«وجود امام امروز، برای معیار است. راه او، راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم كه شناخت و مبارزه با جریانهایی كه بین مسلمین سعی در به انحراف كشیدن انقلاب از خط اصیل و مكتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژیم صدام و آمریكاست.»
از وصیتنامه شهید#محمد_بروجردی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
🔊 حجت الاسلام #حامد_کاشانی
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#روضه_تصویری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - نماهنگ با پای پر ورمم - کریمی.mp3
4.24M
با پای پر ورمم
دردسر حرمم
دیگه حالا خیلی
شبیه مادرمم🥀😭
#محمود_کریمی
#شب_سوم #محرم🏴🥀
#یارقیهخاتونمددی🥀🕯
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خانه ی استثنایی
#قسمت_پنجاه_و_پنج_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
گفت: «دفعه ی بعد بیست روز مرخصی می گیرم خاطرت جمع باشه» صبح زود راهی جبهه شد.
نزدیک دو ماه گذشت روزی که آمد بعد از سلام و احوال پرسی گفت:« بیست روز مرخصی گرفتم که دیوار رو درست کنم.»
خیلی زود شروع کرد روز اول آجر ریخت، روز بعد هم دور تا دور دیوار حیاط را خراب کرد می خواست بقیه ی کار را شروع کند که یکی از بچه های سپاه آمددنبالش، به اش گفت: «بفرما تو.»
گفت: «نه، اگه یک لحظه بیای بیرون بهتره»
رفت و زود آمد خیره شد به چشم های من،
«کار مهمی پیش اومده باید برم.»
طبیعی و خونسرد :گفتم خب عیبی نداره برو ولی زود برگرد.
صداش مهربان تر ،شدگفت:« تو شهر کارم ندارن»
«پس کجا؟!»
«می خوام برم جبهه.»
یک آن داغی صورتم را حس کردم حسابی ناراحت شدم «تو کوچه که می آمدی، خانه ی ما با آن وضعش انگشت
نما بود به قول معروف شده بود نقل مجلس!»
دور و برم را نگاه کردم گفتم:« شما می خوای منو با چند تا بچه ی کوچیک، تو این خونه ی بی در و پیکر بگذاری
و بری؟!»
چیزی نگفت.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خانه ی استثنایی
#قسمت_پنجاه_و_شش_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
اقلاً همون دیوار درب و داغون خودش رو خراب نمی کردی
طبق معمول این طور ،وقت ها خندید گفت: «خودت رو ناراحت نکن به ات قول میدم که حتی یک گربه روی پشت بام خونه نیاد.»
صورتم گرفته تر شد و ناراحتی ام بیشتر، گفت:« حالا دیوار حیاط خرابه که خراب ،باشه این که عیبی نداره»
دلم می خواست گریه کنم :«گفتم یعنی همین درسته که من تو این خونه ی بی در و پیکر باشم اونم با چند تا بچه ی قدونیم قد؟»
باز هم سعی کرد آرامم ،کند فایده نداشت دلخوری ام هر لحظه بیشتر می شد خنده از لبهایش رفت. قیافه اش جدی شد تو صداش ولی مهربانی موج می زد.
«نگاه کن، من از همون اول بچگی، و از همون اول جوانی که تو روستا بودم هیچ وقت نه روی پشت بام کسی رفتم نه از دیوار کسی بالا رفتم نه هم به زن و ناموس کسی نگاه کردم.»
حرف های آخرش حواسم را جمع کرد هر چند که ناراحت بودم ولی منتظر شنیدن بقیه اش شدم.
الان هم میگم که تو اگه با سر و روی باز هم بخوای بری بیرون، اصلاً کسی طرفت نگاه نمی کنه خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبنده ای تو این خونه مزاحم شما نمی ،شه چون من مزاحم کسی نشدم هیچ ناراحت نباش...»
مطمئن و خاطر جمع حرف میزد به خودم که ،آمدم از این رو به آن رو شده بودم حرف هاش آب بود روی آتش وقتی ساکش را بست و راه افتاد انگار اندازه ی سر سوزن هم نگرانی نداشتم.
چند وقت بعد آمد. نگاهش مهربانی همیشه را داشت بچه ها را یکی یکی بغل می کرد و می بوسید. هنوز ننشسته
بود که رو کرد به من یک« خوب» کشیده و معنی داری گفت ،پرسید :«تو این چند وقته دزدی، چیزی اومد؟»
با خنده گفتم: «نه.»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
نذر في سبيل الله
#قسمت_پنجاه_و_هفت_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
خندید، ادامه دادم:« اثر اون حرفتون این قدر زیاد بود که ما با خیال راحت زندگی کردیم اگر بگی یک ذره هم دلم تکون خورده دروغ گفتی.»..
خدا رحمتش کند هنوز که هنوز است اثر آن حرفش توی دل من و بچه ها مانده به قول خودش، هیچ جنبنده ای مزاحم ما نشده است "۱".
همسر شهید
همیشه از این نذر و نیازها داشتم آن دفعه هم یک گوسفند نذر کرده بودم نذر زنده برگشتن عبدالحسین.
وقتی از جبهه برگشت جریان را به اش گفتم خودش دنبال کار را گرفت؛ یک گوسفند زنده خرید و آورد تو حیاط
بست.
مادرم و چند تا از در و همسایه هم گوسفند را دیده بودند کنجکاو قضیه .شدند علتش را که می پرسیدند می گفتم «نذر داشتم.»
بالاخره گوسفند را کشتیم خودش نشست و با حوصله همه گوشت ها را تقسیم کرد. هر قسمت را تو یک پلاستیک می گذاشت حتی جگر و پوست و چیزهای دیگرش را هم ،جداجدا تو چند تا پلاستیک گذاشت. کارش که تمام شد دست ها را شست و گفت:« یه کیسه گونی بزرگ برام بیار»
«گونی می خواین چکار؟»
پاورقی
-۱- شهید برونسی کم کم به وضع آن خانه سر و سامان داد.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...✋🥀
#پدر_مهربانم_سلام...
#عرض_ارادت_کم_ما_را_قبول_کن
سلام بر دستان کوچک زخم شده...
سلام بر پاهای نحیف تاول زده...
سلام بر
عشق بی مانند رقیه خاتون 🥀
سلام الله علیها...
سلام بر انتظار دلتنگ دلش...
و
سلام بر منتظران #منتقم...
#آجرک_الله_یاصاحـب_الـزمــان🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
اشڪم چڪید و سنگ دلم را لطیف ڪرد
نام حسین شغل مرا هم شریف ڪرد
غفلٺ زده بہ ماه عزا آمدم ولے...
#زهرا رسید و ڪار مرا هم ردیف ڪرد
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله🕊🏴
صبحتون حسینی🕯
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 194 - زمان کنترل خشم
وَ كَانَ عليهالسلام يَقُولُ مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ اَلاِنْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ
و درود خدا بر او، فرمود: چون خشم گيرم، كى آن را فرو نشانم؟ در آن زمان كه قدرت انتقام ندارم، كه به من بگويند. «اگر صبر كنى بهتر است» يا آنگاه كه قدرت انتقام دارم؟ كه به من بگويند: «اگر عفو كنى خوب است
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستم ناز کنم دست کشی تا به سرم
دیدم این موی چنین سوخته نازی دارد؟!
#رقیه
#شهادت🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_درده_دوا_رقیه_اسفندیاری.mp3
8.07M
درده دوا رقیه
مشکل گشا رقیه
روحه صفا رقیه
شیرین لقا رقیه🥀🏴
#علیرضا_اسفندیاری
#ترکی
#بیبیرقیه🏴🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تقدیم به ترکی زبانان محترم کانال
ان شاءالله بحق بی بی رقیه سلام الله علیها حاجتروا باشید🤲🥀🥀😭
بسم ربّ الحسین علیه السلام🥀
تنها راه نجات،سوار شدن بر کشتی حسین (علیهالسلام) است...🏴🕯
عرض سلام و تسلیت خدمت شما بزرگواران
قبول باشه ان شاءالله عزاداریهاتون🤲🏴
ان شاءالله با یاری خداوند منان و همراهی شما سروران
بمدت #40 روز
و هر روز به نیابت از یک #شهید والامقام
زیارت عاشورا قرائت میکنیم
از شما خوبان خواهشمندم در صورت امکان و تمایل ، ما را همراهی بفرمایید ان شاءالله روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را قرائت کنیم و ثواب یک چله را ببریم همگی ان شاءالله
از خانوادههای معظم شهدا اگر عکسی از شهید بزرگوارشون دارند میتوانند برای ما ارسال بفرمایند ان شاءالله تا به نیابتشون چله برگزار کنیم.
#زیارتعاشورا
سومین روز از ماه عزا و ماتم
به نیابت از شهید والامقام
🥀#شهیدمحمودکاوه
▪️لطفا در صورت تمایل برای شرکت در این طرح معنوی به آی دی زیر اعلام بفرمایید:
👇👇
⚫️ @ya_roghayeh_salamollah
#ماملتامامحسینیم🏴
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله🏴
May 11
سلام علیکم بزرگواران
تسلیت عرض میکنم خدمتتون🏴
اگر از شما سروران مایلید شرکت بفرمایید توی چله هنوز هم فرصت هست
سه روز بعد میتونید ادامه بدید تا چلهتون تکمیل بشه
پس یا علی بگید و ان شاءالله همراهی بفرمایید ، برای تسلی قلب داغدار آقا امام زمان عج وسلامتی و فرجشون😭😭🥀🥀
الهی به حق بی بی جان رقیه خاتون سلام الله علیها حاجتروا باشید🤲🦋
ما را هم از دعای خیرتون محروم نفرمایید لطفا🥀
🥀سالروز شهادت شهید مدافع حرم «عبدالکریم اصل غوابش»
شهید حاج کریم اصل غوابش ارادت خاصی به ائمه اطهار(ع) داشت؛ هر جا اسم شهید را میشنید منقلب می شد و همواره از دیگران می خواست که برای شهادتش دعا کنند.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🕊
الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh