eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.4هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
293 ویدیو
410 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
🔳 ایام شمسی ارتحال بزرگ مرجع تقلید جهان تشیع، وارث علمِ شیخ الاعظم مرتضی انصاری(ره) و از اساتید اصلیِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) 🌹 آیت الله میرزا حبیب الله رشتی(املشی)، رضوان الله تعالی علیه، ملقب به محقق رشتی(رضوان الله تعالی علیه) 🏴 تاریخ ارتحال: ۲۲ آذر ۱۲۷۳ / ۱۴ جمادی‌الثانی ۱۳۱۲ 🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» 💠 میرزا حبیب الله رشتی(ره): «شیخ[انصاری] سه چیز ممتاز داشت: علم، سیاست و زهد سیاست را به حاج میرزا محمد حسن شیرازی و علم را به من داد و زهد را با خود برد.» /زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص262 ✍ میرزا حبیب الله رشتی که در دادن اجازه اجتهاد به افراد بسیار سخت گیر بود، اما مرجعیت شاگرد اصلی و طراز اول حوزه تدریس خود یعنی شیخ فضل الله نوری(ره) را با عباراتی شگرف، در تقریظ رساله فقهی «فی قاعدة ضمان الید، تألیف شیخ فضل الله نوری» تأیید نمود و از مؤمنین خواست وی را بعنوان مرجع دینی خود قرار دهند👇 نور چشمم شیخ فضل الله نوری، مجتهدی متبحر و کامل و جامع معقول و منقول گردیده، رواست مؤمنین وی را در امور دینی، خود قرار دهند ✍ اجمالی درباره میرزا حبیب الله رشتی(ره)🔰 🖋📃 به قلم: سهیلا عین الله زاده ✍ حاج میرزا حبیب الله رشتی از علمای روحانی و از مراجع تقلید عالم تشیع و از شاگردان مبرز شیخ مرتضی انصاری به سال 1324 ق در املش متولد شد. در 18 سالگی در پی آرمانی بلند با همراهی پدرش میرزا محمدعلی خان راه هجرت در پی گرفت و عازم حوزه علمیه قزوین شد. پدر لوازم معیشتش فراهم ساخت و همسری نیز برای وی برگزید تا فارغ البال به تحصیل علوم دینی بپردازد. میرزا حبیب الله در درس علامه آخوند ملا عبدالکریم ایروانی از فقهای برجسته و نامدار قرن سیزدهم هجری به فراگیری فقه و اصول پرداخت و در 25 سالگی، به مقام عالی اجتهاد از ایشان نائل آمد و با نظر شیخ عبدالکریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود. سال 1259 ق از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. سپس با خانواده خود برای تکمیل مدارج علمی به نجف اشرف مشرف شد و سه سال از درس مرحوم شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) بهره برد 1 تا اینکه روزی در اثنای درس اشکالی به ذهنش رسید و تکاپویش در طریق حل آن مشکل، زمینه آشنایی و سپس ارتباط جدی و دیرپای وی با شیخ اعظم انصاری را فراهم ساخت. لذا مصمم بر اقامت در نجف شد و حدود 7 سال از محضر شیخ بهره برد. 2 پس از مرحوم شیخ انصاری کرسی تدریس حوزه علمیه نجف به وی منتقل گردید. در حلقه درس وی شاگردان زیادی از علما و فضلا و مجتهدان حاضر می شدند و شاگردان بسیاری از درس وی به مقام اجتهاد نائل آمدند. وی از مراجع تقلید درجه اول شیعه بود و او را بر معاصرانش مانند میرزا حسن شیرازی ، حاج میرزا محمدحسین کوه کمری ترجیح می دادند. 3 حاج میرزا حبیب الله رشتی، مدرس والا مقام و پرشاگردی که «از روی عمد، تجاهل می ورزید و شاگردان خود را نمی شناخت و گوش به حرف آنان نمی داد تا از او پول و اجازه اجتهاد نخواهند» در تقریظ خویش بر رساله محققانه ای که مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری(ره)، پیرامون قاعده فقهی « ضمان الید»، نگاشته و ضمن آن به نقل اقوال و نقد آراء فقها در این زمینه پرداخته است شیخ شهید نوری را از نظر علمی در اوج قلۀ تحقیق و تدقیق، شناخته و مرجعی شایسته، و مجتهدی ماهر و متبحر و کامل و جامع شمرده است. و هرگز مانع از اعطای اجازه اجتهاد به شیخ شهید و تأیید مقام مرجعیت ایشان نمی گردد و در این میان، از جمله تعبیرات لطیف و پرمعنایی که وی در توصیف فرد طراز اول حوزه، و « نور دیده خویش، شیخ فضل الله» به کار گرفته، تعبیر «العالم الاواه» (عالم پر سوز و گداز) است، که این امر خود ارزش مفاد تقریظ حاجی بر رساله مزبور را ، بیشتر می سازد. 4 نامبرده کتبی در فقه و اصول ازجمله بدایع الافکار در اصول فقه تألیف نموده و دارای سه فرزند ذکور بود که هر سه از علمای عصر خود بودند. ویژگیهای اخلاقی میرزا او را به شخصیتی وارسته تبدیل کرد که زهدش زبانزد خاص و عام بود. وی در سال 1312 ق، در نجف درگذشت و در صحن مطهر امیر مؤمنان به خاک سپرده شد. 5 ◽️منبع http://www.iichs.ir/s/858 1. گلشن ابرار : خلاصه ای از زندگی اسوه های علم و عمل از ثقه الاسلام کلینی تا آیه الله خامنه ای، ج 1، تهیه و تدوین جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، قم: نشر معروف ، 1382، صص 378-379 . 2. علی ابوالحسنی (منذر)، پایداری تا پای دار: سیری در حیات پربار علمی، معنوی، اجتماعی و سیاسی شهید علامه فضل الله نوری، تهران : نور، 1368، صص 169-170 . 3. محمدعلی (صدرالدین) قربانی لاهیجی، پیشینه تاریخی – فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، تهران: نشر سایه، 1375، ص 743 . 4. علی ابوالحسنی (منذر) ، پیشین ، صص 181، 183 . 5. گلشن ابرار، ج 1، پیشین ، صص 380، 382، 384 . ✳️ @ShahidRabe
📜 برگی از تاریخ🔰 🗓 ۲۲ آذر ۱۳۰۴ شمسی و در تکمیل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ش، با هدایت و تصمیم انگلیس، به منظور تغيير متمم قانون اساسي و تفويض و انتقال مقام سلطنت، مجلس مؤسسانی تشکیل! و سلطنت، از سلسله قاجار به فردی بی اصل و نسب و دین ستیز بنام رضا پالانی (پالاندوز)، ملقب به قلدر و میر پنج، انتقال یافت! 🏴 این روز رسماً شروع "دوره دیکتاتوری رضاخانی (پهلوی) " است. ⁉️ اما قبل از آن چه حوادثی پیش آمد؟🔰 یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ش رضا قلدر میرپنج است که دولت انگلیس به دلایلی چند همچون تصویب نشدن قرارداد 1919میلادی در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان، نقش اصلی را در آن ایفا کرد. انگليسي‏ها پس از مشروطه و جنگ جهاني اول به اين نتيجه رسيدند که جهت دستيابي کاملتر و بيشتر به منابع ايران، به ناچار بايد کودتايي در ايران انجام دهند و حلقه سرسپردگان خود را تکمیل نمایند. در اين راستا آنان دو مهره وابسته سياسي و نظامي نياز داشتند که از اين ميان سيدضياءالدين طباطبايي را به عنوان چهره سياسي، و رضا قلدر را به عنوان چهره نظامي برگزيدند. قبل از کودتا، رضا میرپنج توافق کرد که پس از فتح تهران توسط نيروهاي قزاق، مقام نخست‏ وزيري به سيد ضياءالدين سپرده شود.دولت انگلیس از ابتدا سیدضیاءالدین طباطبایی را به عنوان مهره اصلی در نظر گرفت بود و مقدمات کودتا را با مشورت و مذاکره با وی فراهم آورد. سپس رضا میرپنج را به عنوان فرمانده قزاق ها انتخاب کرد. سرانجام در اوايل اسفند ۱۲۹۹ش، قواي قزاق به فرماندهي رضا میر پنج از قزوين به سوي تهران حرکت کردند و در سحرگاه سوم اسفند، وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را بر اساس تبانی های قبلی تصرف کردند. احمدشاه قاجار از روي ترس و ناچاري، بدون هيچ واکنش جدي، رضا قلدر را به عنوان فرمانده کل قوا و همدست وي، سيدضياءالدين طباطبايي را به سمت نخست وزيري منصوب کرد. سپس کودتاچیان تصمیم های بعدی خود را تحت نظارت و سیاست انگلیس، مثل انتشار اعلامیه هایی با مضمون اعلام حکومت نظامی، دستگیری افراد مورد نظر، لغو ظاهری قرارداد 1919 و... به اجرا درآوردند... 💠 برگرفته از فرمایشات امام خامنه ای(حفظه الله):🔰 ...ماجرای به [قدرت] و سلطنت رسیدن رضاخان از ماجراهای بسیار پر عبرت تاریخ است، ماجرایی که جوانان ما باید آنرا بدانند! ۷۹/۷/۱۴ رضاخان را انگلیسیها بر سر کار آوردند، این حرف مخالفین او نیست بلکه اعتراف وابستگان اوست، برای یک ملت هیچ ننگی بالاتر از این نیست که حکام کشور را سفارت انگلیس بیارد و ببرد!۷۷/۲/۲ چه گناهی باعث شد که رضاخان بر این ملت مسلط شود؟ گناه بزرگی که باعث شد، در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شود و در آن‌ انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کنند؟ ...ملتی [عوام و خواصی] که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضل‌اللَّه نوری _را که از بانیان و بنیانگذاران و رهبران  بود، به جرم اینکه با و غربگرای همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند، که هنوز هم یک عده قلمزن های ما، گوینده ها و نویسنده های ما همین حرف دروغ بی مبنای بی منطق را نشخوار می کنند و تکرار می کنند_ [در مرداد ۱۲۸۸ ش و در روز ولادت امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام] بالای دار کشیدند و دم نزدند!؟...بعد چوبش را خوردند...در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شد و در آن‌جا انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کردند. این یک بود! گناه جمعی ملت ها که مجازات عمومی را به دنبال دارد! گناهی که نعمت های بزرگ را زایل میکند و بلاهای سخت را بر سر جماعت ها و ملت های گنهکار مسلط می نماید! گناهی که مخصوص خود را دارد.۸۴/۸/۸ 💠 کلام و اعتراف تلخ میرزا کوچک خان:🔰 اگر به تذکرات حضرت آقا شیخ فضل الله نوری که مرجعی عامل و کامل و آینده نگر بود توجه می شد دیگر شاهد این رضا قلدر میرپنج نبودیم./۱۳۰۰ش ✍ وقتی مرد قدرتمند و با نفوذ انگلیس، چگونگی روی کار آوردن و کنار گذاشتن رضا خان را بیان می کند!👇 💠 وینستون چرچیل نخست وزیر وقت انگلستان خطاب به کمیته ویژه روابط خارجی مجلس عوام/ به نقل از رویترز:🔰 باید افرادی را با ویژه گی های رضا خان بر مستعمرات حاکم کنیم، او مستبد، دشمن دین و بی اصالت بود. ما او را از پست ترین طبقه به پادشاهی ایران و با هویتی جدید رساندیم [نام خانوادگی پهلوی، مختص او که القاب متعددی همچون، پالاندوز، پالانی، سوادکوهی، قلدر، قزاق، میرپنج و... داشت، انتخاب شد] و وقتی هم که تاریخ مصرفش تمام شد به راحتی از او گذشتیم! 🔸منابع: گروه تاريخ و انديشه معاصر موسسه امام خميني(ره)، نشریه عبرتهای عاشورا، حوزه انقلابی، بیداری ملت، جهادتبیینی، خبرگزاری رویترز انگلیس و... ✳️ @ShahidRabe
🗓 سه شنبه ۲۳ آذرماه: روز پژوهش و فناوری؛ علوم انسانی و علوم پایه _ توسعه علمی و مشارکت در پاسخگویی به نیازهای جامعه ✍ جایگاه ویژه پژوهش در اعتقاد و کلامِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، اعلی الله مقامه الشریف و اهتمام ایشان در ترغیب عالمان دین و حوزه های علمیه به پاسخگویی به نیازهای جامعه🔰 ✅ عالم دین، همواره باید در حال تعلیم، تعلّم، و تزکیه نفس باشد. باعمل، ساده زیست، حق مدار، ظُلم ستیز و مظلوم نواز باشد و این عین عبادت است و غیرِ این، خیانت. از افضل علوم است ولی عناوین پر فایده و کاربردی آن متروک و مهجور مانده است. ، فقهی پویا و بالنده است. عالمان پرورش یافته در چنین مکتبی با توجه به شرایط زمان و مکان قادرند رافع شبهات و و باشند و این مهم در گِرو اصلاح نظام حوزه های علمیه، همراه با احترام و عنایت به سیره، آثار و آراء گذشتگان است. 🔸منابع: کانال رسمی مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، نورالکلام(سخنان قصار علامه شیخ فضل الله نوری)... ✳️ @ShahidRabe
📑 (۱۰ بخش)🔰 ✍ به بهانه ایام قمری انتشار مطالب توهین آمیز نسبت به ساحت مقدس مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، در نشریه دین ستیز صوراسرافیل(ارگان سوسیالیست ها در عصر مشروطه)/ ۱۵ جمادی الاول ۱۳۲۵ ق ✍ بررسی ماهیت جهانگیر شیرازی(مدیر هفته نامه صوراسرافیل، سوسیالیست و عضو انجمن های مخفی فراماسونی) و علی اکبر دخو(معروف به دهخدا، سردبیر هفته نامه صوراسرافیل، اشتهار به وابستگی به فرقه های بابی ازلی)، که قلم مسموم وی و توهین های وقاحت آمیزش نسبت به دین و اعتقادات مذهبی، باعث شد در مقطعی از ترس خشم مردم، از کشور فرار کند! 🔰👇👇
📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده🔰 ✍ به بهانه انتشار توهین های وقاحت آمیز، نسبت به ساحت مقدس علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، در نشریه دین ستیز صوراسرافیل(ارگان سوسیالیست ها در عصر مشروطه)/ ۱۵ جمادی الاول ۱۳۲۵ ق، شماره ۱۵ [۱] [۱] منبع: سالشمار شیخ، ک، تنهای شکیبا، ص ۵۸۱ 💠 دکتر منصوره اتحادیه، مورخ و پژوهشگر شهیر معاصر:🔰 شیخ فضل الله خیلی زود متوجه برخی نیرنگها در مشروطه شد. قانونی که از مجلس مشروطه می گذشت، برگرفته از قوانین غربی بود و شیخ به عنوان یک مجتهد [مرجع تقلید]، نمی توانست بپذیرد. او می گوید من تعدادی از مجلسیان را قبول ندارم، چون سوسیالیست هستند (منکر خدا هستند)، شیخ درست می گفت، واقعا" سوسیالیست ها در مجلس بودند، حتی روزنامه صوراسرافیل [با مدیریت جهانگیر خان و سردبیری علی اکبر دهخدا] که شیخ را مورد حمله قرار می داد، ارگان سوسیالیست ها بود. شیخ فضل الله در مقابل التقاطی که در لوای اسلام پدید آمده بود ایستاد./گفتگو با پیام فضلی نژاد، برنامه شوکران، شبکه چهار سیما، ۹۸ ش ⁉️طراحی نقشه قتل علامه شیخ فضل الله نوری(ره) در منزل ملک المتکلمین!🔰 فراماسون مهدی ملکزاده (فرزند نصرالله بهشتی بابی ازلی ماسون معروف به ملک المتکلمین) در کتاب خود به تشکیل جلسه ای در منزل پدری(با حضور پدرش)، برای طراحی نقشه قتل علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، اعتراف می کند. این جلسه با حضور تنی چند از اعضاء انجمن مخفی ماسونی از جمله جهانگیر شیرازی (صوراسرافیل) و بابی ازلی ماسون، سید جمال واعظ اصفهانی (پدر محمد علی جمالزاده لائیک) برگزار شد...!در این جلسه حاضرین تصمیم قطعی خود را برای کشتن علامه شیخ فضل الله، اعلام کردند./ک، مشروطه از آغاز تا سرانجام، ص ۴۴۰ به نقل از ک، تاریخ انقلاب مشروطه، ملکزاده، کتاب سوم صص۶۲۳-۶۲۵ 1⃣ ✍ بررسی ماهیت جهانگیر شیرازی(مدیر هفته نامه صوراسرافیل، سوسیالیست و عضو انجمن های مخفی فراماسونی) و علی اکبر دخو(معروف به دهخدا، سردبیر هفته نامه صوراسرافیل، اشتهار به وابستگی به فرقه های بابی ازلی)، که قلم مسموم وی و توهین های وقاحت آمیزش نسبت به دین و اعتقادات مذهبی، باعث شد در مقطعی از ترس خشم مردم، از کشور فرار کند. کامل مطلب👇 📑 مقاله: بررسی هفته‌نامة صور اسرافیل ◽️درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی) ◽️نویسندگان: امیر سبزی/ پور علی احمدی خواه ◽️منبع: تاریخ در آیینه پژوهش 1388 شماره 21 ◽️حوزه های تخصصی: علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی ✍ یکی از مؤثرترین نشریه‌های دورة قاجاریه و عصر مشروطه هفته‌نامه صور اسرافیل بود، این نشریه، ابتدا با مدیریت میرزا جهانگیر‌خان شیرازی و سرمایة میرزا قاسم‌خان تبریزی و دبیری و قلم میرزا علی‌اکبرخان قزوینی (دهخدا) تهیه و منتشر می‌شد. تندروی‌ها و جسارت به مردم و معتقداتشان، از زبان سرخ صوراسرافیل، سر سبزش را بر باد داد و رفیقش دهخدا را به خارج از کشور فراری داد. بعد از کشته شدن میرزا جهانگیرخان، تمام بار نشریه (نشر سه شماره آخر) بر دوش میرزا علی‌اکبر دهخدا افتاد و توسط وی در خارج از کشور چاپ می‌شد. در این نوشتار ضمن بررسی این نشریه، به معرفی اجمالی گردانندگان آن نیز پرداخته می‌شود. 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰 مقدمه بررسی اسناد و مکتوبات تاریخی، آدمی را تیزبین و دوربین می‌سازد. تیزبین از لحاظ داشتن دیدگاهی عمیق در مسائل و پدیده‌های اجتماعی و فردی و دوربینی از جهت گستردگی افق اندیشه و برد نظر ناظر نسبت به این اسناد تاریخی، به گونه‌ای که چنین کسی که اسناد تاریخ را بررسیده، پای‌بند و محدود امور جزئی نمی‌گردد، بلکه هر چیزی را در جای خود می‌بیند و بر می‌رسد. وقتی دقت‌نظر ناظر، دقیق‌تر می‌گردد که آن سند و مکتوب تاریخی به دست خود اشخاص نوشته شده باشد و مورد تحقیق و داوری وی قرار گیرد. برای مثال، وقتی کسی نوشتة بی‌واسطة دهخدا و صور اسرافیل (میرزا جهانگیرخان) را می‌خواند، به طور شفاف به عقاید، آداب و ادب ایشان دست می‌یابد. با این وصف، دیگر فراوانی مجلدات فلان کتاب یا قطع و قطر زیاد فلان لغتنامه، موجب انحراف معیار وی نمی‌گردد، بلکه زحمت آن کتاب‌ها را در جای خود ـ با حفظ نقدشان ـ می‌ستاید و از این پس، غبارها را از چهرة سایر مکتوبات و اسناد می‌زداید یا افشا می‌نماید. در این نوشتار، «هفته‌نامة صور اسرافیل» بررسی می‌شود و بدون هیچ واسطه‌ای آداب و ادب، عقاید و افکار ناشران آن نشریه به خوانندگان اندیشمند ابلاغ می‌گردد. حیات و ممات سیاسی میرزا جهانگیر‌خان شیرازی میرزا علی‌اکبر دهخدا، یار و همکار میرزا جهانگیر‌خان صور اسرافیل درباره او می‌نویسد: میرزا جهانگیر‌خان شیرازی پسر آقا رجبعلی، مدیر روزنامه «صور اسرافیل» به خاطر نام روزنامه‌اش به صور اسرافیل ملقب گردید. ملک‌زاده ترجمه او را چنین آورده است: وی در سنة 1292 ق، در شهر شیراز متولد شد. ‌خانواده او در شیراز مردمان فقیری بودند. در اوان کودکی، پدرش آقا رجبعلی درگذشت و عمه وی سرپرستی او را بر عهده گرفت. پنج‌ساله بود که با عمه و جده خود به تهران آمد. چهارده‌ساله بود که به شیراز بازگشت و در آنجا به تحصیل پرداخت. مقدمات ادبیات و منطق و ریاضی را نزد اساتید زمان فرا گرفت. و به سال 1311 ق، با عمه خود به تهران ‏رفت و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطه‌خواهی آغاز شده بود. در انجمن‌های سری و مجامع خفایی ایرانیان راه یافت. میرزا جهانگیر‌خان به همداستانی چند نفر [دهخدا و قاسم‌خان] روزنامه‌ای موسوم به صور اسرافیل ایجاد کرد. روزنامة صور اسرافیل به مشکلاتی دچار شد؛ چندین‌بار نویسندة او را تکفیر کردند و چند بار بساط روزنامه‌نویسی‌اش را فرو پیچیدند. سپس آنان را به باغ‌شاه بردند و روز چهارشنبه 3 تیر / 24 جمادی‌الاولی 1326 او را خفه کردند. میرزا جهانگیرخان شیرازی و فامیل او، میرزاقاسم‌خان صور اسرافیل و چند نفر دیگر، عضو کمیته انقلاب و از اعضای اجتماعیون عامیون و عضو هیئت‏ مدهشه بودند که سه جوخه چهار نفری برای ترور تشکیل داده و زیر نظر حیدرعمو اغلی کار می‏کردند. صور اسرافیل طبق قول ملک‌زاده، عضو کمیتة انقلاب (ترور) به تعبیر خود حیدرخان، «حزب اجتماعیون عامیون تهران» بود. از ترورهای میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل می‌توان به ترور نافرجام امین‌السلطان اشاره کرد. طبق نوشتة صور اسرافیل، دهخدا و ملک‌زاده چندین‌بار نویسندة او را تکفیر کردند و چند بار بساط روزنامه نویسی‌اش را فرو پیچیدند. بعد از چاپ مقاله‌ای توهین‌آمیز به مقدسات در آن نشریه، طباطبایی به بهبهانی می‏گوید: «آقا شما مقاله صور اسرافیل را خوانده‏ اید؟ بهبهانی با خونسردی جواب می‏دهد: بلی. طباطبایی با عصبانیت می‏گوید: نویسندگان این مقاله کافرند و به اسلام توهین کرده‏ اند و واجب‌القتل‌اند». طبق اسناد معتبر، بعد از تنبیه آن روزنامه‌نگار و توقیف روزنامه‏ اش، وزیر علوم در 20 جمادی‌الثانی توبیخ آنان را به عموم مطبعه‏ ها اعلام می‌کند. 🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰 عین‌السطنه، در مورد میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و نشریه‏ اش نوشته است: این میرزا جهانگری شیرازی یکی از آن لامذهب‌ها است، لاشی محض. تا به حال دو بار روزنامه‏ اش‏ توقیف، سه مرتبه محاکمه شده. این توقیف و محاکمه هم مثل چوب خوردن و تبعید کردن‌های سابق باعث ترقی او شده...؛ بالأخره موقوف یا توقیف ابدی خواهد شد. یا از مذهب بد می‏نویسد و یا از علما یا از شاه و محترمین... از جمعی شنیدم که میرزا جهانگیر گفته: پنج - شش نسخه روزنامه آنچه میل دارم، دلم می‏خواهد و آرزوی خودم هست نوشته، یک مرتبه چاپ و نشر می‏کنم و خودم هم مخفی می‏شوم. حالا هم باید منتظر آنها بود. اول کاری که روزنامه‏ ها کردند بعد از هزار و سیصد سال، دنبال مذهب افتاده و می‏خواهند مذهب تازه برای ما درست کنند. مثل اینکه همه چیز درست شده، فقط این یک کار ناقص مانده است! همین عین‌السلطنه ذیل حوادث سال 1326ق به شهرآشوبی و تخریب مقدسات به وسیلة میرزا جهانگیرخان و نشریه‌اش می‌نویسد: چهارشنبه 24 جمادی‌الاولی، صبح به اتفاق حاجی افخم‌الدوله باغ شاه رفتیم. لدی‌الورود مسموع شد که ملک‌المتکلمین بهشتی و میرزا جهانگیر مدیر صور اسرافیل را طناب انداختند. آن یکی واصل به جهنم، دیگری هم پی او انتظار نفخ صور را باید بکشد. این است سزا و جزای کسی که از خدا گرفته تا تمام انبیا و رسل را بد بگوید و هزارها بیت در کهنه‌پرستی و دین و مذهب و تربت حضرت سیدالشهدا? مضمون و ناسزا کتابت کند. خدا منتقم حقیقی است و دست‌بردار نیست. برای سی و دو عدد روزنامه خودش را به کشتن داد. اما ملک پولی جمع کرد، افسوس که لذتی از آن نبرد. این دو نفر اگرچه بابی ازلی بودند؛ اما عقیدة بیشتر مردم در لامذهبی آنهاست... خداوند، همه را از سوء اعمال خود حفظ فرماید. تأثیرپذیری میرزا جهانگیر‌خان از اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی فریدون آدمیت دربارة یکی از تألیفات میرزا آقاخان کرمانی و چگونگی ارتباط صور اسرافیل با او نکته‌هایی را بیان کرده است. آدمیت ضمن بیان مقدمه‌نویسی صور اسرافیل بر رسالة آقاخان و تأثیرپذیری وی از اندیشه‌های او می‌نویسد: ... شاید عنوان این جزوه با رسالة در تکالیف ملت نوشتة میرزا آقاخان کرمانی بی‌ارتباط ندانست. می‌دانیم که میرزا جهانگیرخان نویسندة صور اسرافیل با آثار میرزا آقا‌خان خوب آشنا بوده و متأثر از او است. مقدمه‌ای هم بر رسالة مورد بحث نگاشته شده، رنگ تفکر میرزا آقاخانی را دارد، گرچه مقدمه از متن اصل رساله جداست. از سوی دیگر، مضمون رسالة میرزا آقاخان به اعتراف خودش انقلابی بوده، حال آنکه رسالة حقوق و وظایف ملت، آهنگ انقلابی ندارد... به نظر ما موضوع رساله با سلسله مقالاتی که به امضای «م. ا. د» (علی‌اکبر دهخدا ) در روزنامه صور اسرافیل منتشر شده دقیقاً جور می‌آید. کفر و الحاد میرزا عبدالحسین‌خان معروف به آقاخان، فصل مفصلی می‌طلبد که خارج از تحمل این نوشتار کوتاه است. دبیر ومدیر نشریه علی‌اکبر دَخو، معروف به دهخدا فرزند‌ خان باباخان در 1258 ش‏ متولد شد. وی تحصیلاتش را در مدرسه سیاسی تهران تمام کرد و مدتی نزدمیرزا ابراهیم‌خان معاون‌الدوله کاشی به سر برد و به همراه او عازم بالکان شد و گویا از آنجا به عنوان منشی‌گریِ معاون‌الدوله به رم و سپس به بادکوبه رفت. بعد از چند ماه به رشت مسافرت کرد. چون این مسافرت او (سال 1323 ق) مصادف با نهضت مشروطه و به تعبیر درست‏تر، مقارن با نهضت عدالتخانه گردید، او نیز به تهران آمد و در سال 1325 ق به کمک میرزا جهانگیر‌خان صور اسرافیل و خویش او، میرزا قاسم‏خان صور اسرافیل، روزنامه صور اسرافیل را تأسیس کرد. پس از انحلال مجلس، دهخدا و جمعی دیگر از دوستانش به سفارت انگلیس رفتند و جان ‏سلامت به در بردند و روانه اروپا شدند. وی در ایوردون سوئیس، مدتی به نشر همان روزنامه پیش‌گفته پرداخت، به گونه‏ای که برون انگلیسی‏ از او تمجید کرد. درباره دهخدا گفته‌اند که «از جمله نجات‌یافتگان سفارت انگلیس بود». پس از فتح تهران در سال 1327 ق به تهران آمد و در دوره دوم، وکیل کرمان شد. نامبرده در هشتم اسفند 1336 در 76 سالگی در تهران، درگذشت. میرزا علی‌اکبر دهخدا ـ در زندگانی سیاسی‏اش ـ فراز و فرود عجیبی دارد؛ یک زمان، او را در صدر مشروطه می‏بینیم که جزء تندروترین افراد قرار دارد، به‌گونه‏ ای که به هم‌دستی گروهی، مانند جمال واعظ، مساوات و... قصد از میان برداشتن و ترور یکی از مجتهدان بزرگ پایتخت را می‏نماید. در همین دوره ‏بود که به اروپا گریخت. اما یک زمانی دیگر (مشروطه دوم) نیز دهخدا را می‏یابیم که از حزب تندرو به حزب «اعتدالیون» پیوسته، به‌گونه‏ای که به ناسزاهایی که در روزنامه‏ ها علیه او می‏نویسند، پاسخ تفصیلی نمی‏دهد! پس از درگذشت جهانگیرخان، مجدداً انتشار این نشریه به وسیلة علی‌اکبر دهخدا در شهر ایوردون از بلاد سوئیس ادامه یافت. 🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰 ابراهیم صفایی ذیل عنوان «تندروی مخالفان» می‏نویسد: مشروطه‌خواهان و مخالفان ‏شاه، کار هتاکی و ناسزاگویی را به حد بی‌شرمی رسانده بودند. دهخدا با امضاهای مستعار در روزنامه صور اسرافیل، حملات زننده و ناروایی به شاه می‏نمود. میرزا علی‌اکبر دهخدا اگر قبلاً در ایران فقط به دین و عالمان اهانت می‏کرد؛ ولی بعد از رفتن به خارج، شروع به تخریب و هتک ‏حرمت مردم ایران نمود. دخو این جسارت‌هایش را یک عادت می‌داند که ترکش موجب مرض است. او در نخستین شمارة روزنامه‌اش از ایوردون در ستون‏ «چرند پرند» می‌نویسد: الان درست پنجاه و پنج روز و پنج ساعت و پنج دقیقه بود که من [به جهت] بعضی ملاحظات چرند پرند ننوشته بودم؛ یعنی این عادت یکسال و نیم خودم را ترک کرده بودم و چنان‌که همه ایرانی‌ها می‌دانند ترک عادت هم موجب مرض است. یعنی همان طور که یکصدوهشتاد هزار نفر اهل رشت اگر همیشه زیردست چهارده پانزده نفر فراش و پیشخدمت و مشت و مال چی و آفتابه لگن گذار حکومت نباشند، ناخوش می‌شوند... . همان‌طور که خاقان مغفور فتحعلی شاه روزی دو ساعت... ناخوش می‌شد و همان‌طور که اگر مهد علیا مادر ناصرالدین شاه شب‌ها... . ناخوش می‌شد. و همان‌طور که ام خاقان زن حاج نصیرالسلطنه اگر شب‌ها با محمدعلیشاه ملاقات نمی‌کرد ناخوش می‌شد و همان‌طور که محمدعلی میرزا اگر در سال اول سلطنت هر روز عمه[؟!] خود تاج‌السلطنه را نمی‌دید ناخوش می‌شد و همان‌طور که اعلی حضرت... و همان‌طور... نزدیک بود من هم ناخوش بشوم... و من بعد از پنج ماه و پنج روز و پنج ساعت و پنج دقیقه انتظار داغ دلی از چرند پرند بگیرم.. همان طور که گاو وزیر داخله، وزیر داخله‏ گاوهاست. پیش‌تر اشاره شد که ابراهیم صفایی و فریدون آدمیت نیز به این مطلب تصریح دارند، چنانکه صفایی، دهخدا و بی‌شرمی‌های او را باعث قتل میرزا جهانگیر‌خان صور اسرافیل می‌دانسته و نگاشته است: ... بیچاره جهانگیرخان، جوان پرشور و بی‌تجربه، فدای بی‌آزرمی و تندروی‌های دهخدا گردید که در روزنامة صور اسرافیل به شاه و درباریان [و مقدسات دینی] بی‌پروا توهین می‌کرد و ناسزا می‌گفت. صفایی در کتاب دیگرش می‌نویسد: دهخدا در طهران سردبیر و نویسنده مقالات اساسی صور اسرافیل بود و تندروی‌ها و بی‌پروایی‏های او، میرزا جهانگیر‌خان را به کشتن داد و خود از معرکه گریخت. دهخدا نویسنده ثابت صور اسرافیل، در جای‌جای نشریه به‌روشنی نوشته که اعتقاد چندانی به اسلام ندارد و رو به سوی غرب و ملکم‌خان و فروغی نهاده است. او گاهی نوشته است: من آن وقت‌ها همین حرف‌ها را می‌خواندم و بهمان اعتقاد قدیمی‌ها که خیال می‌کردند هرچه توی کتاب نوشته صحیح است، من هم گمان می‌کردم این حرف هم صحیح است، اما الان که کمی چشم و گوشم وا شده، حالا که سر و گوشم قدری می‌جنبد و حالا که سری توی سرها داخل کرده‌ام می‌بینم که بیشتر از آن حرف‌هایی که توی کتاب نوشته‌اند پر پای قرصی ندارد. بیشتر آن مطالب هم که ما قدیمی‌ها محض همین که توی کتاب نوشته شده ثابت و مدلل می‌دانستیم پاش به جایی بند نیست. میرزا قاسم‌خان صور اسرافیل، از مدیران صور اسرافیل و سرمایه‌گذار آن میرزا قاسم‌خان صور اسرافیل پسر میرزا حسن‌خان، معروف به تبریزی (گویا اصالتاً از فارس) بوده است. در ابتدا در دورة مظفرالدین شاه، پیشکار امین حضرت تبریزی در امورات بناخانه بود. در دورة مشروطیت به سرمایة او روزنامة صور اسرافیل تأسیس و او جزء مشروطه‌طلبان گردید و وکیل و وزیر گشت و مدافع رضاخان و مخالف مدرس شد. اسماعیل رائین دربارة دست داشتن میرزا قاسم‌خان در کمیتة ترور و تأسیس گروه ضربت می‌نویسد: یکی از مأموریت‌های مأمور اعزامی (از مرکز حزب در بادکوبه) این بود که او بتواند تصمیمات مهم کمیته مرکزی را از بادکوبه به تهران برساند و به شعبه حزب در تهران تسلیم کند و راه‌های اجرای خط مشی اصلی را در وضع پیدا شده به آنان بفهماند... برای انتخاب چنین مأموریت مهم و خطرناک، من به ابتکار خود پدرم، میرزا علی‌اکبر افشار را پیشنهاد کردم. پیرمرد با کمال میل و داوطلبانه، آن مسافرت خطرناک را پذیرفت. علاوه بر آن، او موفق شد همراه انقلابی معروف ایران، میرزا قاسم‌خان صور اسرافیل که از اعضاء کمیته حزب سوسیال دموکرات بود، گروه ضربت را تشکیل دهد. این گروه برای محمدعلی شاه آماده می‌شد. برای اینکه کار گروه ضربت سریع و مطمئن به نتیجه برسد، پدرم با کمک کمیتة انقلاب یک کالسکه مجلل و دو رأس اسب قشنگ یورغه به رنگ خاکستری خالدار خریداری کرد و... متأسفانه در سازمان سرّی گروه ضربت، خائنی به نام نورالدین مانع اجرای فکر ترور شد. شکل ظاهری و مشخصات نشریه بعد از اشارة کوتاهی به مدیر و دبیر نشریه، اکنون به طور خلاصه به شکل و محتوای آن اشاره‌‌ ای می شود. این هفته نامه، در ۳۵ شماره منتشر شد که ۳۲ شماره آن در تهران پخش گردید. نخستین شماره‌اش در 17 ربیع‌الاول 1325 🔰ادامه در بخش پنجم🔰
🔰بخش پنجم🔰 و آخرین شماره‌اش در شنبه 20 جمادی‌الاولی 1326، یعنی سه روز قبل از کشته شدن میرزا جهانگیرخان منتشر شد. سه شمارة آن نیز در ایوردون سوئیس تنها به کوشش علی‌اکبر دخو (دهخدا) و سرمایة مالی معاضدالسلطنه پیرنیا تهیه شد و انتشار یافت. هفته‌نامة صور اسرافیل در تهران به صورت هفتگی چاپ و منتشر گردید. در تهران از 17 ربیع‌الثانی 1325 تا 20 جمادی‌الاول سال 1326، و در ایوردون (Iverdon) از اول محرم 1327 تا 15 صفر همان سال انتشار یافت. بالای صفحة هفته‌نامه، مصور است به یک نقاشی تخیلی؛ فرشته‌‌ای که (به شکل آدمی با دو بال) شیپوری بر دهان دارد که در آن دمیده و بر روی امواج صدای آن، شعارهای گردانندگان هفته‌نامه، نقش بسته است؛ یعنی «حریت»، «مساوات» و «اخوت». بر صدر صفحة آن آیة 51 سورة یس نقش بسته که کلمة صور در آن است. و ذیل تصویرها و آغاز نوشتارش، بخشی از آیة 101 مؤمنون که باز کلمة مبارک صور در آن هست. تمام 35 شماره، هر کدام هشت صفحه می‌باشند، حتی دو شمارة 7 و 8 را که بعد از توقیف کوتاهی با هم چاپ نموده، شانزده صفحه شده است؛ یعنی باز هر شماره، هشت صفحه دارد. این روزنامه چندین بار، به خاطر جسارت به مقدسات دینی و شخصیت‌های دینی و حاکمان، توقیف شد و از طرف مرحوم طباطبایی حکم تکفیر نویسندگان آن داده شد. طبق اسناد موجود (خود روزنامه) و ادعای خود دهخدا، قلم‌زن اصلی آن از اولین شماره تا آخرین آن، دهخدا بوده است؛ به نوشتة کسروی میرزا علی‌اکبر دهخدا، نویسنده گفتارهای صور اسرافیل بوده است. صور اسرافیل طرف توجه همة مشروطه‌طلبان تندرو بود و میرزا جهانگیرخان شیرازی، معروف به صور اسرافیل و میرزا قاسم‌خان تبریزی مدیر و آقای دهخدا سردبیر و مقالات اساسی و «چرند پرند»‌های این هفته نامه نیز به قلم ایشان بود. بیان نظر و مشاهدة شاهدان در مورد نشریه 1. عین‌السلطنه: نشریه صور، دست از یقة شریعت برنمی‌دارد یکی از شاهدان عینی در مورد آن نشریه و نویسنده چرند پرند آن نوشته است: روزنامة صور اسرافیل اگر دست از یقة شریعت و اوهامات بردارد، از همه بهتر است، خصوصاً چرند پرند آن... . پیش‌تر گفته شد که عین‌السلطنه، در مورد صور اسرافیل و نشریه‏اش می‌نویسد: این میرزا جهانگیر شیرازی یکی از آن لامذهب‌ها... یا از مذهب بد می‏نویسد و یا از علما یا از شاه و محترمین... بعد از هزار و سیصد سال دنبال مذهب افتاده و می‏خواهند مذهب تازه‌‌ای برای ما درست کنند! 2. کسروی: از کفریات آن روزنامه‌ها، جسارت‌های عجیب صور اسرافیل به دین خاتم است کسروی از قول یک شاهد عینی که در هفتم رجب 1325 سخنرانی می‏کرد، چنین نقل نمود که گفت: ... ای برادر دینی! مجلس کجا و مذهب کجا. تو رفتی مجلس برای تعدیل امور دولت فراهم کنی یا اظهار مذهب ‏که این روزنامجات را محرک شده... مردم را به شورش و غوغا آورند. اگر از کفریات آن روزنامجات سؤال کنی می‏گویم‏ از جمله... در روزنامه «صور اسرافیل»، دین پیامبر را بازیچه‏ خبر داده... . 3. طباطبایی: نویسندگان مقاله در صور، کافرند و واجب القتل ملک‌زاده نیز به آن سخن کسروی (مبنی بر جسارت آن نشریه به دین خاتم) و تکفیر گردانندگان آن هفته‌نامه از سوی مرحوم طباطبایی تصریح می‏نماید؛ اما با اندکی تحریف و وارونه سازی! او از قول دهخدا، حکایتی نقل می‏کند که به قول خودشان «پایه تقوا و علاقه‌مندی» اداره‌کنندگان روزنامه صور اسرافیل را به مشروطیت می‏رساند: «در یکی از نمره‏های صور اسرافیل، مقاله تندی بر ضد روحانیون نوشته بود...». مرحوم طباطبایی... به بهبهانی می‏گوید: آقا شما مقاله صور اسرافیل را خوانده‏اید؟ بهبهانی با خونسردی جواب می‏دهد: بلی. طباطبایی با عصبانیت می‏گوید: نویسندگان این مقاله کافرند و به اسلام توهین کرده‏اند و واجب القتل‌اند. در پی این حکم مرحوم طباطبایی، میرزا قاسم‌خان صور اسرافیل بعد از توقیف و رفع آن، نامه‌‌ای به مرحوم طباطبایی نوشت تا خود و همکارانش را تبرئه کند. جسارت این نشریه، در بین مردم مسلمان بازتابی تند یافت و شخصیتی چون سیدمحمد طباطبایی را آزرده و برآشفته ساخت. 4. سیدعبدالله بهبهانی: وزیر علوم! صور اسرافیل را توقیف و تنبیه کنید! سیدعبدالله بهبهانی، پیشوای دیگر مشروطه نیز طی نامه‏ای به مخبرالسلطنه، وزیر علوم، خواستار توقیف روزنامه و تنبیه مدیر آن گردید: ... امروز جمعی از اهل علم و غیره، جریده صور اسرافیل را ارائه به داعی کرده و بعضی امور غیرلایقه در آن درج بود، دیدم. علاوه بر اینکه حقیقتاً درج این گونه مطالب در روزنامه و نشر آن، با لوازم اسلامیت سازش ندارد. گمان دارم این مطالب به همین زودی موجب فساد عظیمی در دارالخلافه و سایر بلاد شود. آخر خودتان ملاحظه بفرمایید که اگر بنا باشد در روزنامه[ای] که در پایتخت اسلام طبع می‏شود، صریحاً نوشته شود که هزار و سیصد سال کسی پیدا نشده است که در مقابل نصارا سخن حسابی بگوید... 🔰ادامه در بخش ششم🔰
🔰بخش ششم🔰 دیگر برای اسلام چه باقی می‏ماند؟! و این‌چنین تعرض به علمای اعلام به طوری که موجب توهین [به] نوع است و به تمام اهل علم برمی‏خورد...؛ جداً از جناب اجل عالی می‏خواهم که فوراً این روزنامه توقیف، و مدیر آن را هر کس است به سیاست لازمه، تنبیه بفرمایید. خیلی فوری این اقدام را فرموده و داعی را مستحضر دارید... 26 جمادی‌الاولی 1325 ق. گزارشی اجمالی از محتوا و مبانی هفته‌نامة صور اسرافیل پرداختن به تمام مطالبی که در صور اسرافیل نوشته شده، فرصتی دیگر می‏طلبد، اما به طور گذرا به محتوای آن نشریه و اندیشة نویسندگان و گردانندگان آن اشاره می‌شود. به طور کلی اندیشة گردانندگان هفته‌نامه، یعنی میرزا علی‌اکبرخان دهخدا، میرزا جهانگیرخان شیرازی، معروف به صور اسرافیل و دیگر همکارشان میرزا قاسم‌خان و چاپ آن نشریه، بر مدار زیر بود: 1. دین‌ستیزی، تخریب، تحریف دین، شبه‌افکنی و هتاکی هفته‌نامة صور اسرافیل، شرع و مشروعه‌خواهی و مشروعه‌خواهان را خرافه، اوهام، مضحک، مزخرفات و کهنه‏پرستی نامیده است. گاهی به کنایه و گاهی هم صریح علیه اعتقادات مردم قلم زده و گاهی هم خیلی راحت به بهانة جسارت به علما، در حقیقت به خدا و قرآن ایراد گرفته و به حکم روشن اسلام تعرض کرده است. 2. اهانت به حکما، فقیهان و دانشمندان مسلمان هفته‌نامة صور اسرافیل، به تمام علما، حکما و دانشمندان ایرانی جسارت نمود. صوراسرافیل در یکی از شماره‏های خود، مقاله‏ای را به چاپ رساند که در واقع، ادعانامه‏ای تند علیه تمامی حکما و متکلمان بزرگ مسلمان کشورمان بود! او بود که چنین نوشت: حکمت و کلام ما، معجونی است مضحک از خیالات بنگی‌های هند، افکار بت‌پرست‏های یونان، اوهام کاهن‌های کلده، و تخیلات رهابین یهود. پیشوایان پرستندگان گَنگ، علمای عابدین لاما و رؤسای عناصرپرستان هند، هر یک اقلاً یک یا دو کتاب مختصر و مفصل در فلسفه مذهب باطل خود نوشته در میان ملت و امت خویش انتشار می‏دهند، اما در هزار و سیصد سال، شهوت ریاست، لذت اصوات نِعال و حرص قُربِ سلطان، به علمای ما فرصت نداد که فلسفه اسلامی را از این مزخرفات جدا کرده و یک رساله مختصر مشتمل بر حکمت طریقه حقه خودشان به زبان عوام، نوشته‏، منتشر کنند... . 3. تخریب عالمان و روحانیان و اهانت‌های عجیب به علمای مشروطه‌خواه از جمله رسالت‌های این هفته‌نامه، جسارت و تخریب علمای دین، به‌ویژه عالمان مشروطه‌خواه، مانند مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، مرحوم کنی، مرحوم میرزا حسن آشتیانی، محمد آملی، ابوطالب زنجانی، سیدعلی آقا یزدی، میرزا‌هاشم تبریزی، میرزاحسن مجتهد تبریزی و مرحوم آخوند ملاعباس بود. این تخریب‌ها در غالب آن 35 شماره به چشم می‌خورد. میرزا جهانگیرخان و دهخدا در آن نشریه، این گونه لب به جسارت می‌گشایند و خطاب به همة مردم ایران می‏نویسند: ... اگر همه اهل ایران با شما کهنه‌پرستان هم‌عقیده باشند جمعیتتان بالغ بر سی کرور نخواهد شد. سه هزار و یکصد کرور آدم‌های دنیا که تمام با عقاید ما شریک‌اند، شما را خوا نا خوا [خواه، ناخواه]، مجبور به قبول این اصول مسلمه ‏خواهد کرد... . عنقریب سیل این خیالات تازه، اراضی مقدسه شما را گرفته، لوث این اوهام و خرافات مندرسه شما را از روی زمین خواهند شست. همین نشریه و گردانندگان و گردان آنها به بانگ بلند، فریاد برمی‏دارد که: قوانینی که به تأیید مجتهد بخواهد باشد، آن قانون به کلی بی‌مصرف و به قدر ذره‏ای، معنی نخواهد داشت. نشریه صور اسرافیل، در یک تهمت عظیمی پا را از این هم فراتر گذاشته و نوشته است: علت جایگاه و پایگاه داشتن علما نزد مردم ایران، دو امر بیشتر نیست: یکی جهل، دیگری عادت به تعبد. در مدت هزار و سیصد سال... چنان ما را به تعبد و قبولِ کورکورانه اصول و فروع خودمان نمودند و چنان راه غور و تأمل و توسعه ‏افکار را بر روی ما سد نمودند که... . نشریه، جسارت به سید میرزا ابوطالب موسوی، معروف به میرزا ابوطالب زنجانی را چنین ‏با تمسخر یاد کرده است: بقیه سال نامه و هم درین سال جناب عالم بما فی السموات و ما فی الارض و ما بینهما و ما تحت الثری، یعنی آقا سیدابوطالب زنجانی که چند دفعه در زمان‌های پیش، شیخ فضل‌الله را تکفیر کرده[؟!] دوباره به صحت عقاید شیخ معتقد شده و در لوطی‏بازی...، درست مثل میمون‌های هند، تقلید شیخ را بیرون می‏آورد. میرزا ابوطالب به صدق و صفا و علم و تقوا معروف بود به گونه‏ای که مُهر او و شیخ نزد قضات دادگستری، ارج و اعتبار خاصی داشت به گونه‏ای که تا مدت‏ها بعد نیز هر جا مهر آن پاکان را بر پای سندی می‏دیدند، قضات می‏گفتند که کار ما آسان شد، زیرا که مهر شیخ و ابوطالب، ناسخ و منسوخ ندارد. تفصیل این ‏مسائل را در مقاله‌‌ای دربارة میرزا ابوطالب آورده‌ایم. هفته‌نامه، خطاب به علما و مراجع دینی می‌نویسد: ...سیدعلی آقا و شیخ فضل‌الله و عاملی[آملی] و رستم‌آبادی و سیدمحمد تفرشی و... 🔰ادامه در بخش هفتم🔰