📜 برگی از تاریخ ناگفته و ناشنیده
✍ به بهانه سالگرد اعدام ثقة الاسلام تبریزی توسط نیروهای اشغالگر تزار/۹ دی ۱۲۹۰ ش
🔴 از کانال بیداری ملت
⏪ عاقبت «تقیه» و «سکوت» در برابر فتنه دین ستیزانِ جریان غربگرای مشروطه!!!
✍ همه بد بختی ها، پس از شهادت علامه شیخ فضل الله نوری، یکی پس از دیگری بر سَر ملت و مملکت و علمایی که به تذکرات ایشان توجه نکردند، فرود آمد!
◾️ وقتی ثقةالاسلام تبریزی، خبر شهادت مرجع بصیر، علامه شیخ فضل الله نوری(ره) را شنید. بر سَر خود زد و یاد پیش بینی های شیخ افتاد و گفت:
و بعد نوبت ماست!
◾️و سه سالِ بعد، در ظهر عاشورا، روسهای تزاری که در قضیه فتنه دین ستیزان، با جریان غربگرای مشروطه همکار و همراه شده بودند، ثقة الاسلام تبریزی را به جرم تحریک مردم برای کشتن سربازان روس، با جمعی دیگر، به دار زدند.
جالب است که نیکلای دوم، تزار وقت روسیه، در پاسخ به اعتراضات به این عمل گفته بود:
اعدام و دار زدن عالم دینی رو خود شما ایرانی ها در قضیه اعدام شیخ فضل الله، به ما یاد دادید!
◾️ثقة الاسلام در لباس روحانی و در فتنه انگلیسی مشروطه، ترجیح داد بجای حمایت از اسلام خواهان(مشروعه خواهان)، سکوت کند و تقیه اختیار نماید! و طرفداران علامه شیخ فضل الله نوری را نیز به سکوت و تقیه ترغیب کند! و از اطرافش، پراکنده نماید!
◾️ثقة الاسلام در نامه ۲۱ ربیع الاول ۱۳۲۵ ق به میرزا فضلعلی آقا(وکیل فاضل تبریز در مجلس، از حامیان جدی اصل پیشنهادی علامه شیخ فضل الله نوری در نظارت علما بر مصوبات مجلس که به خاطر همین جدیت، دشمنانی در تهران و تبریز و بخصوص باند حسن تقی زاده پیدا کرده بود) به منظور منصرف کردن او، می نویسد:
...نمی گویم دین و مذهب و تدین باید ترک شود...اما این را عرض می کنم که اگر در مسئله ای دیدید که کار پیش نمیرود، پُر اصرار نفرمایید! ...در اینگونه مواقع سکوت بهتر است! مثل ائمه!!! که در موقع ضرورت با تقیه راه می رفتند!!!
✍ در اینجا باید به ثقة الاسلام گفت!
◾️البته مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، از شما بیشتر درس «تقیه» را از بَر بود! منتها میدانست، آنجا که پای «بدعت» در دین و «تغییر حلال و حرام الهی» در بین است، به فرمان پیامبر(ص) وظیفه علما نه «سکوت» که «فریاد» است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ
زمانی که در میان امتم بدعتها آشکار شود، بر عالمان واجب است که علمشان را اظهار کنند (روشنگری نمایند) و هر عالمی که چنین نکند، مستوجب لعن خداوند است. (الاصول من الکافی، کلینی، تصحیح علیاکبر غفاری، ۵۴/۱ : کتاب فضل العلم، باب البدع و الرأی و القیاس)
◾️علی ثقة الاسلام تبریزی نتیجه این سکوت و تقیه را سه سال بعد دید!
ولی آنچه مسلم است اگر او به توصیه ها، تذکرات و هشدار های مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) توجه می کرد، تاریخ طور دیگری رقم می خورد و او نیز بر دار نمیشد.
🔸منابع: تلخیص و برگرفته از ک خانه بردامنه آتشفشان، ک آخرین آواز قو، علی ابوالحسنی و...
✳️ @ShahidRabe
🔴 از #مرجع_شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) تا شهید شیخ نمر باقر النمر(ره)
✍ به بهانه ایام 🌹شهادت مظلومانه آیت الله شیخ نمر باقر النمر رضوان الله تعالی علیه توسط رژیم سفاک آمریکایی صهیونیستی آل سعود (آل یهود) ۱۲ دی ۹۴ ش
✍ نویسنده: سیدی
09:55 - 1394/11/22
✍ از : رهروان ولایت (باز نشر: تبیان)
✍ چکیده:
شیخ نمر همچون شیخ فضل الله در مسیر مبارزه برای تحقق آرمانهای اسلام ناب بود
کامل مطلب👇
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ روحانیت شیعه مملو از جانفشانی علمای مبارز برای پیشبرد اهداف مقدس مکتب نجات بخش اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) بوده است. از شهید اول و شهیدثانی و شیخ فضل الله نوری(شهید رابع) و ...گرفته تا شیخ نمر که دو سه ماه است به فیض عظمای شهادت رسید. این علمای مبارز، به تاسی از سید و سالار شهیدان، مسیر مبارزه و شهادت را انتخاب نمودند.
شهیدان زنده اند
قرآن در باره ی شهیدان میفرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُون؛[بقره/154]و به آنها كه در راه خدا كشته مىشوند، مرده نگوييد! بلكه آنان زندهاند، ولى شما نمىفهميد»
در تفسیر نمونه در باره این آیه آمده است: گروهى از مردم در آغاز اسلام بودند كه هر گاه كسى از مسلمانان در ميدان جهاد به افتخار شهادت نائل مى آمد مىگفتند فلانى مرد! و با اظهار تاسف از مردنش، ديگران را مضطرب مىساختند، خداوند در پاسخ اين گفته هاى مسموم، پرده از روى يك حقيقت بزرگ بر مىدارد و با صراحت مىگويد: شما حق نداريد كسانى را كه در راه خدا جان مىدهند مرده بخوانيد آنها زنده اند، زنده جاويدان، و از روزيهاى معنوى در پيشگاه خدا بهره مىگيرند، با يكديگر سخن مىگويند، و از سرنوشت پربارشان كاملا خشنودند، اما شما كه در چهار ديوارى محدود عالم ماده محبوس و زندانى هستيد اين حقايق را نمىتوانيد درك كنيد. [1]
شیخ نمر با شهادت خویش، راهی را ادامه داد که قبل از ایشان، علمای دیگری مثل شیخ فضل الله نوری همین راه را رفته بودند. شیخ نمر در راه مبارزه با ظلم حکام آل سعود به شهادت رسید. شیخ فضل الله نوری هم برای خارج نشدن ایران از مسیر مشروطه ی مشروعه دست به اعتراضاتی زد و آخرش هم به شهادت نائل آمد.
اقتدا به امام حسین (علیه السلام)
عالمانی مثل شیخ نمر و شیخ فضل الله و ... که با بذل جان خویش، عملا ظلم را تخطئه نمودند؛ در راستای شعار "هیهات من الذله " ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) حرکت نمودند. آنحضرت اینگونه هدف خود را بیان می نماید: «إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً؛[2]من زندگی با ظالمین را جز ذلت و مرگ را (در کنار نیامدن با ظلم) جز سعادت نمی بینم».
شیخ نمربا کنار نیامدن با ظلم آل سعود، مرگی را نصیب خود ساخت که جز نیکنامی برای خود و بدنامی برای آل سعود، نتیجه ی دیگری در بر نداشت.
مبارزه ادامه دارد
خدای بزرگ در مورد مجاهدان میفرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً؛[احزاب/23]در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند. [3]
هنگامی که ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) بر جنازه ی مسلم بن عوسجه حاضر شدند؛ فرمود: «رَحِمَكَ اللَّهُ يَا مُسْلِمُ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلا؛[4]خداوند تو را رحمت کند یا مسلم، (پس این آیه را خواند): پس بعضی از ایشان به شهادت رسیدند و بعضی دیگر در انتظارند و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند»
شیخ نمر با در پیش گرفتن همان مسیر علامه شیخ فضل الله نوری و دیگر علمای مبارز، به وظیفه خود که ظلم ستیزی بود؛ عمل نمود.تمام کسانی که در مسیر تحقق اسلام حقیقی گام برمی دارند و خود را برای جانفشانی دراین مسیر آماده ساخته اند؛ به مفاد آیه شریفه 23 احزاب عمل می نمایند.
نتیجه گیری
قرآن به انسانهای مادی نگر تذکرمی دهد که فکر نکنید شهیدان مرده اند، بلکه زنده اند و نزد خدا جایگاه والایی دارند.
شیخ نمر از مردان مجاهدی بود که وظیفه خود را در راه دفاع از اسلام حقیقی و مبارزه با ظلم آل سعود انجام داد، این روحانی مجاهد، در عهد و پیمانی که با خدا و دین داشت، تبدیل و تغییری نداد و در این راه به شهادت رسید. راهش زنده و پاینده باد.
🌹رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات
پی نوشتها
[1]تفسير نمونه ، ج1، ص 521
[2] اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص79
[3] ترجمه مکارم، ص421
[4] اللهوف على قتلى الطفوف ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص106
✳️ @ShahidRabe
🏴 به بهانه فرارسیدن سالگرد ارتحال علامه محمد تقی مصباح یزدی(رضوان الله تعالی علیه)/۱۲ دیماه ۹۹ش
🌹 «رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات»
اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم
💠 امام خامنه ای(حفظه الله) در دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی:
بزرگداشت جناب آقای مصباح یکی از واجبات کارهای حوزه و روحانیّت و ماها و همه است و بزرگداشت ایشان به معنای زنده نگه داشتن جهتگیری ایشان و راه ایشان است.
مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یک خصوصیّات منحصربهفردی داشتند که من در مجموعهی فضلای برجستهی قم که از قدیم میشناختیم، و حالا هم بحمدالله برکات بعضیشان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزهی تمامنشدنی و بینظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود. ۱۴۰۱/۱۰/۰۵
✍ اجمالی درباره آیت الله مصباح یزدی(ره)
ایشان در سال 1313 هجرى شمسى در شهر كويرى يزد ديده به جهان گشود. وى تحصيلات مقدماتى حوزوى را در يزد به پايان رساند و براى تحصيلات تكميلى علوم اسلامى عازم نجف شد; ولى به علت مشكلات فراوان مالى، بعد از يكسال براى ادامه تحصيل به قم هجرت كرد. از سال 1331 تا سال 1339 ه.ش در دروس امام راحل(قدس سره) شركت و در همين زمان، در درس تفسير قرآن، شفاى ابن سينا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبايى(رحمه الله)كسب فيض كرد. وى حدود پانزده سال در درس فقه آيت الله بهجت مدظلّه العالى شركت داشت. بعد از آن كه دوره درسى ايشان با حضرت امام به علت تبعيد حضرت امام قطع شد، معظّم له به تحقيق در مباحث اجتماعى اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حكومت اسلامى، پرداخت. وى در مقابله با رژيم معدوم پهلوى نيز حضورى فعّال داشت كه از آن جمله، همكارى با شهيد دكتر بهشتى، شهيد باهنر و حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجانى است و در اين بين، در انتشار دو نشريه با نام هاى "بعثت" و "انتقام" نقش داشت كه تمام امور انتشاراتى اثر دوم نيز به عهده معظّم له بود. سپس در اداره، مدرسه حقّانى به همراه آيت الله جنتى، شهيد بهشتى و شهيد قدوسى فعّاليّت داشت و حدود ده سال در آن مكان به تدريس فلسفه و علوم قرآنى پرداخت. از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شكوه مند اسلامى با حمايت و ترغيب امام خمينى (قدس سره)، چندين دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راه اندازى كرد كه از مهم ترين آنها مى توان از بخش آموزش در مؤسّسه در راه حق، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه و بنياد فرهنگى باقرالعلوم نام برد.
ايشان رياست مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله) را از جانب مقام معظّم رهبرى برعهده داشتند. معظّم له در سال 1369 به عنوان نماينده دومين دوره مجلس خبرگان رهبري از استان خوزستان، و پس از آن نيز در دورههاي سوم و چهارم اين مجلس از سوي مردم تهران به نمايندگي برگزيده شد. ايشان داراى تأليفات و آثار متعددى در زمينه هاى فلسفه اسلامى، الهيّات، اخلاق و عقايد بودند.
✍ شرح حال تفصیلی| پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدي(ره)👇
http://mesbahyazdi.ir/node/836
✍ نظر علامه محمد تقی مصباح یزدی(ره) درباره شهادت مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره):🔰
◽️ اعدام شیخ شهید فضل الله نوری ره، نتیجه استبداد غربگرایان
◽️ از همان ابتدای نهضت [عدالتخواهی] شیخ فضلاللّه نوری(ره) پیبرد که این حرکت توسط غربگرایان از مسیر منحرف شده است.
◽️ حرکت اسلام خواهانه دچار آفت غربزدگی و نفوذ عوامل بیگانه شد و به یک حرکت غرب گرایانه تبدیل و کار به آنجا رسید که یکی از شخصیتهای بنیانگذار حرکت مشروطیت به دست غربزدهها و به بهانهٔ مخالفت با مشروطیت، به دار آویخته شد/خبرگزاری مهر، برگرفته از کتاب انقلاب اسلامی وریشه های آن
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم/پایانی🔰
⁉️علت هجمه آمریکا و آمریکا پرستان علیه مرحوم آیتالله علامه مصباح یزدی(ره)
🔸از: بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
▫️«حضرت امام خمینی(س) در نخستین پیامی که از نجف اشرف (تبعیدگاه ثانوی خود) برای حوزههای علمی فرستادند، خطاب به عالمان دینی و دانشمندان روحانی یادآور شدند:« ... شما در نظر آنها مجرم هستید ... جرم شما #دانش شماست ...» (صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1393، ج ۲، ص ۱۲۹)
▪️این نکتهای که در پیام امام آمده، حقیقتی است که در طول تاریخ بارها تکرار شده و به اثبات رسیده است، مردان دانشمند، به جرم دانش و فضل خویش به قربانگاه رفتهاند. ما چندان راه دور نمیرویم و از #گالیله و #سقراط سخن به میان نمی آوریم که از مجال بیرون است، در همین سده واپسین مردانی را میبینیم که به جرم دانش و فضیلت، به شهادت رسیدند. [مرجع شهید علامه] #شیخ_فضلالله_نوری(ره) سر به دار شد چون نکتههایی را دریافته و برتافته بود که دیگران آن را برنمیتافتند و از نظر استعمار و عوامل آن دانستن آن نکتهها جرم محسوب میشد.
▫️ #استاد_مطهری به این جرم شربت شهادت نوشید که مطالب و مسائلی را دریافته و فهمیده بود که از دید بیگانگان و بیگانهپرستان گناه نابخشودنی به شمار می آمد، از این رو، در دوران زندگی پر افتخار خویش همیشه مورد هجوم و هتاکی قرار داشت و جوسازیها و شایعهپراکنیها بر ضد او همواره ادامه داشت تا آنجا که در نامه خود به امام چنین درد دل میکند:
▪️«... گروههای چهارگانه فوق[گروههای چهارگانهای که شهید مطهری در نامه خود از آنها یاد کرده است، عبارتاند از #مارکسیستها، #منافقین، برخی #روحانیان و #شریعتیها...] با من به حساب اینکه تا اندازهای اهل فکر و نظر و بیان و قلم هستم به شدت مبارزه میکنند، شایعه برایم میسازند، جعل و افترا میبندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی میبینم که محقق اعظم، #خواجه_نصيرالدين_طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است:
به گرداگرد خود چندان که بينم بلا انگشتری و من نگینم..»( سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 3، ص 379)
▫️ آیتالله مصباح نیز به جرم اینکه خطوط انحرافی، اندیشههای التقاطی و مکاتب وارداتی را به درستی میشناخت و افشا میکرد، مورد هجوم همه جانبه قرار داشت. آیت الله مصباح از دید آنها مجرم است! جرم او دانش او میباشد. در جامعهای که دانشمندان متعهدی همانند مطهری و مصباح حضور داشته باشند، شریعتیها، سروشها، حجتیهایها، مشارکتیها، پیروان تز اسلام منهای روحانیت، اسلام سرمایهداری، اسلام تحجرگرایی، اسلام تسامح و تساهل، اسلام عمامه به سرهای بی سواد هرجایی و در یک کلام #اسلام_آمریکایی، نمیتواند پیشرفت کند و نسل جوان را فریب دهد.
▪️اگر آیت الله مصباح همانند برخی عمامه به سرهای بیسواد دنبالهرو این و آن بود، بی تردید اینگونه مورد هجوم و تاخت و تاز واقع نمیشد و جوسازی و دروغ پردازی عليه او اوج نمیگرفت، بلکه مورد احترام دگراندیشان و بیراهه پویان قرار داشت، به فرموده امام(س) به امامزاده مرده خیلی احترام میکنند، اما یک امامزاده زنده همیشه مورد حمله، اهانت و هتاکی قرار دارد. ( صحیفه امام،تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1393، ج ۲، ص373)
▫️نکته درخور توجه و تأسف اینکه عالمان آگاه و اسلام شناسان دانا و توانای ما در طول تاريخ غالبا به دست عمامه به سرها و اشخاص به ظاهر روحانی هتک و اهانت شدند و سرانجام به شهادت رسیدند. حکم اعدام [#مرجع_شهید علامه] شیخ فضل الله نوری(ره) به دست یک نفر روحانی[نمای فراماسونِ فاسد و منحرف، از شاگردان، مبلغین و معتمدینِ آخوند خراسانی] به نام[ابراهیم] زنجانی امضا شد. حکم ترور آیت الله مطهری نیز به وسیله یک روحانی بیسواد به نام[اکبر] «گودرزی» [رئیس گروهک تروریستی التقاطی فرقان، (پیروان مکتب شریعتیسم)] صادر شد و...
▪️استکبار جهانی به درستی دریافته است که الماس را بایستی با خرده الماس سایید و به تعبیر امام سنگ را باید با سنگ شکست.(خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 159)
(منبع: فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال پنجم، شماره 15، بهار 87، صص381-385)
#عمار_انقلاب
✳️ @ShahidRabe
✍ فرازی از وصیت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی(ره)🔰
🔴 خطاب به علما و مراجع معظم
سربازتان از یک برج دیده بانی، دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزشهای آن [که] شما در حوزهها استخوان خُرد کرده اید و زحمت کشیده اید، از بین میرود./از: بیداری ملت
#عالمان_واقعی_دین
🖌🎨 طرح گرافیکی از سه شخصیت انقلابی تأثیرگذار در تاریخ معاصر، از پاسداران واقعی اسلام ناب محمدی (صل الله علیه واله وسلم)
🌹مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه)
🌹امام سید روح الله موسوی خمینی(ره)، رهبر کبیر انقلاب شکوهمند اسلامی و از پیروان مکتب علامه شیخ فضل الله نوری(ره)
🌹سردار بزرگ سپاه اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی(ره)
🔸رضوان الله تعالی علیهم
«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات»
اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم
✳️ @ShahidRabe
⁉️👆 او کیست؟
⁉️ چرا به ایران آمد و برای تاریخ مشروطه ایران کتاب نوشت؟!
ث
⁉️ چرا در زمان شاه خیابانی در تهران به نامش شد و همچنان در نظام اسلامی انقلابی نیز در سایه غفلت زدگیِ مدیران ذیربطِ فرهنگی و شهری، به نامش باقی مانده است؟!
🔰👇👇
🗓 به بهانه سالمرگ «ادوارد گرانویل براون» خاورشناس، ایران شناس فراماسون، مأمور اینتلیجن سرویس انگلیس در ایران، مأمور تحریف تاریخ مشروطه و تطهیرگرِ نقش منفی انگلیس در آن! مأمور هماهنگ کننده عناصر غربگرای وابسته به انگلیس در ایران (انتقال دهنده دستورات لندن به ایادی انگلیس)، مأمور تخریبِ شخصیتِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، .../مرگ، ۵ ژانویه(۱۹۲۶م)
💢مقدمه
✍ در دوره ای هستیم که متأسفانه به واسطه عدم آگاهی و اطلاع رسانی صحیح و عملکرد های عامدانه برخی مدیران فرهنگی، آثار افراد معلوم الحالی چون براون فراماسون، مبنا، مرجع و منبع تاریخ، قرار می گیرند و مورد استناد! چرا؟! آیا شکل جدیدی از تشکیلات فراماسونری دوره قاجار و پهلوی در حال نفوذ و توطئه در امور فرهنگی و... است؟!
براون، با وجود تحصیل در دانشگاه کمبریج، تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی میکرد! و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی بود و در دانشگاه هم سمت رئیس کرسی زبانشناسی و آموزش زبان فارسی را دارا بود. وی قبل از ورود به ایران زبان فارسی را نیک یاد گرفت تا آنجا که هنگام ورود به ایران نیز اشعار مثنوی مولوی را به آواز میخواند. به این ترتیب گزینهی بسیار ایدهآلی برای فرستاده شدن به ایران از سوی انگلستان شناخته می شد! ...در احوال براون، همین بس که از دوستان و همفکران تقی زاده ماسون معلوم الحال بود و تقی زاده، برای بزرگداشتش مجلس یادبود گرفت! ...
یکی از مأموریت های براون، تخریب شخصیت مرجع شهید، علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بود. از زمان پیروزی جنبش تنباکو، دشمنان دین و مملکت، عظمت علامه شیخ فضل الله نوری(ره) را که به عنوان نماینده تام الاختیار میرزای شیرازی، نقش محوری و اساسی در پیروزی آن داشت، شناختند و حرکاتش را زیر ذره بین قرار دادند.از این رو میرزای شیرازی همواره نگران حالش بود و جویای احوالش.
ادوارد براون می نویسد:
«لغو این امتیاز لطمه بزرگی به حیثیت دولت انگلیس وارد آورد.»
انگلیس پس از لغو امتیاز تنباکو تصمیم گرفت که عامل این شکست را بتدریج تضعیف و سپس از دور خارج کند. بردار کردن شیخ فضل الله یکی از صحنه های سناریوی شوم انگلیس خبیث در تسلط مطلق بر کشور با تضعیف روحانیت است.
علامه نوری(ره) عالمی فرهیخته، آگاه، با تعصب، با نفوذ و دشمن ستیز بود. او در برخورد با قدرت های استکباری، اصلاً اهل مماشات نبود. به هیچ وجه حاضر نبود آنها را به عنوان حتی یک واقعیت بپذیرد.او به میزانی که دشمن ستیز بود، دارای دشمنان بسیار از قدرتهای خارجی و عوامل داخلی آنها بود.شیخ که به خوبی راه را یافته بود و هدف خود را بی محابا تعقیب می کرد مورد بغض و کینه زورمداران و خائنان به وطن قرار داشت.همانهایی که قدرت فوق العاده روحانیت را در به زانو درآوردن قدرت لندن در جریان تحریم تنباکو[که شیخ نقش اصلی را در آن داشت]در سال ۱۲۷۰ش دیده بودند و شکست ذلّت بار انگلیس را مشاهده کردند، درصدد ضربه زدن به شیخ فضل الله بر آمدند.
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰
💢نقدی بر کتاب انقلاب مشروطیت ایران؛
✍ از: عرفان حکیمی، پژوهشگر تاریخ
⁉️ادوارد براون انقلاب مشروطه را چگونه تحلیل میکرد؟
ادوارد براون در قامت یک مورخ، آشکارا تمایلات وطنپرستانهی خود را در نگارش کتاب تاریخ مشروطیت ایران به نمایش گذارده است. این تمایلات بهگونهایست که خوانندهی کتاب نه تنها نقش منفی انگلستان در وقایع مشروطیت را درک نمیکند، بلکه سفارت بریتانیا در تهران، حامی مردم ایران و حافظ استقلال ملت ایران جلوه داده میشود.
ادوارد براون انقلاب مشروطه را چگونه تحلیل میکرد؟
«ادوارد گرانویل براون» در هفتم فوریهی 1862م. در «گلاسترشر»، شهری در جنوب انگلستان به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی خود را در کالج «ایتن» آغاز کرد. وی علیرغم میل پدرش که علاقهمند بود فرزندش مهندسی نام آور شود به پزشکی علاقه نشان داد و در 1879م. در دانشگاه «کمبریج» به تحصیل این رشته پرداخت.
در این زمان اخبار جنگ میان ترکیه و روسیه (1877م.) توجه او را جلب کرده و موجب علاقهمندی او به تاریخ و زبان مردم ترک شد. بنابراین، ضمن تحصیل در رشتهی پزشکی، به آموختن زبان ترکی پرداخت و در تابستان 1882م. به استانبول سفر کرد.
آشنایی او با زبان و ادبیات ترکی وی را به آموختن زبان فارسی و مطالعهی شعر و ادب این زبان سوق داد و از آن پس در دوران تحصیل و پس از آن، اوقات او بیشتر به خواندن کتابهای فارسی، به خصوص شعر و تاریخ و معاشرت با ایرانیان میگذشت. در 1887م. دورهی پزشکی را به پایان رساند و جراح بیمارستان شد، ولی هرگز به آن دل نبست. یک سال پس از اتمام تحصیلات، در سال 1888م. ظاهراً به قصد سیاحت، مطالعه و تحقیق به ایران سفر کرد.
اقامت براون در ایران یک سال به طول انجامید سپس به کشورش بازگشت و در دانشگاه کمبریج به تدریس زبان، تاریخ و ادبیات فارسی پرداخت و در همین حین به تحقیق در مورد تاریخ، ادبیات و جریانهای فکری، سیاسی و فرقههای مذهبی ایران اشتغال داشت. حاصل تحقیقات وی تألیف و تدوین کتب و مقالات متعددی در خصوص فرهنگ، تاریخ، ادبیات، جریانهای فکری، فرقههای مذهبی و ... در مورد ایران بود. از میان آثار براون، در این مقال به نقد و بررسی کتاب «انقلاب مشروطیت ایران»میپردازیم.
کتاب «انقلاب مشروطیت ایران»[1] در یازده فصل به علاوهی پیشگفتار، 25 یادداشت و قسمتی با عنوان «احوالات میرزا رضا کرمانی»، با ترجمهی «مهری قزوینی» از سوی انتشارات کویر منتشر شده است. عناوین فصول یازده گانه به این شرح است:
فصل اول) سید جمال الدین[اسد آبادی]، پیشوای اتحاد اسلام؛ فصل دوم) امتیاز تنباکو و نتایج آن؛ فصل سوم) ترور ناصرالدینشاه؛ فصل چهارم) اعطای مشروطیت توسط مظفرالدینشاه؛ فصل پنجم) محمدعلی شاه و مشروطیت؛ فصل ششم) موافقتنامهی روس و انگلیس از دیدگاه ایران؛ فصل هفتم) کودتای 23 ژوئن 1908م. و انهدام نخستین مجلس؛ فصل هشتم) دفاع تبریز؛ فصل نهم) سقوط تبریز و قیام ایالات؛ فصل دهم) پیروزی ملیون، کنارهگیری محمدعلیشاه و اعادهی مشروطیت و فصل یازدهم) جلوس سلطان احمدشاه و دعوت از مجلس دوم.
از نظر علم تاریخ، [ظاهرا"] اثری موثق، مورد اعتماد و قابل استناد به شمار میرود که در نگارش آن، عناصر و عواملی لحاظ شده باشد؛ رعایت انصاف، دخالت ندادن نگرشها، ارزشها و تعصبهای شخصی، قومی یا گروهی در اثر، لحاظ جنبههای مختلف واقعه و عدم یکجانبهنگری، رعایت توازن در استفاده از منابع، استفاده از اسناد و مدارک مستدل و متقن، حضور مؤلف در بطن حوادث یا قرابت زمان نگارش اثر با زمان وقوع واقعه و ... از جملهی این عناصر و عوامل به شمار میروند.
[اما] واقعیت این است که در اثر ادوارد براون دربارهی انقلاب مشروطهی ایران، اکثر عناصر یاد شده لحاظ نگردیده است. در مورد این اثر شاید مهمترین ـ اگر نگوییم تنهاترین ـ عنصر از میان عناصر مورد اشاره در بالا، نزدیکی زمان نگارش اثر به زمان وقوع واقعهی قابل اشاره میباشد. ناگفته پیداست قرابت زمانی اثر با واقعه و حتی حضور نگارنده در متن و بطن حوادث بدون لحاظ سایر عوامل و عناصر نه تنها حسن محسوب نگشته و موجب سندیت و اتقان اثر نمیگردد، بلکه بالعکس از موارد ضعف آن به شمار میرود.
پاسخ ساده و دلیل روشن این مدعا نیز آن است که نگارنده به دلیل حب، بغضها و تعصبهای شخصی، نقشی وارونه از آن چه رخ نموده، به تصویر کشیده است. در چنین حالتی نه تنها راه رسیدن به حقیقت و واقعیت واقعه مسدود میگردد، بلکه خواننده از مسیر اصلی منحرف شده ره به بیراهه میبرد.
🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰
با مطالعهی عمیق کتاب انقلاب مشروطیت ایران دو نکتهی اساسی در تاریخ نگاری او هویدا میگردد که به مثابه دو پایهی اساسی این اثر نقش آفرینی نموده است. نکتهی اول که واضح، مبرهن و آشکار بوده و نیازی به توضیح و تفسیر ندارد، انگلیسی بودن او است؛ اما نکتهی دوم مربوط به منابع و دادههایی است که از سوی نویسنده مورد استفاده قرار گرفته و همانها اساس نگارش و نگرش تاریخی نویسنده قرار میگیرد. توضیح فزونتر در این باره، اعترافی است که وی در پیشگفتار کتاب درج نموده است:
«به سهولت معترفم که از امتیاز حضور عینی و مشاهدهی رخدادهایی که در این جا توصیف میشوند، بهرهمند نبودهام و این نقص عدم قابلیت (عدم صلاحیت) به حساب میآید. اما، از دیگر سوی، من شمار بسیاری از عاملان اصلی این رویدادها را دیده و با آنان گفتوگو کردهام، در عین حالی که بسیاری از دوستان مکاتبهای من در ایران، چه ایرانی و چه اروپایی ... اطلاعات وافری در اختیارم گذاردند.»
بنابراین، با لحاظ دو پایهی اصلی یاد شده در تاریخ نگاری ادوارد بروان، بسیاری از نارساییها، یکسویه نگریها، تحلیلهای ناقص و غرضورزانه در این کتاب قابل فهم مینماید. در زیر به تشریح این موضوع، پرداخته خواهد شد.
ادوارد براون به عنوان مستشرقی انگلیسی که در قامت یک علاقهمند به تاریخ و فرهنگ ایران ظاهر شده و میشود، آشکارا تمایلات وطن پرستانهی خود را در نگارش تاریخ مشروطیت ایران به نمایش گذارده است. این تمایلات به گونهای است که خوانندهی این کتاب نه تنها نقش منفی انگلستان و به طور مشخص سفارت این کشور در تهران را در وقایع مشروطیت درک نمینماید، بلکه سفارت بریتانیا در تهران حامی مردم ایران، حافظ استقلال و خواستار پیشرفت و تعالی ملت ایران جلوهگر میگردد.[2]
در صفحههای 171 و 172 کتاب موارد جالبی از جایگاه انگلیسیها در ذهن ایرانیان مطرح شده است؛ براون در این قسمت مینویسد: «بریتانیای کبیر به یمن پناهی که سفارتخانهاش در تابستان 1906م. به 14 یا 15 هزار تن از پناهندگان داده و متعاقب آن مظفرالدین شاه مشروطیت را اعطا کرده بود از محبوبیت بیحدی در بین حزب اصلاحطلب برخودار بوده ...»
در مورد این ادعای براون و مطالبی که در ادامهی این ادعا طرح مینماید که حاصل آن مربوط دانستن ریشهی نفرت ایرانیان از انگلیسیها به ماجرای مذاکرههای روسیه و انگلستان در سال 1907م. است، میبایست نکاتی چند را یادآور شد:
اول، در نظر مورخین بیغرض، پناهندگی عدهای از معترضین به سفارت انگلستان در جریان انقلاب مشروطیت نه تنها حسن به شمار نمیرود، بلکه این رخداد به مثابه سرآغاز انحرافی است که در مسیر نهضت رخ نموده و راه نهضت کنندگان به مقصد عدالتخانه را به سوی مشروطهای ناقص کج مینماید.[3]
دوم، نظر عدهای انگلوفیل که از سوی براون «حزب اصلاحطلب» خوانده میشود به هیچ روی نماینده و نشانگر نظر ملت ایران نیست.
سوم، نفرت مردم ایران از انگلیس آن گونه که براون مینویسد، نه به آن دلیل است که انگلستان با دشمن ایران یعنی روسیه طرح دوستی میریزد بلکه ریشهی این نفرت را میبایست در سیاستهای استعماری انگلستان در ایران جستوجو کرد که برجستهترین نمونهی آن، واقعهی «تنباکو» بود.
اما شِق ثانی و دومین پایهی تاریخ نگاری براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران شاید اهمیتی بیشتر را دارا باشد. همان گونه که اشاره شد، براون خود معترف است که حاضر و ناظر رخدادهای انقلاب مشروطیت ایران نبوده است. در حالی که به اصطلاح «اعتراف» نویسنده به کاستی و نقص موجود در اثر به همین جا ختم نمیگردد.
اتفاقاً اعتراف اصلی در ادامه ذکر گردیده است: «... من شمار بسیاری از عاملان اصلی این رویدادها را دیده و با آنان گفتوگو کردهام، در عین حالی که بسیاری از دوستان مکاتبهای من در ایران ...»، نگارش این مطلب در ادامهی «اعتراف صادقانهی!» نویسنده، در واقع نقطهی قوت و اتکایی است که مستشرق انگلیسی برای جبران نواقص کار خویش به آنها اشاره مینماید. اما همین نقاط قوت و اتکا و این جبران نقص ناخواسته، نویسنده را به ارایهی «عذری بدتر از گناه» وا داشته است. و این عذر، زمانی چهره مینماید که منابع مورد استفادهی ادوارد براون برای نگارش کتاب شناسایی شوند. بیشترین ارجاعات براون به روزنامهی «تایمز» چاپ لندن و پس از آن به دوستانی است که وی حضوری یا به صورت مکاتبهای با آنها در ارتباط بوده است.
در مورد روزنامهی تایمز و سمت و سوی این نشریهی انگلیسی، موضوع روشن و مشخص است. از نظر تاریخ نگاری، روزنامهی تایمز به عنوان نشریهای که انعکاس دهندهی مطالبی در راستای منافع دولت بریتانیا است به هیچ وجه نمیتواند قابل اعتنا و اعتماد باشد. ضمن این که تمام نواقص مربوط به منابع ژورنالیستی را داراست.
🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰
اما در مورد دوستان بروان تأمل و دقت بیش تری باید به کار گرفته شود.
ادوارد براون به واسطهی یک سال حضور در ایران، دوستانی ایرانی برای خود برگزیده بود که پس از بازگشت به انگلستان نیز با آنها ارتباط داشت. وی به طور مشخص از دوستان ایرانی خود نامی نمیبرد اما آن چه مسلم است این که اکثریت کسانی که براون با آنها مراوده داشته، «بابی» و «بهایی» بودهاند. با این وجود در میان این دوستان نام شخصیتی جلب توجه مینماید که میتواند کلید گشایش مسأله باشد.
شخصیتی که در حوادث انقلاب مشروطیت حضور داشته و حتی به عنوان نمایندهی تبریز در مجلس اول و دوم حاضر بوده است؛ «سید حسن تقی زاده» دوست صمیمی ادوارد براون انگلیسی که براون علاقهای ویژه به او داشت. علاقهی براون به تقیزاده به حدی است که در مورد وی راه مبالغه را پیموده و در همین کتاب از او به عنوان «نمایندهی شجاع و درستکار تبریز» یاد میکند[4] و مینویسد:
«وی به عنوان مردی برجسته به خاطر بیغرضی ناشی از افکار بلندش، صداقتش، راستگوییاش و شجاعتش مرا تکان داد ... حتی آن دسته از اظهارات وی که در ابتدا به نظر میرسید غیر معتبر است، فکر میکنم بعداً حقیقتی تمامی آنها از طریق منابع مستقل به اثبات رسید.»[5]
هر چند، این قلم قصد تطویل ندارد اما در مقابل توصیفات یاد شده در مورد سید حسن تقیزاده، ذکر مختصری از زندگی سیاسی «نمایندهی شجاع و درستکار تبریز»! ضروری به نظر میرسد. ضرورت گریزی به گوشههایی از زندگی سید حسن تقیزاده در این مقال از آن روی اهمیت دارد که نام برده یکی از منابع مورد وثوق براون در نگارش کتاب انقلاب مشروطه بوده است.
به گواهی تاریخ، سید حسن تقیزاده که در آغاز مشروطیت در سلک روحانیت بود، به زودی سلک و مسلک روحانیت را به کناری نهاده؛ کت، شلوار و کراوات بر تن نموده و زنی آلمانی اختیار میکند. تقیزاده، دوست «شجاع و درستکار» براون آنگاه که در جریان به توپ بستن مجلس عرصه را بر خود تنگ دید به سفارت انگلستان پناهنده شد و با وساطت دوستان انگلیسی خود از کشور خارج گردید و تا آبها از آسیاب نیفتاد، به کشور باز نگشت.
وی همان فردی است که در مجلس دوم، علمای نجف با صدور فتوایی حکم به فساد مسلک سیاسیاش نمودند و خواستار اخراج وی از کشور شدند. تقیزاده همان فراماسونی است که تا مقام استاد اعظمی «لژ بیداری ایران» ارتقا مییابد.[از عوامل اصلی بردار کردن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه)]، نمایندهی «شجاع! آذربایجان» همان عاقد قرارداد ننگین 1933م. است و نهایت این که سید حسن تقیزاده آن شخصیت وطن پرست! و درستکاری! است که تئوری معروفش «فرنگی شدن از نوک پا تا فرق سر» بود.[6]
🔰ادامه در بخش پنجم🔰
🔰بخش پنجم🔰
بدیهی است ادوارد براون، به عنوان نویسندهی کتابی تاریخی با منابعی که ذکر آن رفت و چنین دوستانی که وی ارجاع به آنان را از نقاط قوت کار خویش میداند، نمیتواند اثری مستند و قابل اعتماد پدید آورد.
نتیجهی چنین رویکردی، ارایهی تاریخی گزینشی از واقعهی مشروطیت است که از نقاط برجستهی آن یکسو نگری و جانبداری از طیف یا گروهی خاص و تقبیح فرد یا گروهی دیگری است. توضیح این که مستشرق انگلیسی خواسته یا ناخواسته از منابعی استفاده نموده است که انقلاب مشروطیت ایران را حاصل تلاش و کوشش روشنفکران غربزدهای معرفی میکند که براون آنان را «ملیون» میخواند.
طبیعی است در اثری که عمدهترین منابع آن روشنفکران غربزدهای نظیر تقیزاده، روزنامهی تایمز ـ چاپ انگلستان ـ و دوستانی که شواهد و قراین حکایت از گرایشهای بابیگری و بهاییگری آنها دارد، باشد؛ برخی از رهبران اصلی مشروطیت یعنی علما و روحانیون، مانند سیدین (طباطبایی و بهبهانی) بسیار کمرنگتر از نقش واقعی به تصویر کشیده شده و برخی دیگر از آنها مثل [مرجع شهید علامه] «شیخ فضل الله نوری»(ره) مورد بیمهری و حتی وهن نویسنده قرار میگیرند.
در پایان این مقال نمونههایی از سیاهنماییهایی که از سوی براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران در مورد علامه شیخ فضلالله نوری به کار گرفته شده، ذکر خواهد شد تا مشتی باشد نمونه از خروار.
ادوارد براون با موضعگیری تند برضد علامه شیخ فضل الله نوری از وی شخصیتی منفی تصویر مینماید. تصویری که شیخ را عامل دسیسه و تخریب مشروطه و وابسته به شاه معرفی میکند.[7]همچنین، در بحث رهبری مشروطه سعی میکند نقش شیخ فضل الله را در رهبری به نوعی کمرنگ جلوه دهد تا مخالفت ثانوی شیخ با مشروطه را به زعم خود توجیه نماید.[8]
جالب توجه این که علامه شیخ فضل الله نوری، مجتهد طراز اول تهران که خود براون به برتری علمی وی معترف است این گونه معرفی میشود: «یک روحانی به نام شیخ فضل الله که بعدها مشهور گردید»[9] سیاه نماییها در مورد شیخ فضل الله به این جا ختم نمیشود، بلکه در این اثرِ مستشرق شهیر انگلیسی، تمامی حرکات شیخ، نفرت انگیز و منفی جلوه داده میشود.
به عنوان نمونه در مورد اعتراضهای شیخ به انحرافهایی که در جنبش عدالتخواه و مردمی، پس از پیروزی انقلاب به وجود آمد و منجر به تحصن شیخ در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) گردید، مینویسد: «[شیخ فضل الله نوری] یک سری تبلیغات ارتجاعی را آغازید و رهبران مردم را به مثابه ملحد، بابی و امثالهم تکفیر کرد...»[10]
نویسندهی انگلیسی کتاب انقلاب مشروطیت ایران به جریان اعدام شیخ فضل الله نیز اشاره مینماید. جالب توجه این که بر خلاف اظهار نظر قبلی در مورد جایگاه شیخ که از وی شخصیتی گمنام را تصویر کرده بود، در جایی که به اعدام وی می پردازد، ناخواسته جایگاه والای علمی علامه شیخ فضل الله را مورد تأیید قرار میدهد. وی در این رابطه مینویسد: «محاکمه و اعدام مرتجع برجسته مجتهد شیخ فضل الله مردی صاحب دانش و توانای عظیم که خواه به دلیل اعتقاد ناب یا به دلیل حسادت! به سید محمد و سید عبدالله از جان و دل مرتجع شده بود هیجان عظیمتری را برانگیخت.»
براون با اشاره به داستانی دروغین مبنی بر بوسیدن طناب دار از سوی شیخ فضل الله این اقدام را نشانگر پذیرش عدالت مجازات از سوی شیخ میداند.[11] در صورتی که این واقعه از اساس دروغ بوده و چنین اقدامی از سوی شیخ فضل الله نوری(ره) صورت نگرفته است.[12](*)
پینوشتها:
[1]. نسخهی مورد استفاده در این مقاله مربوط به چاپ دوم کتاب است که در سال 1380، از سوی انتشارات کویر منتشر گردیده است.
[2]. ادوارد براون، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمهی مهری قزوینی، انتشارات کویر، چاپ دوم، تهران، 1380، ص 105.
[3]. به عنوان نمونه ن. ک به: صفایی، نهضت مشروطه بر پایهی اسناد وزارت امور خارجه، صص 101 و 134، احمد کسروی، تاریخ مشروطهی ایران، انتشارات میلاد، تهران، 1385، ص 77 و محمدعلی، همایون کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران، انقراض قاجار و استقرار پهلوی، ترجمهی حسن افشار، نشر مرکز، تهران 1380، ص 129.
[4]. براون، همان ص 314.
[5] . پیشین، صص 315 ـ 314
[6]. برای مطالعهی بیشتر در خصوص زندگی سیاسی و فعالیتهای سید حسن تقیزاده ن. ک. به سید حسن تقیزاده، زندگانی طوفانی (خاطرات سیدحسن تقیزاده) به کوشش ایرج افشار، رهبران مشروطه، ابراهم صفایی، انتشارات جاویدان، ج 2.احمد ساجدی، مشاهیر سیاسی قرن بیستم، انتشارات محراب قلم و سید حسن تقیزاده به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[7]. براون، همان، ص 151.
[8]. پیشین، ص 118.
[9]. همان.
[10]. براون، همان، ص 151.
[11]. پیشین، ص 312.
[12]. ن. ک به یادداشت شمارهی 24 (در مورد اعدام شیخ فضل الله)، مندرج در کتاب انقلاب مشروطیت ایران، ص 376.
🔰ادامه در بخش ششم🔰
🔰بخش ششم🔰
✍از: پریسا زارعی
⁉️نام جاسوس انگلیسی حامی بابیت بر خیابانهای تهران!
هر روز به ملاقات صبح ازل می رفتم و مداد به دست و سراپاگوش هرچه او می گفت یادداشت می کردم و هر شب با یک خزانه پر از معلومات مهمه و اطلاعات مفیده به منزل خود مراجعت می کردم ...
کشورهای امپریالیستی و استعمارگر غربی برای بدست گرفتن زمام امور و شریان اصلی دولت های دست نشانده ی خود در کشورهای جهان سوم از حربه های گوناگونی استفاده میکردند. یکی از این حربه ها تربیت و آموزش افرادی بااستعداد و ماهر برای جاسوسی و جمع آوری اطلاعات دقیق از این کشورها بود. افردای که گاها چنان بر ماموریت خود تمرکز کرده و غرق می شدند که به یکی از متخصصان در مسایل مربوط به آن کشور تبدیل شده و حتی نامشان به عنوان مورخ به ثبت می رسید.
یکی از این افراد آموزش دیده فردی انگلیسی به نام «ادوارد براون» بود. «ادوارد گرانویل براون» فرزند «بنیامین براون» در سال 1862م. مصادف با سال 1240ه.ش. در شهر «اولی انگلستان» در خانوادهای بسیار ثروتمند متولد شد. پدرش ریاست یک کارخانهی کشتیسازی و ماشینسازی را برعهده داشت. براون دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسهی معروف اعیان و اشراف انگلستان یعنی مدرسهی «ایتن»به پایان رساند. او یک دانشآموز معمولی بود و معلمین و خانوادهاش نتوانستند بفهمند که براون در چه رشتهای استعداد دارد.
براون با وجود تحصیل در دانشگاه کمبریج، تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی میکرد و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی بود و در دانشگاه هم سمت رئیس کرسی زبانشناسی و آموزش زبان فارسی را دارا بود. وی قبل از ورود به ایران زبان فارسی را نیک یاد گرفت تا آنجا که هنگام ورود به ایران نیز اشعار مثنوی مولوی را به آواز میخواند. به این ترتیب گزینهی بسیار ایدهآلی برای فرستاده شدن به ایران از سوی دربار ملکه شناخته می شد.
اگرچه ادوارد براون به عنوان مستشرق و ایران شناسی انگلیسی شناخته شده است اما براساس برخی اسناد او تربیت شدهی سازمان جاسوسی انگلیس بود. او در حالی دانش آموختهی رشتهی پزشکی بود که در طول عمر خود نه بیماری مداوا نموده و نه این رشته را تدریس کرده است. تألیفات او به طور کامل در رشتهی علوم انسانی بهخصوص ادبیات ایران و تصوف است ولی فوق تخصص فرقهشناسی و استاد اعظم تفرقهافکنی است.
⁉️حمایت از مشروطه به سبک انگلیسی
وی در دوران مشروطیت حامی مشروطهخواهان بوده و کتابهای «تاریخ ادبیات ایران»، «انقلاب ایران» و «یکسال در میان ایرانیان» را نوشته است در حالی که رشته ی تخصصی اش پزشکی بود؟! او همچنین یک چهرهی معروف فراماسونری بود و از طرف دولتی تفرقهافکن مانند انگلستان به ایران مأمور شده بود مدعی بود که هدفی جز خدمت به ادبیات ایران و حمایت از انقلاب مشروطه نداشته است .
ادوارد براون اگرچه در تألیفاتش اهداف سفرش به ایران را سه چیز معرفی کرده است: مطالعه در مورد امراض موجود در ایران، سیاحت و گردش، تکمیل زبان فارسی؛ اما بیش از آنکه بی تاب این اهداف باشد با فرقه های انحرافی و ضاله در ایران پیوند برقرار کرده و برای تقویت آنان تلاش می کرد.
شاهد مدعای دروغ بودن اهداف اعلامی براون اینکه او برخلاف این اهداف قبل از ورود به ایران زبانفارسی را مثل زبان مادری مسلط بود و در طول سفر، پزشک بودن خود را مخفی میکرد و هیچ اثر مکتوبی از او در مورد پزشکی و شناخت امراض در ایران وجود ندارد. مگر بهصورت جزئی و گذرا که آن هم از طب سنتی ایران یاد کرده است.
⁉️جهانگردی که مهمان شاهزادگان بود
بهعلاوه براون برخلاف توریستها و جهانگردان اوقات خود را با شاهزادهها و حاکمان شهرها و چهرههای معروف فراماسون در خانههای مجلل حاکمان شیراز، یزد و کرمان میگذراند و روزهای زیادی از اوقات خود در ایران را در منزل ماسونها، بابیها و بهاییها گذرانده و از بریانی و سفرهی حاکم شیراز، یزد و کرمان متنعم بوده است و در بدو ورود به هر شهر اول سراغ بابیها و بهاییها و حتی قبور آنان را میگرفته است و حتی از پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه- «آقای پولاک»هم کمتر با مردم عادی رابطه داشته است، از اینرو هدف ادوارد براون از سفر به ایران و تمرکز بر ادبیات و مسائل سیاسی ایران چیزی جز جاسوسی برای مزدوران انگلیسی نبود و آموزش و حرفه ی پزشکی پوششی برای فعالیت های جاسوسی وی بود.
براون -جاسوس و مأمور مخفی دولت انگلیس که از طرف دولت منادی تفرقه، یعنی انگلیس به ایران مأمور شده- دلش برای ادبیات و فرهنگ ایران نسوخته بلکه برای شناسایی و تقویت دوستان فراماسونر خود و تبلیغ و حمایت از فرقههای همگرا با سیاستهای استعماری انگلستان وارد ایران شده بود؛
🔰ادامه در بخش هفتم/پایانی🔰
🔰بخش هفتم/پایانی🔰
در واقع از روزی که در انگلستان مشغول فراگیری زبان فارسی شد، بورسیه سازمان اطلاعاتی انگلستان بوده و برای تحکیم سلطهی انگلستان بر ایران تربیت میشده است.
از فعالیت هاو اقدامات ضد اسلامی و ضد ملی وی میتوان به:
_حمایت از باستانگرایی و ترویج آیین زرتشت و ترسیم چهرهای نامطلوب از اسلام به منظور تشدید تضاد میان اسلام و زرتشت. وی در یزد، اول به سراغ موبدان زرتشتی رفت و حمایت همه جانبهی خود را از آنان اعلام کرد و سعی نمود تلاشهای«مانکجی هاتریا» را تکمیل نماید.
_علاوه بر بهاییت با فرقههای اسماعیلیه، شیخیه و دراویش نیز در ارتباط بوده و تقویت آنان در مقابل مذهب رسمی کشور یعنی شیعهی اثنیعشری و نوشتن کتب و مقاله در دفاع از این فرقهها نیز جزومأموریت او بوده است.
_سرقت و قاچاق نسخههای خطی به خصوص کتب عتیقه و گران قیمت به منظور تضعیف بنیهی فرهنگی و اسلامی کشور و قاچاق اشیای عتیقه به خارج از کشور
_انجام فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی مخرب در دوران مشروطه جهت انحراف نهضت مشروطه از اسلام و فرهنگ ملی
_برقراری رابطه با افراد فرهیخته و فرهنگی (که وابسته به جریان شوم فراماسونری بوده و یا با اهداف انگلیس در ایران هماهنگ بودهاند) بهمنظور زمینهسازی فرهنگی و اجتماعی سلطهی امپریالیستی انگلستان
⁉️ایران شناس یا مبلغ بابیت
اگرچه هریک از بخش های زندگی براون قابلیت بررسی انطباق با سیاست های استعماری روباه پیر را دارد اما بی شک یکی از مهمترین و در عین حال حساس ترین این سیاستها ایجاد و حمایت از فرقه ی ضاله ی بابیت و بهاییت است. استعمار انگلیس برای درهم شکستن مقاومت مردم کشورهایی نظیر ایران، یکی از ثمربخش ترین اقدامات را بی هویت کردن ایرانیان از طریق زدن ریشه های هویت بخش ایرانیان می دانست. ایجاد فرقه های انحرافی و گمراه همچون بابیت و بهاییت یکی از این راه ها بود.
ادوارد براون نیز به عنوان یکی از عوامل انگلیس تلاش کرد تا سهم خود را در زمینه تقویت این فرقه های ضاله ایفا کند. وی با جمع آوری و بازنویسی کتاب خاطرات «میرزا جانی کاشانی» از نخستین ایرانیانی که بوسیله ی علی محمد باب به انحراف کشیده شد؛ تلاش می کند تا تاریخ این فرقه ی استعمارساخته را احیاء کند. او در بخشی از مقدمه ی این کتاب که -قدیمی ترین کتاب بابیت است- از اینکه نتوانسته است متن کامل کتاب خاطرات را به دست بیاورد، ابراز تاسف می کند.
بسیاری از نویسندگان بهایی اشاره هایی به آنچه خدمات براون به بابیت نامیده اند؛ می کنند. تا جایی که برخی او را بابی مسلک می دانند از جمله در کتاب «نقطه الکاف» -خاطرات میرزا جانی شیرازی- که براون گردآورنده و نویسنده ی مقدمه ی آن است از او با عنوان «اقل العباد» نام برده می شود.
«عبدالحسین آواره» نویسنده ی بهایی و مولف کتاب «کواکب الدریه» که به بررسی تاریخ بهاییت می پردازد، از ملاقات براون با عباس افندی جانشین بهاءالله و بنیانگذار فرقه بهاییت در شهر عکا اشاره می کند. او خود نیز در مقدمه کتاب «نقطه الکاف» از سفرش به عکا برای دیدار با حسینعلی نوری معروف به بهاءالله و سفرش به قبرس و دیدار با یحیی صبح ازل (روسای دوفرقه ی اصلی بابیت) اشاره کرده و از دیدارش با صبح ازل اینگونه یاد می کند: "در قبرس قریب به پانزده روز ماندم و در این مدت هر روز به ملاقات صبح ازل می رفتم (...) و مداد به دست و سراپاگوش هرچه او می گفت یادداشت می کردم و هر شب با یک خزانه پر از معلومات مهمه و اطلاعات مفیده به منزل خود مراجعت می کردم."
⁉️خیابان ادوارد براون در تهران!
جاسوسی یک انگلیسی در ایران و همچنین تلاش او برای تقویت فرقه های منحرف شاید چندان اتفاق عجیب و غیرمنتظره ای نباشد اما ماجرا جایی اعجاب آور و غیرقابل باور می شود که یکی از خیابان های مرکز شهر تهران به نام این جاسوس طرفدار بابیت نامگذاری شده باشد! و در طول چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی این نام همچنان پابرجا باشد.
خیابان ادوارد براون نام یکی از خیابان های مرکزی تهران دقیقا چسبیده به دانشگاه تهران و بین خیابان کارگر و 16 آذر است. درست جایی که هر دانشجو که تصمیم به حضور در دانشگاه مادر ایران را داشته باشد، با آن روبرو شود! شاید 35 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی اکنون زمان آن رسیده باشد که تصمیم گیران شهر تهران به خصوص اعضای محترم شورای شهر اقدامی فوری برای پاک کردن این لکه ننگ از خیابان های تهران انجام دهند.
🔸منابع: خبرگزاری های فارس، دانشجو، حوزه نت، عبرتهای عاشورا، ک-اندیشه سبز زندگی سرخ، ک-تنهای شکیبا علی ابوالحسنی، ک- خاطرات من، ج۱، ک-خاطرات احتشام السلطنه...
✳️ @ShahidRabe
✳️ یکصدمین سالگرد بازتاسیس حوزه علمیه قم
نشست علمی زمینه ها و بسترهای سیاسی و فرهنگی بازتاسیس #حوزه_علمیه_قم
همراه با برخی پژوهشگران از جمله
❇️ دکتر #موسی_حقانی رئیس #پژوهشکده_تاریخ_معاصر
❇️ محمدحسن_رجبی پژوهشگر تاریخ معاصر
✅ زمان : سه شنبه 13 دی ماه 1401 ساعت 15 الی 17
https://www.aparat.com/TVTARIKH/live
ما را در فضای مجازی دنبال کنید؛
eitaa.com/iichs_ir
✳️ @ShahidRabe
📑 مقاله تحقیقی
💢 به بهانه ایام قمری صدور فرمان مشروطیت
✍ فرمان مشروطیت در تاریخ ۱۴ جمادی الثانی ۱۳۲۴ ه.قمری برابر با ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ ه.شمسی، درکاخ صاحبقرانیه، توسط مظفرالدین شاه صادر و امضاء شد.
🔴 عنوان مقاله: مخالفت [مرجع شهید علامه] شیخ فضلالله [نوری اعلی الله مقامه الشریف] با نهضتی که سر از سفارت انگلیس در آورد
🗂 نام پرونده : داستان نهضت مشروطه
🖋 نویسنده: رحیم نیکبخت
پژوهشگر تاریخ و عضو هیأت علمی دانشگاه تبریز
✍ کامل مقاله👇
http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=30416
✍ نسخه قابل 🖨 چاپ 👇
http://farsi.khamenei.ir/print-content?id=30416
🔸از: پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
✳️ @ShahidRabe
✍ به بهانه سالروز وفات حضرت ام البنین (س)، مادر بزرگوار حضرت عباس(ع)،
که #روز_گرامیداشت_مادران_شهدا نام گرفته، یادی می کنیم از مادر بافضیلتِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)
✍ بانوی فاضله، آسیه خانم، فرزند مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد تقی نوری (۱۲۰۱-۱۲۶۳ق)، است که از فحول علما و پیشوایان مذهبی عصر خویش بوده است. او خواهر محدث بزرگ شیعه، میرزا حسین محدث نوری، صاحب مستدرک الوسائل (دایی و پدر همسر مرجع شهید) است.
بانوی فاضله، (آسیه خانم) مراتب تحصیلی و کمال خویش را تحت نظارت و اشراف پدر گذراند. (تاریخ فوت، ۱۷ محرم ۱۳۰۲ق)
خاندان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله(ره)، از پدر بزرگوارش آیت الله ملا عباس نوری(ره) و جد مادری اش آیت الله العظمی میرزا محمد تقی نوری(ره) گرفته تا دایی و دیگر بستگانش، همه از عالمان بزرگ زمان خویش بودند. (به کتاب تنهای شکیبا، علی ابوالحسنی و نقباء البشر شیخ آقا بزرگ تهرانی، مراجعه شود)/رضوان الله تعالی علیهم
🔸منابع: ک، تنهای شکیبا/ویکی حج/خبرگزاری ابنا ...
✳️ @ShahidRabe