📄 #مقاله
✍ موضوع: مفهوم شناسی «عدالتخانه»، «مشروطه» و «مشروطه مشروعه»
🔹از: علیرضا روحانی
✍ موضوع مورد بحث این مقاله بازشناسی برخی مفاهیم سیاسی مورد استعمال در عصر مشروطه است. در انتخاب ترتیب بحث، مطابق روال تاریخی مطرح شدن این واژه ها، در آغاز، «عدالتخانه» مورد بررسی قرار میگیرد، در ادامه به اصطلاح «مشروطه» پرداخته می شود که از فرهنگ بیگانه وام گرفته شده و به جای اصطلاح بومی «عدالتخانه» طرح گردیده و پس از مقایسه مختصر این دو، نظریه «مشروطه مشروعه» مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) مورد بازشناسی قرار میگیرد.
🔴 ملاحظات🔰
1⃣ این مقاله به میزان گنجایشی که داشته، به کلیات و مسائل مورد نظر پرداخته و بحث کامل و جامع در باب اصطلاحات مورد نظر نداشته.
2⃣ مقاله حاضر به معنی تأیید تمام موارد مطروحه نمی باشد.
3⃣ بنا بر نقل قول های تاریخی، پس از شهادت شیخ، کتابخانه و مرکز اسناد ایشان که حاوی کتاب های نفیس خطی، اسناد تاریخی و آثار تألیفی شیخ، بخصوص طرح ها و دست نوشته های ایشان در موضوعاتی همچون، نظریه مشروطه مشروعه، حکومت اسلامی، اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، پیش نویس قانون اساسی و...بود، غارت گردید و یا به بهانه امانت گرفتن به یغما رفته و هیچگاه عودت نشده!
لذا بیان این مطلب که نظریه مشروطه مشروعه شیخ، در حد شعار بوده و اصول و جزئیات آن تبیین و تشریح و مکتوب نشده! با واقعیت ها همخوانی ندارد و به قول معروف آن چیزی که نیست و ما ندیده ایم! دلیل بر اینکه از اول هم نبوده، نیست!
استاد مهدی انصاری،
مورخ، پژوهشگر و مشروطه پژوه معاصر، در گفتگو با نسیم آنلاین🔰
متأسفانه بسیاری از اسناد مربوط به مشروطه و شیخ شهید، از بین رفتهاند، وگرنه عظمت کار #مرجع_شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بیشتر معلوم می شد.
یکی از کسانی که در از بین بردن این اسناد [اسناد مشروطه] نقش بسیار برجستهای داشت، احمد کسروی (روحانی نمای فراماسون) است که خود در خاطراتش مینویسد، به هر شکلی که امکان داشته اسناد مشروطه را از دست این و آن جمع کرده، بعد هر کدام را که صلاح دانسته نگه داشته و بقیه را نابود کرده و هیچ سندی را هم به هیچ کسی...برنگردانده است! متأسفانه قانون اساسی نگارش شده توسط شیخ فضلالله هم در بین این اسناد بود، آن هم یک قانون اساسی مشروعه مشروطه، نه غربی یا عرفی و درباری...
کامل مقاله👇
http://mashrootiat.pchi.ir/show.php?page=contents&id=17312
🔸منبع: ماهنامه معرفت شماره 86، ویژه نامه تاریخ
✳️ @ShahidRabe
✅ تجربه مرجع شهید علامه شیخ فضلالله نوری(ره) در روششناسی سیاسی شیعه تکامل ایجاد کرد که آن هم به دست امام خمینی (ره) صورت گرفت.
✍ تاکنون در باب نهضت مشروطه و علل مخالفت شیخ شهید با حکومت مشروطه سخنان بسیاری گفته شده و تحلیلهای متفاوتی ارائه شده است. آنچه میخوانید نظرات دکتر سید مصطفی تقوی تاریخ پژوه و محقق معاصردر این مورد است🔰
در مورد «مشروطه مشروعه» که توسط شیخ فضلالله نوری(ره) مطرح شد و بعدها الگویی شد در جمهوری اسلامی و اجرا شد، باید چند نکته را مورد توجه قرار داد؛ نخست اینکه اصولاً توجه داشته باشیم که مرحوم شیخ فضلالله نوری «مشروطه مشروعه» را در دوره «فطرت» یعنی در دورهای که حاکمیت اسلام وجود نداشت و حکومت حاکمان که از منظر فقه شیعه حکومت جائر تلقی میشدند، مطرح کرد. حاکم جائر به این معنی است که اگرچه علمای شیعه از دوره صفویه به بعد شاهان و سلاطین شیعه را به صورت مشروط قبول داشتند و با آنها همکاری داشتند اما این به آن معنا نبود که حکومت آنها را همانند حکومت امام یا مجتهد جامعالشرایط مشروع تلقی میکردند. در آن مقطع تاریخی براساس تحولاتی که در کشور ایران رخ داده بود جامعه ایرانی مراحلی را طی کرد که در نهایت علما و سایر نخبگان به این نتیجه رسیدند با توجه به سلطهای که استعمار بر نظام سلطنتی قاجاری پیدا کرد و ناکارآمدی استبداد قاجار برای اداره امور کشور نظام سلطنت خودکامه باید مشروط، محدود و قانونمند شود.
بنابراین طبیعی بود به دلیل اینکه جامعه ایرانی جامعه مذهبی و اسلامی بود قانون نیز باید مبتنی بر هویت دینی و ملی ایران یعنی اسلام و تشیع باشد و مبنای کار قرار بگیرد؛ بنابراین وقتی نهضت مشروطه پیروز شد نهضتیهای قصد داشتند سلطنت خودکامه مشروط و محدود شود. مشروطهخواهان برای محدود کردن سلطنت تصمیم گرفتند مجلس تاسیس کنند و با وضع قوانین حکومت خودکامه را محدود کنند. در چنین فضایی هنوز حکومت، حکومت جور تلقی میشد حکومت موجود آن دوره حکومت دینی تمام عیار نبود، مرحوم شیخ فضلالله نوری با توجه به تحرکاتی که جریانهای سکولار و غربگرا برای سکولاریزه کردن کشور و غربیسازی آن داشتند «مشروطه مشروعه» را مطرح کرد. او برای هدایت نهضت و سالم بودن جریان مطالبات مردم مشروطه مشروعه را مطرح کرد تا قوانین با شریعت مغایرت نداشته باشد و به عبارتی دیگر قوانین مجلس یا اسلامی باشد و یا دست کم مغایرتی با اسلام نداشته باشند. مشروطه مشروعه در چنین فضای تاریخی مطرح شد. اما جمهوری اسلامی بعد از آنکه مشروطه دچار انحراف شد و در نهایت قوانین مجلس مشروطه رنگ و بوی غربی و سکولار به خود گرفت و از دل آن استبداد پهلوی بیرون آمد که قصد داشتند عملاً بر مبنای سکولاریزم و مدل غرب کشور را اداره کنند پیروز شد.حضرت امام با بهره بردن از چنین تجارب تاریخی انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند. بنابراین در شکل گیری انقلاب اسلامی تجربه مشروطه و مسائلی که قبل و بعد پیروزی انقلاب مطرح شد و نقشی که جریانهای مذهبی و سکولار در انقلاب بازی کردند همه این تجارب در شکلگیری انقلاب اسلامی و ساماندهی ساختار حقوقی جمهوری اسلامی مؤثر واقع شدند. به این معنا طرح و نظریه «مشروطه مشروعه» شیخ فضل الله از جمله الگوها و نمونههایی بود که حضرت امام و دیگر علمای دین در هنگام تأسیس جمهوری اسلامی مورد توجه قرار دادند. اما تفاوت اساسی که نباید از آن غافل شد این است که دست کم ما میتوانیم بگوییم که طرح «مشروطه مشروعه» در جمهوری اسلامی به تعالی و تکامل خودش رسید. مشروطه مشروعه برای دوره تاریخی حکومت جور و در شرایط فطرت جامعه اسلامی مطرح شد این درحالی است جمهوری اسلامی دارای مشروعیت کامل است چون حکومتی بر مبنای ولایت و زعامت یک مجتهد جامعالشرایط شیعه است و اصولاً از زمره حکومتهای جور خارج است و تمام بنیاد و اساس این حکومت اسلامی بر مبنای ولایت و امامت و حاکمیت قوانین اسلام است. در حکومت اسلامی دیگر وضع قانون اسلامی مغایر با اسلام معنا ندارد. اصولاً قوه مقننه که باید قانون را وضع کند و قوه مجریه اجرا کند و قوه قضاییه که اعمال کنند همه زیر نظر یک فقیه جامعالشرایط یا امام معصوم است. درست است که طرح «مشروطه مشروعه» در دیدگاه رهبران جمهوری اسلامی و برای مهار سکولاریزم نکته روشنگر و راهنمایی خوبی بود اما اصولاً در انقلاب اسلامی دیگر اساس حکومت برپایه جمهوری اسلامی تأسیس شد و ماهیتا" دیگر همه قوانین زیر نظر فقیه جامع الشرایط مشروعیت دارند و ماهیت اسلامی پیدا می کنند.
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰
شیخ فضلالله نوری در اثر حوادث پس از پیروزی نهضت مشروطه، طرح نظارت فقها بر قانونگذاری را دارد و به معنای اینکه هر قانونی که مجلس تصویب میکند باید مطابق با اسلام باشد و مغایرت با اسلام نداشته باشد و سازوکار این سازوکار کردن قوانین موضوعه مجلس با اسلام و نظارت پنج فقیه آگاه به زمان و جامعالشرایط است.
تمام دیدگاه مرحوم نوری درباره نهضت مشروط در این نکته خلاصه میشد که نهضتی شد برای توسعه و ترقی کشور و رفاه حال مردم و پیشرفت کشور و سازوکار قانونمندی آن برای توسعه و ترقی هم قوانین اسلام است و قوانینی که میخواهیم مطمئن باشیم بر اسلامی بودن آن، باید با نظارت پنج فقیه تراز اول انجام شود.
در اساس مشروطیت و عدم مغایرت آن با اسلام اختلافنظری بین شیخ شهید و علمای مشروطه خواه موجود نیست یعنی بر تعبیر - علمی «علل مبنا آنها در مبانی اشتراک نظر داشتن، منتهی تفاوت و اختلاف در مصادیق و موضوعات بود» دراین مطلب بود که آیا آنچه که الان به وسیله مدیران اجرایی و قانونگذاران که پس از پیروزی مشروطه زمام امور را به دست گرفتن آیا راهکار و مشی سیاسی آنها همان چیزی است که علمای اسلام کلاً میخواستند؟یا جامعه اسلامی ایرانی میخواست و یا به سوی سکولاریزه شدن و غربی کردن امور پیش میرود در اینجا بود که مرحوم شیخ فضلالله نوری معتقد بودند که جریان انحرافی در روند نهضت عملاً ابتکار عمل را در مجلس و دولت به دست گرفت و جریان را به سوی سکولاریزه شدن و غربی کردن منحرف کرد و از هدف اصلی نهضت به دور شد.
مرحوم خراسانی و دیگر علمای نجف یعنی آقایان مازندرانی و تهرانی و سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی در ایران، اینها معتقد بودند که نهضت همچنان در روند خودش سالم به پیش میرود و غربگرایی و سکولاریزم فعلاً خطری جدی برای نهضت نیستند!!! و آنهایی که مرحوم شیخ عامل انحراف میدید آنها چندان مهم و مؤثر و یا همچنان عامل انحراف در آن مقطع تاریخی نمیدیدند بنابراین اختلاف آنها بر سر همین رجالشناسی و جریان شناسی و تشخیص و مصادیق و موضوعات انقلاب و یا ضدانقلاب بودن، نهضت و ضد نهضت بود.
شیخ فضلالله نوری مطرح میکردند که اصولاً دین جامعتر از قانونپذیری عرفی است .علت اینکه مرحوم شیخ این نکته را مطرح میکرد این بود که الان حکومت، حکومت فقیه جامعهالشرایط نیست. حکومت، حکومت سلطان مسلمان [که ملزم است طبق قوانین اسلام عمل کند]است و در شرایط حکومت سلطان مسلمان قوانینی که وضع میشود، محدودتر از کلیت دین است. این سخن ناشی از شرایط فطرت اسلام است. بنابراین به تعبیری همه دین درقانونگذاریهای اینها و اجرای اینها محدود نمیشود. بنابراین قوانینی که وضع میکنند، محدودتر از کلیت دین است بله دین قوانین عامتر و شاملتر از آن چیزی که مجلس میخواست تصویب بکند یا دولت اجرا بکند داشت. این سخن شیخ ناشی از این شرایط فطرت اسلام بود و بنابر این به تعبیری سخن ایشان از اساس درست است و دیگر علما هم در اصل این مطالب اختلافی نداشتند. اختلاف بیشتر بر سر آن موضوعی بود که آیا حدود قوانین باید در تطابق با شریعت باشد و این امر ممکن نیست جز به وسیله کارشناسان دین، یعنی همان مجتهدان دینی؛ مرحوم شیخ فضلالله نوری، هر چیزی که می گفت از مبانی فقهی شیعه بود و شیخ معتقد بود که در جریان قانونگذاری باید مبانی فقهی را لحاظ کرد و مساواتی که مورد قبول اسلام است باید مورد پذیرش قانونگذاران قرار گیرد اگر تفاوتی از نظر فقهی در مورد اقشار مختلف مردم است مورد قبول واقع شود اما جریانهای سکولار مجلس قصد داشتند وانمود کنند تفکیک و تقسیمبندی که در فقه راجع به اقشار و اصناف اجتماعی مختلف است موضوعیت ندارد و همه افراد با هم مساوی هستند!
شیخ فضلالله نوری هم، نظرشان این بود که حقوق شهروندان ممکن است یکسان باشد اما در حقوق اشخاص در مسائلی مانند ازدواج و این قبیل تفاوتها وجود دارد که باید لحاظ شود.
شیخ به مساوات حقوق افراد متناسب با فقه اسلامی باور داشت که باید در جامعه اسلامی لحاظ شود. حقوق افراد متناسب با دینی که دارند متفاوت است.
🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰
این نکته را باید توجه داشته باشیم که نهضت مشروطه با رهبری علمای دینی و با حضور مردم مسلمان به پیروزی رسید قدرت عمومی جامعه اسلامی و رهبران دینی بود که شاه قاجار را وادار کرد مشروط و محدود کردن اختیاراتش را بپذیرد.
به غیر از جریان اسلامی یعنی علمای دینی و مردم مسلمان، هیچ جریان سیاسی دیگری آن روز قادر نبود که بتواند نظام سیاسی را وادار به مشروط و محدود شدن قدرت اختیارش بکند.
اما پس از پیروزی نهضت مشروطه نیاز به حضور و نظارت علما در امر تعیین قوانین حس شد به دلیل اینکه ساختار سیاسی تغییر کرده بود و در ساختار سیاسی جدید سلطنت مشروط شده بود، مجلس تشکیل شد که قانون وضع میکند که باید در جامعه اجرا شود و بیم این مسئله به وجود آمد که قوانین با اسلام تفاوت داشته باشد.
چنین بیمی نیاز به نظارت مستمر علما را به وجود آورد. این درحالی است که در جنبش مثلی تنباکو و مقاطع تاریخی دیگر زمانی که جنبش به پیروزی میرسید علما بر اساس سنت دو وظیفه افتاء و قضا را بر عهد میگرفتند و اجرا را به حاکمان میسپردند و معتقد بودند اجرا، کار علما نیست بنابر این علما در باب امر به معروف و نهی از منکر یا سلطه کفار بر کشور دخالت میکردند. زمانی که مشکل حل میشد به حوزه سنتی برگشت میکردند.
بعد از پیروزی مشروطیت حاکمیت عملا دوگانه شد. تا قبل از نهضت مشروطه درست از زمان صفویه به بعد علما و سلاطین با هم به گونهای تعامل داشتند و کشور را از گزند حوادث حفظ میکردند اما بعد از پیروزی نهضت مشروطیت حاکمیت دوگانه شد.
علاوه بر دربار، مجلس نیز تشکیل شد و جریان سکولار و غربگرا درصدد بودند در مجلس حضور پیدا کنند و کشور را در جهت اهداف و عقاید خودشان سوق دهند.
شیخ شهید در این مرحله احساس خطر کرد که نهضت از مسیر اصلی خود و مطالبات مردم فاصله میگیرد و به علمای دیگری[در نجف و ایران] اعلام خطر کرد، اما علمای مورد نظر همچنان محمدعلی شاه را خطر اصلی کشور میدانستند!!! معتقد بودند که معدودی غربگرا، چندان مشکلی ایجاد نمیکنند!!!
علمای مشروطه خواه معتقد بودند اگر قوانین ضد استبدادی به خوبی تحقق پیدا بکند آن وقت این غربگراها در موعد مقرر از مسیر نهضت حذف میشوند!!! اما شیخ بر این اعتقاد بود خطرغربگراها و سکولارهای با وجود اینکه تعدادشان کم است اما خطرشان از محمدعلی شاه و استبداد بیشتر است به دلیل اینکه محمدعلی شاه اگر ظالم و مستبد است اما در مجموعه شیعه است و اساساً حضور دین در جامعه و نظارت علما را قبول دارد اگرچه در عمل شاید به همه مواردش تن ندهد. ولی جریان غربگرای سکولار به صورت بنیادی اصل حضور دین در صحنه سیاست را قبول نداشتند. چه برسد به حضور علما در سیاست. این اختلافنظر باعث شد که شیخ فضلالله احساس کند که بعد از پیروزی نهضت مشکل اساسی که همان غربگرا هستند باید برطرف شود اگر روشنفکران سکولار حذف شوند نهضت در مبارزه با استبداد قویتربه پیش میرود اما علمای [حامی مشروطه در نجف و ایران] اینگونه تصور نمیکردند! اولویت مبارزه را با محمدعلی شاه و استبداد میدانستند نه غربگراها!
اختلاف نظرهای اینچنینی موجب شد در آن مقطع تاریخی نهضت رهبری واحدی نداشته باشد شیخ فضلالله و دیگر آقایان[بهبهانی، طباطبایی، خراسانی و...] هر کدام بر نظر خودش اصرار کردند.جامعه به تبعیت از رهبران متفرق شد. این تفرقه باعث شد افراد غربگرا و سکولار برای پیشبرد اهداف خود پشت سر امثال آقایان محمد کاظم خراسانی، سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی و... قرار بگیرند!!!
شیخ فضلالله نوری نخستین فردی بود خطر روشنفکران سکولار را در نهضت مشروطه فهمید مشروطه خواهان افراطی برای اینکه شیخ فضلالله را مخالف خود دیدند در عرصه مطبوعات و انجمنهایی که در اختیار داشتند شیخ فضلالله را مخالف مشروطه معرفی کردند و ادعا کردند شیخ طرفدار استبداد است قصد تقویت محمدعلی شاه را دارد و با مشروطیت و اساس پیشرفت و نوسازی کشور مخالف است.
چون شیخ فضلالله با مشروطه خواهان افراطی مقابله کرد مشروطه خواهان برای تخریب شیخ او را متهم کردند که ازمحمدعلی شاه پول دریافت کرده! در صورتیکه مطابق مستندات تاریخی مراجع، نیازی به دربار نداشتند.
آن هم دربار قاجار که در آن مقطع تاریخی خودش در حضیض نیازمندی و درماندگی بود در واقع شیخ فضلالله معتقد بود به عنوان مسلمان شیعه اگر محمدعلی شاه شیعه باشد، دین داشته باشد و حضور علما را هم قبول داشته باشد اگرچه شیعه ممکن است ظالم ومستبد باشد ولی نسبت به کسی که شعار میدهد [تقی زاده ها]که ما باید از فرق سرتا نوک پا غربی باشیم ترجیح دارد.
🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰
شیخ فضلالله میگفت: اگر قرار باشد بین شخصی مثل سید حسن تقیزاده که شعار میدهد یک ایرانی برای پیشرفت باید در تمام جنبههای زندگی غربی شود با یک کسی مثل محمدعلی شاه که خیلی چیزها را قبول دارد و میتوانیم مثل ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه با او مبارزه کنیم و محدودش کینم بین این دو نفر یک نفر را انتخاب کنم من قطعاً محمدعلی شاه را نسبت به کسی که میگوید از فرق سرتا نوک پا باید غربی باشیم ترجیح میدهم.
مشروطهخواهانی خودشان را مدرن و مترقی دانسته و شیخ فضلالله را به خاطر اینکه مخالفشان بود طرفدار استبداد میدانستند. جریان غربگرا در واقع غوغاسالاری تبلیغاتی بر ضد شیخ فضلالله راه انداختند به خاطر اینکه شیخ فضلالله اولین کسی بود که خطر آنها را احساس کرد و به جامعه گوشزد کرد وگرنه، نه شیخ فضلالله طرف محمدعلی شاه و استبداد بود و نه غربگرایان اینگونه فرشته نجات کشور بودند.
شیخ فضلالله بارها گفتند: من تنها طرفدار مشروطه هستم برای اینکه پول هزینه مهاجرت به قم که ۴ هزار تومان پول آن روز میشد و به رقم امروز میلیاردی میشود را من تأمین کردم اگر من نبودم شما امکان ایجاد اعتراض را نداشتید.
خودم در شکلگیری مشروطیت نقش اساسی داشتم بنابراین با آن مخالف نیستم بلکه با این انحرافات مخالفم.
همین منحرفین وقتی دیدند که شیخ فضلالله خطر آنها را احساس کرد، درصدد حذف شیخ برآمدند. نخست شروع به تخریب و اتهام زدن به شیخ فضلالله کردند که واقعیت نداشت.
نکته قابل تأسف اینکه همین سخنان ژورنالیستی آن روز جریان مخالف شیخ فضلالله که چیزی غیر از تهمتها و بداخلاقیها و ادعاهای غیراخلاقی نبود بعدها به صورت کتاب و تاریخ نوشتند و این استدلال ضعیف به عنوان سطح معلومات امروزیها در مورد مشروطه و قضاوت آنان در مورد جریانهای دوره مشروطه قرار میگیرد.
سیر حوادث مشروطه صحت و درستی دیدگاههای شیخ فضلالله را تأیید کرد حوادثی که شیخ فضلالله آن روز پیشبینی کرد بعد از اعدام شیخ عملاً خودش را نشان داد. جریانهای غربی و سکولار نهضت را به سویی بردند که شیخ فضلالله پیشبینی کرده بود و این چنین روندی در مراحل بعدی مشروطه کار را به جایی رساند که عبدالله مازندرانی( از حامیان مشروطه) در نامهای که به یکی از نزدیکان خود در ایران نوشت، اشاره کرد که: این عشاق پاریس (اشاره به غربگراها) و فرقه بابیه کار را بدانجا رساندن که ما الان در منزل خودمان در نجف هم احساس امنیت نمیکنیم این حوادث نشان داد که مشروطه به چه سرنوشتی مبتلا شد و عملاً شکست خورد و برخیها نقل میکنند که میرزا محمد حسین نائینی که کتاب معروفی در حمایت مشروطه نوشت از همکاری خودش با مشروطه پشیمان شد.
در نهایت از دل مشروطه حکومت رضا خانی درآمد و همه این قضایا نشان داد آنچه درباره شیخ فضلالله نوری گفته میشد و امروز هم برخی تکرار میکنند درست نبود و پیشبینیهای او برای نهضت مشروطه درست بود که اگر دیدگاه او انجام میشد و نهضت روند طبیعی خودش را طی میکرد و تحولات جامعه ایران مراحل سالمتری میپیمود و نتایج بهتری کسب میکرد.
توجه داشته باشید که دقیقاً در همان سالی که کودتای رضاخانی انجام شد در همان سال شیخ عبدالکریم حائری، شاگرد شیخ شهید، در قم حوزه علمیه را تاسیس کرد تا در برابر ساختاری که قصد داشت کشور را به سوی غربی کردن سوق دهد مقابله کند برای این کار به کادرسازی و تربیت علما پرداخت تا اسلام سیاسی جریان داشته باشد. برای مقابله با آن چیزی که در نتیجه مشروطه در حکومت پهلوی میخواست درکشور اعمال شود این مختصر موضوعی بود که مرحوم شیخ عبدالکریم حائری میتوانست انجام دهد.
یکی از بحثهایی که مهم است نقش بابیه در مشروطه و نفوذ و نقش یکی از عوامل آنها، اسدالله خرقانی[ماسون] در بیت آخوند خراسانی است.
این نکته حائز اهمیت است که اساساً آنچه که باعث قوام و دوام ایران از صفویه به بعد شد مذهب شیعه بود به خاطر اینکه کثریت مردم کشور شیعه بودند و براین مبنا هم از کشور دفاع میکردند یک هویت مشترک باعث می شد اکثریت قاطعی پشتیبان دوام و بقای کشور ایران باشند.
🔰ادامه در بخش پنجم/پایانی🔰
🔰بخش پنجم/ پایانی🔰
اصولاً گروههای اقلیت و مخصوصاً اقلیت منحرفی مثل بهاییه و بابیه، اینها از هر چیزی که اکثریت شیعه را بشکند و باعث تشتّت شود احساس پیروزی میکردند چون تنها مانع خودشون را در کشور مثال ایران این انسجام و همبستگی و هویت مستحکم اسلام شیعی ایران میدانند.
نهضت مشروطیت فرصتی برای این فرقهها ایجاد کرد تا از این تحرک اجتماعی که نهضت ایجاد کرده است در جهت تشتت و تخریبی که به نفع فرقه بود استفاده کنند.
بابیهها در این زمینه نقش داشتند بنابراین یکی از راههای ایجاد تشتّت، تفرقه در رهبران بود و به همین علت وقتی که شیخ فضلالله و سید محمد طباطبایی بر سر مسائل نهضت و اولویتبندی آنها به اختلاف نظر میرسند. این بهترین فرصتی شد که این فرقهها اختلاف سلیقه را دامن بزنند و عمق ببخشند و همه تلاش خودشان را در این راه به کار گیرند. در این میان برخی از روحانی[نمایان] مانند سید اسدالله خرقانی[ماسون] هم با توجه به تحصیلات و سابقهای که در نجف داشت عملاً به این اختلاف دامن میزند و در این زمینه نقشآفرینی میکرد!
نهضت مشروطه برای مرجعیت شیعه تجربه گرانقدر محسوب میشد که در مقاطع بعدی با تجربه و اصولیتری وارد کارزار مبارزه با استبداد و استعمار شوند که اوجش در انقلاب اسلامی بود.
سرنوشتی که شیخ شهید فضلالله نوری(ره) در نهضت مشروطه پیدا کرد و برخوردی که با او به عنوان یکی از کسانی که نهضت را شکل داده بود صورت گرفت در موج اول باعث یک سرخوردگی و انزوا در علمای دینی[حامی مشروطه] شد که این سرخوردگی تا شهریور 1320 ادامه داشت و از شهریور 1320 به بعد با برکناری دیکتاتوری رضا شاه فرصتی پیش آمد تا جریان اسلامی به رهبری علمای دینی در مسئله ملی شدن صنعت نفت به رهبری مرحوم آیـتالله کاشانی نقش داشته باشند اما باز هم نوع برخوردی که دکتر مصدق با مرحوم آیتالله کاشانی داشت و سرنوشتی که آن نهضت پیدا کرد باعث شد که سرانجام همه این تجربیات در حضرت امام مجتمع شود. و این تجربه که جامعه پشت سر علمای دینی مطالبات ملی خودش را پیگیری میکند و نهضت صورت میگیرد و علمای دینی مدیریت دوران مبارزه را به عهده دارند، باید مدیریت دوران پس از پیروزی را هم خودشان به عهده بگیرند و باید مراقبت صورت گیرد تا نهضت به دست کسانی که باور و اعتقادی به مبانی نهضت ندارند سپرده نشود.
تجربه مرحوم شیخ فضلالله و نهضت نفت و غیره در روششناسی سیاسی شیعه تکامل ایجاد کرد که آن هم به دست حضرت امام خمینی (ره) صورت گرفت به این معنا که وقتی مسلمانان و رهبران دینی نهضتی را برپا میکنند باید مرحله پس از پیروزی آن را هم خودشان هدایت کنند.
🔸منبع: مشرق نیوز به نقل از فارس، کد مطلب 880689
✳️ @ShahidRabe