eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
260 ویدیو
351 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 شیخ شهیدِ مرجعیت، از منظر امام خامنه‌ای(حفظه الله) 👈بصیرتی که باعث شد تا الان مورد هجمه منحرفین باشد! ✳️ @ShahidRabe
🔳 به بهانه ۱۵ آذر سالروز درگذشت نویسنده و روشنفکر معاصر، از منصوبین امام راحل، زنده یاد شمس آل احمد (برادر مرحوم جلال آل احمد)🔰 ✍ سید شمس الدین و سید جلال الدین، فرزندان آیت الله سید احمد طالقانی(ره) و پسر عموی مرحوم سید محمود طالقانی بودند. شمس، از روشنفکران معاصر به شمار می رود. وی در دوران اوج گیری انقلاب اسلامی و پس از پیروزی آن، از جمله حامیان فکری و عملی آن بود و از همین روی نیز، راه خود را از بسیاری از همگنان خویش جدا کرد. وی پس از پیروزی انقلاب، از طرف امام راحل به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمد و همچنین، مدیر انتشارات رواق بود. شمس، همچون برادرش جلال، از مدافعان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بود و همچنین از ارادتمندان امام راحل و مقام معظم رهبری. شمس، روز یکشنبه 15 آذر سال 89 پس از یک دوره بیماری طولانی ریوی به دلیل ایست قلبی در بیمارستان فرهنگیان شهید باهنر درگذشت. جلال بیش از هر کسی بر زندگی و آثار او تأثیر گذاشته است و حتماً به همین دلیل است که پیش از پیروزی انقلاب و پس از آن، همه جا و به هر بهانه در آثارش از جلال گفته و خود در سایه ایستاده است. شمار زیادی از آثار زنده‏‌یاد جلال‏، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زیرنظر و به همت و کوشش او چاپ و منتشر شد و از این نظر نیز شمس حق بزرگی بر گردن دوستداران جلال و آثار او دارد و به همین اعتبار می‌‏توان گفت تاکنون هیچکس به اندازه او درباره جلال نگفته و ننوشته است. 🌹جهت شادی روحشان، الفاتحه مع الصلوات 📷 شمس (نفر سمت چپ) در کنار جلال آل احمد/۱۳۲۷ ش 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰 ✅ توصیه های امام خمینی(ره) به شمس آل احمد ✍ امام خمینی(ره) به عنوان شخصیتی موثر در تاریخ معاصر ایران، شناخت دقیقی از جریانات فکری روزگار خود داشت. ایشان جریان روز روشنفکری را می شناخت و با برخی از روشنفکران گفت و شنودهایی نیز داشت. از جمله افرادی که امام به نیکی از آنها یاد می کند، مرحوم جلال آل احمد است. آنچه در پی می آید سخنان امام در دیدار با شمس آل احمد در 26 اردیبهشت 1359 است که در آن به مسئولیت ها و وظایف روزنامه نگاران می پردازد. شمس آل احمد در آن دوران سردبیر روزنامه اطلاعات بود. بسم الله الرحمن الرحیم من با خانواده شما سابقه دارم. با مرحوم پدر شما آقا سید احمد، و با مرحوم آقا سید محمدتقی - خدا رحمتش کند که در خدمت اسلام فوت شد - سوابقی دارم. منتها آقای جلال آل احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیده ام. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشسته اند و کتاب ایشان – غربزدگی - جلو من بود. ایشان به من گفتند چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است. - یک همچنین تعبیری- فهمیدم که ایشان جلال آل احمد است. مع الأسف دیگر او را ندیدم. خداوند او را رحمت کند. شما را هم در تلویزیون گاهی می بینم. شما بهتر می دانید این اطلاعات و این کیهان وضعشان در سابق چطور بود، و حالا چگونه می باشد. مع الأسف همان طور که شما می دانید ما مبتلا به یک طایفه روشنفکر غربزده هستیم که هر اصلاحی در کشور بخواهد بشود نمی گذارند. در گذشته شاه نمی گذاشت، حالا اینها. اینان ولو همانها نباشند اما کار آن را می کنند. اگر ما بخواهیم یک روزنامه را بگوییم که به خط ملت باشید، تو روزنامه ای هستی که از ملت هستی و ملت هر چه می خواهد شما باید در روزنامه هایتان بنویسید، تا یک همچون صحبتی می شود و یک روزنامه ای که برخلاف مقاصد ملت و مقاصد اسلام است، و بی اذن هم منتشرمی شده، جلویش گرفته می شود یکدفعه می بینیم در روزنامه ها آن طایفه از روشنفکران شروع می کنند به اعتراض که خیر. خوب قلم آزاد است، اما هر قلمی؟! بیان آزاد است، اما هر بیانی؟! یک بیان است که یک مملکت را به دامن ابرقدرتها می اندازد. آیا این بیان آزاد است؟! این را ما بگوییم آزادی، که مملکت ما را به فساد بکشید؟! یک قلمی است که با صهیونیسم و امثال اینها روابط دارد. یک روزنامه ای که با بودجه آنها اداره می شود و خودشان تیراژی ندارند تا خود را اداره کنند. ما باید به اینها بگوییم آزاد هستید؟! کجای دنیا یافت شده که یک انقلابی بشود و اینهمه روزنامه داشته باشد؟ همه روزنامه ها را می بستند و یک، روزنامه ارگان خود حزب، مثلًا یا خود دولت را می گذاشتند باشد. کجای دنیا اینطور آزادی به مردم داده بودند که به مجرد اینکه انقلاب پیروز بشود همه به میدان بیایند و هر چه می خواهند به هر کس بگویند، و تا پنج - شش ماه هم هیچ کس به کسی حرف نزد، تا فهمیدند به اینکه اینها یک دسته ای هستند در داخل که با خارج مرتبط می باشند، و بر ضد کشور و مصالح کشور دارند عمل می کنند. باز هم ما بگوییم که شما آزادید؟! فقط به واسطه کلمه آزادی! باید حدود آزادی آن چیزی باشد که ملت می خواهد. نه اینکه بر خلاف ملت آدم آزاد است. خوب من آزادم، یک تفنگ هم دستم هست بزنم یک کسی را بکشم. این چه آزادی است؟ آزادی موازین دارد، و بحمدالله شما اینطور که من تا حالا دیده ام و حرفهای شما را شنیده ام از روی میزان حرف می زنید. حالا که در مؤسسه اطلاعات وارد شده اید باز هم همان میزانی که از آزادی پیش شما هست و همان میزانی که در نشریات می باشد، که باید نشریات در خدمت این ملت باشد، و نه بر ضد ملت، با کمال قدرت و پشتکار مشغول شوید. شما قدرتش را دارید. به شما کسی نمی تواند بگوید مرتجع هستید. دیگران اگر بخواهند کاری بکنند، ممکن است ارباب قلم یک همچون حرفی را به او بزنند. اما نسبت به شما نمی توانند این حرف را بزنند. شما با قدرت عمل کنید و این عناصری که بر ضد مسیر نهضت و انقلاب و مصالح کشورند تصفیه و پاکسازی نمایید. خداوند ان شاء الله شما را موفق کند ./سایت امام خمینی(ره)، کد مطلب 2336 از رک: صحیفه امام؛ ج 12، صص 298 - 300 🔰ادامه در بخش سوم/پایانی🔰
🔰بخش سوم/پایانی🔰 ✅ ، بازگشتی به شیخ شهید علامه فضل الله نوری(ره) ✍ نوشتاری از: مرحوم شمس آل احمد 🔰 تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی و فتوای «الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلواه الله علیه است» و همچنین زعامت و رهبری سیاسی چند تن از مراجع تقلید صدر مشروطیت، آیات عظام (همچون شیخ فضل الله نوری) نمونه های زنده تحرک روحانیت مبارز بود. اگر سلسله قاجار، ناچار شد تن به حکومت مشروطه بدهد، به علت پایداری مراجع روحانی بود. اما در تداوم انقلاب، روحانیت نقش مؤثر خود را از دست داد و عملاً از سیاست انزوا جست. دو علت عمده این انزوای سیاسی روحانیت، یا جدایی سیاست از روحانیت را باید در عوامل زیر جست: ۱- سیاست جهانی استعمار زمان، با فتوای میرزای شیرازی و تحریم تنباکو، در ایران مواجه با شکست شد. این ضربه، استعمار جهانی را متوجه نقطه مثبت منطقه کرد. این نقطه مثبت، نفوذ کلام بی رقیب روحانیت بود در توده مردم. آن چنان که حتی زنان حرم ناصرالدین شاه هم دیگر قلیان کشیدن و چاق کردن را ترک کردند. اگر طرف مذاکره سیاست استعماری دربار بود و اگر دربار، عامل زنده سیاست آن روز، حتی کلامش در اندرون و خانه خویش نفوذی نداشت، تنها چاره آن بود که روحانیت از این نفوذ کلام خلع شود. ۲- وقتی انقلاب مشروطه، به زعامت و رهبری انحصاری روحانیون، دربار را تا صحه و امضا گذاشتن به یک قانون، عقب نشاند، آن وقت این سئوال پیش آمد که آن قانون، چه قانونی باید باشد. آنچه بی تردید و یک قول، تمام روحانیون دوران می گفتند و در آن وحدت کلام داشتند، این بود که منصفانه و خداپسندانه نیست که تمایلات فردی یک تن به نام شاه، قانونیت داشته باشد. اما در این که چگونه تمایلاتی به جاست که قانونیت پیدا کند، بین روحانیت اختلاف سلیقه وجود داشت. و این اختلاف سلیقه در طی هشت ده ماه، تبدیل شد به اختلافات اصولی و اساسی. و روحانیت یکپارچه، منشعب شد به دو گروه: الف: گروه طالب مشروطه مشروعه؛ کسانی بر این باور بودند که هیچ تمایلی جز تمایل پروردگار نمی تواند قانونیت داشته باشد. و تمایلات پروردگار در کتاب آسمانی قرآن مدون است. قانون گذار اصلی و به حق، خداست. مجاهد شهید، حضرت شیخ فضل الله نوری، جلوه شناخته شده این نوع باورمندی بود. ب: گروه طالب مشروطه سلطنتی؛ کسانی که بعضاً، قرآن را قدر می گذاشتند. اما اداره جامعه را تنها با تکیه بر آن عملی نمی شناختند. شاید بین افراد این گروه آرا و افکار مونتسکیو و روسوی فرانسوی شیفتگانی یافته بود، افرادی که قانون را قراردادهای اجتماعی موضوعه می شناختند. قرادادهایی که باید بین افراد یک جامعه وضع و محترم و مجری شمرده شوند. تجلی این طرز تفکر، مجاهدان دوگانه، حضرات سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی، شناخته شده اند که به زعم من زیر سلطه فرزندان از فرنگ برگشته خویش بودند. بروز این اختلاف و شکاف، سیاست استعماری را که گوش خوابانده و مترصد بود، در کار آورد. و آنان به تشویق و تحریض روحانی زادگانی چون پسران طباطبایی و بهبهانی و روحانیون جوان و فرصت طلب آن زمان چون تقی زاده، سید ضیاء طباطبایی، شیخ علی دشتی، محمد تدین، یعقوب انوار و امثالهم پرداختند. وجه مشترک اینها، آن بود که شیفته تمدن مغرب بودند. و به نقاط ضعف روحانیت آشنا بودند، به پشتوانه پدران روحانی شان، بین مردم نفوذ کلام داشتند. با این ویژگی ها، دامن همت و خدمت به کمر زدند و آتش نفاق را بین مراجع روحانی سه گانه (که جرقه اش در اختلاف سلیقه اولی بین آنان راجع به تدوین و تنظیم قانون اساسی به وجود آمده بود) دامن زدند. و مآلا" شدند رجال زادگان به مشروطیت رسیده ای که وظیفه اساسی شان آن بود تا زهر یا تیزی قانون اساسی اولیه را بگیرند که تأکید داشت مصوبات مجلس باید مورد قبول پنج تن از نمایندگان مراجع تقلید باشد [که طرح مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، برای نظارت بر مصوبات مجلس بود]. انقلاب بهمن 1357 و حوادث پیروزمندانه سال اول انقلاب (تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی و تثبیت ولایت فقیه) نمی تواند دلیلی باشد بر حقانیت تلقی و برداشت آن گونه روحانیونی که در صدر مشروطیت قبول عام نیافتند؟ و این حوادث، ما را موظف نمی کند در قضاوت های قالبی مورخان مشروطه، که غالباً مقهور عواطف و احساسات و مجذوب ظواهر تمدن مغرب بوده اند، تجدیدنظری بکنیم؟ 🔸برگرفته از: کتاب جلال، "از چشم برادر" تألیف، شمس آل احمد ✳️ @ShahidRabe
📷 مرحوم شمس آل احمد، برادر جلال از نویسندگان متعهد و مردمی و از منصوبین امام راحل، در حال سخنرانی برای جمعی از طلاب حوزه علمیه قم، سال ۵۸ 📷 شمس آل احمد در آیینه تصاویر کاری از: شاهد توحیدی👇 http://www.iichs.ir/s/3507 ✳️ @ShahidRabe
🔳 به بهانه ایام ارتحال آیت الله سید محسن سلطان آبادی اراکی، معروف به آقا میرزا محسن عراقی، (اواخر جمادی الاول-اوایل جمادی الثانی در ۷۸ سالگی، به روایتی ۲۳ جمادی الاول) از علمای متنفذ و خَیّر عصر قاجار، از دوستان، یاران و همفکران مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) ✍ آقامحسن سلطان‌آبادی عراقی (اراکی)، فقیه و مجتهد شیعه سده ۱۳ هجری قمری بود. او از بزرگترین واقفان شهر اراک و عراق عجم به‌شمار می‌آمد. وی دایی حاج آقا ضیاء الدین عراقی(از مراجع نجف) و همچنین یکی از عوامل ماندگاری آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی(مؤسس حوزه قم، از شاگردان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری و استاد امام خمینی) در اراک و رونق حوزه علمیه اراک بود. در اراک فوت نمود و در قبرستان قدیمی شهر، به خاک سپرده شد. 🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🔶🔸 خاطره خطیب شهیر، مرحوم حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی فلسفی(ره) از آقا محسن عراقی(ره)🔰 در اينجا بي مناسبت نمي بينم تا خاطره ای مربوط به شیخ را كه برخي موثقين برايم نقل كرده اند بيان كنم: شيخ فضل الله نوري به دليل طرفداري از مشروطه مشروعه در شرايطي قرار گرفت كه به ناچار تهران را ترك كرد و در حضرت عبدالعظيم تحصن نمود. در اين ايام در مضيقه مالي قرار گرفت[او و اصحابش را که شامل چندین مجتهد بودند، عوامل غربگرا، تحت محاصره و مضیقه مالی و...قرار دادند]، ولي آن بحران را به خوبي از سر گذرانيد. در آن زمان شايع شد كه از نقطه مجهولي براي ایشان کمک مالی فرستاده مي شود و هيچ كس هم نمي دانست كه آن پول چگونه و از كجا آمده است. پس از گذشت ساليان دراز از ماجراي مشروطه، مرحوم حسين خاكباز، آخرين فرزند بلاواسطه مرحوم آیت الله حاج آقا محسن اراكي، براي من نقل كرد كه آن پول را مرحوم پدرم كه در امر زراعت فعاليت مي كرد و املاك زراعی قابل ملاحظه اي داشت و قسمتي از آنها را نيز وقف نجف اشرف و تحصيل طلاب نموده بود، به طور محرمانه براي شيخ فضل الله[که با یکدیگر دوستی دیرینه ای داشتند] مي فرستاد، زيرا او نيز طرفدار مشروطه مشروعه بود و احساس مي کرد كه شيخ در معرض خطر كشته شدن قرار گرفته است، به همين دليل به همراه پول يك بيت شعر هم روي كاغذ كوچكي نوشت و توسط حامل پول برايش فرستاد، متن شعر اين بود: من نمي گويم سمندر باش يا پروانه باش چون به فكر سوختن افتاده اي مردانه باش[۱] [۱]خاطرات و مبارزات زبان گویای اسلام فلسفی، صص۳۶۴-۳۶۳، (گفتنی است، مخالفت مرحوم آقا محسن عراقی با مشروطه در اصل متوجه غربزدگی بود که در پوشش عنوان مشروطه و آزادی ترویج می شد. علی ابوالحسنی، ک، خانه بر دامنه آتشفشان، ص ۸۹) ✍ لازم به توضیح است که پیکر مطهر پدرِ امام راحل، شهید آیت الله حاج سید مصطفی موسوی رضوان الله تعالی علیه، مجتهد منطقه خمین، از شاگردان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، که توسط خوانین ظالم به شهادت رسید به اراک انتقال داده شد و پس از تشییع باشکوه توسط مردم، در قبرستان اراک، محل فعلی سر قبر آقای معروف (-اراکی) به عنوان امانت دفن می شود. مدتی بعد جنازه والد امام به نجف اشرف حمل و در وادی السلام دفن شد ولی متأسفانه نشانی دقیقی از مزار ایشان در دست نیست. 🔸منابع دیگر: پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران(مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی)/پایگاه اطلاع رسانی صدا و سیمای استان مرکزی/ كتاب، پنجاه و یك عریضه و حكم شرعی، امید رضایی/مشرق نیوز/سینما پرس/ تبیان، عطاالله باباپور/پرتال جامع امام خمینی/جماران نیوز... ✳️ @ShahidRabe
‼️برای نخستین بار! ‼️با مرجع شهید آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله الله نوری ، اعلی الله مقامه الشریف آشنا شوید🔰 ✍ میرزا علی هسته‌ای اصفهانی از عالمان بزرگ اصفهان از نزدیکان، شاگردان برجسته و امین مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بود و در نهضت مشروطه در معیت ایشان وفادارانه شرکت جست. میرزا علی با نظر شیخ، در بیت ایشان ساکن و امورات دفتر معظم له را عهده دار شد. وی، فرزند محمد، فرزند علی، فرزند محمدرضا، فرزند شیخ زین‌الدین فرزند عین علی در اصل اهل خوانسار بود که در سال ۱۲۵۰ ش. در «هَسْتان»، حومه اصفهان، در خانواده‌ای ریشه‌دار و متدین دیده به جهان گشود. جدش آقا محمدرضا از عالمان و فقیهان بزرگ اصفهان بود که در نهم ربیع الاول ۱۲۰۲ ق وفات یافت و در قبرستان تخت فولاد نزدیک بقعه آقا محمد بیدآبادی دفن شد. جد دیگرش، شیخ زین‌الدین، از عالمان بزرگ بود و مدتی امامت جمعه اصفهان را بر عهده داشت که در سال ۱۱۶۷ ق در قبرستان آب بخشان به خاک سپرده شد و بقعه کوچکی داشت. شیخ زین الدین، که اهل عرفان بود و در خوانسار زندگی می‌کرد، مورد طمع ورزی صوفیان قرار می‌گیرد و مقام «قطب» به او پیشنهاد می‌شود، ولی او نمی‌پذیرد. مراتب فضل و کمال شیخ زین‌الدین چنان بود که علامه مجلسی دامادش، میر محمدصالح خاتون آبادی‌ را به خوانسار فرستاد تا او را به اصفهان دعوت کند که شیخ می‌پذیرد و علامه مجلسی سمت «شیخ الاسلامی» اصفهان را به وی واگذار می‌نماید. 🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰 پدر میرزا علی هسته‌ای، در همان دوران کودکی، آثار هوش، ذکاوت و حافظه فوق العاده‌ای را در فرزندش مشاهده می‌کند و به تربیت و تعلیم او همت می‌گمارد. او مقدمات ادبیات عرب، زبان فارسی و کتاب‌های متداول دینی آن عصر را به خوبی فرامی‌گیرد و در جوانی، در ادبیات عرب سرآمد طلاب می‌شود. میرزا علی دروس فقه، اصول و منطق را از استادان مشهور زمان خویش، در نهایت دقت و جدیت می‌آموزد؛ به طوری که در فاصله کوتاهی، به تدریس دروس سطح در حوزه علمیه اصفهان می‌پردازد. وی سپس در درس خارج فقه و اصول عالم مشروعه خواه آیت الله حاج سید محمدباقر درچه‌ای اصفهانی، از مجتهدان به نام و مشهور اصفهان و از همفکران علامه شیخ فضل الله نوری حضور می‌یابد و مورد توجه استادش قرار می‌گیرد. هر چند او دوست داشت برای تکمیل تحصیل خود به نجف اشرف برود، اما از یک سو آوازه علمی‌ و معنوی میرزا حبیب الله رشتی (م ۱۳۱۲ ق) که محضر درس وی مجمع عالمان و فقیهان بود، و از سوی دیگر مشکلات مادی موجب شد تا پس از مشورت با استادش آیت الله درچه‌ای و بنابر توصیه دیگر استادان اصفهان، خصوصاً عالم مشروعه خواه جهانگیرخان قشقایی، به تهران رهسپار شود و در درس استاد معروف و برجسته خویش آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه حاضر گردد. 🔸جذب درس و معنویت شیخ شد وی می‌گوید: به درس شیخ فضل الله نوری،(از شاگردان ممتاز وارثان علم و سیاستِ شیخ الاعظم انصاری، یعنی میرزای رشتی و میرزای شیرازی) رفتم. هنگامی‌که ایشان «بحث ترتب» اصول را تدریس می‌فرمود، بنده از انتهای مجلس نظراتی مطرح کردم. شیخ جوابی فرمود. بنده بر جواب ایشان پرسشی نمودم و این امر تا چند مرتبه تکرار شد. شیخ پرسید: تو میرزا علی اصفهانی نیستی! عرض کردم: بله. فرمود: بعد از درس نروید! پس از درس، به محضرش شرفیاب شدم. فرمود: چه وقت است آمده‌ای. عرض کردم: چند روزی بیش نیست. فرمود: کجا منزل کردی. گفتم: در یک کاروان سرا. هنگامی‌که محل اقامتم را دانست، خادمی را فرستاد تا از کاروان سرا اثاث مختصر مرا بیاورد و اتاقی هم در بیت شریفش در اختیارم گذارد. 🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰 میرزا علی هسته‌ای وقتی به جلسات درس مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) می‌رفت، استاد و جلسه درسی او را، سرآمد همه می‌دانست و از این که استاد می‌توانست حق مطالب را به شایستگی ادا نماید، بسیار لذت می‌برد. استاد نیز از نظرات اساسی و پرمحتوای شاگرد، مسرور می‌گردید؛ اما جریان مشروطه پیش آمد و جلسات درس تداوم نیافت. شیخ، در اوایل نهضت، با مشروطیت موافق بود و از بنیانگذاران آن؛ اما بعد از آن که فهمید دسایسی در کار است، آن را مقید به مشروعه کرد که با مخالفت و جنجال عوامل نفوذی استعمار مواجه شد و آنان به دشمنی با شیخ و پیروان او پرداختند و او را متهم به استبداد و مطالب دیگر نمودند. میرزا علی خط زیبایی داشت و در آن گیرودار غالب مکاتبات با خط خوش ایشان صورت می‌پذیرفت. از آن جا که او دارای فهم و هوش سرشاری بود و وقایع سیاسی را به خوبی درک می‌کرد، مشاوری امین و یاوری دلسوز برای علامه شیخ فضل الله نوری بشمار می‌آمد و تا آخرین لحظات حیات شیخ، او را یاری کرد. فرزند مرحوم، حجة الاسلام مهدی شیخ زین الدین (هسته‌ای اصفهانی) در این باره می‌نویسد: «مرحوم آیت الله والد، محرم اسرار حاج شیخ فضل الله بود و رتق و فتق امور داخلی و تقریر مکاتبات و ترتیب دادن ملاقات رجال با شیخ شهید را به عهده داشت.[مسئول دفتر شیخ بود]. مقدمات محاکمه شیخ که فراهم آمد. شیخ کلیه طلاب وابسته به خود را مرخص فرمود و هر یک را به شهر خودشان فرستاد و فرمود: بعد از من شما را دستگیر و شکنجه می‌کنند و به قتل می‌رسانند؛ چرا که میل نداشت کسی به خاطر حمایت از او کشته شود؛ هر چند شیخ، خود هراسی از شهادت نداشت. یکی از خادمان بیت شیخ می‌گفت: شبی که فردای آن شیخ را دار زدند، شیخ مرا طلبید و دستور داد تا نامه‌هایی را که مردم برایش نوشته‌اند جمع کنیم. ما همه را جمع کردیم و در صندوق ریختم و به کمک حاج میرزا علی صندوق را در آب انبار انداختیم؛ شیخ می‌فرمود، بعد از من این نامه‌ها باعث گرفتاری مردم می‌شود. در همان شب، شیخ به پدرم فرمود که حتماً باید به اصفهان برود؛ زیرا پدرت تلگراف کرده و نگران است. در آن موقع یکی از آقایان برای شیخ پیام داده بود که به آقا بگویید اگر مخالفت کنید، شما را خواهند کشت. پدرم چون اصرار شیخ را در رفتن می‌بینند با قلبی پردرد و چشمی‌اشکبار با شیخ خداحافظی می‌کند و شبانه عازم اصفهان می‌شود. صبح زود که مهدی فرزند ناخلف و طرد شده شیخ با چند مسلح برای بردن شیخ به پای چوبه دار آمده بود، از روی غضب، از شیخ می‌پرسد: میرزا علی را کجا فرستادی! برخیز و برویم برای دار! آیت الله هسته‌ای اصفهانی، با اصرار شیخ و با لباس مبدل، تهران را به قصد اصفهان ترک کرد و به منزل پدری رفت. دو روز در آن جا مخفی بود تا این که خبر شهادت شیخ به اصفهان رسید. ایشان با اندوه فراوان و با لباس مبدل عازم نجف گردید. چون به کاظمین رسید و در یک کاروان سرا ساکن شد؛ دو افسر انگلیسی وارد شدند و یکسره به اتاق ایشان مراجعه کردند و عکسی را که با خود داشتند با او تطبیق کردند. سپس او را به سفارت ایران در بغداد[که در اختیار مشروطه چیان غربگرا بود] تحویل دادند! ایشان را بدون بازپرسی و محاکمه به سردابی تاریک که ۴۰ پله داشت، منتقل و وی را به زنجیر کشیدند. خبر دستگیری و زندانی شدن آیت الله هسته‌ای به اصفهان و به خانواده‌اش می‌رسد. سرانجام با اعتراضات مردمی، سفارت مجبور به آزادی میرزا علی می‌شوند. میرزا علی بعد از آزادی از زندان، بغداد را به مقصد نجف ترک کرد. وی در جوار حرم مطهر حضرت امام علی علیه السلام رحل اقامت افکند و در محضر آیت الله سید محمدکاظم یزدی صاحب عروةالوثقی به فراگیری دروس خارج فقه و اصول به مدت ده سال پرداخت. میرزا علی از نزدیکان و یاران خاص آیت الله یزدی که از دوستان و همفکران مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری بود، بشمار می‌رفت. لطف و عنایت صاحب عروة به میرزا علی، به قدری بود که در یکی از سال ها وی را همراه فرزندانش، به مکه فرستاد. هسته‌ای می‌گفت: مشروطه چیان غربگرا به آیت الله یزدی خیلی اعتراض و حمله می‌کردند. یک بار که در محضر ایشان بودم، بعضی از اینها پرسیدند: چرا شما با مشروطه مخالفید؛ ایشان فرمود: «هر ادعایی را که می‌خواهید بفهمید تا چه حد حقیقت دارد، دقت کنید در هواداران و کسانی که سنگ آن را به سینه می‌زنند. من هواداران و دوستداران مشروطه را جز اشخاص مجهول الهویه و بیکار و درس نخوان و هوچی گر، کس دیگری نمی‌بینم». هسته‌ای در مدت اقامت در نجف اشرف مبحث «تعادل و تراجیح» آیات عظام را با شیخ عبدالکریم حائری یزدی(مؤسس حوزه و از شاگردان شیخ شهید) و دروس دیگر را با مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری مباحثه می‌کرد. وی پس از حمله انگلیسی‌ها به عراق و آغاز آشوب در این کشور، از نجف به اصفهان بازگشت. 👈ادامه در بخش چهارم/ یک‌شنبه ۱۹ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ ادامه آشنایی با مسئول دفتر مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، اعلی الله مقامه الشریف 🔰👇👇
🔰بخش چهارم🔰 آیت الله هسته‌ای در حدود سال ۱۳۰۰ ش وارد اصفهان شد. در همان سال که سن شریفش متجاوز از ۵۰ سال بود و هنوز ازدواج نکرده بود، با علویه‌ای ازدواج نمود و در منزل خویش مجلس درسی قرار داد، که فضلا و طلاب محترم حاضر می‌شدند و ایشان نیز بر اساس کتاب عروة الوثقی مباحث را عنوان می‌کرد. وی مورد توجه و احترام همه عالمان و مردم اصفهان بود. از این رو، به توصیه و درخواست آنان، به منبر و وعظ پرداخت و از این زمان، اشتغالات منبری ایشان در اجتماعات و مجالس آغاز شد و تا پایان عمر آن بزرگوار ادامه یافت. میرزا علی به علت طلاقت زبان و شیرینی گفتار در اندک زمانی، آوازه نطق‌های آتشین و مؤثر وی به شهرهای اطراف آن رسید. مردم تهران نیز آن بزرگوار را دعوت کردند و این منبرها در اصفهان و تهران تا آخر عمر ادامه داشت. او می‌فرمود: آن گاه که به تهران آمدم و در مدرسه سپهسالار (مدرسه شهید مطهری) دعوت به منبر شدم، جمعیت موج می‌زد و سپس در مسجد امام خمینی بازار و سایر مجالس منبر می‌رفتم و کلیه وعاظ محترم و علمای اعلام، نهایت احترام را نسبت به من روا می‌داشتند. هسته‌ای، آثار خطی فراوانی داشت که بخشی از آن ها به همراه اجازات اجتهاد ایشان، در اثر حوادث زندگی مفقود شد و بخشی را که به امانت بردند، برگشت داده نشد! وی شرحی جامع بر کتاب «عقاید» علامه مجلسی نوشته است که در آن زمان به وسیله مرحوم امین التجار چاپ سنگی شد. او با داشتن مقام والای اجتهاد، منبر و ارشاد و هدایت جامعه را کسر شأن نمی‌دانست. او بیش از ۵۰ سال منبر رفت و بارها می‌فرمود: «منبر وظیفه است، نه شغل». از ایشان سؤال کردند که شما با این سن و سال و موقعیت ممتاز علمی، تا کی باید منبر بروید! فرمود: تا زمانی که حمد و سوره می‌خوانم! او هیچ گاه به فکر مسائل مادی نبود و در تمام مدت تبلیغ و روضه، مطلقاً از پول سخن به میان نمی‌آورد. با این که حافظه قوی داشت؛ مقید بود تمام ریزه‌کاری های منبر را بنویسد. او به غیر از اصفهان و تهران گاهی اوقات در سایر شهرها؛ نیز منبر می‌رفت. همواره به دعوت آیت الله حائری به قم مشرف و در مدرسه فیضیه برای عموم عالمان، بزرگان و طلاب سخن می‌گفت. آیت الله میرزا مهدی هسته‌ای اصفهانی فرزند ایشان می‌گوید: «وقتی که حضرت امام در تهران مستقر شد، به اتفاق جمعی از عالمان از جمله آیت الله استرآبادی، به محضر حضرت امام رسیدیم. ایشان تا مرا دید، فرمود: تو آقا مهدی نیستی! بعد فرمودند: در اوایل ورودمان به قم، مرحوم حاج میرزا علی آقا، به دعوت حاج شیخ (عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه و از دیگر شاگردان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ) به مدرسه حاج ملا صادق می‌آمد و برای طلبه‌ها درس اخلاق می‌گفت و من هم در آن شرکت می‌کردم. بیان شیرینی داشت». وی امر به معروف و نهی از منکر را همانند نماز واجب می‌دانست و معتقد بود که ما تا زنده‌ایم باید آن را بجا بیاوریم و این کار برای حفظ جامعه از فساد و حفظ محیط اسلامی ‌ضروری است. حاج آقا مجتهدی تهرانی می‌نویسد: بعضی‌ها بر این باورند که با امر به معروف کار پیش نمی‌رود؛ باید سکوت کرد، ولی حضرت آیت الله میرزا علی هسته‌ای در جواب این گروه و با این تفکر و بی تفاوتی و بی خیالی آنان با همان لهجه اصفهانی خود می‌فرمود: «می‌گویید پیش نِمیرِه. یک غُرّ و غُرّی، یک لُند و لُندی، یک نُچّ و نُچّی بکنید تا بفهمند که شما ناراحت هستید و شاید در آن ها اثر بکند. گاهی اوقات اگر نیاز باشد خودت را بزن تا دیگران بفهمند که اشتباه کرده‌اند. اگر در مجلس، گناهی شد، بلند شو و برو. اخم کن و ناراحت شو. خلاصه کاری بکن که بفهمند تو ناراحت شدی». هسته‌ای معتقد بود اهل علم نباید وقت خویش را تلف کنند؛ بلکه باید برای رسیدن به مقاصد عالی و نیل به قله‌های رفیع کمال، از هر فرصتی استفاده نمایند و خود بدین سخنان پای بند بود و در این زمینه خاطراتی را از برخی بزرگان نقل می‌کرد. فرزند ایشان میرزا مهدی هسته‌ای، می‌گوید: «مرحوم پدرم با آیت الله حاج عبدالکریم حائری هردو از شاگردان شیخ شهید بودند و هم بحث، پدرم می‌فرمود؛ در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در منزل آن مرحوم(حاج شیخ عبدالکریم) مباحثه می‌کردیم. مقداری از شب گذشته بود که عرض کردم حرم و زیارت مشرف نمی‌شوید؛ مردم همه شب در حرم مطهر مشغول ضجه و ناله و گریه و زاری‌اند. فرمود: حاج میرزا علی! بهترین عبادت در شب‌های قدر، مذاکره علم است که ما مشغولیم. 🔰ادامه در بخش پنجم🔰
🔰بخش پنجم🔰 آیت الله هسته‌ای با مسائل زمان خویش شجاعانه برخورد می‌کرد. در سال‌های ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۸ ش که به فرمان رضاخان، کشف حجاب زنان و مسئله اتحاد شکل مردان، در مجلس شورای آن زمان تصویب و اجرا گردید، ایشان را برای منبر به دماوند دعوت کردند. مجلس مملو از جمعیت بود و چادر و حاجبی بین مردان و زنان وجود نداشت. ایشان دستور می‌دهد که بین زنان و مردان پرده‌ای قرار دهند تا مردان، زنان را نبینند. این موضوع به تهران و رضاشاه گزارش شد. او فرمان می‌دهد که واعظ را بیاورند. تابستان بود ایشان را از دماوند آوردند. زمانی که شاه در کاخ مرمر وی را دید، او را شناخت و می‌دانست که او از یاران نزدیک مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری بوده است.(در آن دوران رضاخان از قزاق‌ها بود) رضاخان می‌گوید: میرزا علی! هنوز به شلنگ و تخته می‌زنی. شنیدم در دماوند، دستور داده ای که بین زن و مرد چادر و پرده باشد. نمی‌خواهی به عراق بروی. آیت الله میرزا علی هسته‌ای با حاضر جوابی می‌گوید: «خیلی آرزومندم». آن گاه او به رئیس نظمیه وقت، دستور صدور گذرنامه‌ای را داد و با خانواده همگی به عراق رهسپار شدند. آیت الله هسته‌ای معتقد بود، طلبه و روحانی باید از افراط و تفریط در کلیه امور به دور باشد و تقدس آنان باید به اندازه‌ای باشد که لطمه‌ای به خودش و اطرافیان نزند. ایشان خصوصاً در درس اخلاق هشدار می‌داد که طلاب باید رگ مقدسی داشته باشند؛ یعنی علاوه بر درس، هم باید اهل نوافل، مستحبات، تعقیبات و تلاوت قرآن باشند و هم مزاح و شوخی کنند؛ ولی همه این امور باید به اندازه و اعتدال باشد. آن وقت این جمله را به طلاب می‌فرمود: «آقایان محترم! همان طوری که بادبادک بدون دنباله بالا نمی‌رود، نماز هم بدون تعقیبات بالا نمی‌رود.» و از عواقب افراط در تقدس، کسانی بودند که نه تنها از طلبگی بیرون رفتند، بلکه عاقبت به خیر هم نشدند. ایشان واعظی شیرین بیان و گوینده ای طلیق اللسان و حاضر جواب بود؛ ضمن آن که واجد مقام اجتهاد و فقاهت نیز بود و در منبر او (در عصر آیت الله العظمی ‌حائری یزدی) در قم، مراجع و علما هم شرکت می‌کردند. او با مهارت، در منبرها از تمثیل و حکایت استفاده می‌کرد؛ به طوری که عموم شنوندگان را به شدت تحت تأثیر قرار می‌داد. آیت الله نظری منفرد می‌گوید: من ایشان را ندیده بودم؛ ولی بارها از بزرگانی شنیدم که ایشان لیاقت مرجعیت را داشت. وی منبر رفتن را عار نمی‌دانست و دینداری خیلی از مردم مسلمان به خاطر وجود چنین فقیهان بزرگواری بود که با فروتنی برای عموم مردم منبر می‌رفتند و به هدایت و ارشاد و تهذیب نفوس می‌پرداختند. من از زبان بزرگانی که او را دیده بودند شنیدم که او مهارت فوق العاده‌ای در خنداندن و گریاندن مردم در آنِ واحد داشت؛ مثلاً مسئله‌ای را می‌گفت که باعث خندیدن حضار می‌گردید، آن وقت هنوز لبخند آنان خاتمه نیافته، مطلبی را می‌فرمود که حضار شروع به گریه می‌کردند. هسته‌ای، همواره خود را خادم و روضه خوان خاندان اهل بیت علیهم السلام می‌دانست. او در آخرین سفری که در حقیقت باید آن را تبعید رضاخان نامید، بعد از سفر به نجف، از طریق دریای سرخ عازم مکه بود که به مدت دوازده روز با زن و فرزندانش، گرفتار طوفان دریا می‌شود، وی در حالی که وحشت، ساکنان کشتی را فراگرفته بود، بر خلاف همه، آرام بود و می‌فرمود: «اهل بیت علیهم السلام نوکرشان را فراموش نمی‌کنند».او مدال ایمان را، ولایت می‌دانست و می‌فرمود: «اسلام بدون امام علی علیه السلام، هیچ قیمت و ارزش ندارد؛ ارزش دین به ولایت خاندان پیامبر است.» او می‌فرمود: «من به برکت خاندان پیامبر همه چیز دارم؛ نه حسرتی دارم و نه کمبودی». آن وقت، نتیجه می‌گرفت که حسادت افراد، ریشه در حسرت و کمبودها دارد؛ چون حسرت هاست که حسد می‌آورد. حسد در جایی است که شخص خودش را کم ارزش می‌داند؛ کسی که سرمایه ولایت را داشته باشد، ثروتمند است. با این وجود، حسرت و حسد به همنوع معنا ندارد. آن بزرگوار مقید بود نافله شب را بخواند. فرزند وی می‌گوید: «مرحوم والد، گاه دعای ابوحمزه ثمالی را از حفظ، در قنوت نماز وتر می‌خواند و هیچ گاه نماز شب را ترک نکرد». وفات آیت الله میرزا علی هسته‌ای در سال ۱۳۴۷ ش در ۹۷ سالگی و در اصفهان رحلت کرد و روحش در جوار رحمت الهی آرام گرفت. پیکر پاک ایشان پس از تشییع باشکوهی در اصفهان، به قم انتقال یافت و بعد از اقامه نماز توسط آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی در شمال قبرستان شیخان دفن شد. پس از ارتحال، مجالس فراوانی در اصفهان، تهران، قم و نجف اشرف از سوی عالمان و گروه‌های مختلف مردم برای وی برگزار شد. 🔸محمدتقی ادهم نژاد لنگرودی، ستارگان حرم، جلد ۱۷، صفحه ۱۲-۲۶. 🔰ادامه در بخش ششم🔰
🔰بخش ششم🔰 🔸توضیحات، منابع: هستان، دهی است از دهستانِ «جِی» در حومه اصفهان که آب آن از زاینده‌رود و چاه تأمین می‌شود و محصول عمده‌اش غله، پنبه و میوه و تعداد سکنه آن ۱۴۸ نفر است (لغت نامه علی اکبر دخو اشتهار به دهخدا، ص ۲۰۷۵۷)./دانشنامه اسلامی/ویکی اهل البیت/تذکرة القبور، یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی، ص ۳۰۴، چاپ دوم ثقفی اصفهان، رجال اصفهان، ملا عبدالکریم جزی، ص ۱۰۳./میر محمدصالح خاتون آبادی (۱۱۱۶ ق) عالم فاضل و جلیل القدر، داماد و شاگرد ملا محمدتقی مجلسی و علامه محمدباقر مجلسی، شیخ الاسلام و امام جمعه اصفهان و صاحب تألیفات گوناگون. ر.ک: تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی، ص ۳۸۶./مصاحبه نگارنده با آیت الله حاج میرزا مهدی شیخ زین‌الدین، معروف به هسته‌ای اصفهانی./گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج ۲، ص ۴۲۶؛ آیینه دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، ص ۳۱۸؛ تذکرةالقبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی، ص ۲۹۵./ یکی از سخنرانی‌های ایشان، تحت عنوان «بررسی و کاوش دینی» در مجموعه گفتار وعاظ از محمدمهدی تاج لنگرودی (وعظ)، ج ۳، ص ۳۳۹ به چاپ رسیده است./دست نوشته‌های آیت الله میرزا مهدی هسته‌ای اصفهانی./گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۴۲۷./آداب الطلاب، شاکر برخوردار فرید، چاپ اول، بهمن ۱۳۷۹، ص ۲۷۴./ آداب الطلاب، ص ۱۸۹-۱۸۶./گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۴۲۶. ✳️ @ShahidRabe
📑 🔰 ✍ به بهانه ایام قمری انتشار مطالب توهین آمیز نسبت به ساحت مقدس مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)، در نشریه دین ستیز صوراسرافیل(ارگان سوسیالیست ها در عصر مشروطه)/ ۱۵ جمادی الاول ۱۳۲۵ ق ✍ بررسی ماهیت جهانگیر شیرازی(مدیر هفته نامه صوراسرافیل، سوسیالیست و عضو انجمن های مخفی فراماسونی) و علی اکبر دخو(معروف به ، سردبیر هفته نامه صوراسرافیل، اشتهار به وابستگی به فرقه های بابی ازلی)، که قلم مسموم وی و توهین های وقاحت آمیزش نسبت به دین و اعتقادات مذهبی، باعث شد در مقطعی از ترس خشم مردم، از کشور فرار کند! ⁉️به راستی رژیم دیکتاتوری و وابسته پهلوی، با چه انگیزه ای و برای رسیدن به چه هدفی، مأموریت نوشتن لغت نامه ایران را به هجو نویس دین ستیز، علی اکبر دخو(دهخدا) سپرد!!!؟ در میان سطور حجیم این لغت نامه چه مطالبی گنجانده شد، که نباید می شد!؟ و چه مطالبی باید گنجانده می شد، که نشد!؟... ✍ آشنایی با ماهیت دهخدا در چهار پرده، بعلاوه بررسی هفته نامه دین ستیز صور اسرافیل 👈 کامل مطلب در ۱۰ بخش 🔰👇👇 https://eitaa.com/shahidrabe/6305
✍ هر سه‌شنبه، بارگذاری سلسله وارِ کتاب فاجعه قرن، تألیف پژوهشگر فقید، استاد جواد بهمنی 🔰قسمت‌ ۴۰👇👇
🔴 ادامه سیدحسن تقی‌زاده ⏪ قسمت‌ ۴۰/ تقی‌زاده در فرنگ! 📕 کتاب فاجعه قرن، تألیف پژوهشگر فقید، استاد جواد بهمنی ✳️ @ShahidRabe