شهید محمدرضا تورجی زاده
💠 #خاطرات_شهدا
🌷بعد از شهادت #عباس_صابری، عراقیها برایش مراسم ختم گرفتند. شهید صابری از شهدای #تفحص بود.
🌷عباس آقا خیلی خوش اخلاق بود؛ او در دوران تفحص شهدا برای اینکه بتواند دل عراقیها را به دست بیاورد تا آنها در تفحص شهدا با او همکاری کنند، برای آنها هدیه میگرفت، لباس و میوه و سیگار میبرد و در مجموع با آنها با مهربانی رفتار میکرد؛ بعد از شهادتش عراقیها 50 هزار تومان خرج کردند و برای عباس آقا مراسم ختم گرفتند.
❣ #شهید_عباس_صابرے
🌹 @ShahidToorajii
📖 #خاطرات_شهدا
🌷 #شهید_مجید_زین_الدین 🌷
بی نهایت عشق 🕊
🔹دلش نمی خواست ڪارهایش جلوی دید باشد، مدتی را ڪه در جبهه بود، اجازه نداد حتی یڪ عڪس یا فیلم از او تهیه شود.
🔸آخرین بار ڪه به مرخصی آمده بود، قبل از رفتن همه ی عڪس هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند.
🔹همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یڪ عڪس هم در خانه نداشتیم.
🔸همیشه پنهان ڪار بود. حتی زخمی شدنش را هم از دیگران پنهان می ڪرد.
🔹یڪ بار ڪه به مرخصی آمده بود، احساس ڪردم هنگام بلند شدن به سختی حرڪت می ڪند، ولی چیزی را بروز نداد.
🔸وقت نماز شد. وضو ڪه گرفت، رفت توی اتاق و در را قفل ڪرد. از این ڪارش تعجب ڪردم، خواهرش ڪه ڪنجڪاو شده بود، از بالای در، داخل اتاق را نگاه ڪرد و متوجه شد ڪه مجید نماز را به صورت نشسته می خواند .
🔹مجید از ناحیه ی پا مجروح شده بود، اما اجازه نداد حتی ما ڪه خانواده اش بودیم متوجه شویم.
🌷 @ShahidToorajii
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
بخون و بخنـــــ😁ـــــد
🌷اوضاع غذا ڪہ بهم مے ریخت، دعاها سوزناڪ تر مے شد. ڪم ڪم یادمان مے رفت ڪہ چلومرغ چہ شڪلے است، ران مرغ ڪدام است، سینہ ے آن ڪدام. یا چلوڪباب چہ جزییاتے دارد.
🌷در چنین شرایطے اگر نان خشڪ مے خوردیم، سعے مے ڪردیم با تداعے خاطرات روزهایے ڪہ غذایے مطبوع داشتیم، طعم نان و پنیر را عوض ڪنیم و با انواع راز و نیاز و دعاهاے مخصوص سفره نشاط خودمان را حفظ ڪنیم و نگذاریم روحیہ مان ضعیف بشود.
از جملہ دعاها یڪے این بود: «اللهم ارزقنا پلو تحتهم ڪره، فوقهم ڪباب، یمینے دوغ، یسارے شربت، مع خربزه.» آن وقت همہ آمین مے گفتند. آمینے ڪہ گوش فلڪ را ڪر مے ڪرد.
💠 @ShahidToorajii
قالَ الإمامُ علی بن محمد النقی الهادی (عَلَیْهِ السلام):
العُقُوقُ یُعَقِّب القِلَّة ویُؤدِّی إِلی الذِّلَّة
امام هادی علیه السلام فرمودند:
نارضایتی پدر و مادر ، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می کشاند
مسند الامام الهادی ، ص 303
@ShahidToorajii
🌷 #خاطرات_شهدا
💠#سيب_سحرآميز
🌷در عمليات والفجر ٨ در گردان امام حسين (ع) بوديم و با كاميون هاى كمپرسى غنيمتى، اسراى عراقى را به پشت جبهه انتقال مى داديم. دوستى داشتيم بسيجى به نام ايوب ياورى كه موقع بردن تعدادى از اسرا به پشت اروندرود فراموش كرده بود اسلحه اش را بردارد.
🌷مى گفت: “بين راه گاهى بعضى افراد وسوسه مى شدند و از خود تحركى نشان مى دادند و من با تظاهر به اين كه نارنجكى در جيب دارم دستم را با قيافه اى تهديدآميز به جيبم مى بردم و آنها از بيم، سر جاى خود مى نشستند.
🌷وقتى به اردوگاه رسيديم و سر و كله ى رفقا از دور پيدا شد و احساس امنيت كردم، نارنجك كذايى را كه حالا سيبى سحرآميز شده بود از جيبم بيرون آوردم و به نيش كشيدم. اگر به عراقيها آن لحظه كارد مى زدى، خونشان در نمى آمد”.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹 @ShahidToorajii
🌷
💟 #برادرشهید
میدانستم شهادتش حتمی است برای همین یکی دو باری از او طلب شفاعت کردم اما سکوت کرد و هیچوقت از سر شکسته نفسی نگفت «ما لایق نیستیم» یا «ما را چه به این حرفها»، هیچوقت در مورد معنویات حرف نزد، اهل ادا نبود
تا جائیکه میتوانست آدم را میپیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی، سلوک معنویش بسیار مکتوم بود و از هر حرف یا هر حرکتی که کوچکترین حکایتی از تقوای او داشته باشد همیشه پرهیز کرد.
معاملهای که با خدا کرده بود را تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت. و بالاخره اینکه همه را رنگ کرد و رفت!
#شهیدمدافع_حرم_محمودرضا_بیضایی
🌷 @ShahidToorajii
•💔•
گفت:
_ دوست دارم مثل
امام حسین علیه السلام
سرم قطع بشه.
+ خمپاره خورد ، سرش قطع شد...
گفت:
_ دوست دارم عاشورا شہید بشم
+ عاشورا شہید شد...
آقـٰا... میـخواستن ، میـشد...!
میـخوایم ، نمیـشه!!!😔
#حاج_حسین_یڪتا
#ڪجاے_ڪار_اشڪال_داره
#خدا_میدونه
@ShahidToorajii