eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
یه کــانــالِ خاص 🤎🪴➺ •° پر از حس و حالِ نوستالژی و انقلابی🕶 https://eitaa.com/joinchat/2177695804Ce6a5f02ffb گردانِ‌دهه‌هشتــٰادی‌های‌ِباحال!🤌🏻😁 ➤https://eitaa.com/joinchat/2177695804Ce6a5f02ffb - - - إستوری‌هاشوببین‌فقط👀🎞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅نسیم صبح سعادت، خدا کند که بیایى رسیده شب به نهایت، خدا کند که بیایى... 🔅جهان ز دودِ ستم شد سیاه، در برِ چشمم فروغِ صبحِ سعادت، خدا کند که بیایى... تعجیل در فرج مولایمان صلوات صبحتون امام زمانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه حکمت 283 - خطاهای عوام و کوتاهی های خواص وَ قَالَ عليه‌السلام جَاهِلُكُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُكُمْ مُسَوِّفٌ🌸🍃 و درود خدا بر او، فرمود: جاهلان شما پر تلاش، و آگاهان شما تن پرور و كوتاهى ورزند 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 دسته بندی مردم در عصر غیبت ⭕️نمیشود هم به منجی اعتقاد داشت و هم در بارگاه فرعون بود‼️ استاد 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃بچه های تفحّص تلاش زیادی کردند،اما شهیدی پیدا نمی شد یکی از دوستان نوار مرثیه ایام فاطمیه راه گذاشت اشک همه جاری شد. 🔸آن روز ، رمز حرکت ما نام مقدس مادر رزمندگان بود مشغول جستجو بودیم که یک دفعه استخوان یک بند انگشت نظرم را جلب کرد. 🔸با سرنیزه مشغول کندن شدم یک تکه پیراهن از زیر خاک نمایان شد مطمئن شدم شهیدی در اینجاست با ذکر یا زهرا خاک ها را کنار زدیم متوجه شدیم شهید دیگری هم در کنارش قرار دارد به طوری که صورت هایشان رو به همدیگر بود. 🔸وقتی پیکر شهدا را خارج کردیم،با کمال تعجب مشاهده کردیم که پشت پیراهن هردو شهید نوشته شده:«می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم» 📚برگرفته از کتاب «مهرمادر». اثر گروه شهیدابراهیم هادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وصیت‌های شهید سعید پناهی رئیس آگاهی بندر عباس که در درگیری با اشرار مسلح به شهادت رسید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌ گاهی یک نگاه حرام شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت دارد سالها عقب می اندازد چه برسد به کسی که هنوز لایق‌شهادت‌بودن را نشان نداده‌! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید روح الله قربانی در اولین روز خرداد ماه ۱۳۶۸ در خانواده ای مومن و مجاهد به دنیا آمد. پدرش از سرداران سپاه و از مجاهدان ۸ سال دفاع مقدس است. مادر او فرهنگی بود و زمانی که روح الله۱۵ ساله بود از مهر و محبتش محروم شد. مادر روح الله آرزو داشت که پسرش طلبه یا شهید شود و روح الله با نشان شجاعت مدافع حرم در ۱۳ آبان ۹۴ در دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) آرزوی مادرش را محقق کرد. دوران تحصیل📚 این شهید از شاگردان و پامنبری های همیشگی درس اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی بود و بعد از اتمام پیش دانشگاهی به دلیل تبحر در خوشنویسی، کنکور هنر داد و وارد دانشگاه هنر شد اما به دلیل آنکه جو این دانشگاه با روحیه شهید سازگاری نداشت، برای تغییر این جو و شرایط با توجه به ویژگی های اخلاقی خودش تلاش کرد اما متأسفانه چون محقق نشد و با توجه به پیش زمینه فعالیت در سپاه پاسداران انقلاب و نیز علاقه شخصی، از دانشگاه هنر انصراف داد و وارد دانشگاه افسری امام حسین(ع) و رسما وارد سپاه شد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی انسانی به خدا وصل شد، همه‌اش می‌شود مغناطیس الهی، جذب می‌کند، این شهید است. ♥️🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نحوه ی شهادت شهید روح الله قربانی🥀🕯 شهید روح الله در تاریخ ۱۳ آبان مااه ۱۳۹۴ همراه شهید سرلک در حومه حلب بودند که مأموریت آن ها تمام می شود، شهید سرلک بنا داشت که به عقب برگردد و مقداری وسایل بردارد که شهید قربانی نیز همراه وی می شود و این دو شهید، وارد یکی از اتاق های آنجا می شوند و حدود نیم ساعتی صحبت می کنند و بعد سوار ماشین می شوند و کارها را انجام می دهند و بر می گردند و زمانی که شهید قربانی درب ماشین را باز می کند، گویی آن ها را زیر نظر داشته اند، با «قبضه آمریکایی کرنت» مورد اصابت قرار می دهند و به دلیل اینکه فردی در آن نزدیکی نبوده است و مواد انفجاری نیز در ماشین وجود داشته است، ماشین ۲۰ دقیقه ای در آتش می سوزد و چیزی از پیکر شهید باقی نمی ماند. یکی از دوستان او تعریف می کند:«پیکر روح‌الله وضعیت خوبی نداشت سوخته بود یکی از دوستان روح‌الله وقتی پیکر شهید را دید شروع کرد به‌گریه کردن. می‌گفت روح‌الله عاشق این طور شهید شدن بود. سی چهل روز قبل از شهادت شهید محمد حسن رسول خلیلی عروسی روح‌الله بود. شهید خلیلی در عروسی روح‌الله شرکت داشت، رسول خلیلی از بچه‌های نیروی قدس بود. وقتی رسول شهید شد روح‌الله جای رسول قرار گرفت. پیکر رسول خلیلی را برای تشییع به محله شهید محلاتی آورده بودند. خیلی شلوغ شده بود. روح‌الله با صدای بلند به یکی از دوستانش می‌گفت که فلانی مردم چراگریه می‌کنند؟ رسول خلیلی به من گفته بود که وقتی او را تشییع می‌کنند هیچ کس نباید مشکی بپوشد وگریه کند،‌گریه فقط برای ائمه است.» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مهناز سادات هنوز نمی‌خواست بپذیرد که سیدحسن به شهادت رسیده است. هر بار که از تلویزیون سخنرانی سیدحسن پخش می‌شد، از سخنرانی‌اش انرژی می‌گرفت و سیدحسن را تحسین می‌کرد. فقط سه روز از شهادت سیدحسن نصرالله گذشته بود که ایران انتقامش را گرفت. شب وعده صادق ۲. مهناز سادات آن شب از ذوق خوابش نبرد. به دخترش می‌گفت: «ای کاش پدرت هم بود واین شب را می‌دید.» لیلا سادات با این جمله مادر به یاد خواب دو هفته پیشش افتاد. یک شب که لیلا سادات خیلی دلتنگ پدرش شده بود، به قدری گریه کرده بود که خوابش برد. پدرش را در خواب دید. با لباس بسیار زیبا و آراسته با عجله می‌رود. لیلا سادات بلند پدر را صدا کرد. بابا من لیلا هستم. پدرش گفت: بابا جان من کار دارم. لیلا سادات پرسید: چیکار دارید بابا؟ سیدرضی جواب داد: امام زمان یک انگشتر به من داده‌اند و فرمودند این را ببر بده به حضرت آقا و بگو یک دانه مشابه همین را هم قبلا به شما داده ام. مراقب مادرتان باشید. جای من خوبه. من خیلی کار دارم. لیلا سادات خوابش تعبیر شد. آن شب دل همه مسلمانان غزه، لبنان، عراق و ایران و دیگر کشورها شاد شد و اقتدار خودشان را به رخ دنیا کشیدند. ولی همه می‌دانستند که دست شهدا هم در کار است. حاج قاسم، سید رضی، تهرانی مقدم، سیدحسن و بقیه شهدایی که زندگیشان را برای مقاومت گذاشتند، هنوز هم پشتیبان حزب الله هستند و می‌مانند. حتی اگر جسمشان در این دنیا نباشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ _عمرِ شهید آرمان کوتاه بود ، اما با کیفیت بود! _ آرمانِ عزیز یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هاش غزه و فلسطین بود ... _به‌روایت‌از‌دوستِ‌شهید 🌹 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
▫️سپاه قدس مخفی ترین بخش سپاه هست خیلی از فرماندهاش تا موقع شهادت کاملا گمنام هستن...خود سردار سلیمانی هم تا چندسال قبل شهادتشون ابدا مطرح نبودن ▫️اصرار نکنید قاآنی برا شما حضور غیاب بزنه! هدف رسانه های خارجی شناسایی موقعیت و ترور ایشونه...تو این پازل بازی نکنید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شجاع باشید مرگ یکبار به سراغتان می آید 💥روحت شاد رئیسی عزیز💔 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠‍ آیت الله وحید خراسانی: 🔸یک استغفار ، گناهان را می ریزد ، همچون برگ درختان در خزان . و بالاتر از آن صلوات است ، که گناهان را منهدم می کند . ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠بدون اخلاص، هیچ عملی فایده‌ ندارد! 🔸یک‌بار مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی می‌خواستند این را بگویند که کار برای اهل بیت حساب و کتاب دارد و گم نمی شود، درست است که فضل اهل بیت و عنایت خدا است اما کار کردن برای اهل بیت حساب و کتاب دارد. به همین مناسبت این خاطره را از یکی از دوستان‌شان به نام میرزا علی آقای سعیدیان برای حقیر نقل کردند: مرحوم میرزا علی آقا سعیدیان از دوستان ایشان و از اهل علم بود. در مسجد حاج ابوالفتح نماز می‌خواند. ایشان فرمودند: خود آمیرز علی آقا برای من نقل کرد و واسطه ندارد. مرحوم سعیدیان فرمودند: دهه محرم و روز عاشورا بود و ما روضه داشتیم و شب آخر اطعام کرده بودیم. من خواب دیدم کسانی که نسبت به امام حسین (ع) عرض ارادت کرده‌اند در یک صف ایستاده اند و هر کسی می آید یک نفر نشسته و به یک نفر می‌گوید: بنویس! مثلاً این مقدار قند، نان، شکر و..... -تمام مخارجی را که طرف برای جلسات امام حسین(ع) کرده بود را صورت بر می‌داشتند- آقای سعیدیان می‌گفت: نوبت من شد و رفتم جلو و آن فرد گفت: بنویس این‌قدر برنج، روغن، لپه و... ۸ مثقال زعفران، در این‌ جا گفتم: من ده مثقال داده‌ام! دوباره آن شخص گفت: بنویس ۸ مثقال زعفران! من دوباره اعتراض کردم و گفتم: ۱۰ مثقال زعفران! من خودم خریدم، ده مثقال خریدم! ایشان گفتند: نه ۸ مثقال بوده، همین را که گفتم بنویس! می‌گفت: از خواب بیدار شدم و حاج خانم را صدا کردم گفتم: این زعفران هایی که من به تو برای روضه دادم همه‌اش مصرف شد؟ خانم گفت: نه، دو مثقال آن را نگه داشته‌ام برای خودمان بماند! حاج آقا مجتبی بعد از این قصه به من فرمودند: مو را از ماست می‌کشند. کار، حساب و کتاب دارد. و تکیه‌شان هم روی اخلاص بود که باید اخلاص‌تان را برای اهل‌بیت (ع) زیاد کنید. بدون خلوص هیچ فایده ندارد! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh