eitaa logo
«شهید رسول خلیلی»❤️🕊️
348 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
「بِسمِ‌رَ‌بِ‌القاصِمِ‌الجَبارین♥️🕊」 #شهید_رسول_خلیلی🌿 🔸️تولد:1365/9/20 🔹️پرکشیدن:1392/8/27 🔸️محل شهادت:سوریه 🔹️مزار:گلزارشهدای بهشت زهرا 🔸️دانشجوی:رشته مدیریت حالاکه دعوتت کرده بمون♥️🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
عهد♥️🌿^^ به عشق آقامون بخونیم.. أللّٰهُــمَّ‌عَجِّــل‌لِــوَلیِڪَ الفـَرَج ..🍂
۸ بهمن ۱۴۰۱
به نیت ظهور و سلامتی حضرت آقا صاحب الزمان (عج) اجماعا صلوات❤️🌿
۸ بهمن ۱۴۰۱
اگر‌پـای‌اعتقادات‌وسط‌باشـد . . لیلـی‌نام‌دیگـرِجنگ‌است!😎✋🏾 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۸ بهمن ۱۴۰۱
یـاران‌شـتاب‌کنیدکه‌زمیـن‌نه‌؛ جای‌مانـدن‌‌که‌گـذرگاه‌اسـت!🖐🏾🌱 - شهیدآوینی'
۸ بهمن ۱۴۰۱
🌱 وقتی‌حیــارفت؛ ایمان‌انسان‌هم‌میرود! چون‌حیا‌پوششۍ‌براۍ ایمان است؛آنوقت هرچہ‌شیطان‌میگوید انجام‌میـدهۍ... همہ رقم‌جنایـت‌میکنۍ!🌿
۸ بهمن ۱۴۰۱
🌱 تاحالابه‌مُردَنتـون‌‌فڪرڪردین چنـد‌دقیـقہ‌فڪر‌ڪنیم... خُـب‌‌چے‌داریـم اعمالمون‌طورےهست‌‌که‌شرمنده‌نشیم رفیـق‌هیچڪس‌نمیـدونہ ‌۱۰دقیقہ‌بعـدزنده‌س‌یـا‌نھ‌ حالا‌ڪہ‌هستیم خـوب‌باشیـم دیگھ‌دروغ‌نگیـم،دیگہ‌دل‌نشڪنیم... امام‌زمـان‌ُدیگھ‌تنہـا‌نذاریـم.....؛)
۸ بهمن ۱۴۰۱
- تادلم‌برایت‌تَنگ‌میشَود ؛ میشینم‌اِسمت‌را مینویسَم مینویسَم مینویسَم بعدمیگویَم: این‌هَمه‌او! پَس‌دِلتنگی‌چِرا:))🚶🏿‍♂.. ♥️
۸ بهمن ۱۴۰۱
همسرش میگفت: توۍوصیت‌نامہ‌اش‌برایم‌نوشتہ‌بود:‌ - اگربھشت‌نصیبم‌شد؛ منتظر‌ت‌مۍمانم‌باهم‌برویم🎞🌿" همینقدر؏‌ـٰآشقانھ . . .!(: ❁ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ
۸ بهمن ۱۴۰۱
🖋 آرمان تقریبا هر شب جمعه برای مراسم دعای کمیل به مسجد امین‌الدوله می‌رفت. یک بار به او گفتم : آرمان، این هفته هم برای دعای کمیل رفتی؟ چطوری وقت می‌کنی اون وقت شب از منزلتون برسی اونجا؟ اون وقت شب توی اون محله نمی‌ترسی؟ گفت: نه، ترس نداره، من با ماشین میرم؛ اونجا هم نگهبان داره. تو هم این هفته بیا. گفتم: تو گواهینامه داری، ولی من باید یه مقداری از مسیر رو پیاده بیام. اون وقت شب یکم می‌ترسم. گفت: عیبی نداره. آدرس منزلتون رو بده؛ خودم میام دنبالت. خدا می‌داند ؛ شاید شهادتت را در همان شب‌های دعای کمیل از ارباب گرفتی... ✨ ‎
۸ بهمن ۱۴۰۱
شهید محمدحسن اکبری  🌷🍃  🍃           🌾شهدا خیلی غریب اند بخصوص شهدای . ✨پیکرمحمدحسن هنوز نیامده برای ما. و پیکرش همچنان است. در روستایمان سیدشهاب به دنیا آمد. اما در تهران پیش من زندگی میکرد. ۷_۸ سالی میشد .  از اول راهنمایی تا دبیرستان. جبهه را از دبیرستان شروع کرد. اینجا هم رشته تجربی در دبیرستان نمونه شریعتی نمونه بود. در منطقه نمونه در تهران کنار ما.  و این رتبه منطقه یکش بود.  دانشگاه هم که کنکور داد و قبول شد رتبه اش دوهزار شد. انتخاب های بالا زده بود ولی پزشکی های  قبول نشد اماچون رتبه اش خوب بود می توانست رشته های خوب دیگر یا رشته های دیگر پزشکی را شهرستانها قبول شود.. محمدحسن چند ماه بود بعد رفت و بعد از آن رفت برای عملیات و در گردان و درهمین عملیات شد.   شهیدمحمدحسن اکبری هست که کربلای چهاریه و اهل تویسرکان و مفقودالجسده. محمدحسن و شهید ساکی خیلی باهام رفیق بودن تو جبهه تاحدی که محمد هم مثل رضا موهاشو کوتاه میکرده. قد هر دوتاشونم یچیزی حدود دومتره.. البته قد بلندترینشون حاج کریمه که اولین باری که دیدمش گفتم ماشاءالله قد😂 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎
۸ بهمن ۱۴۰۱
اینجا دلی جامانده از قافله‌ی عشق در آرزوی رسیدن به عشاق بی قراری می کند ... یاد شهدا با صلوات 🌷
۸ بهمن ۱۴۰۱
💔 شهیدی که رهبر با شال سیادت او نماز خواندند... اواخر بهار ۱۳۶۵ بود که همراه فرماندهان لشکر ۱۰ سیدالشهدا، رفتیم خدمت رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) ؛ در آن مراسم، سید جمال قریشی؛ مسئول تبلیغات گردان علی اکبر، با سوز صدایش، حال خوب مجلس را دوچندان کرد. وقت نماز که شد، سید جمال شال سبزش را انداخت روی دوش آقا و گفت: این را گذاشتم تا متبرک شود. بعداً می برم جبهه تا ان شاءالله به آرزویم برسم و شهید شوم.🥀 آقا ایستادند به نماز و سید هم مکبر شد… نماز که تمام شد، سید جمال رفت شالش را بگیرد که آقا فرمودند: شما؛ هم سادات هستی، هم رزمنده… اگر اشکالی ندارد این شال به عنوان تبرک پیش من بماند؟😊 سید پذیرفت و شال سبز، ماند پیش سید علی. 💚 حضرت آقا بعدا، دور از چشم سید، به مسئولین لشکر سپردند که هوای سیدجمال را داشته باشند، او اهل ماندن نیست و رفتنی است… اتفاقا آنها هم حین عملیات مواظب بودند که سید نرود خط و در عقبه بماند، اما در شلوغی درگیری ها، سید رفت جلو و به آرزویش رسید…  بعدها که مجددا آن جمع رفت خدمت حضرت آقا و کسی دیگر بلند شد و مداحی کرد، آقا جویای احوال سید جمال شد که به ایشان گفتند: «سید شهید شد…» راوی: جعفرطهماسبی (الوارثین)
۸ بهمن ۱۴۰۱