🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگرد نگاه کن
پارت324
مادربزرگ هم لبخند زد.
–علی آقا میدونم دلت شور نامزدت رو می زنه و حقم داری، ولی ما که نمیتونیم ساره رو از خونه مون بیرون کنیم. اون به ما پناه آورده، دور از انسانیته. تا حالا هم من ندیدم به کسی آسیب بزنه.
علی سرش را پایین انداخت و با دلخوری گفت:
–شما دلتون برای یه غریبه میسوزه ولی برای نوهی خودتون نه؟
من و تلما هم به شما پناه آوردیم، تنها کسی که میتونه مشکل ما رو حل کنه خود شما هستید. حرف شما تو اون خونه برو داره، پس به ما هم پناه بدید، یعنی ما اندازهی ساره برای شما عزیز نیستیم؟
مادر بزرگ قربان صدقهی علی رفت.
–شما عزیزای من هستین. ولی من خودمم وقعا از آیندهی تلما نگرانم. به خصوص که جریان این دختر رو تعریف کردی، بیشتر نگران شدم.
تو باید به ما حق بدی، آیندهی تلما چیزی نیست که من بخوام تصمیم بگیرم.
من موافق صد درصد حرف اونا نیستم، ولی...
علی حرفش را قطع کرد.
–کی از آینده خبر داره حاج خانم؟ شما فکر میکنید اگر مانع ازدواج ما بشید تلما یا من در آینده خوشبخت می شیم؟
اگه با هم باشیم و مشکلی پیش بیاد کنار هم هستیم حداقل احساس بدبختی نداریم. دردمون یه دونه س
ولی دور از هم دردمون هزار تاس و تحملش سخت تره.
مادربزرگ نفسش را بیرون داد و به نشانهی تایید حرف های علی سرش را تکان داد.
–میدونم پسرم.
من هم از انعطاف مادر بزرگ استفاده کردم.
–مامان بزرگ شما بلدید چطوری با مامان حرف بزنید. اصلا من خودم مسئولیت کاری که میخوام بکنم رو قبول می کنم هر اتفاقی بیفته...
علی پرید وسط حرفم.
–هیچ اتفاقی نمیفته، نفوس بد نزن.
بالاخره مادربزرگ قبول کرد که با پدر و مادر حرف بزند و من از خوشحالی در پوستم نمیگنجیدم.
علی با تشکر از مادربزرگ از جایش بلند شد. نگاه ذوق زدهام را به چشمهایش دوختم.
سرش را نزدیک گوشم آورد.
–دعا کن بشه.
در چهارچوب در ایستادم.
–من که همیشه دعا میکنم. اون شب که خیلی حالم بد بود از خدا خواستم هیچ وقت من رو با دوری تو امتحان نکنه.
علی زود دستش را روی دهانم گذاشت.
–از این دعاها نکن که همیشه برعکس جواب می ده. از خدا بخواه هر جور میخواد امتحانمون کنه، اول صبرش رو بهمون بده.
کف دستش را بوسیدم. دستش را کشید و روی لبش گذاشت.
پچ پچ کردم.
–پس دعا کنم که کسی مزاحم زندگی مون نشه.
–من فکر میکنم اگه ما با هم عقد کنیم و بریم سر خونه و زندگی مون، دیگه هیچ کس نمیتونه اذیتمون کنه حتی اگه اذیتم بشیم میتونیم تحمل کنیم.
–از کجا میدونی؟
چشمکی زد.
–خاصیت عقد دائمه دیگه، ایمانمون بیشتر می شه.
–ان شاءالله که به اون مرحله برسیم.
در حال پوشیدن کفش هایش بود که
دوستش یاالله گویان از قسمت آقایان بیرون آمد.
لیلافتحیپور
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگرد نگاه کن
پارت325
بعد از این که علی ما را به هم معرفی کرد با دوستش احمد آقا احوالپرسی کردم و تسلیت گفتم. چهرهاش خیلی رنج کشیده به نظر میآمد، قد کوتاهی داشت و لاغر اندام بود.
علی در حالی که روی شانهی احمد آقا می زد رو به من گفت:
–این رفیق من وقتی ماجرای ساره رو شنید خیلی اصرار کرد که بهت بگم ازش دوری کنی برای همین من اون حرفا رو در مورد ساره زدم.
نگاهم را به علی دادم.
–ولی ساره خیلی عوض شده، تقریبا بیشتر وقتش رو صرف دعا و نماز و قرآن و این چیزا میکنه و...
احمد آقا حرفم را برید.
–شیطانم همین کار رو میکرد.
تا حالا امامزادهای، حرمی، زیارتگاهی، جایی بردینش؟ تا حالا پیشش زیارت عاشورا خوندید؟ با سجدهی زیارت عاشورا و لعنهاش مشکلی نداشت؟ حدیث کسا چی؟ مجلس روضه بردینش؟
با تعجب نگاهم را بین علی و احمد آقا چرخاندم.
علی با لبخند گفت:
–منظورش اینه اگر این جور جاها بره و بازم مقاومت نکنه یا توی روضه اشک بریزه و سجدهی زیارت عاشورا رو با جون دل انجام بده یعنی حالش خوبه و بهترم می شه.
از توضیح علی قانع نشدم و سرم را کج کردم.
–جایی که نبردیمش، این دعاها هم جزء برنامهی مادربزرگم بود که بخونیم ولی هر دفعه کار پیش میاد نمی شه. ولی کلا شما خیلی بد در مورد ساره فکر میکنید، این طورام نیست. هر روز میاریمش مسجد، اولش یه کم مقاومت میکرد ولی حالا گاهی خودش می گه بریم.
احمد آقا همان طور که پاشنهی کفشش را بالا میکشید پوفی کرد و با اخم گفت:
–شما خیلی خوش بین هستید خانم، همین الان اطرافمون آدمایی هستن که جز خدا کس دیگه ای رو قبول ندارن. مسجدم می رن، تازه مثل دوست شما اصلا تسخیر شیطانم نشدن، ولی فکرای شیطانی دارن. اونا می گن فقط خدا، در حالی که خود خدا گفته ائمه نماینده های من روی زمین هستن. این جور آدما یا خیلی دیگه ناآگاهن یا خودشون شیطون رو درس می دن. مثل همون شیطان که به غیر خدا سجده نکرد.
حرف هایش مرا به فکر انداخت. یاد چند نفر از دوستانم در محل کار قبلیام افتادم. در آزمایشگاه هم بودند کسانی که همین افکار را داشتند.
احمدآقا زمزمه کرد:
–آدما هم دارن خودشون رو مثل همون شیطان بدبخت می کنن، وقتی میفهمن چی کار کردن که خیلی دیره، زمانی که از این دنیا رفتن.
علی رو به احمد آقا گفت:
–راستی مگه نگفتی می خوای یه سوال بپرسی، خب بپرس دیگه.
احمدآقا کمی این پا و اون پا کرد و پچ پچ کنان پرسید:
–ببخشید که این سوال رو میپرسم این ساره خانم به خودشم آسیب می زنه؟ منظورم با یه شیء برنده و تیز هستش.
چشمهایم گرد شد.
–نه، من که تا حالا ندیدم! یعنی میترسید اونم خود کشی کنه؟!
سرش را تند تند تکان داد.
–نه، نه، مثلا یه خراشی چیزی روی بازوش، یا مچ دستش یا هر جای دیگه ش تا حالا ایجاد نکرده؟
–نه، چرا باید این کار رو کنه؟
علی جای او جواب داد.
–خداروشکر، پس به اون مرحلهی خون مکیدن و این چیزا...
ابروهایم بالا پرید.
–مگه خون آشامه، شمام دیگه خیلی دارید مته به خشخاش می زنیدا!
علی با چشمهایش به دوستش اشاره کرد.
–آخه خواهرش این اواخر این کار رو میکرده.
لبم را گاز گرفتم و مات و مبهوت به علی نگاه کردم.
احمدآقا گفت:
–ولی بازم بدنش رو بررسی کنید، ممکنه دور از چشم بقیه این کار رو کنه.
علی گفت:
–ولی احمد فکر نکنم ساره این طور باشه.
احمد نفسش را بیرون داد.
–آره، مدلای مختلف دارن، هر کدوم یه کاری مخصوص خودشون رو انجام می دن.
لیلافتحیپور
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ پیغام #استاد_شجاعی از کاظمین به جهت مداومت بر دعای 155 صحیفه جامعه سجادیه، دعای توسل، و ذکر یا مانع (161 مرتبه) برای دفع شر دشمنان و ممانعت از فتنهها و انحرافات در #انتخابات مهم و کلیدیِ پیش رو
متن و صوت دعای 155 صحیفه سجادیه (روی لینک کلیک کنید)👇 :
blog.montazer.ir/دعای-صد-و-پنجاه-و-پنج-درخواست-دفع-دشمنا/
↩️ نشر حداکثری پیام و کسب ثواب آن با شما
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#سلامبـــَرشُهَـدآ...
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهدا...
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
❤سلام امام زمانم 🌼🍃
در تمناے نڪَاهت
بيقرارم تا بیایی
مڹ ظهور لحظہها را
ميشمارم تا بیایی...
خاڪ لایق نیست
تا بہ رویش پا ڪَذارے
در مسیرت جاڹ فشانم
گل بڪارم تا بیایی...
💚اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنا به💚
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام شهدا ...
بیدار شویم
والله به خدا مسئولیم
بیتفاوت بودن ما در این برهه زمان
مسئله خواهد شد ...
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سید حسن نصرالله: امروز فقط سرنوشت جمهوری اسلامی مطرح نیست بلکه با تمام صداقت و صراحت میگویم سرنوشت تمام ملتها و مقاومت در منطقه به سرنوشت ایران بسته شده است.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
با سلام
🗳🇮🇷🗳
امروز همه موقع رفتن برای #انتخابات
💠وضو بگیریم
💠۱۹ بار بسم الله الرحمن الرحیم بگوییم
💠موقع نوشتن صلوات بفرستیم
💠موقع انداختن رای 👇🏻
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان بگوییم
ان شاءالله خدا به رای هامون برکت بده به برکت نام مبارک آقا جانمون🌱💚
✍️ضمنا ترجیحا خودکار از خونه ببرید
فقط بنویسید #سعیدجلیلی
دکتر یا جناب ننویسید
به امید پیروزی ان شاءالله✌🏻
حاجحسینیکتا:
هر جا توسل به حضرت فاطمه (س)شد پیروز شدیم
«یا مَوْلاتى یا فاطِمَهُ أَغیثینى»
🔸سهم شما ۱۴ مرتبه
#نشر_حداکثری
🔰اللهم لاَ تُسَلِّطْ عَلَيْنَا مَنْ لاَ يَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ🔰
خدایا کسیکه بر ما رحم نمیکنه بر ما مسلط نکن...