eitaa logo
🌷 شهیدسیدمیلادمصطفوی🌷
1.7هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
86 فایل
شما با دعوت #شهید به این کانال اومدید #اولین_کانال_رسمی #خادم_الشهدا #مهندس_عمران #پهلوان #مربی_اخلاق #شهیدسیدمیلادمصطفوی نشر مطالب کانال فقط با ذکر #صلوات مجاز میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کسی را بهر کاری ساختند کار من "دیوانه‌ی او بودن" است #رفیق_شهیدم👇 🌺 #شهید_مدافع_حرم_سیدمیلاد_مصطفوی 🇮🇷 https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi
💢اهمیت به نماز اول وقت ❣شهیدمدافع حرم ❣ ⚜یه روز ساعت ده صبح بود سیدمیلاد بهم زنگ زد گفت بیا بریم چون قرار بود دو روز دیگه آقا سیدعباس (پدر بزرگوار شهید )و عموش اینها از سفر مکه بیان ، گفتش که بابام از مشهد برا یه نفر تو همدان نوشابه میاره حالا اون آقا گفته بیاین نوشابه رو از خودم ببرین خلاصه رفتیم پشت مسجد چهارده معصوم همدان توی که بود همه می دونید که اون مسجد توی (محله شلوغ و پر تردد) هستش و اونجا همه جور آدم پیدا میشه .تا بار زدیم و خواستیم حرکت کنیم 💠اذان ظهر رو دادن سیدمیلاد گفت بریم نماز گفتم میلاد پشت ماشین پر نوشابه هستش گفت برا نماز رفته من برا نوشابه رو ترک کنم من گفتم میل خودته نماز ظهر رو خوندیم و راه افتادیم. 🏴 @shahidseyyedmilademostafavi
📚 💞 1⃣ 💟مثل معتادهاشده بودم اگرشب به شب به دستم نمی رسید, به خواب نمی رفتم و انگار چیزی کم داشتم. شبی را با چمران به روایت صبح می کردم, شبی راهم باهمت به روایت همسر💞بین رفقایم دهن به دهن می شدمجموعه ی جدیدی چاپ شده بنام که زده است روی دست نیمه ی پنهان ماه. 💟دربه درراه افتاده بودیم دنبالش، اینجا زنگ بزن، اونجازنگ📞 بزن, باخاطرات منوچهرمدق که پاک ریختیم به هم. ثانیه⏳ شماری می کردیم رفیقمان ازتهران, خاطرات ایوب بلندی را زودتر برساند. بعدهاکه دروادی نوشتن افتادم, جزو آرزوهایم بودکه برای کتابی بنویسم📝 درقدوقواره ی مدق, چمران, همت, ایوب بلندی و....و روایت فتح آن راچاپ کند. 💟ولی هیچ وقت به مخیله ام خطور نمی کرد❌روزی برای روایت فتح, زندگی 🌷 رابنویسم. برای همان رفیقی که خودش هم یکی از آن مشتری های پروپاقرص آن کتاب ها بود. برای همان رفیقی که خودش هم به همسرش♥️ وصیت کرده بود بعد از شهادتش, خاطراتش را در قالب چاپ کنند✅ 💟حسابی کلافه شده بودم😞 نمی فهمیدم که جذب چه چیزاین آدم شده اند ازطرف خانم ها چند تا داشت. مستقیم به اوگفته شد اون هم وسط حیاط دانشگاه وقتی شنیدیم گفتیم چه معنی داره😒 یه دختر بره به یه پسری بگه قصد دارم باهات ازدواج کنم. اونم باچه کسی اصلاًباورم نمی شد. 💟عجیب تر اینکه بعضی ازآن هامذهبی هم بودند. به نظرم که هیچ جذابیتی در وجودش پیدا نمی شد😕 برایش حرف و حدیث درست کرده بودند. مسئول تاکیدکرد: "وقتی زنگ زد, کسی حق نداره, جواب تلفن روبده" ❌ برایم اتفاق افتاده بودکه زنگ بزند و جواب بدهم. باورم نمی شد. این صدا صدای او باشد. بر خلاف ظاهر خشک وخشنش, با آرامش وطمانینه😌 حرف می زد. 💟 زنگ وموج خاصی داشت. ازتیپش خوشم نمی آمد😣 دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار. درفصل سرما☃ با اورکت سپاهی اش تابلو بود یک کیف برزنتی کوله مانند. یک وری می انداخت روی شانه اش. شبیه موقع اعزام های زمان جنگ, وقتی راه می رفت, کفش هایش را روی زمین می کشید🤦‍♂ ابایی هم نداشت دردانشگاه سرش را با ببندد. 💟ازوقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد, بیشتر می دیدمش به دوستانم می گفتم: این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه ی شصت پیاده شده وهمین جامونده😅 به خودش هم گفتیم. آمد اتاق خواهران وپشت به ماو رو به دیوارنشست. آن دفعه راخود خوری کردم. دفعه ی بعدرفت کنار میز که نگاهش به ما نیفتد نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. بلند بلند اعتراضم را به بچه ها گفتم. به در گفتم تا دیوار بشنود. زور می زد جلوی خنده اش را بگیرد😁 💟معراج شهدای دانشگاه که آشکار ارث پدرش بود. هرموقع می رفتیم, با دوستانش👥 آنجا می پلکیدند. زیر زیرکی می خندیدم ومی گفتم: بچه ها, بازم دارودسته ی . بعضی از بچه های بسیج باسبک وسیاق و کار و کردارش موافق بودند. بعضی هم مخالف .... بین مخالف ها معروف بود. به کردن و متحجر بودن. امّا همه از او حساب می بردنند. برای همین ازش بدم می آمد. 💟فکرمی کردم ازاین آدم های خشک مقدسِ از آن طرف بام افتاده است. امّا طرفدار زیاد داشت. خیلی ها می گفتند: مداحی می کنه, همیشه میره شهدا🌷خیلی شبیه شهداست! توی چشم من اصلاً این طورنبود😒 بانگاه عاقل اندرسفیهی به آن هامی خندیدم😏 که این قدرهم آش دهن سوزی نیست. 💟کنار گمنام دانشگاه غرفه برگزارمی شد. دیدم 👀فقط چند تا تکه موکت پهن کرده اند. به خواهران اعتراض کردم: دانشگاه به این بزرگی واین چندتاتکه موکت؟؟ درجواب حرفم گفت: همینا هم بعیده پر بشه! ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidseyyedmilademostafavi
🌴بچه‌ها! سعی کنید یه خوب و همراه پیدا کنید ؛ دوست خوب کسیه که نتونی جلوش گناه کنی🔞⇜پاتو به باز کنه ⇜پاتو به بهشت زهرا ، کنار 🌷 باز کنه 🌴پاتو به یه جاهایی وا کنه که تا حالا نمی‌رفتی! 👈مثلاً بکشوندت به محله نشین‌ها تا کمک کنی به مردم🛍 مردم خوردن💔 رو بهت نشون بده ♥️ 🌷🇮🇷 @shahid_a_seydmilade_mostafavi
اردیبهشتتون بعشق❤️ خواستم خاطره ازدواجم و معجزه ی شهدا رو خدمتتون بگم بنده ب شهدا خیلی اعتقاد و ارادت دارم مخصوصا ب شهید ""سیدمیلاد مصطفوی"" خونه ی ما شهر همدانه و این شهید عزیز و بزرگوار شهرستان بهار هستن خیلی سر مزار ایشون میرفتم یا با خانواده یا با دوستانم برای ازدواجم به ایشان متوسل شدم ولی خب جوابی نمیگرفتم هر بار اومدن خواستگار و هر بار نشدن یک بار رفتم سر مزارشون خیلییییییی ناراحت بودم با گریه و ناراحتی گفتم تو چطور برادری هستی چطور غیرتت اجازه میده هر بار ی نامحرم بیاد خونه ما یکساعت با من حرف بزنه و بره و جور نشه چرا کمکم نمیکنی؟ بهش گفتم دیگه سر مزارت نمیام😭😭😭 بلند شدم با ناراحتی اومدم خونمون چند روز بعد یه شب خوابی دیدم که انتهای خواب حرم آقا امام حسین علیه السلام بود فردای همون شب یه خانم برای برادرشون زنگ زدن و بعدش قرار و دیدار و بعدش الحمدالله قسمت شد و ازدواج کردیم واقعا شهدا زنده هستن و ما رو میبینند بعد از اون با شرمندگی رفتم سر مزارش و پایین قبر شهید رو بوسه باران کردم که نگاهم کرد و نزاشت دور بشم ازش☺️ شهیدسیدمیلادمصطفوی شهید بزرگی هستن در امر ازدواج واقعا کمک میکنند خواهش میکنم برای به شهدا متوسل بشین و از امام حسین علیه السلام بخواید ب حرمت بخت سفید و نورانی به روتون باز کنه ان شااااااااالله هممون عاقبت بخیر بشیم دختری از تبار همدان 🌹👌 https://eitaa.com/shahidmostafavi
💢اهمیت به نماز اول وقت ❣شهیدمدافع حرم ❣ ⚜یه روز ساعت ده صبح بود سیدمیلاد بهم زنگ زد گفت بیا بریم چون قرار بود دو روز دیگه آقا سیدعباس (پدر بزرگوار شهید )و عموش اینها از سفر مکه بیان ، گفتش که بابام از مشهد برا یه نفر تو همدان نوشابه میاره حالا اون آقا گفته بیاین نوشابه رو از خودم ببرین خلاصه رفتیم پشت مسجد چهارده معصوم همدان توی که بود همه می دونید که اون مسجد توی (محله شلوغ و پر تردد) هستش و اونجا همه جور آدم پیدا میشه .تا بار زدیم و خواستیم حرکت کنیم 💠اذان ظهر رو دادن سیدمیلاد گفت بریم نماز گفتم میلاد پشت ماشین پر نوشابه هستش گفت برا نماز رفته من برا نوشابه رو ترک کنم من گفتم میل خودته نماز ظهر رو خوندیم و راه افتادیم. 🌸🕊 🍃به کانال خوش اومدید🍃 🇮🇷 @shahidseyyedmiladmostafavi