر شد
_اعتراف؟به چی؟
+میشه تو حیاط حرف بزنیم؟
_چرا که نمیشه بریم
کیفم رو انداختم رو دوشم و رفتم سمت در .اونم پشت سرم با کوله ی تو دستش حرکت کرد .
سعی کردم باهاش هم قدم بشم
_خب؟
+ببین شخصیتت خیلی واسم جالبه
چجوری بگم یعنی اصلا با اون چیزی که فکرشو میکردم هیچ شباهتی نداری
_خب راجع به من چی فکر میکردی؟
+فکر میکردم چون که چادر میپوشی حتما خیلی عقب افتاده ای .
یا چه میدونم مثلا حس میکردم از این کند ذهنا باشی
خندیدم و
_یعنی چی؟
+یعنی از این بچه چادریایی که تو همه چی عقبن
تو شخصیت تو ظاهر تو درس و خیلی چیزای دیگه
رفتیم سمت حیاط
_به به ببین چیا میشنوم
چرا هرکی چادر میپوشه عقب افتادس؟
+فقط چادر که نه
اخه میدونی تو بچه شهیدی!
نگاش کردم که ادامه داد
+نه ببین شاید منظورمو بد متوجه شدی . منظورم اینه که تو کلا فرق میکنی خیلی روشن فکری مطالعت خیلی زیاده .
_از کجا میدونی؟
+اخه تو بحثت با صادقی متوجه شدم
حالا جدی بدون سهمیه اومدی؟
_اره .
+چرا؟
_چون مامانم اجازه نمیداد
میگفت بابات راضی نیست که به سهمیه دلت خوش باشه و درس نخونی برای همین اصلا اجازه نداد حتی اسمشم بیارم ...
+اها.
_یعنی یه سهمیه باعث شده بود روز اول دانشگاه بهم بپری ؟
+من ازت عذر میخوام بابت حرفام..
_نه منظورم این نبود .
منظورم اینه که از سهمیه یه هیولا ساختین مگه چیه که انقدر گندش کردین؟
+نمیدونم اخه اونایی که سهمیه دارن جای ماها رو میگیرن که تلاش کردیم واسه قبولی
اونا بدون هیچ تلاشی میان جای من و امثال من میشنن
_ای وایِ من نگو تو رو خدا این حرفارو.
+چیشد؟
_ببین تو بدون هیچ اطلاعاتی چجوری میتوتی قضاوت کنی؟
+بیا بشینیم روی این نیمکت
_باشه
نگام کرد که ادامه دادم
_اصلا میدونی سهمیه ی کنکور چیه؟
+فکر میکنم بدونم
_اخه نه عزیز دل من اصلا همچین چیزی که فکرشو میکنی نیست
سهمیه ی کنکور رو یه ارگانی مثل بنیاد شهید یا بنیاد ایثارگران یا جانبازان میاد پول میده میخره
که مثلا واسه هر رشته چند تا صندلی اضافه کنن به ظرفیت اون رشته تو فلان دانشگاه.
اصلا اینجوری نیست که بچه های شهدا و جانبازا بیان جای کسی رو اشغال کنن
بنیاد به اونا پول میده که مثلا چندتا صندلی به ظرفیت اضافه کنن
که بچه های شهدا یا جانبازایی که تواناییشو دارن و تلاش میکنن براشون یه امتیازی باشه که بتونن جای خوبی قبول شن.
+واقعا؟
_اره واقعا .
+من اینا رو نمیدونستم
_اره عزیزم میدونم این حرفا همیشه دهن به دهن میچرخه ومیرسه به گوش یه عده مثل تو
فقط خواستن یه حرفی زده باشن.
من حتی از سهمیه مدرسه ی شاهد هم استفاده نکردم
شرمنده سرش رو انداخت پایین
+من عذر میخوام ازت
شرمندتم به خدا ببخش منو .
_نه قربونت این چه حرفیه .
+وقتت رو گرفتم ببخشید .
فقط خواستم بگم ازت خیلی خوشم اومده
_مرسی عزیزم منم دوستت دارم .
+میتونم شمارتو داشته باشم؟
_اره چرا که نه ...
شمارمو گفتم که سیو کرد .
+راستی کتاب باباتو از کجا میتونم بخرم؟اسمش چی بود ؟؟ حاله؟
خندیدمو
_نه ناحله !
+ناحله...
چه اسم جالبی. معنیش چیه؟
_معنیشو دیگه نمیتونم بگم شرمنده باید خودت کتابو بخونی تا بفهمی!
خندید و چیزی نگفت .
زیپ کیفمو باز کردم و کتابو از توش در اوردم و سمتش گرفتم
_بفرمایید .اینم کتاب.مال تو !
کتابو گرفت تو دستشو به جلدش دست کشید .
+وای چقد طرح جلدش قشنگه
_چشمات قشنگه
اینو به عنوان هدیه از یه دوست قبول کن.
معذب خندیدو تشکر کرد
از جاش بلند شد که منم باهاش ایستادم
+مزاحمت شدم عذر میخوام
_این چه حرفیه نازنین جان.مراحمی
+قربونت . بازم مرسی بابت کتاب .
_خواهش میکنم.
+با اجازه دیگه پس من برم
_خداحافظ عزیزم
+خدانگهدار...
حس خیلی خوبی داشتم
انقدر خوب که دلم میخواست پرواز کنم.اینکه تونسته بودم با رفتارم بهشون بفهمونم همه یه شکل نیستن و قضاوت عجولانه عیبه خودش کلی بود.
حس خوبمو از بابا داشتم .
از آدمی که هیچی ازش یادم نمیاد و فقط با خوندن چندین باره ی خاطراتش روزی هزار باز عاشقش شدم.
دلم واسه بابا تنگ شده بود .
از پنجشنبه ی پیش که رفته بودیم پیشش سه روز میگذشت ولی امروز عجیب تر دلم واسش تنگ شده بود.
دلم میخواست برم بهش سر بزنم
به یه بابا با یه مزار خاکی ...
- بسم قاصم الجبارین -
۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰
اسم شهیدی که دوست داری چیه ؟!
روی اسمش کلیک کن که غافلگیر میشی :)
° شهید حاج قاسم سلیمانی ❤️🩹
° شهید محسن فخری زاده 🧪
° شهید ابراهیم همت 🌹
° شهید محمدرضا دهقان 💖
° شهید محمد بلباسی💙
° شهید آرمان علی وردی 🩸
° شهید جهاد مغنیه 🤎
° شهید عماد مغنیه 💚
° شهید ابومهدی المهندس🌷
° شهید محسن حججی 🌟
° شهید مصطفی چمران 👓
° شهید روحالله عجمیان 💛
° شهید حسین پورجعفری 🧔🏻♂
° شهید عباس بابایی 🛫
۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰𖥸۰
جانِ من به عکس بالا نگاه کن🌹 اگه این شهیدان رو دوست داری عضو شو تا ادامه دهنده ی راه اونها باشیم❤️
🌷🌺🌷
سلام امام زمانم!
صبحی
که شروعش
زِ سلامی به تو باشد؛
ای جــــــــــــانِ دلـــــــــــــم 🌸
صبحِ من آن روز به خیر است ...
🌷🌺🌷
#امام_زمان
#سلام_مهدوی
#صبح_بخیر_مهدوی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 137 - ارزش صدقه دادن
وَ قَالَ عليهالسلام اِسْتَنْزِلُوا اَلرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ🌹
و درود خدا بر او، فرمود: روزى را با صدقه دادن فرود آوريد
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خیلی کم حرف میزد، اگر می خواست در جمع چیزی بگوید حدیث یا روایت یا نکته ای معنوی می گفت. یک روز آمد و گفت: فلانی مرا حلال کن غیبت شما را کردم. قبل از اینکه چیزی بگویم ادامه داد: جایی بودم پشت سر شما حرفی زدم. تنم لرزید با اینکه نسبت به این کار خودم حالت تنفر پیدا کردم، اما آمدم که شما مرا حلال کنید.
#شهید_ابراهیم_باقری_زاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تا شما را تحویل عراقی ها ندهم،برنمی گردم.
محمد لاغرتر از قبل شده بود.چفیه ای که روی سرش پیچیده بود،زردی چهره اش را کمی پنهان می کرد.
_باباجان! اینجا چی می خورید؟
_نگران نباشید بابا!این جا هیچی که نباشد،ماهی که هست.
از همرزم های محمد شنیده بودم:«آذوقه دارد تمام می شود.محمد یک هفته است غذای مفصلی نخورده.»
انجمن اسلامی بازاریان آمل در اعزام این بارشان،با خودشان آذوقه ی فراوانی آورده بودند تا به بچه های رزمنده تحویل دهند.اسکناس هزار تومانی را از جیبم درآوردم و به محمد دادم.او با قدردانی از من،آن را گرفت و بوسید و بعد در جیب پیراهنش گذاشت.کمی بعد همراه با محمد،من و همراهانم سوار قایق موتوری شدیم و داخل نی زارهای هور به جلو حرکت کردیم،دقایقی پیش رفتیم.گفتم:
_پسرم!برگردیم.
محمد به شوخی گفت:
_برگردیم؟ من تا شما را تحویل عراقی ها ندهم و جایزه نگیرم برنمیگردم.
یک ساعت بعد که برگشتیم،هنوز از جسارت پسرم در عجب بودم.ما تا مرز خطر پیش رفته بودیم،بدوم اینکه محمد کوچکترین واهمه ای از خود نشان بدهد.
دوستانش می گفتند:
_محمد سرِ نترسی دارد..
#شهیدمحمدتیموریان
#فرماندهگردانیارسولاللهلشکر۲۵کربلا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
آقا رو عاشقانه دوست داشت
میگن دل به دل راه داره.
همیشه میگفت: « جانم فدای رهبر»
به حرفش عمل کرد، جانش را داد.
همیشه میگفت: به حرفی که میزنید عمل کنید و پاش وایسید.
-به روایت مادر بزرگوار شهید-
#شهیدآرمانعلیوردی🌷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟 شفاعت قرآن کریم در روز قیامت شامل چه کسانی میشود؟
🔹آیت الله ناصری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید ابراهیم هادی مدتی در جنوب شهر #معلم بود😊
🔹️مدیر مدرسه اش میگفت آقا ابراهیم از جیب خودش پول میداد به یکی از شاگردان تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد.
🔸️چون آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند و اکثرا سر کلاس گرسنه هستند و بچه گرسنه هم درس را نمیفهمد.
🌷ابراهیم هادی نه تنها معلم ؛ بلکه الگوی اخلاق و رفتار بچه ها بود.
طاق ابروی تـو سرمشق کدام استاد است
که خرابات دلـم در پی آن آباد است
#شهید_ابراهیم_هادی...🌷🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #نماهنگ | به یاد شهید مدافع حرم سردار حاج حمید محمدرضایی اولین شهید مدافع حرم استان قزوین
#رزمنده_دیروز
#مدافع_حرم_امروز
#شهید_حمید_محمدرضایی
🌱ولادت : ۱۳۵۰/۷/۱ شال ، قزوین
🕊 شهادت : ۱۳۹۴/۲/۲۴ تدمر ، سوریه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امروز ششم ذی القعده
بزرگداشت احمدبن موسی علیه السلام
ایشان ملقب به #شاهچراغ
و سیدالسادات الاعاظم💚
فرزند امام موسی کاظم علیه السلام می باشند.
بعد از شهادت امام کاظم، عده ای با احمد بن موسی بیعت کردند و او نیز از آنها بیعت گرفت، پس بر بالای منبر خطبه ای بیان کرد و فرمود:
ای مردم، همچنان که شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی هستم و او پس از پدرم، امام و خلیفه خداست.
حضرت معصومه و شاهچراغ مانند امام رضا علیه السلام از فرزندان بدون واسطه امام هفتم هستند.💚
سالروز گرامیداشت حضرت شاهچراغ گرامیباد 🌹💚
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیاد رقیه های زمان
پاس میداریم مقام شهدا و ارج می نهیم به رقیه های زمان وهمسران ومادران شهدا را
🌷🌷🌷🌷
°•| 🌿🌸 حتما ببینید
لحظه خبر دادن شهادت پدر به فرزندش توسط مدیر مدرسه...
جا داره آدم دق کنه از این همه ظلم و معصومیت یکجا...
😭😭😭
ایکاش مدعیان لحظه ای با فرزند معصوم شهید همراه میشدند
التماس دعای ویژه
اللهم ارزقنی.....
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا تعجب داره...
🌷این شهدا چی دیده بودند و چی فهمیده بودند که اینطور حرف می زدند؟
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
آرزویی که هیچوقت برآورده نشد
🔹سمانه یاری همسر شهید عبدالله یاری که در سن ۲۳ سالگی همسر خود را از دست داده، درباره ویژگیهای شخصیتی و اخلاق کاری همسرش میگوید: " از زمانی که وی مسئول محیط بانی منطقه شد، برای جلوگیری از تخلفات ایدههای خوبی داشت به گونهای که تعداد تخلفات بومی بسیار کم شد و حتی برخی از متخلفان شکار پس از برخورد با همسرم، شکار غیر مجاز را کنار گذاشته و با او دوست شدند."
🔹همسر شهید: " همسرم در رشته محیط زیست استعداد بسیار زیادی داشت به گونهای که در حد یک استاد نکتههای ریز طبیعت را میدانست و خودش همراه دانشجویانی که برای بازدید از منطقه میرفتند بود و تمام نکتهها و توضیحات لازم را ارائه میکرد و آرزویش ادامه تحصیل و تدریس در دانشگاه بود که عمرش کفاف نداد."
شهید محیط زیست🌹
#عبدالله_یاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
چشمان هزاران شهید به اعمال شما دوخته شده است.
🌷شهید #محسن_افتخاری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👌 این روایتگری زیبا رو از دست ندید .
رزمنده ای که شرمنده ی حاج#حسین_خرازی شد ... 💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکشد تا بیایند و کربلای ایران را عاشقانه بسازند و زمینه ساز ظهور باشند… آن مردان آمدند و رفتند، فقط من و تو ماندیم و از جریان چیزی نفهمیدیم…
شهـید #مرتضی_آوینی🕊🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh