🔰بخش سوم🔰
با مطالعهی عمیق کتاب انقلاب مشروطیت ایران دو نکتهی اساسی در تاریخ نگاری او هویدا میگردد که به مثابه دو پایهی اساسی این اثر نقش آفرینی نموده است. نکتهی اول که واضح، مبرهن و آشکار بوده و نیازی به توضیح و تفسیر ندارد، انگلیسی بودن او است؛ اما نکتهی دوم مربوط به منابع و دادههایی است که از سوی نویسنده مورد استفاده قرار گرفته و همانها اساس نگارش و نگرش تاریخی نویسنده قرار میگیرد. توضیح فزونتر در این باره، اعترافی است که وی در پیشگفتار کتاب درج نموده است:
«به سهولت معترفم که از امتیاز حضور عینی و مشاهدهی رخدادهایی که در این جا توصیف میشوند، بهرهمند نبودهام و این نقص عدم قابلیت (عدم صلاحیت) به حساب میآید. اما، از دیگر سوی، من شمار بسیاری از عاملان اصلی این رویدادها را دیده و با آنان گفتوگو کردهام، در عین حالی که بسیاری از دوستان مکاتبهای من در ایران، چه ایرانی و چه اروپایی ... اطلاعات وافری در اختیارم گذاردند.»
بنابراین، با لحاظ دو پایهی اصلی یاد شده در تاریخ نگاری ادوارد بروان، بسیاری از نارساییها، یکسویه نگریها، تحلیلهای ناقص و غرضورزانه در این کتاب قابل فهم مینماید. در زیر به تشریح این موضوع، پرداخته خواهد شد.
ادوارد براون به عنوان مستشرقی انگلیسی که در قامت یک علاقهمند به تاریخ و فرهنگ ایران ظاهر شده و میشود، آشکارا تمایلات وطن پرستانهی خود را در نگارش تاریخ مشروطیت ایران به نمایش گذارده است. این تمایلات به گونهای است که خوانندهی این کتاب نه تنها نقش منفی انگلستان و به طور مشخص سفارت این کشور در تهران را در وقایع مشروطیت درک نمینماید، بلکه سفارت بریتانیا در تهران حامی مردم ایران، حافظ استقلال و خواستار پیشرفت و تعالی ملت ایران جلوهگر میگردد.[2]
در صفحههای 171 و 172 کتاب موارد جالبی از جایگاه انگلیسیها در ذهن ایرانیان مطرح شده است؛ براون در این قسمت مینویسد: «بریتانیای کبیر به یمن پناهی که سفارتخانهاش در تابستان 1906م. به 14 یا 15 هزار تن از پناهندگان داده و متعاقب آن مظفرالدین شاه مشروطیت را اعطا کرده بود از محبوبیت بیحدی در بین حزب اصلاحطلب برخودار بوده ...»
در مورد این ادعای براون و مطالبی که در ادامهی این ادعا طرح مینماید که حاصل آن مربوط دانستن ریشهی نفرت ایرانیان از انگلیسیها به ماجرای مذاکرههای روسیه و انگلستان در سال 1907م. است، میبایست نکاتی چند را یادآور شد:
اول، در نظر مورخین بیغرض، پناهندگی عدهای از معترضین به سفارت انگلستان در جریان انقلاب مشروطیت نه تنها حسن به شمار نمیرود، بلکه این رخداد به مثابه سرآغاز انحرافی است که در مسیر نهضت رخ نموده و راه نهضت کنندگان به مقصد عدالتخانه را به سوی مشروطهای ناقص کج مینماید.[3]
دوم، نظر عدهای انگلوفیل که از سوی براون «حزب اصلاحطلب» خوانده میشود به هیچ روی نماینده و نشانگر نظر ملت ایران نیست.
سوم، نفرت مردم ایران از انگلیس آن گونه که براون مینویسد، نه به آن دلیل است که انگلستان با دشمن ایران یعنی روسیه طرح دوستی میریزد بلکه ریشهی این نفرت را میبایست در سیاستهای استعماری انگلستان در ایران جستوجو کرد که برجستهترین نمونهی آن، واقعهی «تنباکو» بود.
اما شِق ثانی و دومین پایهی تاریخ نگاری براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران شاید اهمیتی بیشتر را دارا باشد. همان گونه که اشاره شد، براون خود معترف است که حاضر و ناظر رخدادهای انقلاب مشروطیت ایران نبوده است. در حالی که به اصطلاح «اعتراف» نویسنده به کاستی و نقص موجود در اثر به همین جا ختم نمیگردد.
اتفاقاً اعتراف اصلی در ادامه ذکر گردیده است: «... من شمار بسیاری از عاملان اصلی این رویدادها را دیده و با آنان گفتوگو کردهام، در عین حالی که بسیاری از دوستان مکاتبهای من در ایران ...»، نگارش این مطلب در ادامهی «اعتراف صادقانهی!» نویسنده، در واقع نقطهی قوت و اتکایی است که مستشرق انگلیسی برای جبران نواقص کار خویش به آنها اشاره مینماید. اما همین نقاط قوت و اتکا و این جبران نقص ناخواسته، نویسنده را به ارایهی «عذری بدتر از گناه» وا داشته است. و این عذر، زمانی چهره مینماید که منابع مورد استفادهی ادوارد براون برای نگارش کتاب شناسایی شوند. بیشترین ارجاعات براون به روزنامهی «تایمز» چاپ لندن و پس از آن به دوستانی است که وی حضوری یا به صورت مکاتبهای با آنها در ارتباط بوده است.
در مورد روزنامهی تایمز و سمت و سوی این نشریهی انگلیسی، موضوع روشن و مشخص است. از نظر تاریخ نگاری، روزنامهی تایمز به عنوان نشریهای که انعکاس دهندهی مطالبی در راستای منافع دولت بریتانیا است به هیچ وجه نمیتواند قابل اعتنا و اعتماد باشد. ضمن این که تمام نواقص مربوط به منابع ژورنالیستی را داراست.
🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰
اما در مورد دوستان بروان تأمل و دقت بیش تری باید به کار گرفته شود.
ادوارد براون به واسطهی یک سال حضور در ایران، دوستانی ایرانی برای خود برگزیده بود که پس از بازگشت به انگلستان نیز با آنها ارتباط داشت. وی به طور مشخص از دوستان ایرانی خود نامی نمیبرد اما آن چه مسلم است این که اکثریت کسانی که براون با آنها مراوده داشته، «بابی» و «بهایی» بودهاند. با این وجود در میان این دوستان نام شخصیتی جلب توجه مینماید که میتواند کلید گشایش مسأله باشد.
شخصیتی که در حوادث انقلاب مشروطیت حضور داشته و حتی به عنوان نمایندهی تبریز در مجلس اول و دوم حاضر بوده است؛ «سید حسن تقی زاده» دوست صمیمی ادوارد براون انگلیسی که براون علاقهای ویژه به او داشت. علاقهی براون به تقیزاده به حدی است که در مورد وی راه مبالغه را پیموده و در همین کتاب از او به عنوان «نمایندهی شجاع و درستکار تبریز» یاد میکند[4] و مینویسد:
«وی به عنوان مردی برجسته به خاطر بیغرضی ناشی از افکار بلندش، صداقتش، راستگوییاش و شجاعتش مرا تکان داد ... حتی آن دسته از اظهارات وی که در ابتدا به نظر میرسید غیر معتبر است، فکر میکنم بعداً حقیقتی تمامی آنها از طریق منابع مستقل به اثبات رسید.»[5]
هر چند، این قلم قصد تطویل ندارد اما در مقابل توصیفات یاد شده در مورد سید حسن تقیزاده، ذکر مختصری از زندگی سیاسی «نمایندهی شجاع و درستکار تبریز»! ضروری به نظر میرسد. ضرورت گریزی به گوشههایی از زندگی سید حسن تقیزاده در این مقال از آن روی اهمیت دارد که نام برده یکی از منابع مورد وثوق براون در نگارش کتاب انقلاب مشروطه بوده است.
به گواهی تاریخ، سید حسن تقیزاده که در آغاز مشروطیت در سلک روحانیت بود، به زودی سلک و مسلک روحانیت را به کناری نهاده؛ کت، شلوار و کراوات بر تن نموده و زنی آلمانی اختیار میکند. تقیزاده، دوست «شجاع و درستکار» براون آنگاه که در جریان به توپ بستن مجلس عرصه را بر خود تنگ دید به سفارت انگلستان پناهنده شد و با وساطت دوستان انگلیسی خود از کشور خارج گردید و تا آبها از آسیاب نیفتاد، به کشور باز نگشت.
وی همان فردی است که در مجلس دوم، علمای نجف با صدور فتوایی حکم به فساد مسلک سیاسیاش نمودند و خواستار اخراج وی از کشور شدند. تقیزاده همان فراماسونی است که تا مقام استاد اعظمی «لژ بیداری ایران» ارتقا مییابد.[از عوامل اصلی بردار کردن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه)]، نمایندهی «شجاع! آذربایجان» همان عاقد قرارداد ننگین 1933م. است و نهایت این که سید حسن تقیزاده آن شخصیت وطن پرست! و درستکاری! است که تئوری معروفش «فرنگی شدن از نوک پا تا فرق سر» بود.[6]
🔰ادامه در بخش پنجم🔰
🔰بخش پنجم🔰
بدیهی است ادوارد براون، به عنوان نویسندهی کتابی تاریخی با منابعی که ذکر آن رفت و چنین دوستانی که وی ارجاع به آنان را از نقاط قوت کار خویش میداند، نمیتواند اثری مستند و قابل اعتماد پدید آورد.
نتیجهی چنین رویکردی، ارایهی تاریخی گزینشی از واقعهی مشروطیت است که از نقاط برجستهی آن یکسو نگری و جانبداری از طیف یا گروهی خاص و تقبیح فرد یا گروهی دیگری است. توضیح این که مستشرق انگلیسی خواسته یا ناخواسته از منابعی استفاده نموده است که انقلاب مشروطیت ایران را حاصل تلاش و کوشش روشنفکران غربزدهای معرفی میکند که براون آنان را «ملیون» میخواند.
طبیعی است در اثری که عمدهترین منابع آن روشنفکران غربزدهای نظیر تقیزاده، روزنامهی تایمز ـ چاپ انگلستان ـ و دوستانی که شواهد و قراین حکایت از گرایشهای بابیگری و بهاییگری آنها دارد، باشد؛ برخی از رهبران اصلی مشروطیت یعنی علما و روحانیون، مانند سیدین (طباطبایی و بهبهانی) بسیار کمرنگتر از نقش واقعی به تصویر کشیده شده و برخی دیگر از آنها مثل [مرجع شهید علامه] «شیخ فضل الله نوری»(ره) مورد بیمهری و حتی وهن نویسنده قرار میگیرند.
در پایان این مقال نمونههایی از سیاهنماییهایی که از سوی براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران در مورد علامه شیخ فضلالله نوری به کار گرفته شده، ذکر خواهد شد تا مشتی باشد نمونه از خروار.
ادوارد براون با موضعگیری تند برضد علامه شیخ فضل الله نوری از وی شخصیتی منفی تصویر مینماید. تصویری که شیخ را عامل دسیسه و تخریب مشروطه و وابسته به شاه معرفی میکند.[7]همچنین، در بحث رهبری مشروطه سعی میکند نقش شیخ فضل الله را در رهبری به نوعی کمرنگ جلوه دهد تا مخالفت ثانوی شیخ با مشروطه را به زعم خود توجیه نماید.[8]
جالب توجه این که علامه شیخ فضل الله نوری، مجتهد طراز اول تهران که خود براون به برتری علمی وی معترف است این گونه معرفی میشود: «یک روحانی به نام شیخ فضل الله که بعدها مشهور گردید»[9] سیاه نماییها در مورد شیخ فضل الله به این جا ختم نمیشود، بلکه در این اثرِ مستشرق شهیر انگلیسی، تمامی حرکات شیخ، نفرت انگیز و منفی جلوه داده میشود.
به عنوان نمونه در مورد اعتراضهای شیخ به انحرافهایی که در جنبش عدالتخواه و مردمی، پس از پیروزی انقلاب به وجود آمد و منجر به تحصن شیخ در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) گردید، مینویسد: «[شیخ فضل الله نوری] یک سری تبلیغات ارتجاعی را آغازید و رهبران مردم را به مثابه ملحد، بابی و امثالهم تکفیر کرد...»[10]
نویسندهی انگلیسی کتاب انقلاب مشروطیت ایران به جریان اعدام شیخ فضل الله نیز اشاره مینماید. جالب توجه این که بر خلاف اظهار نظر قبلی در مورد جایگاه شیخ که از وی شخصیتی گمنام را تصویر کرده بود، در جایی که به اعدام وی می پردازد، ناخواسته جایگاه والای علمی علامه شیخ فضل الله را مورد تأیید قرار میدهد. وی در این رابطه مینویسد: «محاکمه و اعدام مرتجع برجسته مجتهد شیخ فضل الله مردی صاحب دانش و توانای عظیم که خواه به دلیل اعتقاد ناب یا به دلیل حسادت! به سید محمد و سید عبدالله از جان و دل مرتجع شده بود هیجان عظیمتری را برانگیخت.»
براون با اشاره به داستانی دروغین مبنی بر بوسیدن طناب دار از سوی شیخ فضل الله این اقدام را نشانگر پذیرش عدالت مجازات از سوی شیخ میداند.[11] در صورتی که این واقعه از اساس دروغ بوده و چنین اقدامی از سوی شیخ فضل الله نوری(ره) صورت نگرفته است.[12](*)
پینوشتها:
[1]. نسخهی مورد استفاده در این مقاله مربوط به چاپ دوم کتاب است که در سال 1380، از سوی انتشارات کویر منتشر گردیده است.
[2]. ادوارد براون، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمهی مهری قزوینی، انتشارات کویر، چاپ دوم، تهران، 1380، ص 105.
[3]. به عنوان نمونه ن. ک به: صفایی، نهضت مشروطه بر پایهی اسناد وزارت امور خارجه، صص 101 و 134، احمد کسروی، تاریخ مشروطهی ایران، انتشارات میلاد، تهران، 1385، ص 77 و محمدعلی، همایون کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران، انقراض قاجار و استقرار پهلوی، ترجمهی حسن افشار، نشر مرکز، تهران 1380، ص 129.
[4]. براون، همان ص 314.
[5] . پیشین، صص 315 ـ 314
[6]. برای مطالعهی بیشتر در خصوص زندگی سیاسی و فعالیتهای سید حسن تقیزاده ن. ک. به سید حسن تقیزاده، زندگانی طوفانی (خاطرات سیدحسن تقیزاده) به کوشش ایرج افشار، رهبران مشروطه، ابراهم صفایی، انتشارات جاویدان، ج 2.احمد ساجدی، مشاهیر سیاسی قرن بیستم، انتشارات محراب قلم و سید حسن تقیزاده به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[7]. براون، همان، ص 151.
[8]. پیشین، ص 118.
[9]. همان.
[10]. براون، همان، ص 151.
[11]. پیشین، ص 312.
[12]. ن. ک به یادداشت شمارهی 24 (در مورد اعدام شیخ فضل الله)، مندرج در کتاب انقلاب مشروطیت ایران، ص 376.
🔰ادامه در بخش ششم🔰
🔰بخش ششم🔰
✍از: پریسا زارعی
⁉️نام جاسوس انگلیسی حامی بابیت بر خیابانهای تهران!
هر روز به ملاقات صبح ازل می رفتم و مداد به دست و سراپاگوش هرچه او می گفت یادداشت می کردم و هر شب با یک خزانه پر از معلومات مهمه و اطلاعات مفیده به منزل خود مراجعت می کردم ...
کشورهای امپریالیستی و استعمارگر غربی برای بدست گرفتن زمام امور و شریان اصلی دولت های دست نشانده ی خود در کشورهای جهان سوم از حربه های گوناگونی استفاده میکردند. یکی از این حربه ها تربیت و آموزش افرادی بااستعداد و ماهر برای جاسوسی و جمع آوری اطلاعات دقیق از این کشورها بود. افردای که گاها چنان بر ماموریت خود تمرکز کرده و غرق می شدند که به یکی از متخصصان در مسایل مربوط به آن کشور تبدیل شده و حتی نامشان به عنوان مورخ به ثبت می رسید.
یکی از این افراد آموزش دیده فردی انگلیسی به نام «ادوارد براون» بود. «ادوارد گرانویل براون» فرزند «بنیامین براون» در سال 1862م. مصادف با سال 1240ه.ش. در شهر «اولی انگلستان» در خانوادهای بسیار ثروتمند متولد شد. پدرش ریاست یک کارخانهی کشتیسازی و ماشینسازی را برعهده داشت. براون دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسهی معروف اعیان و اشراف انگلستان یعنی مدرسهی «ایتن»به پایان رساند. او یک دانشآموز معمولی بود و معلمین و خانوادهاش نتوانستند بفهمند که براون در چه رشتهای استعداد دارد.
براون با وجود تحصیل در دانشگاه کمبریج، تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی میکرد و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی بود و در دانشگاه هم سمت رئیس کرسی زبانشناسی و آموزش زبان فارسی را دارا بود. وی قبل از ورود به ایران زبان فارسی را نیک یاد گرفت تا آنجا که هنگام ورود به ایران نیز اشعار مثنوی مولوی را به آواز میخواند. به این ترتیب گزینهی بسیار ایدهآلی برای فرستاده شدن به ایران از سوی دربار ملکه شناخته می شد.
اگرچه ادوارد براون به عنوان مستشرق و ایران شناسی انگلیسی شناخته شده است اما براساس برخی اسناد او تربیت شدهی سازمان جاسوسی انگلیس بود. او در حالی دانش آموختهی رشتهی پزشکی بود که در طول عمر خود نه بیماری مداوا نموده و نه این رشته را تدریس کرده است. تألیفات او به طور کامل در رشتهی علوم انسانی بهخصوص ادبیات ایران و تصوف است ولی فوق تخصص فرقهشناسی و استاد اعظم تفرقهافکنی است.
⁉️حمایت از مشروطه به سبک انگلیسی
وی در دوران مشروطیت حامی مشروطهخواهان بوده و کتابهای «تاریخ ادبیات ایران»، «انقلاب ایران» و «یکسال در میان ایرانیان» را نوشته است در حالی که رشته ی تخصصی اش پزشکی بود؟! او همچنین یک چهرهی معروف فراماسونری بود و از طرف دولتی تفرقهافکن مانند انگلستان به ایران مأمور شده بود مدعی بود که هدفی جز خدمت به ادبیات ایران و حمایت از انقلاب مشروطه نداشته است .
ادوارد براون اگرچه در تألیفاتش اهداف سفرش به ایران را سه چیز معرفی کرده است: مطالعه در مورد امراض موجود در ایران، سیاحت و گردش، تکمیل زبان فارسی؛ اما بیش از آنکه بی تاب این اهداف باشد با فرقه های انحرافی و ضاله در ایران پیوند برقرار کرده و برای تقویت آنان تلاش می کرد.
شاهد مدعای دروغ بودن اهداف اعلامی براون اینکه او برخلاف این اهداف قبل از ورود به ایران زبانفارسی را مثل زبان مادری مسلط بود و در طول سفر، پزشک بودن خود را مخفی میکرد و هیچ اثر مکتوبی از او در مورد پزشکی و شناخت امراض در ایران وجود ندارد. مگر بهصورت جزئی و گذرا که آن هم از طب سنتی ایران یاد کرده است.
⁉️جهانگردی که مهمان شاهزادگان بود
بهعلاوه براون برخلاف توریستها و جهانگردان اوقات خود را با شاهزادهها و حاکمان شهرها و چهرههای معروف فراماسون در خانههای مجلل حاکمان شیراز، یزد و کرمان میگذراند و روزهای زیادی از اوقات خود در ایران را در منزل ماسونها، بابیها و بهاییها گذرانده و از بریانی و سفرهی حاکم شیراز، یزد و کرمان متنعم بوده است و در بدو ورود به هر شهر اول سراغ بابیها و بهاییها و حتی قبور آنان را میگرفته است و حتی از پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه- «آقای پولاک»هم کمتر با مردم عادی رابطه داشته است، از اینرو هدف ادوارد براون از سفر به ایران و تمرکز بر ادبیات و مسائل سیاسی ایران چیزی جز جاسوسی برای مزدوران انگلیسی نبود و آموزش و حرفه ی پزشکی پوششی برای فعالیت های جاسوسی وی بود.
براون -جاسوس و مأمور مخفی دولت انگلیس که از طرف دولت منادی تفرقه، یعنی انگلیس به ایران مأمور شده- دلش برای ادبیات و فرهنگ ایران نسوخته بلکه برای شناسایی و تقویت دوستان فراماسونر خود و تبلیغ و حمایت از فرقههای همگرا با سیاستهای استعماری انگلستان وارد ایران شده بود؛
🔰ادامه در بخش هفتم/پایانی🔰
🔰بخش هفتم/پایانی🔰
در واقع از روزی که در انگلستان مشغول فراگیری زبان فارسی شد، بورسیه سازمان اطلاعاتی انگلستان بوده و برای تحکیم سلطهی انگلستان بر ایران تربیت میشده است.
از فعالیت هاو اقدامات ضد اسلامی و ضد ملی وی میتوان به:
_حمایت از باستانگرایی و ترویج آیین زرتشت و ترسیم چهرهای نامطلوب از اسلام به منظور تشدید تضاد میان اسلام و زرتشت. وی در یزد، اول به سراغ موبدان زرتشتی رفت و حمایت همه جانبهی خود را از آنان اعلام کرد و سعی نمود تلاشهای«مانکجی هاتریا» را تکمیل نماید.
_علاوه بر بهاییت با فرقههای اسماعیلیه، شیخیه و دراویش نیز در ارتباط بوده و تقویت آنان در مقابل مذهب رسمی کشور یعنی شیعهی اثنیعشری و نوشتن کتب و مقاله در دفاع از این فرقهها نیز جزومأموریت او بوده است.
_سرقت و قاچاق نسخههای خطی به خصوص کتب عتیقه و گران قیمت به منظور تضعیف بنیهی فرهنگی و اسلامی کشور و قاچاق اشیای عتیقه به خارج از کشور
_انجام فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی مخرب در دوران مشروطه جهت انحراف نهضت مشروطه از اسلام و فرهنگ ملی
_برقراری رابطه با افراد فرهیخته و فرهنگی (که وابسته به جریان شوم فراماسونری بوده و یا با اهداف انگلیس در ایران هماهنگ بودهاند) بهمنظور زمینهسازی فرهنگی و اجتماعی سلطهی امپریالیستی انگلستان
⁉️ایران شناس یا مبلغ بابیت
اگرچه هریک از بخش های زندگی براون قابلیت بررسی انطباق با سیاست های استعماری روباه پیر را دارد اما بی شک یکی از مهمترین و در عین حال حساس ترین این سیاستها ایجاد و حمایت از فرقه ی ضاله ی بابیت و بهاییت است. استعمار انگلیس برای درهم شکستن مقاومت مردم کشورهایی نظیر ایران، یکی از ثمربخش ترین اقدامات را بی هویت کردن ایرانیان از طریق زدن ریشه های هویت بخش ایرانیان می دانست. ایجاد فرقه های انحرافی و گمراه همچون بابیت و بهاییت یکی از این راه ها بود.
ادوارد براون نیز به عنوان یکی از عوامل انگلیس تلاش کرد تا سهم خود را در زمینه تقویت این فرقه های ضاله ایفا کند. وی با جمع آوری و بازنویسی کتاب خاطرات «میرزا جانی کاشانی» از نخستین ایرانیانی که بوسیله ی علی محمد باب به انحراف کشیده شد؛ تلاش می کند تا تاریخ این فرقه ی استعمارساخته را احیاء کند. او در بخشی از مقدمه ی این کتاب که -قدیمی ترین کتاب بابیت است- از اینکه نتوانسته است متن کامل کتاب خاطرات را به دست بیاورد، ابراز تاسف می کند.
بسیاری از نویسندگان بهایی اشاره هایی به آنچه خدمات براون به بابیت نامیده اند؛ می کنند. تا جایی که برخی او را بابی مسلک می دانند از جمله در کتاب «نقطه الکاف» -خاطرات میرزا جانی شیرازی- که براون گردآورنده و نویسنده ی مقدمه ی آن است از او با عنوان «اقل العباد» نام برده می شود.
«عبدالحسین آواره» نویسنده ی بهایی و مولف کتاب «کواکب الدریه» که به بررسی تاریخ بهاییت می پردازد، از ملاقات براون با عباس افندی جانشین بهاءالله و بنیانگذار فرقه بهاییت در شهر عکا اشاره می کند. او خود نیز در مقدمه کتاب «نقطه الکاف» از سفرش به عکا برای دیدار با حسینعلی نوری معروف به بهاءالله و سفرش به قبرس و دیدار با یحیی صبح ازل (روسای دوفرقه ی اصلی بابیت) اشاره کرده و از دیدارش با صبح ازل اینگونه یاد می کند: "در قبرس قریب به پانزده روز ماندم و در این مدت هر روز به ملاقات صبح ازل می رفتم (...) و مداد به دست و سراپاگوش هرچه او می گفت یادداشت می کردم و هر شب با یک خزانه پر از معلومات مهمه و اطلاعات مفیده به منزل خود مراجعت می کردم."
⁉️خیابان ادوارد براون در تهران!
جاسوسی یک انگلیسی در ایران و همچنین تلاش او برای تقویت فرقه های منحرف شاید چندان اتفاق عجیب و غیرمنتظره ای نباشد اما ماجرا جایی اعجاب آور و غیرقابل باور می شود که یکی از خیابان های مرکز شهر تهران به نام این جاسوس طرفدار بابیت نامگذاری شده باشد! و در طول چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی این نام همچنان پابرجا باشد.
خیابان ادوارد براون نام یکی از خیابان های مرکزی تهران دقیقا چسبیده به دانشگاه تهران و بین خیابان کارگر و 16 آذر است. درست جایی که هر دانشجو که تصمیم به حضور در دانشگاه مادر ایران را داشته باشد، با آن روبرو شود! شاید 35 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی اکنون زمان آن رسیده باشد که تصمیم گیران شهر تهران به خصوص اعضای محترم شورای شهر اقدامی فوری برای پاک کردن این لکه ننگ از خیابان های تهران انجام دهند.
🔸منابع: خبرگزاری های فارس، دانشجو، حوزه نت، عبرتهای عاشورا، ک-اندیشه سبز زندگی سرخ، ک-تنهای شکیبا علی ابوالحسنی، ک- خاطرات من، ج۱، ک-خاطرات احتشام السلطنه...
✳️ @ShahidRabe
✳️ یکصدمین سالگرد بازتاسیس حوزه علمیه قم
نشست علمی زمینه ها و بسترهای سیاسی و فرهنگی بازتاسیس #حوزه_علمیه_قم
همراه با برخی پژوهشگران از جمله
❇️ دکتر #موسی_حقانی رئیس #پژوهشکده_تاریخ_معاصر
❇️ محمدحسن_رجبی پژوهشگر تاریخ معاصر
✅ زمان : سه شنبه 13 دی ماه 1401 ساعت 15 الی 17
https://www.aparat.com/TVTARIKH/live
ما را در فضای مجازی دنبال کنید؛
eitaa.com/iichs_ir
✳️ @ShahidRabe
📑 مقاله تحقیقی
💢 به بهانه ایام قمری صدور فرمان مشروطیت
✍ فرمان مشروطیت در تاریخ ۱۴ جمادی الثانی ۱۳۲۴ ه.قمری برابر با ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ ه.شمسی، درکاخ صاحبقرانیه، توسط مظفرالدین شاه صادر و امضاء شد.
🔴 عنوان مقاله: مخالفت [مرجع شهید علامه] شیخ فضلالله [نوری اعلی الله مقامه الشریف] با نهضتی که سر از سفارت انگلیس در آورد
🗂 نام پرونده : داستان نهضت مشروطه
🖋 نویسنده: رحیم نیکبخت
پژوهشگر تاریخ و عضو هیأت علمی دانشگاه تبریز
✍ کامل مقاله👇
http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=30416
✍ نسخه قابل 🖨 چاپ 👇
http://farsi.khamenei.ir/print-content?id=30416
🔸از: پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
✳️ @ShahidRabe
✍ به بهانه سالروز وفات حضرت ام البنین (س)، مادر بزرگوار حضرت عباس(ع)،
که #روز_گرامیداشت_مادران_شهدا نام گرفته، یادی می کنیم از مادر بافضیلتِ مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)
✍ بانوی فاضله، آسیه خانم، فرزند مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد تقی نوری (۱۲۰۱-۱۲۶۳ق)، است که از فحول علما و پیشوایان مذهبی عصر خویش بوده است. او خواهر محدث بزرگ شیعه، میرزا حسین محدث نوری، صاحب مستدرک الوسائل (دایی و پدر همسر مرجع شهید) است.
بانوی فاضله، (آسیه خانم) مراتب تحصیلی و کمال خویش را تحت نظارت و اشراف پدر گذراند. (تاریخ فوت، ۱۷ محرم ۱۳۰۲ق)
خاندان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله(ره)، از پدر بزرگوارش آیت الله ملا عباس نوری(ره) و جد مادری اش آیت الله العظمی میرزا محمد تقی نوری(ره) گرفته تا دایی و دیگر بستگانش، همه از عالمان بزرگ زمان خویش بودند. (به کتاب تنهای شکیبا، علی ابوالحسنی و نقباء البشر شیخ آقا بزرگ تهرانی، مراجعه شود)/رضوان الله تعالی علیهم
🔸منابع: ک، تنهای شکیبا/ویکی حج/خبرگزاری ابنا ...
✳️ @ShahidRabe