سبک زندگی شهدایی🌸🍃
:
💠 تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود.
همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق میشدم، بلند میشد و به قامت میایستاد.
یک روز وقتی وارد شدم روی زانویش ایستاد.
ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟
خندید و گفت:«نه شما بد عادت شدهاید؟ من همیشه جلوی تو بلند میشوم. امروز خستهام.به زانو ایستادم».
میدانستم اگر سالم بود بلند میشد و میایستاد.👌
اصرارکردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من
گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمیتوانم روی پاهایم بایستم.
همسر سردار شهید_عباس_کریمی🌹
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#حـاج_حسین_یکتـــا:
🌾شهدا وسط عملیات
#ولایت_پذیری رو تمرین کردند
🍂و ما الان #وسط_معبریم
در یک پیچ مهـــم تاریخی🗓
🌾هر کس از #حضرت_زهــرا(س)
طلب کمک کنه؛ خانــــم دستش رو
خواهد گرفت👌
🍂وسط این همه #انحــراف و شبهه و
حرف و حدیث نباید کُپـی کنیم
درست #توســـل کنید؛ سیل و
طوفانے🌪 که اومده همه رو میبره !
🌾مگر اینکه خـ♥️ـدا به کسی نظر کنه
شهــدا🌷 وسط #معبر کم نیاورند
و اقتدا به #ارباب کردند !
راست گفتند: به #امام_زمان دوستت
داریم❤️ و عمل کردند به حرفشون
🍂 نکنه ما کم بیاریم تو #عملیـات
حرف، سر و صدا نمیخرن
#عمـــــل میخـــــــــرن !
•• #علما ••
← گـناه به دو صــورت اســت
•• تــرک واجــبات
•• انجـام محـرمات
لازم نیست شخص متقـے کوه بکنـد
نــه...❗️
متقــے کسـے اســت ↓
که واجــبات خـود را انجـام دهد
و محــرمات خـود را تـرک کنــد .
•| #آیتاللهناصــرے
•| #متـقےبهمعنےتقـواپیشهکنندس
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
✨﷽✨
#مناظره
💠جواب دندان شکن استاد قرائتی به وهابی
یک ﻭﻫﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻘﯿﻊ ﺑﻪ آقای قرائتی ﮔﻔﺖ:
ﭼﺮﺍ ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﺣﺴﻦ و حسین ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﺪ؟!
در حالی که ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﮎ شده اند!
آنگاه خودکاری را ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ زمین، ﻭ صدا زد:
ﺍﯼ ﺣﺴﻦ! ﺍﯼ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ! ای ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ! آن
قلم را به من بدهید!
بعد گفت: دیدی که پاسخ ندادند!
ﭘﺲ ﺍینها ﻣﺮﺩه اند و ﻫﯿﭻ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭند!
آقای قرائتی خودکار را گرفت و دوباره انداخت
ﺯﻣﯿﻦ و گفت: ﯾﺎ الله! ﻗﻠﻢ ﺭا ﺑﻪ من ﺑﺪﻩ!
بعد رو به وهابی کرد و گفت: ﺩﯾﺪﯼ که
ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺩ!
پس با منطق تو ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻣﺮﺩﻩ است!
مگر ﻫﺮ که ﺯﻧﺪﻩ است ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﮐﺮ ﺗﻮ ﺑﺎشد؟!
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
••••
[جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ]
اهل ڪوفه نبودن
یعنۍ این ڪه بدانۍ
تا حسین «ع» نیامده
ولۍامــر مـسلم است...
نبردهاے ادراکۍ از زمان
ایمان به رسالت تا به امروز
را بشناس ڪه در وقوع دوقطبۍ
ادراکۍحق و باطل هستیم!
«مسلم زمانهات را بشناس!»
نبرد مدرن ادراکۍ شروع شده!
#درپناهولایتباشید
[اَللّٰهمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ اُمورِنا خَیْراً]
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
شهید محمدرضا تورجی زاده
#به_وقت_رمان 📖رمان نسل سوخته👓 #قسمت_نهم 🌸چشمهای کور من😔 اون روز ...یه ایستگاه قبل از مدرسه اتوبوس
#به_وقت_رمان
📖رمان نسل سوخته👓
#قسمت_دهم
🌸احسان
از اون روز به بعد دیگه چکمه هام رو نپوشیدم...دستکش و کلاهم رو هم فقط تا سر کوچه...
می رسیدم سر کوچه درشون میاوردم و میذاشتم توی کیفم...و همونطوری میرفتم مدرسه...
آخر یه روز ناظم منو کشید کنار...
-مهران؟...راست میگن پدرت ورشکست شده🤔
برق از سرم پرید مات و مبهوت بهش نگاه کردم...
-نه آقا پدرمون ورشکست نشده.😳..
یه نگاهی بهم انداخت و دستش رو گرفت توی دستم...
-مهران جان خجالت نداره..بین خودمون میمونه بعضی چیزا رو باید مدرسه بدونه...منم مثل پدرت...تو هم مثل پسر خودم...
از حالت نگاهش تازه متوجه منظورش شدم...خنده ام گرفت...دست کردم توی کیفم و شال و دستکشم رو بیرون آوردم...نگاه دیگه نگاه متعجب چند دقیقه پیش من..روی صورت ناظممون نقش بست...
-پس چرا ازشون استفاده نمیکنی؟؟...
سرم رو انداختم پایین...
-آقا شرمنده ام که این رو میپرسم ولی از احسان هم پرسیدید...چرا دستکش و کلاه و شال نداره؟؟؟...
چند لحظه ایستاد و بهم نگاه کرد...دستش رو کشید روی سرم...
-قبل از اینکه بشینی سر جات...حتما روی بخاری موهات رو خشک کن.....
#ادامهدارد.....
✍نویسنده:شهید سید طاها ایمانی
#نشر_حداکثری
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯