اگـهمیبینےرفیقٺداره;
بهراهڪجمیرهبایدراهنـماشبشے؛
بهعنـوانرفیقشمسئولےوگرنه . .
روزمحشـرپاٺگـیره💔!
اگهسڪوتڪنےوکمکشنڪنے؛
همیـنآدمڪھدارهخطامیـره . .
روزحسـابرسےمیادجلوٺـومیگیره!
میگه:ٺوڪھمیدونسٺےمندارم،
اشٺباهمیڪنمچــرابهـمگوشزدنڪردے؟!
چرادسٺمـونگرفٺے🥲
💚
امام زمان 077.mp3
2.72M
✍️مهربان ترینی برایم...
میدانی؟
من،ردپای تو را همان روزی یافتم،
که پشت به آسمان، بسرعت از آغوش خدا فرار میکردم!
✨و باز تو بودی
که دوربرگردانی برایم ساختی و...
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فوق العاده زیبا دعای سلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف .mp3
2.58M
🔊🔉دعای سلامتی
صاحب الزمان عجلاللهتعاليفرجهالشريف
🔺بسیار زیبا برای ظهور و سلامتی مولا بخونیم🌺
✨✨✨✨
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
مداحی آنلاین - توهین زن بیحجاب به همسر مرحوم کافی.mp3
906.4K
❗️توهین زن بیحجاب به همسر مرحوم کافی
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #سیدمحمدصادق_سجاد
#حجاب
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
حاجۍمیگفت:
اینانقلاب؛آنقدرتلاطموسختۍ
داردڪھیكروز؎شھداآرزومیکنند
زندهشوندوبراۍدفاعازاینانقلاب
دوبارهشھیدشوند ...
#سردار_دلها
هدیه به روح مطهرشون صلوات🌷
شهید ابراهیم هادی میگفت :
طــوری زنــدگی و رفـــاقت ڪن
که احترامت رو داشته باشند.
بــی دلیل از ڪسی چیزی نخواه
عــــزّت نفـس داشته بـــــاش!
#شهید_ابراهیم_هادی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🔴 اینها مقدمهی #ظهور است
🔵 میرزا اسماعیل دولابی(ره):
🟢 کسانی که سالها «عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان» میگفتند، چرا از ظهور مشکلات و نابسامانیها کلافهاند و تاب تحمّل آن را ندارند؟ اینها مقدّمهی ظهور است. پس یا دعای بر تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بیتابی و بیقراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند.
بعد از هر شلوغی، خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوت بعد از آن بزرگتر است.
در #آخرالزمان شلوغی خیلی زیاد است، به نحوی که «یکفُرُ بَعضُهُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُهُم بَعضا»ً؛ گروهی، گروه دیگر را تکفیر میکند و جمعی، جمع دیگر را لعنت میکند.
#علما
#امام_زمان
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
♦️ احترام عالم بزرگ به #مقام_زن در خانه
🔹 آیت الله حائری شیرازی: مرد باید سختیهای کار همسر در خانه را ببیند. باید خودش را جای زن بگذارد.
علی ع میفرماید: فَإنَّ الْمَرْأَةَ رَیحَانَةٌ، لَیسَتْ بِقَهْرَمَانَة، زن که خدمتکار نیست زن گل است.
مرد وقتی در خانه کار بکند، مثل جهاد است. اگر کمک زنش ظرف بشوید، خیاطی بکند بچه داری بکند، جارو بکند، تمام اینها عمل به وظائف شرعی است. زن هم که در خانه کار میکند، #ثواب بزرگی به او میدهند. نمیگویند وظیفه است.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
💢🤍 کسی که غروب روز #جمعه این #دعا را ۷ بار بخواند، از بلیات تا هفته بعد محفوظ میماند ان شاءالله
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🪴🍀🪴🍀🪴🍀🪴
بگرد نگاه کن
پارت86
بعد از این که ماهان از خرید آمد دیگر از آشپزخانه بیرون نیامد.
هر دفعه که سفارش را به آنجا میبردم تا به خانم تفرشی یا الماسی بدهم میدیدم که سرش داخل دفترچهاش است و کمبود اقلام را
یادداشت میکند و گاهی هم از خانم الماسی از مقدار ملزومات مانده میپرسد.
با خودم فکر کردم وقتی این همه کار داشت چرا از صبح جای خانم نقره کار میکرد.
سعید صدایم کرد و گفت:
–خانم حصیری امروز که اینجا خلوته، خودتون میتونید میزهارو جمع کنید من زودتر برم؟
مادرم زنگ زده باید برم خونه کمکش. پدرم کرونا گرفته تنهایی از پسش برنمیاد. برای دکتر بردن به کمک نیاز داره.
–بله من انجام میدم شما بفرمایید. انشاالله پدرتون هر چه زودتر حالشون خوب بشه.
از شانس من دقیقا بعد از رفتن سعید کافی شاپ کمی شلوغ شد.
دو گروه سه چهار نفره آمدند که هیچ کدام ماسک نداشتند و در دو میز چهار نفره نشستند.
آقای غلامی چند جعبه ماسک خریده بود و گفته بود اگر کسی ماسک نداشت از ماسکها بدهیم تا استفاده کند.
روی هر میز یک جعبه ماسک گذاشتم و گفتم:
–ببخشید،میشه خواهش کنم ماسک بزنید.
ولی هیچ کدامشان ماسک نزدند.
سوالی نگاهشان کردم.
همهشان آقا بودند. بعضیها جوان و نوجوان، دو نفر هم مسنتر.
یکی از پسرها گفت:
–ما اعتقادی به ماسک نداریم.
آن یکی گفت:
–مسخره بازیه.
آن که از همه مسنتر بود گفت:
–خانم اینا که اصلا ویروس رو نگه نمیدارن.
آن که به نظر میرسید از همه کوچکتر است گفت:
–ما که الان میخواهیم غذا بخوریم ماسک میخواهیم چیکار؟
حرفهایشان که تمام شد.
گفتم:
–بله درست میفرمایید، اگر ماسک صد در صد جلوی ویروس رو میگرفت توی دنیا این همه آدم به خاطر این بیماری از بین نمیرفتن.
ولی به نظر من ماسک یه کار رو خوب انجام میده اونم این که وقتی ماسک داریم طرف مقابلمون بدون استرس و با آرامش باهامون حرف میزنه. یعنی یه جورایی این مهربونی ما رو نسبت به آدمهای دیگه نشون میده. این که اضطراب اونها برای ما مهم هستش و ما نمیخواهیم نقشی توی بیشتر شدن استرسشون داشته باشیم.
همان پسر نوجوان گفت:
–خب استرس نداشته باشن مگه تقصیر ماست.
به طرفش برگشتم.
–خب وقتی عزیزترین کس آدم جلوی چشمش مریض بشه یا بمیره، دیگه این مریضی براش یه غول بزرگ میشه و حتی از اسمش هم میترسه.
همه سکوت کردند.
گفتم:
–من الان میام سفارشتون رو میگیرم.
وقتی خواستم از روی پیشخوان دفترچه و روان نویس را بردارم. آقا ماهان را دیدم که با لبخند نگاهم میکند.
دفترچه را برداشتم.
–من واسه مشتریها سخنرانی میکنم که ماسک بزنن اونوقت شما بدون ماسک اینجا جلوی چشمشون ایستادید.
نوچ نوچی کردم و ادامه دادم:
–بدآموزی دارید.
لبخندش جمع نمیشد. ماسکش را از جیبش درآورد.
–رفته بودم دست و صورتم رو بشورم درش آوردم.
ماسکش را روی صورتش تنظیم کرد.
–شما حالا حالاها حرف نمیزنید، وقتی هم حرف میزنید آدم دهن باز میمونه.
نگاهم را پایین انداختم.
–ببخشید من باید برم.
وقتی برگشتم دیدم به جز آن پسر نوجوان بقیه ماسک زدهاند.
نویسنده:لیلافتحیپور
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯