eitaa logo
🌹ڪٰانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
127 فایل
کانال #شهید_صالحی زیر نظر خانواده شهید بزرگوار اداره شده و مطالب توسط ادمین بارگذاری می شود. 🌐کانال شهید احمد صالحی مله: @shahidsalehi72 📍ارتباط با ادمین(ارسال خاطرات؛فیلم،عکس،صوت،متن): @shamesozan @abolfazlsalehii
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 رفقا ، این روزها خیلی ها هم دم از شهید و شهادت می‌زنند، هم دم از رابطه با آمریکا و مذاکره. خب عزیزم نمیشه ، واقعا نمیشه ، این افکار شما با کلام و وصیت شهدا زمین تا آسمون فاصله داره...میگی نه این قسمت از وصیت شهید مرتضی خاوری نژاد ( از لشکر ویژه ۲۵ کربلا) را بخون ... 📩مرتضی نوشت : ای مردم ، آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، آمریکا احمق و وابستگانش دیگر نمی‌دانند وقتی در ملتی ایثار و از خود گذشتگی وجود دارد هیچ نیرویی نمی‌تواند در مقابل این ملت ايستادگي کند.ملت ایران راهش را فهمیده است و جهاد را بر خانه نشینی ترجیح داده است. 🌷 ( قائم شهر) 🕊 :عملیات والفجر ۱۰ ۱۳۶۶ 🥀شادی روحش 🇮🇷
... 🌹شهادت یعنی، متفاوت به آخر برسیم و گرنه، مرگ پایان همه قصه‌هاست ... سربازان گمنام امام زمان (عج الله ) 🌷احمدآقا صالحی🕊 🌷محمد آقا ایاره🕊 🤲اللهم الرزقنا توفیق الخدمة و العاقبة امرنا شهاده شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ @shahidsalehi72🌹
💢 . ▫️سال ۱۳۴۸ در روز شهادت امام حسن بدنیا اومد و اسمش و گرفتند حسن... حسن نیک پور.16 سالگی از طریق بسیج و سپاه بابلسر راهی جبهه شد .یکبار تو بمباران هفت تپه و یکبار تو کربلای 1 مجروح شد.سرانجام در سن ۱۷ سالگی تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۶۵ تو مهران تیر به پهلوش اصابت کرد و بشهادت رسید.شادی روحش صلوات 🌷🌷🌷🌷 📩تو از ش نوشت : گمان نمی برم که نصیبم گردد چون که مقامی والا دارد و من فردی و .
34.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 🔹بخشی از اظهارات 🌷شهید ابوالفضل نکوئی (حاج‌یونس)🕊 که منطق در نبرد با تکفیری‌ها در سوریه را تبیین می‌کند. 🔹شهید حاج یونس پس از سال‌ها مجاهدت، در رژیم صهیونیستی علیه کشورمان، در تهران به رسید. 🥀روحشان شاد باذکرصلوات @shahidsalehi72🌹
. ▪️شعبان مصیبی رکنی کلایی.در سال 1336 در روستای «قره‌طغان» از توابع متولد شد.اوایل انقلاب یک بار توسط به محاصره درآمد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت.مصیب در اول بهمن 1359 به عضویت در آمد و مدتی بعد،درکسوت‌تک‌تیرانداز، راهی مناطق نبرد با دشمن شد.در سال 1361، او به‌عنوان ، دوباره در جبهه حضور یافت.در همین سال (61) به سمت محافظ «سیدحسن کریمی»[2] ـ انقلاب اسلامی ـ منصوب شد. . ▪️در طول مدت حضورش در جنگ، یک بار در جزیره مجنون، و بار دیگر در مجروح شد.شعبان روز به همسرش گفت: بزرگ‌ترين آرزويم است. پس، همين الان خودت را براي جدايي آماده كن. حتی وقتی دخترشان به آمد، او را نبوسید.گفت: اگر به جبهه برگردم، محبتش در دلم می‌ماند و نمی‌توانم انجام‌وظیفه کنم.» . ▪️حضور در 6 به عنوان جانشين گردان، آخرين آوردگاه شعبان به شمار می‌رود.«حاج‌علي كاكيان» در این‌خصوص بیان می‌دارد: «بعد از اعلام رمز عمليات در منطقه چيلات، در ميدان مينِ نامنظمي، گير افتاديم. ما را از هر طرف محاصره كرده بودند. شعبان در آن شرايط سخت، با اين‌كه تخريب‌چي نبود، آستين را بالا زد و شروع به خنثي‌سازی مين‌هاي والمری کرد. او از همه توانش استفاده كرده بود تا بتواند براي نيروهايش معبري باز كند. سرانجام در حين پاك‌سازي يكي از همين مين‌ها به رسید.» شادی روحش صلوات. .
افتخار ماست مراسم دومین سالگرد شهید امنیت پنجشنبه ۲مرداد در گلزار شهدای شهرستان نکا برسر مزار آن شهید برگذار می شود ساعت ۱۶ الی ۱۸ https://eitaa.com/shahid_sheykhi
💢 🌷🕊 📩 الهی: یک لحظه جدایی یک سال است ، یک سال وصال با تو بودن یک لحظه، مرا آرزوی یک لحظه با تو بودن است، در این ماندم که چگونه به یک لحظه بودن به تو دست بیابم.خداوندا: با تو آه درون گفتن خطاست زیرا تو خود غم دلم بهتر از من میدانی و شکر نعمت تو نکردن گناه است در صورتی که تو آگاهی از آن همه کفر نعمت دادن من .مهربانا: اگر مرا به مهربانی خود عفو نکنی چه کنم.حاجت پذیرا : در کار تو دخالت کردن خطا کردن است ولی این بنده عاصی تو تقاضای بخشش دارد.بخشایشگرا : دعای این از راه مانده را بپذیر و از گناه این حقیر در گذر که تو عظیم هستی و عفو تو عظیمتر. 🔖 قسمتی از الهی ( ) قائم مقام و اردویی لشکر ویژه ۲۵ _ : مرداد ۱۳۶۷
🌷 حیدری🕊 ( ) ۱۳۶۷ ▫️در ایام بعد از قبول قطعنامه نامه در جنوب مستقر بودیم. یکی از نیروها آمده پیش سید احمد. سید وقتی دید پوتینش پاره است. پوتینش را در آورد و به او داد. رزمنده زیر بار نمی رفت و احمد اصرار داشت که من فرمانده تو هستم و فردا یک جفت نو می توانم برای خودم تهیه کنم.وقتی دشمن پاتک کرد و ما سریع خودمان را به محل درگیری رساندیم. در همان حال چشمم به سید احمد افتاد. هنوز پا برهنه بود. در روی اسفالت داغ و بیابان پر از خار و خاشاک به نیروهایش رسیدگی می کرد. بدون پوتین و بدون کلاه. به جای کلاه هم حوله ای روی سرش انداخته بود که آفتاب کمتر بسوزاندش. : برادر هدایتی
() ✉️ اين گناهاني كه من دارم باشد كه با كشته شدن در راه خدا پاك شود.بار خدايا!هنگام مرگم چنان جان كندن را بر من سخت گير تا گناهانم به لطف كرمت آمرزيده شود .
🌷روایتی از مهندس‌های دوقلوی هوافضا که رژیم صهیونیستی برای ترور آنها جایزه گذاشته بود را از نظر می‌گذرانید. 👈 «آن غیرت و جنمی که من از دوقلو‌ها سراغ داشتم می‌دانستم با علم به اینکه ممکن بود هر لحظه شهید شوند، هم‌زمان با آماده‌کردن لانچر‌ها برای شلیک، را هم خوانده بودند!» این بار راوی زندگی شهدای دوقلویی می‌شویم که پهپادی بودند و برای جایزه گذاشته بود. ▫️بعد از جنگ ۱۲ روزه، کمتر پیش‌آمده بود از پشت پرده شلیک موشک‌ها و پهپاد‌های وطنی که در قلب تل‌آویو فرود آمد، روایتی بشنویم. از شجاعت‌های ناگفته؛ از روایت‌هایی که می‌توان از آن شاهنامه‌ها نوشت و تاریخ ایران را پر کرد از روایت پهلوانان واقعی. 🔹قصه مهندس‌های دوقلوی کرمانشاهی؛ 🌷شهید سرهنگ دوم پاسدار مرتضی و مصطفی شریفی‌نسب و لحظات شهادتشان تنها دو روایت از ده‌ها روایت آرش‌های سرزمین ایران است که سراپاگوش می‌شویم برای شنیدنش.   با شنیدن این روایت‌هاست که مطمئن می‌شویم اگر شجاعت و جسارت سربازان خلف سردار حاجی‌زاده در پرتاب موشک‌ها و پهپاد‌های وطنی نبود، شاید پرونده جنگ ۱۲ روزه طور دیگری رقم می‌خورد. وقتی پرواز موشک‌ها با شهادت دوقلو‌ها همزمان شد ▫️اگر مرتضی خاری به پایش می‌رفت، مصطفی دردش را احساس می‌کرد. اگر حال مصطفی خوب بود، مرتضی هر جایی بود خنده مهمان صورتش می‌شد. دوقلو‌ها در شهادت هم تله پاتی داشتند. ▫️ به شهر شیربچه‌های کرد می‌رویم و روایتمان از مهندس‌های دوقلوی هوافضای سپاه کرمانشاه را از آخرین لحظات زندگی‌شان شروع می‌کنیم؛    🔹«پس از تصمیم ایران برای پاسخ متقابل به حمله اسرائیل آن هم در کوتاه‌ترین زمان ممکن، مرتضی و مصطفی و ۱۰ نفر از بچه‌های هوافضای سپاه کرمانشاه می‌دانستند برای اجرای عملیات در شرایطی که آسمان ایران ناامن بود و پهپاد‌های شناسایی هر لحظه ممکن بود آنها را نشانه بگیرند و مانع پرتاب موشک‌ها و پهپاد‌ها شوند، ممکن است هزینه پرتاب موشک و پهپاد از طریق لانچر‌ها به قیمت جانشان تمام شود.    ▫️اما ایران ما پر است از حسین فهمیده‌ها. آن جنم و غیرتی که این برادران داشتند و با علم به اینکه ممکن بود هر لحظه شهید شوند، هم‌زمان با آماده‌کردن لانچر‌ها برای شلیک، اشهدشان را هم خوانده بودند و زیر لب گفته بودند فدای سر رهبرم! این لحظه‌ها را هم‌رزمانشان که مجروح شده بودند روایت می‌کردند. 🌷دست آخر پرواز موشک‌ها با پرواز خودشان یکی شد و از ،۵ نفرشان آسمانی شدند.» اسرائیل از شیربچه‌های هوافضا و از شاگردان خلف سردار حاجی‌زاده می‌ترسید و همچنان می‌ترسد، از سربازان شیرپاک‌خورده ایران، او خوب می‌دانست طرف حسابش چه سربازان غیوری هستند. ▫️«فائزه سلیمی»؛ همسر مرتضی شریفی‌نسب خاطره مدتی قبل را مرور می‌کند و می‌گوید: «یک شب آقا مرتضی با خنده تعریف می‌کرد و می‌گفت عکس من و مصطفی و چند تا از بچه‌های دیگه رو در گروه‌های وابسته به اسرائیل پخش کرده‌اند و نوشته‌اند برای کشتن این نیرو‌های هوافضای ایران جایزه میلیون‌دلاری گذاشتیم. نمی‌دانند ما هیچ ابایی از شهادت نداریم که هیچ، به پیشوازش هم می‌رویم.   من پرس‌وجو کردم. نگران شدم. اما آقامرتضی می‌گفت عمر دست خداست. نگران نباش خانم! ما تا آخرین لحظه زندگی، پادررکاب آقاییم. واقعاً هم همین‌طور بود، آقا مرتضی و آقا مصطفی تا آخرین لحظه زندگی‌شان جهاد کردند. باوجوداینکه پادگانی در چندمتری حضور آنها را زده بودند، اما میدان را خالی نکردند و تا پای جان ماندند. 🌷مرتضی در روز عید غدیر مثل مولا علی (ع) شهید شد. ترکش سرش را شکافت. اما مصطفی را به بیمارستان بردند. دو ساعت به دنیا آمد. هم از او به رسید. انگار خدا عمر این دو برادر دوقلو را حتی در ساعت و ثانیه، به‌اندازه هم تنظیم کرده بود.» 🥀روحشان شاد با ذکر صلوات
🌹ڪٰانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
شهید جاوید الاثری که هیچ گاه به منزل نرسید
با شروع جنگ تحمیلی، به جبهه رفت و با نیروهای سپاه اصفهان همکاری کرد. در تیپ ۲۷ یا رسول الله به عنوان جانشین تیپ خدمت کرد. فرمانده گردان انصارالرسول (صلی الله علیه وآله والسلم) بود و در عملیات‌های مختلف از جمله فتح المبین و رمضان حضور فعال داشت و در عملیات در اطراف پاسگاه زید به رسید. در روایتی از خاطره زیارت آمده است؛ یک بار اسماعیل رفته بود مشهد، وقتی بازگشت، گفت: مادر من در صحن ایستاده بودم و به زنان بدحجاب گوشزد می‌کردم، مواظب حجابشان باشند و حرمت آنجا را نگه دارند، بعضی‌ها گوش می‌دادند و بعضی‌ها هم انگار نه انگار که شنیده باشند. یکدفعه دیدم عالمی آنجا ایستاده است. او رو کرد به من و گفت: «پسرجان چه کار می‌کنی؟» گفتم: «ببین مردم چقدر گستاخ شده‌اند، حرمت حرم آقا را هم نگه نمی‌دارند!» در همین اثنا آوای اذان بلند شد و من سریع رفتم پیش آن آقا و گفتم: «ببخشید! من آن که طور شایسته بود به شما احترام نکردم از شما عذر می‌خواهم.» آن عالم رو کرد به من و گفت: «پسر جان! شما برای ما تبلیغ کردید. شما حدیث ما را برای مردم بیان کردید. چرا از شما ناراحت باشم؟!» ناگاه عالم محو شد و من دیگر او را ندیدم. یکی از همرزمان شهید در بیان خاطره ای از وی اینگونه روایت کرده است ؛ هنگام پاتک عراق یکی آمد و به قهرمانی گفت: «برادر قهرمانی! برادر شما شهید شده و آن طرف در بین نیرو‌های خودی و دشمن افتاده. اجازه می‌دهید برویم جنازه ایشان را بیاوریم؟! اما ایشان موافقت نکرد و گفت: «من هرگز اجازه نمی‌دهم به خاطر اینکه جنازه برادرم از میدان جنگ بیرون آورده شود جان نیروی دیگری به خطر بیفتد. من در آن دنیا نمی‌توانم جواب این خون‌ها را بدهم. در مرحله سوم عملیات رمضان که به دست گردان انصار صورت گرفت، اسماعیل مسئولیت محور را بر عهده داشت، او در حالی‌که سوار موتور بود در تاریخ ۶۱/۴/۳۰ در سن ۲۱ سالگی در اطراف پاسگاه زید آسمانی شد و پیکر مطهرش تا به امروز مفقود ماند.شهید جاوید الاثری که هیچ گاه به منزل نرسید من هرگز اجازه نمی‌دهم به خاطر اینکه جنازه برادرم از میدان جنگ بیرون آورده شود جان نیروی دیگری به خطر بیفتد. من در آن دنیا نمی‌توانم جواب این خون‌ها را بدهم.. 🌷شهید 🕊 @shahidsalehi72🌹
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت تلخ حاج حسین یکتا در محرم شهر از خیری که برای آزادی چند به زندان مراجعه کرده بود و در اسرائیل به رسید. @shahidsalehi72