eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
260 ویدیو
351 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
👆از این هفته هر یکشنبه🔰 ✍ سلسله مباحث دوره مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) ✅ با یادگیری این دوره می توانید به شبهاتِ معاندین در مورد ایشان پاسخ دهید. ✅ فایل صوتی+ نسخه PDF 🔰👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 جلسات مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) 🔰 جلسه 1 🔰 درس 🎤 با تدریس 👈 انتشار فایل بلامانع است 🔗 در صورت مشکل در دانلود کردن ، می توانید فایل را از لینک https://uupload.ir/view/ترم_2_شیخ_فضل_الله_1_xc6x.mp3/ دریافت نمایید ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔳 به بهانه ۱۵ آذر سالروز درگذشت نویسنده و روشنفکر معاصر، از منصوبین امام راحل، زنده یاد شمس آل احمد (برادر مرحوم جلال آل احمد)🔰 ✍ سید شمس الدین و سید جلال الدین، فرزندان آیت الله سید احمد طالقانی(ره) و پسر عموی مرحوم سید محمود طالقانی بودند. شمس، از روشنفکران معاصر به شمار می رود. وی در دوران اوج گیری انقلاب اسلامی و پس از پیروزی آن، از جمله حامیان فکری و عملی آن بود و از همین روی نیز، راه خود را از بسیاری از همگنان خویش جدا کرد. وی پس از پیروزی انقلاب، از طرف امام راحل به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمد و همچنین، مدیر انتشارات رواق بود. شمس، همچون برادرش جلال، از مدافعان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بود و همچنین از ارادتمندان امام راحل و مقام معظم رهبری. شمس، روز یکشنبه 15 آذر سال 89 پس از یک دوره بیماری طولانی ریوی به دلیل ایست قلبی در بیمارستان فرهنگیان شهید باهنر درگذشت. جلال بیش از هر کسی بر زندگی و آثار او تأثیر گذاشته است و حتماً به همین دلیل است که پیش از پیروزی انقلاب و پس از آن، همه جا و به هر بهانه در آثارش از جلال گفته و خود در سایه ایستاده است. شمار زیادی از آثار زنده‏‌یاد جلال‏، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زیرنظر و به همت و کوشش او چاپ و منتشر شد و از این نظر نیز شمس حق بزرگی بر گردن دوستداران جلال و آثار او دارد و به همین اعتبار می‌‏توان گفت تاکنون هیچکس به اندازه او درباره جلال نگفته و ننوشته است. 🌹جهت شادی روحشان، الفاتحه مع الصلوات 📷 شمس (نفر سمت چپ) در کنار جلال آل احمد/۱۳۲۷ ش 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰 ✅ توصیه های امام خمینی(ره) به شمس آل احمد ✍ امام خمینی(ره) به عنوان شخصیتی موثر در تاریخ معاصر ایران، شناخت دقیقی از جریانات فکری روزگار خود داشت. ایشان جریان روز روشنفکری را می شناخت و با برخی از روشنفکران گفت و شنودهایی نیز داشت. از جمله افرادی که امام به نیکی از آنها یاد می کند، مرحوم جلال آل احمد است. آنچه در پی می آید سخنان امام در دیدار با شمس آل احمد در 26 اردیبهشت 1359 است که در آن به مسئولیت ها و وظایف روزنامه نگاران می پردازد. شمس آل احمد در آن دوران سردبیر روزنامه اطلاعات بود. بسم الله الرحمن الرحیم من با خانواده شما سابقه دارم. با مرحوم پدر شما آقا سید احمد، و با مرحوم آقا سید محمدتقی - خدا رحمتش کند که در خدمت اسلام فوت شد - سوابقی دارم. منتها آقای جلال آل احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیده ام. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشسته اند و کتاب ایشان – غربزدگی - جلو من بود. ایشان به من گفتند چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است. - یک همچنین تعبیری- فهمیدم که ایشان جلال آل احمد است. مع الأسف دیگر او را ندیدم. خداوند او را رحمت کند. شما را هم در تلویزیون گاهی می بینم. شما بهتر می دانید این اطلاعات و این کیهان وضعشان در سابق چطور بود، و حالا چگونه می باشد. مع الأسف همان طور که شما می دانید ما مبتلا به یک طایفه روشنفکر غربزده هستیم که هر اصلاحی در کشور بخواهد بشود نمی گذارند. در گذشته شاه نمی گذاشت، حالا اینها. اینان ولو همانها نباشند اما کار آن را می کنند. اگر ما بخواهیم یک روزنامه را بگوییم که به خط ملت باشید، تو روزنامه ای هستی که از ملت هستی و ملت هر چه می خواهد شما باید در روزنامه هایتان بنویسید، تا یک همچون صحبتی می شود و یک روزنامه ای که برخلاف مقاصد ملت و مقاصد اسلام است، و بی اذن هم منتشرمی شده، جلویش گرفته می شود یکدفعه می بینیم در روزنامه ها آن طایفه از روشنفکران شروع می کنند به اعتراض که خیر. خوب قلم آزاد است، اما هر قلمی؟! بیان آزاد است، اما هر بیانی؟! یک بیان است که یک مملکت را به دامن ابرقدرتها می اندازد. آیا این بیان آزاد است؟! این را ما بگوییم آزادی، که مملکت ما را به فساد بکشید؟! یک قلمی است که با صهیونیسم و امثال اینها روابط دارد. یک روزنامه ای که با بودجه آنها اداره می شود و خودشان تیراژی ندارند تا خود را اداره کنند. ما باید به اینها بگوییم آزاد هستید؟! کجای دنیا یافت شده که یک انقلابی بشود و اینهمه روزنامه داشته باشد؟ همه روزنامه ها را می بستند و یک، روزنامه ارگان خود حزب، مثلًا یا خود دولت را می گذاشتند باشد. کجای دنیا اینطور آزادی به مردم داده بودند که به مجرد اینکه انقلاب پیروز بشود همه به میدان بیایند و هر چه می خواهند به هر کس بگویند، و تا پنج - شش ماه هم هیچ کس به کسی حرف نزد، تا فهمیدند به اینکه اینها یک دسته ای هستند در داخل که با خارج مرتبط می باشند، و بر ضد کشور و مصالح کشور دارند عمل می کنند. باز هم ما بگوییم که شما آزادید؟! فقط به واسطه کلمه آزادی! باید حدود آزادی آن چیزی باشد که ملت می خواهد. نه اینکه بر خلاف ملت آدم آزاد است. خوب من آزادم، یک تفنگ هم دستم هست بزنم یک کسی را بکشم. این چه آزادی است؟ آزادی موازین دارد، و بحمدالله شما اینطور که من تا حالا دیده ام و حرفهای شما را شنیده ام از روی میزان حرف می زنید. حالا که در مؤسسه اطلاعات وارد شده اید باز هم همان میزانی که از آزادی پیش شما هست و همان میزانی که در نشریات می باشد، که باید نشریات در خدمت این ملت باشد، و نه بر ضد ملت، با کمال قدرت و پشتکار مشغول شوید. شما قدرتش را دارید. به شما کسی نمی تواند بگوید مرتجع هستید. دیگران اگر بخواهند کاری بکنند، ممکن است ارباب قلم یک همچون حرفی را به او بزنند. اما نسبت به شما نمی توانند این حرف را بزنند. شما با قدرت عمل کنید و این عناصری که بر ضد مسیر نهضت و انقلاب و مصالح کشورند تصفیه و پاکسازی نمایید. خداوند ان شاء الله شما را موفق کند ./سایت امام خمینی(ره)، کد مطلب 2336 از رک: صحیفه امام؛ ج 12، صص 298 - 300 🔰ادامه در بخش سوم/پایانی🔰
🔰بخش سوم/پایانی🔰 ✅ ، بازگشتی به شیخ شهید علامه فضل الله نوری(ره) ✍ نوشتاری از: مرحوم شمس آل احمد 🔰 تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی و فتوای «الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلواه الله علیه است» و همچنین زعامت و رهبری سیاسی چند تن از مراجع تقلید صدر مشروطیت، آیات عظام (همچون شیخ فضل الله نوری) نمونه های زنده تحرک روحانیت مبارز بود. اگر سلسله قاجار، ناچار شد تن به حکومت مشروطه بدهد، به علت پایداری مراجع روحانی بود. اما در تداوم انقلاب، روحانیت نقش مؤثر خود را از دست داد و عملاً از سیاست انزوا جست. دو علت عمده این انزوای سیاسی روحانیت، یا جدایی سیاست از روحانیت را باید در عوامل زیر جست: ۱- سیاست جهانی استعمار زمان، با فتوای میرزای شیرازی و تحریم تنباکو، در ایران مواجه با شکست شد. این ضربه، استعمار جهانی را متوجه نقطه مثبت منطقه کرد. این نقطه مثبت، نفوذ کلام بی رقیب روحانیت بود در توده مردم. آن چنان که حتی زنان حرم ناصرالدین شاه هم دیگر قلیان کشیدن و چاق کردن را ترک کردند. اگر طرف مذاکره سیاست استعماری دربار بود و اگر دربار، عامل زنده سیاست آن روز، حتی کلامش در اندرون و خانه خویش نفوذی نداشت، تنها چاره آن بود که روحانیت از این نفوذ کلام خلع شود. ۲- وقتی انقلاب مشروطه، به زعامت و رهبری انحصاری روحانیون، دربار را تا صحه و امضا گذاشتن به یک قانون، عقب نشاند، آن وقت این سئوال پیش آمد که آن قانون، چه قانونی باید باشد. آنچه بی تردید و یک قول، تمام روحانیون دوران می گفتند و در آن وحدت کلام داشتند، این بود که منصفانه و خداپسندانه نیست که تمایلات فردی یک تن به نام شاه، قانونیت داشته باشد. اما در این که چگونه تمایلاتی به جاست که قانونیت پیدا کند، بین روحانیت اختلاف سلیقه وجود داشت. و این اختلاف سلیقه در طی هشت ده ماه، تبدیل شد به اختلافات اصولی و اساسی. و روحانیت یکپارچه، منشعب شد به دو گروه: الف: گروه طالب مشروطه مشروعه؛ کسانی بر این باور بودند که هیچ تمایلی جز تمایل پروردگار نمی تواند قانونیت داشته باشد. و تمایلات پروردگار در کتاب آسمانی قرآن مدون است. قانون گذار اصلی و به حق، خداست. مجاهد شهید، حضرت شیخ فضل الله نوری، جلوه شناخته شده این نوع باورمندی بود. ب: گروه طالب مشروطه سلطنتی؛ کسانی که بعضاً، قرآن را قدر می گذاشتند. اما اداره جامعه را تنها با تکیه بر آن عملی نمی شناختند. شاید بین افراد این گروه آرا و افکار مونتسکیو و روسوی فرانسوی شیفتگانی یافته بود، افرادی که قانون را قراردادهای اجتماعی موضوعه می شناختند. قرادادهایی که باید بین افراد یک جامعه وضع و محترم و مجری شمرده شوند. تجلی این طرز تفکر، مجاهدان دوگانه، حضرات سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی، شناخته شده اند که به زعم من زیر سلطه فرزندان از فرنگ برگشته خویش بودند. بروز این اختلاف و شکاف، سیاست استعماری را که گوش خوابانده و مترصد بود، در کار آورد. و آنان به تشویق و تحریض روحانی زادگانی چون پسران طباطبایی و بهبهانی و روحانیون جوان و فرصت طلب آن زمان چون تقی زاده، سید ضیاء طباطبایی، شیخ علی دشتی، محمد تدین، یعقوب انوار و امثالهم پرداختند. وجه مشترک اینها، آن بود که شیفته تمدن مغرب بودند. و به نقاط ضعف روحانیت آشنا بودند، به پشتوانه پدران روحانی شان، بین مردم نفوذ کلام داشتند. با این ویژگی ها، دامن همت و خدمت به کمر زدند و آتش نفاق را بین مراجع روحانی سه گانه (که جرقه اش در اختلاف سلیقه اولی بین آنان راجع به تدوین و تنظیم قانون اساسی به وجود آمده بود) دامن زدند. و مآلا" شدند رجال زادگان به مشروطیت رسیده ای که وظیفه اساسی شان آن بود تا زهر یا تیزی قانون اساسی اولیه را بگیرند که تأکید داشت مصوبات مجلس باید مورد قبول پنج تن از نمایندگان مراجع تقلید باشد [که طرح مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، برای نظارت بر مصوبات مجلس بود]. انقلاب بهمن 1357 و حوادث پیروزمندانه سال اول انقلاب (تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی و تثبیت ولایت فقیه) نمی تواند دلیلی باشد بر حقانیت تلقی و برداشت آن گونه روحانیونی که در صدر مشروطیت قبول عام نیافتند؟ و این حوادث، ما را موظف نمی کند در قضاوت های قالبی مورخان مشروطه، که غالباً مقهور عواطف و احساسات و مجذوب ظواهر تمدن مغرب بوده اند، تجدیدنظری بکنیم؟ 🔸برگرفته از: کتاب جلال، "از چشم برادر" تألیف، شمس آل احمد ✳️ @ShahidRabe
📷 مرحوم شمس آل احمد، برادر جلال از نویسندگان متعهد و مردمی و از منصوبین امام راحل، در حال سخنرانی برای جمعی از طلاب حوزه علمیه قم، سال ۵۸ 📷 شمس آل احمد در آیینه تصاویر کاری از: شاهد توحیدی👇 http://www.iichs.ir/s/3507 ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده! ✍ به بهانه ایام قمری صدور حکم تحریم تنباکو/ اول جمادی الاول ۱۳۰۹ ق ⁉️ آیا می دانید که کدام شخصیت از طرف میرزای شیرازی(ره)، رهبری جنبش تحریم تنباکو را در ایران به عهده داشت؟ ⁉️ آنچه در مورد نقش محوری و مدیریتی جانشین و شاگرد خاص میرزای شیرازی(ره)، در پیروزی جنبش تحریم تنباکو نمیدانیم! ⁉️ شاه مقتدر قاجار (ناصرالدین شاه) از او حساب می برد و واهمه داشت! 💠 مورخ معاصر، آقای مهدی انصاری در گفتگو با نسیم آنلاین: ✅ علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، چون نماینده میرزای شیرازی(ره) بود، کم‌کم همان وزن و اعتبار میرزا را در تهران پیدا کرد. بعد هم که در قضیه تنباکو برخورد محکمی با ناصرالدین ‌شاه کرد که: حکم، حکم میرزاست و کسی حق تخلف ندارد! حتی شاه، آن هم ناصرالدین شاهی که 50 سال قدر قدرتی کرده بود، با این حرکت شیخ فضل الله، در برابر همه خُرد شد! بهبهانی و طباطبایی نه جرئت و نه موقعیت چنین برخوردی را داشتند! 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم/پایانی🔰 ✍ در زمان ناصرالدین شاه، شرکت انگلیسی رژی، قراردادی با ایران امضا کرد.بر اساس آن، خرید و فروش و تولید توتون و تنباکوی ایران به مدت پنجاه سال به صورت انحصاری به آقای ماژور تالبوت و شرکای او داده شد. در مقابل، صاحبان امتیاز متعهد شدند، یک چهارم سود کمپانی را پس از کم کردن همه مخارج، به دولت ایران بپردازند!!! این قرارداد، افزون بر زیان های اقتصادی، در زمینه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز زیان هایی در پی داشت؛ زیرا بنا بر بندهای گوناگون قرارداد، صاحبان امتیاز، برای آگاهی از میزان محصول زارعان، به هرگونه تفحص و تجسس مجاز بودند! مأموران دولتی ایران نیز برای تحقق این امر، ملزم به همکاری بودند. با به اجرا درآمدن این قرارداد، عوامل انگلیس بر همه مقدرات مردم ایران حاکمیت می یافتند و هرگونه سلاح و ابزار نظامی را برای تسلط تدریجی بر ایران که لازم داشتند، با عنوان لوازم کمپانی به ایران وارد می کردند. عده زیادی انگلیسی نیز وارد ایران شده و در سطح کشور پراکنده شدند. آنها برای پیشرفت کار خود زمین هایی گرفته و کلیسا و مدرسه های متعدد ساختند و دختران ایرانی را برای پرستاری کودکانشان استخدام کردند. آنها همچنین مردانی را به منظور نگهبانی و دفاع از منافع کمپانی به خدمت گرفتند و مردم را به آیین مسیحیت فرا خواندند. ‼️ در این بین یک نفر نقشه های استکباری آنان را نقش بر آب نمود، و هدف کینه و دشمنی قرار گرفت🔰 ⁉️ آنچه در مورد نقش محوری و مدیریتی جانشین و شاگرد خاص میرزای شیرازی(ره) در پیروزی نمیدانیم!🔰 ✍ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، با نظر میرزای شیرازی(ره) جهت زعامت دینی، عازم ایران شد.در دوره اقامت خود در تهران، خدمات پرشماری انجام داد؛ امّا اوج آن در جریان هایی مانند تحریم تنباکو بود که در این باره، نقش های سه گانه ای را عهده دار بود:🔰 ▫️۱- مجرای ارتباط و اطّلاعات میرزای شیرازی در پایتخت؛ و مشوق و ترغیب کننده ایشان به پشتیبانی مستمر از این جنبش و درخواست کننده صدور فتوای تحریم (که اگر فرد دیگری غیر از او این درخواست را می نمود، کار جنبش به سرانجام نمی رسید و این، خود نشان از اطمینان کامل میرزا، به وی داشت) ▫️۲- نفوذ دادن روح دینی در جنبش و ریشه دار کردن هویت مذهبی آن. ▫️۳- خنثی کردن تبلیغات سویی که ضدّ جنبش راه می افتاد؛ و همراه نمودن دیگر علما با جنبش. ✍ در بحبوحه نهضت تحریم تنباکو، بین میرزا حسن آشتیانی از علمای طراز اول پایتخت و ناصرالدین شاه، درگیری سختی روی داد. شاه از وی خواست [همچون سید عبدالله بهبهانی(۱*)] در برابر مردم قلیان بکشد و حکم تحریم میرزای شیرازی را بشکند. آشتیانی با اینکه خود از مجتهدین طراز اول بود و اهل قلیان کشیدن، اما با تمکین به حکم میرزای شیرازی، از فرمان شاه سر باز زد.شاه نیز خشمگین شد و حکم به تبعید آشتیانی داد و ملاقات با وی را ممنوع نمود. در آن وقایع، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) در تهران، کباده ریاست می کشید. نماینده میرزای شیرازی و مشوق و محرک مردم و روحانیون در مخالفت با امتیاز نامه رژی بود. ناصرالدین شاه نیز با تمام اقتدارش، از شیخ نوری واهمه داشت.[یکبار شیخ جلوی جمع، با صراحت و شجاعت به وی تذکر داده بود که در مسائل شرعی دخالت نکند و او نیز سر به زیر افکنده بود و جرأت جواب نداشت] باری، شیخ فضل الله برای حمایت از میرزای آشتیانی و شکستن حکم شاه، وارد منزل آشتیانی شد. مردم نیز به پا خواستند و شاه مجبور به پس گرفتن حکم تبعید آشتیانی و لغو امتیاز گردید. ‼️ در واقع، از زمان پیروزی جنبش تنباکو، دشمنان دین و مملکت، عظمت شیخ فضل الله را شناختند و حرکاتش را زیر ذره بین قرار دادند.از این رو میرزای شیرازی همواره نگران حالش بود و جویای احوالش. ‼️ ادوارد براون(فراماسون، از عوامل انتلیجن سرویس انگلیس در ایران) می نویسد: «لغو این امتیاز لطم‍ه بزرگی به حیثیت دولت انگلیس وارد آورد.» ‼️‌ انگلیس پس از لغو امتیاز تنباکو تصمیم گرفت که عامل این شکست را بتدریج تضعیف و سپس از دور خارج کند. بردار کردن شیخ فضل الله یکی از صحنه های سناریوی شوم انگلیس خبیث در تسلط مطلق بر کشور با تضعیف روحانیت است. علامه نوری(ره) دانشمندی فرهیخته، آگاه، با تعصب، شجاع و دشمن ستیز بود. او در برخورد با قدرت های استکباری، اصلاً اهل مماشات نبود.(روحش شاد و راهش پُر رهرو باد) (۱*) سید عبدالله بهبهانی که بعدها در همفکری کامل با محمد کاظم خراسانی از حامیان جریان غربگرای مشروطه و مخالفِ علامه شیخ فضل الله نوری شد، برای شکستن حکم میرزای شیرازی(ره)، در اقدامی شگفت، در حضور سفیر انگلیس قلیان کشید! بهبهانی در فتنه مشروطه در یک حذفِ درون گروهی کشته شد. 🔸منابع: حوزه نت، عبرتهای عاشورا، ک-اندیشه سبز زندگی سرخ، ک-تنهای شکیبا علی ابوالحسنی، ک- خاطرات من، ج۱، ک-خاطرات احتشام السلطنه... ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ به بهانه اهدای کتابخانه شخصیِ یک چهره ماندگار در آذر ماه ۱۳۸۷ شمسی 🔰👇👇
🔰باز نشر یک گزارش🔰 ✍ کتابخانه شخصی مورخ شهیر معاصر، نویسنده و پژوهشگر فقید، مرحوم استاد جواد بهمنی، چهره ماندگار سال ۱۳۸۶ ش، در آذر ۸۷ به یک کتابخانه عمومی اهدا شد. به گفته دكتر «شهاب بهمني»، فرزند«استاد جواد بهمني» اهداي كتابخانه‌هاي شخصي به جاي مانده از اهالي دانش و فرهنگ، بهترين حمايت از كتابخواني در شهرستان‌هاي دور از پايتخت است. دكتر «شهاب بهمني» كه 25 آذرماه ۸۷ كتابخانه شخصي پدرش را با پنج هزار نسخه به كتابخانه تازه تاسيس دکتر سید جعفر شهيدي بروجرد اهدا كرد در گفت وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، هدف از اين كار را به پايان رساندن فعاليت‌هاي فرهنگي و تحقق آرزوي پدر فرهیخته اش در اعتلاي دانش جوانان بروجرد عنوان كرد. به گفته دكتر «شهاب بهمني»، 70 درصد كتاب‌هاي موجود در اين كتابخانه ارزش تاريخي دارند و از اسناد مهم و منحصر به فرد محسوب می شوند. وي گفت: استاد جواد بهمني از نويسندگان معروف لرستان و نويسنده آثاري تحقيقي در تاريخ و فرهنگ چون « هنگامه تاريخ خوارج» در دو مجلد و «فاجعه قرن» درباره اعدام علامه شيخ فضل‌الله نوري(ره) بود كه در سال ۸۶ از ایشان به عنوان چهره ماندگار تجليل شد. ✅ اعتبار و صدق گفتار و قَلمش چنان بود که مورخین معاصر همچون مرحوم استاد منذر در تألیفاتشان، به آثار او استناد می کردند. صراحت لهجه، روشنگریِ بدون پرده پوشیِ مبتنی بر منابع صحیحه، از ویژگی های آثار او می باشد. استاد جواد بهمني، چهار ماه قبل از اهدای کتاب هایش بر اثر بيماري در 87 سالگي دعوت حق را لبیک گفته بود. 🌹جهت شادی روحش «رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 📗 معرفی یکی از آثار ارزشمند استاد بهمنی🔰 🔸عنوان: فاجعه قرن یا کشتن شیخ فضل الله نوری، والاترین روحانی و مجتهد تهران 🔸پژوهشگر و مؤلف : مرحوم استاد جواد بهمنی 🔸ناشر کتاب : نشر محمد/انتشارات سعیدی 🔸سال نشر : 1359 🔸تعداد صفحات : 172 ✍ تقریبا" چهل سال از انتشارش می گذرد ولی همچنان به خاطر صدق گفتار و صراحت لهجه مؤلف و بیان جزئیات تاریخی ناگفته و ناشنیده، جذابیتی خاص دارد. هرچند، مطالبش به مذاق برخی خوش نیامد! کتاب با روایات رسیده از امام جعفر صادق و امام جواد علیهما السلام در پیش بینی به شهادت رسیدن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه شروع می شود و در انتها نیز مؤلف اشاره دارد به دست رَدّ آیت الله سید محمد کاظم یزدی (صاحب عروة) به سینه معمّمین ثلاث نجف (محمد کاظم خراسانی، حسین تهرانی و عبدالله مازندرانی) معمّمین ثلاث، از حامیان جریان غربگرای مشروطه و مخالف مرجع شهید نوری بودند و از صاحب عروة خواستند با آنان در تضعیف وی همکاری نماید! که با مخالفت شدید ایشان که خود عالمی مشروعه خواه بود و از دوستان و همفکران مرجع شهید، مواجه شدند. ◀️ تهیه کتاب: متأسفانه این کتاب تجدید چاپ نشد ولی نسخه هایی استفاده شده از آن در فضای مجازی و فروشگاه های اینترنتی کتاب به فروش می رسد. امید است با همت فرزند ایشان، تجدید چاپ گردد. 🔰ادامه در بخش دوم/پایانی🔰
🔰بخش دوم/پایانی🔰 🖋📄 نوشتاری از استاد فقید جواد بهمنی، محقق و تاریخ پژوه معاصر (برگرفته از كتاب فاجعه قرن) ◽️عنوان: مخالفت با مشروطه/آغاز - علت ✍ آنچه مطمح نظر شیخ شهید [مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه الشریف] بود آزادی و عدالت در چهارچوب اسلام بود نه پای نهادن در جای پای بیگانگان و مللی که خود در منجلاب بی بندو باری و انحطاط اخلاقی غوطه ور هستند. اجتماعی که سقوطش به درکات پست غرائز تا آن حد می باشد که شهامت و از خود گذشتگی را در جهت جوانمردی و غیرت همچون "هاملت" که در برابر خائنی چون "کلادیوس" که پدر او را کشته و مادرش را تصاحب کرده است اگر از جا در رفت و در صدد انتقام و یا لااقل رهایی مادر از چنگ این متجاوز درآید، دلیل بی ظرفیتی و امل بودن او می داند نه غیرتش! بلکه به عقیده آنها انسان باید همیشه با محیط خود سازش داشته باشد و زندگی را از "کرمینه" هایی یاد بگیرد که بر روی برگ بعضی درختان زندگی می کنند و برای اینکه هرگز دیده و شناخته نشوند و حیوانی دیگر آنها را شکار نکند بزودی همرنگ برگ درخت می شوند، عاقل نیز به نظر آنها باید همیشه همرنگ محیط و موقعیت باشد، این خوی و روش تا آنجا مورد عنایت و خواست این ملل راقیه!!! بوده و هست که فیلسوف بزرگ!! آنها "برتراند راسل" جنبه علمی در اخلاق عملی به آن داده و می گوید: مردان آنگاه که با عشقبازی همسران خود با اجنبی مواجه می شوند و احساس ناراحتی می کنند باید اغماض کنند! مزاحم آنها نشوند! بلکه از آن مرد بیگانه که همسر محبوب آنها را خوشحال و مسرور کرده! شکر گزار و ممنون باشند!!!! اینها و هزاران خصوصیت های دیگر غربیان که شاید در اثر تغذیه از گوشت گراز [خوک] و قرباغه و خرچنگ برایشان، با گذشت ایام ایجاد شده، هرگز نمی تواند عملا" این رویه در اجتماع ما ایرانیان مسلمان، امری عادی و با روحیه و سنت ما شرقیان، ساز گار باشد و از دیدگاه روشنفکران واقعی، قابل اغماز باشد. روی این اصل بود که وقتی محمد علی شاه و رئیس الوزرای اولین کابینه مشروطه (اتابک اعظم) از علما دعوت کردند که برای بررسی قانون اساسی مدون ایران جلساتی تشکیل دهند، وقتی شیخ فضل الله که در رأس بود، زمینه و انتظارات اکثریت دعوت شدگان را دید که همان بدو کار می خواستند مواد قانون اساسی را از قوانین خارجی اقتباس نمایند! علنا" به مخالفت برخاست و گفت: چرا مجلس شورای اسلامی، تبدیل به مجلس شورای ملی می شود؟! آیا چه شده و چرا دستور عدل ما از پاریس و ترتیب شورای ما از انگلیس، باید برسد. هدف شیخ این بود: با آن همه کوشش هایی که برای انهدام اساس استبداد مطلقه پادشاهان معمول گردیده بود، باید قانون شریعت جایگزین آن شود و طبق فرامین قرآن عمل گردد. نه اینکه صحبت از تدوین قانون اساسی به سبک ممالک اروپا و گرایش مردم به جانب پدیده های به اصطلاح دموکراسی که با همکاری دستجات بابی، بهایی، ازلی و گروه فراماسونری و عده ای مستفرنگ (کسی که در پوشیدن لباس و آداب و عادات شیوه فرنگیان را تقلید کند) باشد. لذا مسرا" عَلَم مشروعه را در مقابل مشروطه [غربی] برافراشت، تا مبادا گروه های منحط، با افکار و نوآوری های پوچشان، موجب گمراهی اجتماع گردند./ ک، فاجعه قرن ص ۵۰-۵۱ ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📄 «مرجع شهید علامه شیخ فضل‌الله نوری» تاوان «نه» به غربزدگی را داد ◽️نوشتاری از امین رحیمی/گروه تاریخ خبرگزاری فارس ✍ ۹ [۱۱] مرداد سال ۱۲۸۸ شمسی «شیخ فضل‌الله نوری» بالای دار سرافراز شد؛ جرمش اینکه مشروطهِ خالی نمی‌خواست و مشروطهِ مشروعه می‌خواست؛ و این اتفاق عجیب در میدان توپخانه تهران، فقط یک واقعه تاریخی نبود؛ یک عبرت تاریخی بود و یک «گناه ملی»! سال ۱۲۸۷ شمسی محمدعلی قاجار مجلسِ [دین ستیز و غربگرای مشروطه] را به توپ بست ...و دوره استبداد صغیر شروع شد. البته این استبداد صغیر یک سال بیش‌تر طول نکشید و مشروطه‌خواهان تفنگ‌ به‌ دست از شمال و جنوب آمدند و تهران را فتح کردند و محمدعلی قاجار را از سلطنت عزل کردند و دوباره مجلس برپا شد، اما همان موقع فتح تهران یک اتفاق تاریخی افتاد و [علامه] شیخ فضل‌الله نوری [مرجعیت دینی پایتخت و زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه] به حکم [انگلیس و توسط] فاتحان تهران شهید شد. شیخ فضل‌الله مشروطه‌خواه بود و از رهبران مشروطه هم بود ولی وقتی که دید غربگراها و غربزده‌ها عنان مشروطه را در دست گرفته‌اند و در آن هیاهوی مشروطه‌خواهی دنبال اهداف خودشان هستند، پیشنهاد داد یک گروه از مجتهدان بر قوانین مجلس نظارت کنند و همین به مذاق خیلی‌ها خوش نیامد. بعد هم هر چقدر می‌توانست جلوی خلاف شرع را در مشروطه‌خواهی گرفت و عاقبت این شد که هنگام فتح تهران عده‌ای رفتند پیش فاتحان و گفتند تا این شیخ زنده است مردم را علیه مشروطه‌خواهان می‌شوراند و دادگاهی برپا شد که البته محاکمه‌ای نداشت و حکمش از پیش معلوم بود و شیخ فضل‌الله در میدان توپخانه تهران بالای دار رفت؛ ۹ یا ۱۱ مرداد سال ۱۲۸۸ شمسی بود. عکسی هم از پیکرش بر بالای دار باقی است و این همان است که «جلال آل‌احمد» گفت: «و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می‌دانم که به‌علامت استیلای غرب‌زدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد». «شیخ فضل‌الله نوری» گفته بود: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بی‌دین و فرقه گمراه و گمراه‌گر مخالفم» ◽️ترور شخصیتی و ترور فیزیکی درباره شیخ فضل‌الله از همان‌موقع که مشروعه خواست، شروع شد و هنوز هم ادامه دارد که جعلیات می‌بافند. همان دوران مشروطه او را تا توانستند ترور شخصیتی کردند و البته یک‌بار هم در سال ۱۲۸۷ ترور فیزیکی کردند: «جمعه‌شب بود و شیخ از دیدن کسی برمی‌گشت که هنگام پیاده‌شدن از درشکه توسط شخصی که بعد معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلوله‌ها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد». ضارب دستگیر شد و به زندان افتاد و شیخ فضل‌الله او را بخشید و آزاد شد. وقتی هم تهران فتح شد، گفتند به سفارت روسیه تزاری برود و جان خودش را نجات بدهد که قبول نکرد. پای چوبه دار هم گفتند بیا حکم تأیید مشروطه را امضا کن و جانت را نجات بده و امضاء نکرد. عاقبت، مشروطه‌خواهانی که پس از فتح تهران «عین‌الدوله» را که مشهور به «مستبد» بود و دشمن درجه‌یک مشروطیت بود، عفو کردند و خیلی‌های دیگر را، شیخ فضل‌الله را بالای دار بردند و رسوایی خریدند برای خودشان. شیخ فضل‌الله به «عبدالله بهبهانی» یکی دیگر از رهبران مشروطه هشدار داده بود که اینها هر دو ما را خواهند کشت و عاقبت همین هم شد ◽️دستور عدل از پاریس، نسخه شورا از انگلیس! شیخ فضل‌الله چرا رفت بالای دار؟ چون می‌گفت: «من والله با مشروطه مخالفت ندارم، با اشخاص بی‌دین و فرقه گمراه و گمراه‌گر مخالفم که می‌خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند». و می‌گفت: «ایها‌ الناس من به‌هیچ‌وجه مخالف فکر مجلس شورای ملی نیستم، بلکه دخلیت خود را در تأسیس آن اساس بیش‌از همه می‌دانم. صریحا می‌گویم همه بشنوید و به غایبین هم برسانید که من آن مجلس شورای ملی را می‌خواهم که عموم مسلمانان آن را می‌خواهند. به این معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی می‌خواهند که اساسش به اسلامیت باشد و برخلاف شریعت محمدی و بر خلاف مذهب مقدس جعفری قانون نگذراند». و می‌گفت: «چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس‌ برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید». و یک‌بار هم به «سید عبدالله بهبهانی» که طرفدار مشروطه‌خواهان بود و مخالف شیخ بود، نصیحت کرد که:«جناب آقا! اگر از من می‌شنوی... والله مسلم بدان هم مرا می‌کشند هم تو را». و همین هم شد و یک سال بعد بهبهانی را گروهی از مشروطه‌خواهان در خانه‌اش به قتل رساندند. شیخ چگونه رفت بالای دار؟ «مهدی ملک‌زاده» از مورخان [فراماسون] مشروطه که مخالف شیخ هم بود چنین [اعتراف می کند]، آورده است : «شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام گشت تمام ساعات را با بردباری و خونسردی و متانت گذراند و ضعف‌نفس از خود نشان نداد و راه عجز و ناله و توسل به این و آن را در پیش نگرفت و شخصیت خود را حفظ کرد... 🔰ادامه در بخش دوم/پایانی🔰
🔰بخش دوم/پایانی🔰 برق تفنگ و سرنیزه ها در زیر آفتاب گرم تابستان چشم را خیره می کرد. محکوم، فاصله میان محبس و محل اعدام را با خونسردی و متانت پیمود و با کِبَر سن و پیری، ضعف و ناتوانی از خود نشان نداد و در دقایق آخر عمر، ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانید». ◽️بالای همان چوبه دار! خیلی‌ها بعدها فهمیدند که اشتباه بوده است و فهمیدند «کار خوبی نکردند که مجتهد جامع‌الشرایطی مانند حاج شیخ‌ فضل‌الله نوری را به دار آویختند». خیلی‌ها هم بعدها فهمیدند که شیخ فضل‌الله چه می‌گفت اصلا و کجا را دیده بود از کجا. شیخ ولی جَسته بود و رَسته بود و در زندگی حقانیتش را ثابت کرد بالای همان چوبه دار. بی‌دلیل نیست که امام خمینی (ره) این روحانی بزرگوار را نماد مبارزه با استعمار و اندیشه‌های انحرافی می‌دانستند و فرمودند: «تاریخ یک درس عبرت است برای ما. شما وقتی که تاریخ مشروطیت را بخوانید، می‌بینید که در مشروطه بعد از اینکه ابتدا پیش رفت، دست‌هایی آمد و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم‌بندی کرد؛ نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک‌دسته طرفدار مشروطیت، یک‌دسته دشمن مشروطه، ‌علمای خود ایران یک‌دسته طرفدار مشروطه، یک‌دسته مخالف مشروطه... تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری در ایران برای خاطر اینکه می‌گفت باید مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه‌ای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، ‌در همین تهران به دار زدند و مردم هم پای [دار] او رقصیدند یا کف زدند». شیخ فضل‌الله، بالای دار شهادت ◽️گناه ملی و عمومی حالا اگر بخواهیم افق دید را وسیع‌تر کنیم و حقیقت ماجرا را بخواهیم و از بالاتر بخواهیم نگاه کنیم به ماجرای شیخ فضل‌الله، سخنان رهبر انقلاب موجز و روشنگر است. ایشان در یک سخنرانی، سکوت در برابر اعدام شیخ فضل‌الله را نظیر سکوت در برابر عملکرد مجلس مؤسسانی که رضاخان را بر سر کار آورد یک گناه ملی و عمومی نامیدند و فرمودند: سه جور گناه وجود دارد... نوع سوم، گناهان جمعی ملت‌هاست. بحث یک نفر آدم نیست که خطایی انجام دهد و یک‌عده از آن متضرر شوند؛ گاهی یک ملت یا جماعت مؤثری از یک ملت مبتلا به گناهی می‌شوند... یک ملت گاهی سال‌های متمادی در مقابل منکر و ظلمی سکوت می‌کند و هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهد؛ این هم یک گناه است، شاید گناه دشوارتری هم باشد، این همان «انّ الله لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم» است، این همان گناهی است که نعمت‌های بزرگ را زایل می‌کند، این همان گناهی است که بلاهای سخت را بر سر جماعت‌ها و ملت‌های گنه‌کار مسلط می‌کند. ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که‌ مجتهد بزرگی مثل شیخ فضل‌الله نوری را بالای دار بکشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با اینکه جزو بانیان و بنیان‌گذاران و رهبران مشروطه بود به جرم اینکه با جریان انگلیسی و غرب‌گرای مشروطیت همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند- که هنوز هم یک عده قلمزن‌ها و گوینده‌ها و نویسنده‌های ما همین حرف دروغ بی‌مبنای بی‌منطق را نشخوار و تکرار می‌کنند- اینها را دیدند و دم برنیاوردند، چوبش را هم خوردند؛ آن کسانی که در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شد و در آنجا انتقال سلطنت و حکومت به رضا شاه را تصویب کردند... آن‌ها یک‌عده آدم خاص نبودند؛ این یک گناه ملی و عمومی بود... گاهی مجازات فقط شامل افرادی که مرتکب گناهی شدند، نمی‌شود؛ مجازات عمومی است؛ چون حرکت عمومی بوده؛ ولو همه‌ افراد در آن شرکت مستقیم نداشتند. ✳️ @ShahidRabe