🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#راهکار_آخر!!
🌷علی آقا بعد از شهادت برادرش امیر خیلی فرق کرده بود. دو هفته از شهادت امیر میگذشت. خانه پدر علی آقا بودیم. نیمه شب بود. علی آقا پاورچین پاورچین رفت طرف تراس. کنجکاو شدم رفتم دنبالش. سر به سجده گذاشته بود و زار زار گریه میکرد. وقتی فهمید پشت سرش نشستم، گفت: فرشته! برای من دعا کن که شهید بشم. امیر چهار ماهه اجر جهادش را گرفت، من روسیاه هفت سال است که معطلم. گفت:...
🌷گفت: من اگر شهید شوم راضی هستی؟ گفتم: اگه تو بری از غصه میمیرم. اما راضیام به رضای خدا. دستهایش را به حالت دعا بلند کرد و گفت: خدایا! خودت میدانی مرگ در رختخواب ننگ است. شهادت را نصیبم کن. علی آقا پیش کسی گریه نمیکرد. اما این بار زد زیر گربه و با بغض و حسرت گفت: وقتی مصیب تازه شهید شده بود، توی خواب دیدمش. دستش را گرفتم و....
🌷و گفتم: مصیب! من و تو همه راهکارها را باهم قفل کردیم؛ تو را به خدا این راهکار آخری را به من بگو. نمیگفت. دستش را محکم چسبیدم و قسمش دادم. میدانستم اگر با مرده چنین کنی جواب میدهد. گفتم: تا جواب ندهی رهایت نمیکنم. گفت: راهکارش اشک است. دوباره دستهایش را به حالت دعا بالا گرفت و گفت: بارالها! اگر شهادت را با اشک میدهی، اشکها و گریههای من روسیاه را قبول کن. همین راهکار بود که علی آقا را آسمانی کرد.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید علی چیت سازان، فرمانده اطلاعات، عملیات لشکر انصارالحسین(ع) همدان، شهید معزز امیر چیت سازان و شهید معزز مصیب مجیدی
راوی: زهرا پناهی روا؛ همسر گرامی شهید
📚 کتاب "دلیل"؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام
منبع: وب سایت برشها
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
💖 #کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
https://eitaa.com/shahidnekahi
❤️