آری؛ خاکی بودن هزینه دارد
و هزینهاش گذشتن از دنیاست...
.
#خاکی_ها
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️انا لله و انا الیه راجعون
🇮🇷 یار حاج قاسم سردار مرادی
#آسمانی شد.
.
▪️سردار رشید اسلام، وجیهالله مرادی اهل روستای کرفون از توابع بخش بهنمیر شهرستان بابلسر، از فرماندهان بابلسری نیروی قدس سپاه، مشاور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و رزمنده دوران دفاع مقدس که بیش از ۴۰ سال رشادت در میادین جنگی حضور داشت به یاران شهیدش پیوست.
.
🎥 #کلیپ #مصاحبه با #فرمانده #جبهه
#مقاومت #شادروان وجیه اله مرادی .🇮🇷
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
Javad Moghadam - Karbala Ghatan.mp3
3.94M
کربلا قطعا جنت العلامه..
دیدن صحنت آخر دنیامه..❤️
#اربابم_حسین
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
❤️ با زبان خودتان با امام رضا(علیهالسلام) حرف بزنيد
✏️ رهبر انقلاب: سعی کنید درحرم امام رضا ولو دو دقیقه، ولو پنج دقیقه، دل را فارغ کنید از بقیّهی شاغلها و متّصل کنید به معنویّتی که در آنجا حضور دارد و حرفتان را بزنید.
✏️ به زبان خودتان هم با امام رضا حرف بزنید. اشکال ندارد.
گفت: گوش کن با لبِ خاموش سخن میگویم / پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
🗓 ٢٣ ذیالقعده؛ روز زيارت مخصوص امام رضا(علیهالسلام)
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اللهم صل علی علیبنموسیالرضا
🗓 ٢٣ ذیالقعده؛ روز زيارت مخصوص امام رضا(علیهالسلام)
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اللهم صل علی ولیک علیبنموسیالرضا
🗓 ٢٣ ذیالقعده؛ روز زيارت مخصوص امام رضا(علیهالسلام)
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
📷 تصویری از رهبر انقلاب و شهید #رئیسی_عزیز در مراسم غبارروبی حرم امام رضا(علیهالسلام). ۱۳۹۶/۵/۱
🗓 ٢٣ ذیالقعده؛ روز زيارت مخصوص امام رضا(علیهالسلام)
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
❤️ خادمالرضا علیهالسلام
🔹️پوستر ویژه رسانه برای خادم شهید حضرت رضا علیهالسلام #رئیسی_عزیز به مناسبت ایام زیارت مخصوص امام رئوف
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
4_5965540339547640558.ogg
14.86M
تحلیلی بر انتخابات 1403 با موضوع:
طیف بندی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳
#نکته این صوت صرفا تحلیل شخصی میباشد و به منزله تایید صد درصد آن نیست
🎙 دکتر محسن سلطانی
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
هدایت شده از روابط عمومی اداره تبلیغات اسلامی ساری
#قرآن_کتاب_هدایت
💢خداوند تبارک و تعالی در آیه 114 سوره هود می فرماید:
🔸همانا خوبی ها ، گناهان را از بین می برد.
🔻اداره تبلیغات اسلامی شهرستان ساری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅ با ما همراه شوید...
🔴 کانال ایتا | تبیان مازندران
@tebyanmazand
هدایت شده از روابط عمومی اداره تبلیغات اسلامی ساری
#اطلاعیه
💢اداره تبلیغات اسلامی ساری به اطلاع گروههای تحت نظارت نظیر هیئات مذهبی ، مداحان ، روحانیون ، مجمع بانوان ، مراکز و مؤسسات قرآنی ، کانونهای فرهنگی و تبلیغی می رساند بمناسبت سالگرد عروج ملکوتی امام راحل حضرت امام خمینی رحمت الله و بزرگداشت یاد و نام شهدای خدمت در ایام ارتحال ، نسبت به اجرای مراسم با موضوع فوق الذکرهمکاری و مشارکت لازم را مبذول نمایند
🔻اداره تبلیغات اسلامی شهرستان ساری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅ با ما همراه شوید...
🔴 کانال ایتا | تبیان مازندران
@tebyanmazand
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
💫
🌷کسانی که به زندگی دیگران "نور" میبخشند....
روزی "خورشید" خواهند شد!
جبران نمی شوی
حتی با گریه شدید.....
#رئیس_جمهور_مغتنم
#خادم_جمهور
#صلوات
』∞♡┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
❣️... خاکریز شهدا...طلائیه مازندران... 1403
💫 🌷کسانی که به زندگی دیگران "نور" میبخشند.... روزی "خورشید" خواهند شد! جبران نمی شوی حتی با گریه شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ | سرپناه / قربون کبوترای حرمت امام رضا(ع) ...
توی صحن و رواقِ تو
منم و حالِ رویائی
برآورده میشه حاجت
با همین چشمِ دریایی ...
🔹 تهیه شده توسط مرکز ارتباطات و رسانه آستان قدس رضوی، به همراه تصاویری ناب از حس و حال دلنشین زائران حرم مطهر امام رضا علیهالسلام _ منتشر شده به مناسبت ۲۳ ذی القعده، روز زیارتی مخصوص ثامن الائمه(ع)
@aqr_ir
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍حبیب بن مظاهر و مسلم ابن عوسجه لشکر ۴۱ ثارالله شهید قباد شمس الدینی هدیه به روح مطهر و ملکوتی اش صلوات...
💢فرازی از سخنان و وصیت شهید...
🔹مسئولین بدانند اگر عهد خود با شهدا را فسخ کنند یا حقی به نام شهدا از مظلومی پایمال شود آن ها را نمی بخشیم.
🔸این حکومت خون نمی دهد تا شکم ها از مال دنیا پر شود خون می دهد تا اسلام ناب محّمدی برقرار باشد و عدالت و برابری حاکم شود.
🔹من چند تا گوسفند به اندازهای که بچههایم شکمشان را سیر کنند دارم حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بیسرپرست.
🔸مسئولین واسطه شدند و متقاعدش کردند که این حقوق ناچیز، حق خودش و فرزندانش است.
🔹در جواب گفت امام علی علیه السلام که افراد را به جنگ دعوت میکرد یکی میگفت محصولم؛ یکی میگفت زن و بچهام و… با این توجیهات علی رو تنها گذاشتن ایران که کوفه نیست.
🔸یک روز گفت شاید بعد من سپاه نتوانست به شما کمک کنه با نداری بسازید از اولاد امام حسین عزیزتر نیستید که این همه مصیبت کشیدند.
🔹بار الها خودت می دانی نمی خواهم مقامی در سپاه یا بسیج بگیرم فقط در راه تو برخاسته ام و اهل و عیالم را به تو سپرده ام.
🔸بار الها تو را به حق اسماء خودت سوگند فردای قیامت مرا در صف یاران حقیقی امام خمینی قرار بده سلام مرا به امام برسانید.
#شهید_قباد_شمس_الدینی
💢خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
📖 #بی_تو_هرگز
🌹 شهید سیدعلی حسینی
📌 قسمت هفدهم
نه دلی برای برگشتن داشتم، نه قدرتی. همون جا توی منطقه موندم. ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن،
- سریع برگردید، موقعیت خاصی پیش اومده.
رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پرواز انتقال مجروحین برگشتم تهران. دل توی دلم نبود. نغمه و اسماعیل بیرون فرودگاه، با چهره های داغون و پریشان منتظرم بودن. انگار یکی خاک غم و درد روی صورت شون پاشیده بود.
سکوت مطلق توی ماشین حاکم بود. دست های اسماعیل می لرزید، لب ها و چشم های نغمه. هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت،
- به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟
- نه زن داداش.
صداش لرزید،
_امانته.
با شنیدن "زن داداش" نفسم بند اومد و چشم هام گر گرفت. بغضم رو به زحمت کنترل کردم،
- چی شده؟ این خبر فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم؟
صورت اسماعیل شروع کرد به پریدن. زیرچشمی به نغمه نگاه می کرد. چشم هاش پر از التماس بود. فهمیدم هر خبری شده، اسماعیل دیگه قدرت حرف زدن نداره. دوباره سکوت، ماشین رو پر کرد.
- حال زینب اصلا خوب نیست.
بغض نغمه شکست.
خبر شهادت علی آقا رو که شنید تب کرد، به خدا نمی خواستیم بهش بگیم، گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم. باور کن نمی دونیم چطوری فهمید.
جملات آخرش توی سرم می پیچید. نفسم آتیش گرفته بود و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد. چشم دوختم به اسماعیل. گریه امان حرف زدن به نغمه نمی داد،
- یعنی چقدر حالش بده؟
بغض اسماعیل هم شکست،
- تبش از 40 پایین تر نمیاد. سه روزه بیمارستانه.
صداش بریده بریده شد،
_ازش قطع امید کردن، گفتن با این وضع...
دنیا روی سرم خراب شد. اول علی، حالا هم زینبم.
تا بیمارستان، هزار بار مردم و زنده شدم. چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم.
از در اتاق که رفتم تو، مادر علی داشت بالای سر زینب دعا می خوند. مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد. چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد. بی امان، گریه می کردن.
مثل مرده ها شده بودم. بی توجه بهشون رفتم سمت زینب. صورتش گر گرفته بود، چشم هاش کاسه خون بود. از شدت تب، من رو تشخیص نمی داد. حتی زبانش درست کار نمی کرد. اشک مثل سیل از چشمم فرو ریخت. دست کشیدم روی سرش،
- زینبم، دخترم؟
هیچ واکنشی نداشت،
- تو رو قرآن نگام کن. ببین مامان اومده پیشت. زینب مامان، تو رو قرآن...
دکترش، من رو کشید کنار. توی وجودم قیامت بود. با زبان بی زبانی بهم فهموند، کار زینبم به امروز و فرداست.
دو روز دیگه هم توی اون شرایط بود. من با همون لباس منطقه، بدون اینکه لحظه ای چشم روی هم بزارم یا استراحت کنم، پرستار زینبم شدم. اون تشنج می کرد، من باهاش جون می دادم.
دیگه طاقت نداشتم. زنگ زدم به نغمه بیاد جای من. اون که رسید از بیمارستان زدم بیرون.
رفتم خونه، وضو گرفتم و ایستادم به نماز. دو رکعت نماز خوندم. سلام که دادم، همون طور نشسته؛ اشک بی اختیار از چشم هام فرو می ریخت.
- علی جان، هیچ وقت توی زندگی نگفتم خسته شدم. هیچ وقت ازت چیزی نخواستم. هیچ وقت، حتی زیر شکنجه شکایت نکردم. اما دیگه طاقت ندارم. زجرکش شدن بچه ام رو نمی تونم ببینم. یا تا امروز ظهر، میای زینب رو با خودت می بری یا کامل شفاش میدی. و الا به ولای علی، شکایتت رو به جدت، پسر فاطمه زهرا می کنم. زینب، از اول هم فقط بچه تو بود. روز و شبش تو بودی. نفس و شاهرگش تو بودی. چه ببریش، چه بزاریش، دیگه مسئولیتش با من نیست.
اشکم دیگه اشک نبود. ناله و درد از چشم هام پایین می اومد. تمام سجاده و لباسم خیس شده بود.
برگشتم بیمارستان. وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده بود. چشم های سرخ و صورت های پف کرده.
مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد. شقیقه هام شروع کرد به گز گز کردن. با هر قدم، ضربانم کندتر می شد،
- بردی علی جان؟ دخترت رو بردی؟
هر قدم که به اتاق زینب نزدیک تر می شدم، التهاب همه بیشتر می شد. حس می کردم روی یه پل معلق راه میرم. زمین زیر پام، بالا و پایین می شد. می رفت و برمی گشت، مثل گهواره بچگی های زینب.
به در اتاق که رسیدم بغض ها ترکید. مثل مادری رو به موت، ثانیه ها برای من متوقف شد. رفتم توی اتاق.
زینب نشسته بود، داشت با خوشحالی با نغمه حرف می زد. تا چشمش بهم افتاد از جا بلند شد و از روی تخت پرید توی بغلم. بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم. هنوز باورم نمی شد. فقط محکم بغلش کردم اونقدر محکم که ضربان قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم. دیگه چشم هام رو باور نمی کردم.
(نویسنده شهید طاها ایمانی)
♦️ادامه دارد...💢
خاکریز_ شهدا _طلائیه 🔻
{♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡}
لطفا با لینک انتشار دهید👇
┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═
━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
https://eitaa.com/shahidnoorozi313
━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━