🍁عاشقانه برای تو🍁
قسمت سیزدهم
برگشتم خونه ...
اوایل تمام روز رو توی تخت می خوابیدم ... حس بیرون رفتن نداشتم ...
همه نگرانم بودن ...
با همه قطع ارتباط کردم ...
حتی دلم نمی خواست مندلی رو ببینم ... .
مهمانی ها و لباس های مارکدار به نظرم زشت شده بودن ...
دلم برای امیرحسین تنگ شده بود ...
یادگاری هاش رو بغل می کردم و گریه می کردم ...
خودم رو لعنت می کردم که چرا اون روز باهاش نرفتم ...
چند ماه طول کشید ...
کم کم آروم تر شدم ...
به خودم می گفتم فراموش می کنی اما فایده ای نداشت ...
مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانی ها، من رو به پسرهای مختلفی معرفی می کرد ...
همه شون شبیه مدل ها، زشت بودن ...
دلم برای امیرحسین گندم گون و لاغر خودم تنگ شده بود ...
هر چند دیگه امیرحسین من نبود ...
بالاخره یک روز تصمیم رو گرفتم ...
امیرحسین از اول هم مال من بود ...
اگر بی خیال اونجا می موندم ممکن بود توی ایران با دختر دیگه ای ازدواج کنه ...
از سفارت ایران خواستم برام دنبال آدرس امیرحسین توی ایران بگرده ...
خودم هم شروع به مطالعه درباره اسلام کردم ...
امیرحسین من مسلمان بود و از من می خواست مسلمان بشم ...
🍁قسمت_چهاردهم
من مسلمان شدم و به خدای امیرحسین ایمان آوردم ...
آدرس امیرحسین رو هم پیدا کرده بودم ... راهی ایران شدم ...
ولی آدرس قدیمی بود ...
چند ماهی بود که رفته بودن ...
و خبری هم از آدرس جدید نبود ...
یا بود ولی نمی خواستن به یه خارجی بدن ... به هر حال این تنها چیزی بود که از انگلیسی حرف زدن های دست و پا شکسته شون می فهمیدم ... .
دوباره سوار تاکسی شدم و بهش گفتم منو ببره حرم ...
دلم می خواست برای اولین بار حرم رو ببینم ... ساکم رو توی ماشین گذاشتم و رفتم داخل حرم
زیارت کردن برام مفهوم غریبی بود ...
شاید تازه مسلمان شده بودم اما فقط با خواندن قرآن ...
و خدای محمد، خدای امیرحسین بود ...
اسلام برای من فقط مساوی با امیرحسین بود
داخل حرم، حال و هوای خاصی داشت ...
دیدن آدم هایی که زیارت می کردند و من اصلا هیچ چیز از حرف هاشون نمی فهمیدم ... .
بیشتر از همه، کفشدار پزشکی که اونجا بود توجهم رو جلب کرد ...
از اینکه می تونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی ذوق کرده بودم ...
اون کمی در مورد امام رضا و سرنوشت و شهادت ایشون صحبت کرد ...
فوق العاده جالب بود ...
برگشتم و سوار تاکسی شدم ...
دم در هتل که رسیدیم دست کردم توی کیفم اما کیف مدارکم نبود ...
پاسپورت و پولم داخل کیف مدارک بود ...
و حالا همه با هم گم شده بود ... .
بدتر از این نمی شد ...
توی یک کشور غریب، بدون بلد بودن زبان، بدون پول و جایی برای رفتن ...
پاسپورت هم دیگه نداشتم ... .
هتل پذیرشم نکرد ...
نمی دونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن ... سوار ماشین شدم ...
فکر می کردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمی اومد ...
کوچه پس کوچه ها قدیمی بود ...
گریه ام گرفته بود ...
خدایا! این چه غلطی بود که کردم ... حرف های اون پزشک کفشدار افتادم ...
خدا، به دادم برس ...
🍁شهید طاها ایمانی🍁
#سلام_امام_زمانم✋
🌷 ابری ام، بارانی ام، حـال و هوایم خوب نیست
🌺 چشمِ سر، خیس است امّا چشمِ دل، مرطوب نیست
🌷 طاقـت دوری ندارم، رحـم کن بر عاشقت
🌺 صبر من مانند صبر حضرت ایّوب نیست
💐 سلامتی و فرج مولایمان صاحب الزمـــان
عجل الله تعالی فرجه الشریف #صلوات 💐
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌺🌷🌹
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 168 - کوتاه بودن زندگی در دنیا
وَ قَالَ عليهالسلام اَلْأَمْرُ قَرِيبٌ وَ اَلاِصْطِحَابُ قَلِيلٌ🌹🍃
و درود خدا بر او، فرمود: آخرت نزديك، و زمان ماندن در دنيا اندك است
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍گاهی از نمازهایش می فهمیدم دل تنگ است
دل تنگ کہ می شد نماز خواندنش زیاد میشد
و طولانی...
دوست داشتم مثل او باشم
مثل او فکر کنم،مثل او ببینم،مثل او فقط خوبیها
را در نظر داشتہ باشم…
اما چطور؟
منوچهر می گفت: اگر دلت با خدا صاف باشد،خوردنت،خوابیدنت،خندهها و گریهات برای خدا باشد
حتے اگر برای او عاشق شوے آن وقت
بد نمی بینے،بدی هم نمی کنی ،همہ چیز زیبا می شود
من همہ زیبایی را در منوچهر مےدیدم
با او می خندیدم و با او گریہ می کردم و با او تکرار می کردم:
نردبان این جهان ما و منی است
عاقبت این نردبان بشکستنی است…
همسر#شهیدمنوچهرمدق...🌷
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم
غافل از آنکه شهادت را
جز به اهل درد نمی دهند..💔
#شهید_جمهور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ متفاوت خوندن دعای عرفه رو باید بلد باشیم!
با یه چشم دیگه،
با یه گوش دیگه،
• و گرنه عرفه با روزهای دیگه هیچ فرقی نداره
#کلیپ | #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین آقام همه میرن
تو میمونی برام
.
.
عزیزم حسین ...♥️
#حاج_قاسم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️چه کسی فکر می کرد روزی در قلب اروپا حتی کودکانش اینگونه ندای حق طلبی سر دهند؟
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما فکر میکنید آقا میگه بیایید رای بدید از سر ضعفه ؟
#انتخابات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔من الغریب الی الغریب
🥀 حسین میا به کوفه....😭
🏴 سلام ما به حسین و سفیر عطشانش......
🏴 که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
⚫ ۹ ذی الحجه سالروز شهادت غریبانه حضرت مسلم ابن عقیل (علیهالسلام) سفیر حضرت عشق تسلیت باد
التماس دعای ظهور....
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴عرفه روز استجابت دعا
✅✅میخوای برای امام زمانت کار کنی؟
بسم الله
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
#امام_زمان
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 مهمترین و بهترین دعایی
که باید در روز عرفه از خدا بخوام ، چیه؟
🔻استاد_شجاعی
🔻استاد_پناهیان
※ ویژه #روز_عرفه #عرفه #امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عصبانیت شدید "کنث لوئیس"، وکیل منافقین از آزاد شدن حمید نوری:
🔺واقعا متعجبیم و متأسفیم از این تصمیم؛ اصلا نمیفهمیم که چه شد؟! واقعا شوکه کننده و خیلی عجیب است!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرتیپ بازنشسته اسرائیلی:
📍اقدامات اسرائیل در مقابل حزب الله کاملا بی فایده است...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh