eitaa logo
🌹شهید ابوالفضل راه چمنی🌹
125 دنبال‌کننده
445 عکس
308 ویدیو
3 فایل
شادی روح شهید راه چمنی صلوات ولادت :1364/12/2 شهادت:1395/1/18 #محل_شهادت: سوریه. استان حلب مزار مطهر: پاکدشت روستای ارمبو.گلزار شهدای ارمبو
مشاهده در ایتا
دانلود
یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها و روز دختر مبارک باد. 🌷🌷 @shahidrahchamani
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام و درود خدمت شما مخاطبان بزرگوار که رنگ و بوی شهدای به خود گرفته‌اید امشب بخش دیگری از خاطرات شهید بزرگوار ابوالفضل راه چمنی را تفدیم شما می‌نماییم
📖صندوقچه گل رز 📜صفحه ۱۳۳-۱۳۴ نزدیک آمدن دایی از سوریه بود و همه چشم به راه بودیم. دایی ابوالفضل زنگ زد و به مادرم گفت که گوشی را بده امیر حسین از شنیدن صدایش خوشحال شدم و پرسیدم: «دایی! کجایی؟» گفت: « دارم زیارت میکنم.» گفتم: «دایی! می دانم سوریه هستی!» گفت: «اینجا هم می جنگم و هم زیارت میکنم.» ضدایی توی همان سفر شهید شد. خبر را اول به پدرم داده بودند. دیدم پدرم رنگ چهره اش سرخ شد اما خودش را کنترل کرد که پیش ما گریه نکند چشمانش پر از اشک شد؛ رفت توی اتاق و خودش را با مرتب کردن لباس ها مشغول کرد که ما متوجه نشویم. بعد من را صدا کرد میخواست خبر شهادت دایی را به من بگوید، اما گریه اش شدت پیدا کرد با صدایی خفه طوری که مادرم نشنود، خبر شهادت دایی را به من داد. خیلی خبر تلخی بود اصلا نمی توانستم باور کنم بغض گلویم را گرفت و اشکم سرازیر شد به حیاط رفتم صورتم را لای دستانم پوشاندم و گریه کردم. دنیا برای من خیلی بی ارزش شده بود. داغدیده و گیج و منگ مانده بودم که چه کنم نیم ساعت نشد که زن عمویم آمد. مادرم متوجه قضیه شده بود. گریه می کرد. نمی دانستم باید چکار کنم رفتیم خانه ی پدر بزرگ و مادر بزرگ تا برایم ممکن بود از گریه خودداری کردم ولی بغض وحشتناکی گلوی ام را فشار می داد. تحمل سکوت را نداشتم دلم میخواست فریاد بزنم و دایی ابوالفضل را صدا کنم. شب خانه ی پدر بزرگ ماندم و تازه فرصت پیدا کردم درست و حسابی گریه کنم. سرم را گذاشتم روی پای پدرم و زارزار گریه کردم انگار همه منتظر یک تلنگر بودند. که دوباره گریه کنند یک هو دیدم صدای همه ی اهل خانه بلند شد؛ همه زدند زیر گریه، دایی من برای ما دری از درهای بهشت و الگوی همه مان بود. امیر حسین طالبی راد خواهر زاده شهید همسرم تلفن زد و گفت توی فضای مجازی جست و جو کن؛ ببین ابوالفضل طوری اش شده؟ میگویند مجروح شده و او را به مسجد آورده اند.» با خودم گفتم اگر مجروح شده پس چرا آورده اند مسجد؟ شکی توی دلم به وجود آمد. دلم شور افتاد. یاد سیزده فروردین افتادم آن روز ابوالفضل زنگ زد، ولی رفتارش مثل همیشه نبود. هر زمان تماس میگرفت در حد یک احوال پرسی ساده، صحبت می کردیم اما آن روز که زنگ زد خیلی صحبت کردیم. بعد گفت: «گوشی را بده به امیر حسین با پسرم هم خیلی صحبت کرد بعد به او گفت: «گوشی را دوباره بده به مامان.» از این کارش جا خوردم دوباره با من حرف زد. حس مبهمی به من می گفت که اتفاقی دارد می افتد؛ و لابد ابوالفضل دلیلی دارد که این طور صحبت را طولانی میکند بعدها که دوستانش آمدند گفتند که گرفتار شده بودیم و نزدیک بود همان روز شهید شویم. ابوالفضل گفته بود دعا کنیم امروز شهید نشویم تا تعطیلی و شادی خانواده ها به هم نخورد. مات و مبهوت بودم که همسرم آمد و یکراست رفت توی اتاق در اتاق را آرام باز کردم دیدم در کمد را باز کرده اما ندیدم دارد چه کار می کند. امیر حسین را صدا زد. او هم رفت داخل اتاق بعد بلند بلند گفت: « مرضیه آماده شو برویم ملاقات ابوالفضل.» جرأت نمی کردم توی فضای مجازی خبری از ابوالفضل بگیرم. چند دقیقه که گذشت امیر حسین در حالی که دستانش را روی صورتش گذاشته بود رفت توی حیاط، آماده شدم و سوار ماشین شدیم رفتیم منزل پدرم. اما چشمان همسرم و امیر حسین هر دو قرمز شده بود شستم خبردار شد که چیزی را دارند از من پنهان میکنند؛ در زدیم یادم نیست کی در را باز کرد پدر و مادرم هم رفته بودند مشهد و آن موقع توی راه بازگشت بودند آرام و بی صدا روی مبل نشسته بودم که زنگ زدند. امیر حسین در را باز کرد زن داداشم بود تا به من رسید بغلم کرد و های های گریه کرد. اول متوجه نشدم که برای چه دارد گریه میکند. پرسیدم مگر ابو الفضل مجروح نشده است؟ گفت: «نه! شهید شده!» یک آن انگار تمام بدنم را زنجیر بستند همه ی بدنم به هم قفل شد. فقط نگاه می کردم یکی یکی اقوام، آشنایان و همسایه ها آمدند. ساعت دوازده نیمه شب هم پدر و مادرم با زن ابوالفضل از راه رسیدند. چه غوغایی شد! هیچ جوری نمی توانستم به خودم بقبولانم که داداش ابوالفضلم دیگر نیست. اصلا نمیخواستم به شهادتش فکر کنم. شدت این مصیبت داشت دیوانه ام می کرد. فردا که شد جمعی از مسئولین از سازمانهای دولتی آمدند؛ بعد رفتیم معراج شهدا داداش را تحویل گرفتیم و دفن کردیم وقتی خاک روی بدنش ریختند تازه متوجه شدم که دیگر داداش ابوالفضل را نخواهم دید. تازه بغضم راهش را پیدا کرد. نشستم و زارزار گریه کردم حالم خیلی بد شد، طوری که خانواده، نگران سلامتم شدند. خاطرات شهید بزرگوار مدافع حرم ابوالفضل راه‌چمنی🌹 به روایت از: «خواهر شهید» 🔸️ادامه دارد... ✍️نویسنده:هاجر پورواجد صندوقچه_گل_رز @shahidrahchamani
خدمت مخاطبان بزرگوار و همیشه همراه عرض سلام و ادب دارم. کتاب: "صندوقچه گل رُز" خاطرات شهید بزرگوار مدافع حرم ابوالفضل راه‌چمنی در نمایشگاه کتاب موجود است آدرس: مصلی، شبستان اصلی، راهروی ۲۶ غرفه ۶۷۱ نشر ۲۷ بعثت. مشتاق حضور گرم شما هستیم🙏 @shahidrahchamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🌹🥀 ممد،یعنی میشه یه روز مردم بفهمند ما چیکار کردیم😔 😭😭😭خدا یا به حق این شهیدان بصیرتمان را زباد وعملمان را خالص بگردان🤲 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.🤲 @shahidrahchamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️ بمیرم واسه اشکای مردونه‌ات 😔 تو باید بمونی و در نبرد نهایی، جشن بگیری پیروزیتون رو... 🌷🌷 @shahidrahchamani
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید نادر دیرین ✅ این نوای جان سوز شهید است که نه داد زد نه بالا پایین پرید نه دستی تکان داد فقط تمام عشق و ارادت پاک خود را از نای حزین خود سر داد. ببینید مجلس چگونه محو نوای جانسوز اوست. پیوند زیبای انقلاب خمینی با حماسه حسینی در مجالس شهیدان دیدنیست. این صداهای دلنشین بخش اعظمی از رسالت انقلاب را حفظ نمودند روحش شاد یادش ماندگار🌹 https://eitaa.com/joinchat/1531904647Ccc1c0abfbb
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 | لحظاتی از بازدید امروز رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب حضور آفتاب در نمایشگاه کتاب🌻 جای ما خالی 😔 https://eitaa.com/joinchat/1531904647Ccc1c0abfbb
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ! ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ! ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ..? ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ! ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ.. ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ! ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ بشقاب... 🌷🌷 @shahidrahchamani
هدایت شده از 
🌸🌿🌺🌿💐🌹🌿🌸 به نام خدا سلام دوستان فردا پنج شنبه غرفه نشر ۲۷ فروش با تخفیق پنجاه درصدی دارد. سه کتاب خیلی خوب هم جشن امضا دارد. بهترین فرصت است تشریف ببرید هم کتاب‌های بنده را😍تهیه کنید هم کتاب هدیه بگیرید. کتاب های بنده عبارتند از: پسر رنج پسران طلعت صندوقچه گل رُز https://eitaa.com/joinchat/1531904647Ccc1c0abfbb
هدایت شده از 
نمایشگاه کتاب: مصلی، راهروی ۲۶، غرفه شماره ۶۷۱ نشر ۲۷ بعثت نویسنده هاجر پورواجد https://eitaa.com/joinchat/1531904647Ccc1c0abfbb
هدایت شده از 
نمایشگاه کتاب: مصلی، راهروی ۲۶، غرفه شماره ۶۷۱، نشر ۲۷ بعثت نوبسنده هاجر پورواجد https://eitaa.com/joinchat/1531904647Ccc1c0abfbb
هدایت شده از 
نمایشگاه کتاب: مصلی، راهروی ۲۶، شماره غرفه ۶۷۱، نشر۲۷ بعثت نویسنده هاجر پورواجد https://eitaa.com/joinchat/1531904647Ccc1c0abfbb
سر دو راهی گناه و ثواب... به حب شهادت فکر کن... به نگاه امام زمانت فکر کن... ببین میتونی از گناه بگذری...؟! از گناه که گذشتی از جونت هم میگذری... 🌷🌷 @shahidrahchamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
🍃دلبری کن برای امام زمانت او یقینن خریدار هر طنازی‌ست🍃 سلام علیکم بزرگواران صبح آدینه شما به خیر لحظات‌تان سرشار از دعای زیبای امام زمان عجل‌الله ان‌شاالله🌿 https://eitaa.com/joinchat/1531904647Ccc1c0abfbb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب ولادت امام رضا (ع) یا امام رضا (ع) 🔴جهت سلامتی آیت الله رئیسی و تیم همراه "فقط دعا" 🌷🌷 @shahidrahchamani
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امشب در دیدار جمعی از خانواده‌های سپاهیان پاسدار که به مناسبت شب میلاد امام رضا(ع) برگزار شد، با ابراز تاثر از حادثه نگران کننده عصر امروز برای رئیس جمهور محترم و همراهان ایشان گفتند: امیدواریم خداوند متعال رئیس جمهور محترم و مغتنم و همراهان ایشان را به آغوش ملت برگرداند. همه برای سلامت این جمع خدمت‌گزار دعا کنند. ملت ایران نگران و دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمی‌آید. 🌷🌷 @shahidrahchamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منصوری: از نکات امیدوارکننده این است که دو تن از عزیزان در این پرواز با نیروهای امدادی ارتباط برقرار کردند و این نکته یعنی احتمالا حادثه شدت پایینی داشته است معاون اجرایی رئیس جمهور: نیم ساعت بعد از طی مسیر ارتباط بالگرد رئیس جمهور با دو بالگرد دیگر قطع میشود پس از این اتفاق دو بالگرد منطقه را جست و جو کردند نکته امیدوار کننده دیگر این است که محل حادثه تا شعاع دو کیلومتری توسط وزارت ارتباطات مشخص شده است 🌷🌷 @shahidrahchamani
دلم امشب به رواق و به زیارت باشد به امید کرم و اذن و شفاعت باشد رضا جان به جوادت همه داریم قَسَم که تن و جانِ رئیسی به سلامت باشد 🌷🌷 @shahidrahchamani
الهی آمین🤲
دیدم این مشهد چرا هی بی قراری میکند😭 ‌🌷🌷 @shahidrahchamani
💐 تصاویر خادم الرضا شهید آیت الله رئیسی و همراهان 🕊شهید آیت الله سید ابراهیم رئیسی 🕊شهید آیت الله سید محمد علی آل هاشم 🕊شهید دکتر حسین امیرعبداللهیان 🕊شهید سید مهدی موسوی 🕊شهید دکتر مالک رحمتی 🕊شهید محسن دریانوش 🕊شهید سید طاهر مصطفوی 🕊شهید بهروز قدیمی 🌷🌷 @shahidrahchamani